باید رهایت میکردم
تا زنده بمانم
اما ادامهات دادم
تا آب شدنم را تماشا کنم
از من بگو
از قاب خالی از عکسم
از خیابانهایی که بی من عبور کردی
و به یادم نیفتادی
از لبی که بعد از من تو را بوسید
و مرا به خاطر آورد
از رد انگشتانم روی تنت
که با هربار برهنه شدن
نامم را فریاد میزد
از من بگو
باید بدانم
روزهایت بی من
چهگونه گذشت
به تو فکر میکنم
به پاییزی که بیتو تمام میشود
به دوست داشتنت
که بعد از تو
در من ادامه پیدا میکند
#پویا_جمشیدی
پ.ن
این یکی از شعرهایی بود که برای مجوز در کتاب #موهایت_را_کوتاه_کن دچار ممیزی شد.
@asheghanehaye_fatima
تا زنده بمانم
اما ادامهات دادم
تا آب شدنم را تماشا کنم
از من بگو
از قاب خالی از عکسم
از خیابانهایی که بی من عبور کردی
و به یادم نیفتادی
از لبی که بعد از من تو را بوسید
و مرا به خاطر آورد
از رد انگشتانم روی تنت
که با هربار برهنه شدن
نامم را فریاد میزد
از من بگو
باید بدانم
روزهایت بی من
چهگونه گذشت
به تو فکر میکنم
به پاییزی که بیتو تمام میشود
به دوست داشتنت
که بعد از تو
در من ادامه پیدا میکند
#پویا_جمشیدی
پ.ن
این یکی از شعرهایی بود که برای مجوز در کتاب #موهایت_را_کوتاه_کن دچار ممیزی شد.
@asheghanehaye_fatima
تنهایی برای من
یک میز دو نفرهست
در یک کافهی شلوغ
وقتی نمیتوانم دلتنگیام را دور بریزم
تنهایی برای من
سکوتیست بیانتها
در لحظهای که باید میبودی
و نبودی
روزهایی که باید میدیدمت
و ندیدم
شبهایی که باید بغلم میکردی
و نکردی
تنهایی برای من
یعنی تو
یعنی تنها پیراهنم
که هنوز
به آخرین همآغوشیمان فکر میکند
و دکمههایش امیدوارند
تا دوباره خودشان را
به دستان تو بسپارند
تنهایی برای من
یک خاطرهی دور است از تو
که هرگز کهنه نمیشود
#پویا_جمشیدی
پ.ن
این یکی از شعرهایی بود که برای مجوز در کتاب #موهایت_را_کوتاه_کن دچار ممیزی شد.
@asheghanehaye_fatima
یک میز دو نفرهست
در یک کافهی شلوغ
وقتی نمیتوانم دلتنگیام را دور بریزم
تنهایی برای من
سکوتیست بیانتها
در لحظهای که باید میبودی
و نبودی
روزهایی که باید میدیدمت
و ندیدم
شبهایی که باید بغلم میکردی
و نکردی
تنهایی برای من
یعنی تو
یعنی تنها پیراهنم
که هنوز
به آخرین همآغوشیمان فکر میکند
و دکمههایش امیدوارند
تا دوباره خودشان را
به دستان تو بسپارند
تنهایی برای من
یک خاطرهی دور است از تو
که هرگز کهنه نمیشود
#پویا_جمشیدی
پ.ن
این یکی از شعرهایی بود که برای مجوز در کتاب #موهایت_را_کوتاه_کن دچار ممیزی شد.
@asheghanehaye_fatima
تو میخواستی بروی
من میخواستم بمانی
باورمیکنی یانه!؟
نمیدانم.
دلم برایت تنگ میشود
وقتی هوا میگیرد
باران که میزند
برگها که میافتند
کوچه باشد یا خیابان
شهر یا زندان
فرقی نمیکند
دلم برایت تنگ میشود.
حواست به نبودنت هست یا نه!؟
نمی دانم.
کمی شکستهتر شده ام، خستهتر
نفسم بیشتر میگیرد
کاش میدانستی
خاطرات، آدم را پیر میکند.
خستهتر
شکستهتر
مرا به یاد داری یا نه؟
نمیدانم...
اینجا #پاییز بوی تو را میدهد هنوز.
#پویا_جمشیدی
کتاب #موهایت_را_کوتاه_کن
@asheghanehaye_fatima
من میخواستم بمانی
باورمیکنی یانه!؟
نمیدانم.
دلم برایت تنگ میشود
وقتی هوا میگیرد
باران که میزند
برگها که میافتند
کوچه باشد یا خیابان
شهر یا زندان
فرقی نمیکند
دلم برایت تنگ میشود.
حواست به نبودنت هست یا نه!؟
نمی دانم.
کمی شکستهتر شده ام، خستهتر
نفسم بیشتر میگیرد
کاش میدانستی
خاطرات، آدم را پیر میکند.
خستهتر
شکستهتر
مرا به یاد داری یا نه؟
نمیدانم...
اینجا #پاییز بوی تو را میدهد هنوز.
#پویا_جمشیدی
کتاب #موهایت_را_کوتاه_کن
@asheghanehaye_fatima