«گفتم شاید»
گفتم شاید
تو هم دیوانه باشی
بیل برداری
شعر بریزی روی تنم
مدفونم کنی زیر واژهها
تا هیچ سگ زندهیابی دیگر نیابَدَم
گفتم شاید
تو هم فکر میکنی
«در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره»
مثل اسید
مثل زالو
مثل موریانه
مثل مار، افعی، کفتار
گفتم شاید
دستت سنگین باشد
بتوانی مردی را که هر روز
لبۀ پشتبامها قدم میزند
هل بدهی
پرتابش کنی
در برکۀ خیالیاش
تا دهانش پر شود از بچه قورباغهها
و دلقکماهیها
در چشمهاش تخمریزی کنند
گفتم شاید تو
همان زنی هستی
که در سکانس آخر با آرامش رژ لب میزند
خیلی عادی از پلکان پایین میرود
از کنار پلیسها میگذرد
و برای اولین تاکسی دست تکان میدهد
گفتم شاید
این بار
تو
کار را تمام کنی
(م.تدینی)
#مهدی_تدینی
@asheghanehaye_fatima
گفتم شاید
تو هم دیوانه باشی
بیل برداری
شعر بریزی روی تنم
مدفونم کنی زیر واژهها
تا هیچ سگ زندهیابی دیگر نیابَدَم
گفتم شاید
تو هم فکر میکنی
«در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره»
مثل اسید
مثل زالو
مثل موریانه
مثل مار، افعی، کفتار
گفتم شاید
دستت سنگین باشد
بتوانی مردی را که هر روز
لبۀ پشتبامها قدم میزند
هل بدهی
پرتابش کنی
در برکۀ خیالیاش
تا دهانش پر شود از بچه قورباغهها
و دلقکماهیها
در چشمهاش تخمریزی کنند
گفتم شاید تو
همان زنی هستی
که در سکانس آخر با آرامش رژ لب میزند
خیلی عادی از پلکان پایین میرود
از کنار پلیسها میگذرد
و برای اولین تاکسی دست تکان میدهد
گفتم شاید
این بار
تو
کار را تمام کنی
(م.تدینی)
#مهدی_تدینی
@asheghanehaye_fatima
حرفهایت صدای دریا میدهد
مرغان دریایی
ردیف
بر واژههایت مینشینند
قایقها
از صدایت برگشتهاند
صیادان تورها را میکشند
و دختران جوان
در حنجرهات
ماهیها را
در سبد میریزند
آفتاب
در گریبانت غروب میکند
و همه به خانه باز میگردند
جز من
که از دریایی توفانی
برنگشتهام
#مهدی_تدینی
@asheghanehaye_fatima
مرغان دریایی
ردیف
بر واژههایت مینشینند
قایقها
از صدایت برگشتهاند
صیادان تورها را میکشند
و دختران جوان
در حنجرهات
ماهیها را
در سبد میریزند
آفتاب
در گریبانت غروب میکند
و همه به خانه باز میگردند
جز من
که از دریایی توفانی
برنگشتهام
#مهدی_تدینی
@asheghanehaye_fatima