عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
▪️آهسته
از کنار هم می‌گذریم

چنان که شانه‌هایمان
دست‌هایمان
به هم نخورد

چنان که نگاهمان
صدایمان
سایه‌هایمان
به هم نساید

آهسته
محتاط
ترسان
از کنار هم می‌گذریم
و همهمه‌ای پوچ
چونان آبشاری تاریک
از لای عبورمان از کنار هم
به قعر ابدیت فرو می‌ریزد

ما اشباحی بیچاره‌ایم
در دخمه‌های سرد خویش‌تن
نقاب که از چهره برداریم
همه یک نفریم

یک نفر
که غمگین و بی‌دهان
لبخند می‌زند▪️

#مهدی_تدینی
Audio
برای این‌که یه کم هم فضا عوض بشه، چند کار از چیکو و گروه جیپسی بشنویم... بین اون همه کارهای پرسروصدای این گروه، سه تا آروم‌تر پیدا کردم که البته هر سه هم خیلی خوبن و حس خاصی دارند... شاهکار #چیکو هم که این قطعه است.

▪️دست‌های تو

پیش از آن‌که

دست‌های تو باشد

بال‌های پرنده‌ای بود

که برای نشستن بر شانه‌هایت

قید پرواز را زد▪️

#مهدی_تدینی

@asheghanehaye_fatima
Audio
تک‌تک نُت‌هاش بجاست... بی‌نقص...

▪️باد نیستم
تا دکمۀ پیرهنت را
بگشایم
دست در گریبانت برم

باران نیستم
تا بر گونه‌ات
فروچکم

چکاوک نیستم
تا در صدایت
لانه کنم

برف نیستم
تا بر شانه‌ات
آرام گیرم

درختی دورافتاده‌ام

چرا غمگین نباشم...▪️

#مهدی_تدینی


@asheghanehaye_fatima
«گفتم شاید»


گفتم شاید
تو هم دیوانه باشی
بیل برداری
شعر بریزی روی تنم
مدفونم کنی زیر واژه‌ها
تا هیچ سگ زنده‌یابی دیگر نیابَدَم

گفتم شاید
تو هم فکر می‌کنی
«در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره»
مثل اسید
مثل زالو
مثل موریانه
مثل مار، افعی،  کفتار

گفتم شاید
دستت سنگین باشد
بتوانی مردی را که هر روز
لبۀ پشت‌بام‌ها قدم می‌زند
هل بدهی
پرتابش کنی
در برکۀ خیالی‌اش
تا دهانش پر شود از بچه قورباغه‌ها
و دلقک‌ماهی‌ها
در چشم‌هاش تخم‌ریزی کنند

گفتم شاید تو
همان زنی هستی
که در سکانس آخر با آرامش رژ لب می‌زند
خیلی عادی از پلکان پایین می‌رود
از کنار پلیس‌ها می‌گذرد
و برای اولین تاکسی دست تکان می‌دهد

گفتم شاید
این بار
تو
کار را تمام کنی

(م.تدینی)
#مهدی_تدینی

@asheghanehaye_fatima
حرف‌هایت صدای دریا می‌دهد
مرغان دریایی
ردیف
بر واژه‌هایت می‌نشینند

قایق‌ها
از صدایت برگشته‌اند
صیادان تورها را می‌کشند
و دختران جوان
در حنجره‌ات
ماهی‌ها را
در سبد می‌ریزند

آفتاب
در گریبانت غروب می‌کند
و همه به خانه باز می‌گردند

جز من
که از دریایی توفانی
برنگشته‌ام


#مهدی_تدینی


@asheghanehaye_fatima