تنها چهره ی توست
عشق من
و تن ات.
تنها با توست
كه من از تنها بودن دست می كشم
و حتی دست می كشم
از بودن اين شبح
كه آيينه هم برايش خالی ست .
بايد ببينمت
تا زمين و زندگی را به دست گيرم .
به دور از بودنت
خونم آبی خاكستری ست كه سكوت
می كند.
به دور از بودنت
در من چيزی نيست
جز مشتی بزرگ و فرو بسته
كه آزارم می دهد.
نبودن ات
پلك عظيمی ست
روی تمام تنم.
#آلن_برن
#شب_با_تو_حرف_مي_زند
ترجمه: اصغر نوری
عشق من
و تن ات.
تنها با توست
كه من از تنها بودن دست می كشم
و حتی دست می كشم
از بودن اين شبح
كه آيينه هم برايش خالی ست .
بايد ببينمت
تا زمين و زندگی را به دست گيرم .
به دور از بودنت
خونم آبی خاكستری ست كه سكوت
می كند.
به دور از بودنت
در من چيزی نيست
جز مشتی بزرگ و فرو بسته
كه آزارم می دهد.
نبودن ات
پلك عظيمی ست
روی تمام تنم.
#آلن_برن
#شب_با_تو_حرف_مي_زند
ترجمه: اصغر نوری
دستی که تنت را لمس کرده
دستم که تنت را لمس کرده
بهتر خواهد نوشت.
همان ساعتها
در همان هوا زنگ میزنند
و دوباره دستبهدستِ هم
ما را از هم جدا میکنند.
اما خاطرهی نزدیکیِ تو
جوهری تازه است
که بیوقفه سراغش خواهم رفت
تا در برابرم
نوری دیگر و سایهای دیگر بگسترانم.
اشتیاقم به تو
ابری مبهم است که حالا
ستارههای تازهای از آن میچینم.
وعدههای تنِ تو
مرا قبل از گل دادنم به صلیب میکشند
و حالا با شبحِ سبکِ تو
اینجا به خواب میروم
به همراه قلم و اندیشه.
#آلن_برن
برگردان: #اصغر_نوری
@asheghanehaye_fatima
دستم که تنت را لمس کرده
بهتر خواهد نوشت.
همان ساعتها
در همان هوا زنگ میزنند
و دوباره دستبهدستِ هم
ما را از هم جدا میکنند.
اما خاطرهی نزدیکیِ تو
جوهری تازه است
که بیوقفه سراغش خواهم رفت
تا در برابرم
نوری دیگر و سایهای دیگر بگسترانم.
اشتیاقم به تو
ابری مبهم است که حالا
ستارههای تازهای از آن میچینم.
وعدههای تنِ تو
مرا قبل از گل دادنم به صلیب میکشند
و حالا با شبحِ سبکِ تو
اینجا به خواب میروم
به همراه قلم و اندیشه.
#آلن_برن
برگردان: #اصغر_نوری
@asheghanehaye_fatima
شب با من از تو حرف میزند
رؤیاهایی به من نمیدهد
سرشار از زنانِ روشن
تصویرِ تو را برایام میآورد
تا نبودنات خفهام نکند.
میبیند که من
تنات را ندارم در بغلام
و دراز میکشد کنارم
همانندِ شبحِ تنِ تو.
#آلن_برن [ Alain Borne | فرانسه، ۱۹۶۲-۱۹۱۵ ]
@asheghanehaye_fatima
رؤیاهایی به من نمیدهد
سرشار از زنانِ روشن
تصویرِ تو را برایام میآورد
تا نبودنات خفهام نکند.
میبیند که من
تنات را ندارم در بغلام
و دراز میکشد کنارم
همانندِ شبحِ تنِ تو.
#آلن_برن [ Alain Borne | فرانسه، ۱۹۶۲-۱۹۱۵ ]
@asheghanehaye_fatima
تو به سکوت وانخواهی داشت
نه روحام را، نه خونم را و نه صدایم را
لبهایم دیگر از هم باز نمیشوند
جز برای گفتن نامت
و اگر از گل سرخ حرف میزنم
از توست
یا اگر از نان، عسل، شن یا از خودم
حرف میزنم
#تو پس تمام کلماتم هستی
لبریزشان میکنی، میسوزانی، تهی میکنی
تو آب دهانم هستی و دهانم
حتی سکوتم از تو مضطرب است.
#آلن_برن
@asheghanehaye_fatima
نه روحام را، نه خونم را و نه صدایم را
لبهایم دیگر از هم باز نمیشوند
جز برای گفتن نامت
و اگر از گل سرخ حرف میزنم
از توست
یا اگر از نان، عسل، شن یا از خودم
حرف میزنم
#تو پس تمام کلماتم هستی
لبریزشان میکنی، میسوزانی، تهی میکنی
تو آب دهانم هستی و دهانم
حتی سکوتم از تو مضطرب است.
#آلن_برن
@asheghanehaye_fatima
تو پسِ تمامِ کلماتام هستی
لبریزشان میکنی، میسوزانی، تهی میکنی
تو آبِ دهانام هستی و دهانام
حتا سکوتام از تو مضطرب است.
#آلن_برن [ Alain Borne / فرانسه، ۱۹۶۲-۱۹۱۵ ]
@asheghanehaye_fatima
لبریزشان میکنی، میسوزانی، تهی میکنی
تو آبِ دهانام هستی و دهانام
حتا سکوتام از تو مضطرب است.
#آلن_برن [ Alain Borne / فرانسه، ۱۹۶۲-۱۹۱۵ ]
@asheghanehaye_fatima