@asheghanehaye_fatima
حواسم ،
بی تمرکز در دایره ی زندگی
حول تو پرت می شود
و احساسم چه غریبانه ،
از پنجره های بغض آلود
در انبوه شعر هایم ؛
تو را به جستجو می نشیند
در کدام سطر تنم نهان شدی ؟
که اینگونه
درد را
درد را
درد را
از پاره خط های شکسته ی قلبم خط می زنم
تا دوباره ،
در اول خط عاشقی “تو “سرمشق شوی ..!!
#مهسا_جهانشیری
حواسم ،
بی تمرکز در دایره ی زندگی
حول تو پرت می شود
و احساسم چه غریبانه ،
از پنجره های بغض آلود
در انبوه شعر هایم ؛
تو را به جستجو می نشیند
در کدام سطر تنم نهان شدی ؟
که اینگونه
درد را
درد را
درد را
از پاره خط های شکسته ی قلبم خط می زنم
تا دوباره ،
در اول خط عاشقی “تو “سرمشق شوی ..!!
#مهسا_جهانشیری
@asheghanehaye_fatima
چگونه ترکت کنم
وقتی ریه هایم از من معتاد ترند
چگونه نبینمت وقتی چشمانم
دریچه های غیر نگاهت را
به رویم بسته
چگونه نخوانمت
وقتی حنجره ام
جز آوای نامت
واج های دیگر را از یاد برده
این روزها
ماهی لبهایم
در رویای عمیق بوسه هایت
غرق شده..
کاش زمان لحظه ای
به توقف ایمان بیاورد
#مهسا_جهانشیری
چگونه ترکت کنم
وقتی ریه هایم از من معتاد ترند
چگونه نبینمت وقتی چشمانم
دریچه های غیر نگاهت را
به رویم بسته
چگونه نخوانمت
وقتی حنجره ام
جز آوای نامت
واج های دیگر را از یاد برده
این روزها
ماهی لبهایم
در رویای عمیق بوسه هایت
غرق شده..
کاش زمان لحظه ای
به توقف ایمان بیاورد
#مهسا_جهانشیری
@asheghanehaye_fatima
و شب لغتی ست که لابه لای
واژه ها ی روشن پنهان می شود
بی شک مضمون خورشید تویی
و شعرهایی که مرا به تو می رساند....
وقتی از ذهن سنگی ام
تندیسی می تراشم
و سوره ی دوست داشتنت
را بر گردنش می آویزم
که بقدر نقطه ای،
یارای عظمتت را نیست....
و تو ای پروردگار باشکوه
باز هم ؛
در تراشه های خرد و ناپیدا
می درخشی!!
#مهسا_جهانشیری
و شب لغتی ست که لابه لای
واژه ها ی روشن پنهان می شود
بی شک مضمون خورشید تویی
و شعرهایی که مرا به تو می رساند....
وقتی از ذهن سنگی ام
تندیسی می تراشم
و سوره ی دوست داشتنت
را بر گردنش می آویزم
که بقدر نقطه ای،
یارای عظمتت را نیست....
و تو ای پروردگار باشکوه
باز هم ؛
در تراشه های خرد و ناپیدا
می درخشی!!
#مهسا_جهانشیری
فراشعر "رستاخیز عشق "
تولد برای تو ؛
برای ما؛
چیزی جز،
شکوه خزیدن از بطن رویا های تاریک
تا آشکارِگی یک واقعیت
نبود
واژه های نشکفته
از لب های مان رجوع کردند
تا با تو شعر شوند..
و در سطر به سطر متون عریان
خود را در مکاشفه ای
عمیق ؛
به لبخند کائنات بسپارند!
مرا را در انزوای رویاها
در ابتدای ایستادن ها
در آخرین سکوت
صدا زدی
و به خود آمدم !
تو را یافتم ...
ای مهربان تر از من به من!
“سپاس” کوچکتر از آن ست
که تو را
دریابد ...
و مرا قانع!
تو را هزاران بار خواهم ستود
که با تو به پروردگار پیوند خورده ام
به عرش رسیده ام...
و بارها از خود فراروی کرده ام....
#مهسا_جهانشیری
@asheghanehaye_fatima
تولد برای تو ؛
برای ما؛
چیزی جز،
شکوه خزیدن از بطن رویا های تاریک
تا آشکارِگی یک واقعیت
نبود
واژه های نشکفته
از لب های مان رجوع کردند
تا با تو شعر شوند..
و در سطر به سطر متون عریان
خود را در مکاشفه ای
عمیق ؛
به لبخند کائنات بسپارند!
مرا را در انزوای رویاها
در ابتدای ایستادن ها
در آخرین سکوت
صدا زدی
و به خود آمدم !
تو را یافتم ...
ای مهربان تر از من به من!
“سپاس” کوچکتر از آن ست
که تو را
دریابد ...
و مرا قانع!
تو را هزاران بار خواهم ستود
که با تو به پروردگار پیوند خورده ام
به عرش رسیده ام...
و بارها از خود فراروی کرده ام....
#مهسا_جهانشیری
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
نبض احساسم
پرسه می زند!
در
جزیره ی دور افتاده ی خاطراتِ قریب
زیر هجومِ غبارِ غربت
فانوس خیال،
آویخته بر دکلِ عاشقانه هاست
و ترانه ی دلتنگی می خواند
و تو،
در ابعادِ ماه حلول می کنی
در شب های انتظار
تا هبوط کنم
با هر "مد"
در رویای آغوشت...
#مهسا_جهانشیری☘
نبض احساسم
پرسه می زند!
در
جزیره ی دور افتاده ی خاطراتِ قریب
زیر هجومِ غبارِ غربت
فانوس خیال،
آویخته بر دکلِ عاشقانه هاست
و ترانه ی دلتنگی می خواند
و تو،
در ابعادِ ماه حلول می کنی
در شب های انتظار
تا هبوط کنم
با هر "مد"
در رویای آغوشت...
#مهسا_جهانشیری☘