#صد_روز_تنهایی
به قلم #ن_ع.
#ﺭﻭﺯﻧﻮﺩ_و_ﺳﻮﻡ
-ﭼﺮا ﺳﻌﻲ ﺩاﺭﻱ ﻧﻔﻬﻤﻲ ﺣﺴﻲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩاﺭﻡ
اﺻﻼ مثل ﺣﺴﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩاﺭﻱ...
ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺘﻲ
و ﻣﻦ ﻧﻤﻴﺨﻮاﻡ ﺩﺭﻙ ﻛﻨﻢ.
ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ اﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺎﻳﺪ
اﻳﻨﻂﻮﺭﻱ ﻛﺎﻣﻞ ﻣﻴﺸﺪ
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
به قلم #ن_ع.
#ﺭﻭﺯﻧﻮﺩ_و_ﺳﻮﻡ
-ﭼﺮا ﺳﻌﻲ ﺩاﺭﻱ ﻧﻔﻬﻤﻲ ﺣﺴﻲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩاﺭﻡ
اﺻﻼ مثل ﺣﺴﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩاﺭﻱ...
ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺘﻲ
و ﻣﻦ ﻧﻤﻴﺨﻮاﻡ ﺩﺭﻙ ﻛﻨﻢ.
ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ اﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺎﻳﺪ
اﻳﻨﻂﻮﺭﻱ ﻛﺎﻣﻞ ﻣﻴﺸﺪ
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
#صد_روز_تنهایی
به قلم #ن_ع.
#ﺭﻭﺯﻧﻮﺩ_و_ﭼﻬﺎﺭﻡ
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﻭاﺳﻪ ﭼﻲ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩاﺭﻡ
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﻭاﺳﻪ ﭼﻲ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻣﻲ ﺧﻮاﻡ
ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻲ ﺗﻮﺟﻬﻲ
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮا ﺩﻧﺒﺎﻟﺖ ﻣﻴﺎﻡ
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﻭاﺳﻪ ﭼﻲ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩاﺭﻡ
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮا ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺷﺪﻡ
ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﮕﻮ
ﺑﻬﻢ اﻣﻴﺪ ﺑﺪﻩ
ﻧﺬاﺭاﻳﻦ ﺣﺴﻮ ﺑﮕﻴﺮﻡ اﺯ ﺧﻮﺩﻡ
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
به قلم #ن_ع.
#ﺭﻭﺯﻧﻮﺩ_و_ﭼﻬﺎﺭﻡ
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﻭاﺳﻪ ﭼﻲ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩاﺭﻡ
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﻭاﺳﻪ ﭼﻲ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻣﻲ ﺧﻮاﻡ
ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻲ ﺗﻮﺟﻬﻲ
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮا ﺩﻧﺒﺎﻟﺖ ﻣﻴﺎﻡ
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﻭاﺳﻪ ﭼﻲ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩاﺭﻡ
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮا ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺷﺪﻡ
ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﮕﻮ
ﺑﻬﻢ اﻣﻴﺪ ﺑﺪﻩ
ﻧﺬاﺭاﻳﻦ ﺣﺴﻮ ﺑﮕﻴﺮﻡ اﺯ ﺧﻮﺩﻡ
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
#صد_روز_تنهایی
به قلم #ن_ع.
#ﺭﻭﺯﻧﻮﺩ_و_ﭘﻨﺠﻢ
-ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ
-...
-ﺩﻟﻢ ﺑﺮاﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
-...
-ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﻌﻲ ﻛﺮﺩﻡ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺷﻲ
ﻛﻨﺎﺭﺵ ﺁﺭﻭﻣﻲ؟
.
.
.
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
به قلم #ن_ع.
#ﺭﻭﺯﻧﻮﺩ_و_ﭘﻨﺠﻢ
-ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ
-...
-ﺩﻟﻢ ﺑﺮاﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
-...
-ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﻌﻲ ﻛﺮﺩﻡ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺷﻲ
ﻛﻨﺎﺭﺵ ﺁﺭﻭﻣﻲ؟
.
.
.
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
#صد_روز_تنهایی
به قلم #ن_ع.
#ﺭﻭﺯﻧﻮﺩ_و_ﺷﺸﻢ
اﻣﺮﻭﺯ
ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ ﻧﻜﻨﻢ
ﺑﻪ ﺗﻮ
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻱ ﺭﻭﺷﻨﺖ
ﺯﻳﺮ ﻧﻮﺭ ﺁﻓﺘﺎﺏ
ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﺠﻜﺎﻭﺕ
ﻛﻪ ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎ ﺧﻴﺎﻟﺒﺎﻓﻲ
ﺭﻭﻱ ﺧﻮﺩﻡ ﺣﺴﺶ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻡ
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ ﻛﻪ ﺑﺮاﻱ ﻣﻦ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻮﺩ
ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﺕ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺎﻣﻦ اﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺎﺟﺮاﺟﻮﻱ ﻣﻦ ﻣﻴﺸﺪ
ﺑﻪ ﺻﺪاﺕ
ﻛﻪ ﺑﺮاﻱ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﺷﻨﻮاﻳﻴﻢ ﺑﻮﺩ
ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻱ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮔﺮﺕ
ﻛﻪ اﻭﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﻡ
ﺧﻮﺩﺕ ﻻﺯﻣﺸﻮﻥ ﻧﺪاﺭﻱ
ﺑﻪ ﺗﻮ
ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﺣﺴﻲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺪاﺷﺘﻲ
ﺑﻪ ﺗﻮ
ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻱ ﭼﻲ ﺑﻪ ﺳﺮ اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﺁﻭﺭﺩﻱ
ﺑﻪ ﺗﻮ
ﻣﻦ اﻣﺮﻭﺯ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ اﺻﻼ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ ﻧﻜﻨﻢ
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
به قلم #ن_ع.
#ﺭﻭﺯﻧﻮﺩ_و_ﺷﺸﻢ
اﻣﺮﻭﺯ
ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ ﻧﻜﻨﻢ
ﺑﻪ ﺗﻮ
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻱ ﺭﻭﺷﻨﺖ
ﺯﻳﺮ ﻧﻮﺭ ﺁﻓﺘﺎﺏ
ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﺠﻜﺎﻭﺕ
ﻛﻪ ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎ ﺧﻴﺎﻟﺒﺎﻓﻲ
ﺭﻭﻱ ﺧﻮﺩﻡ ﺣﺴﺶ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻡ
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ ﻛﻪ ﺑﺮاﻱ ﻣﻦ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻮﺩ
ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﺕ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺎﻣﻦ اﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺎﺟﺮاﺟﻮﻱ ﻣﻦ ﻣﻴﺸﺪ
ﺑﻪ ﺻﺪاﺕ
ﻛﻪ ﺑﺮاﻱ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﺷﻨﻮاﻳﻴﻢ ﺑﻮﺩ
ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻱ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮔﺮﺕ
ﻛﻪ اﻭﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﻡ
ﺧﻮﺩﺕ ﻻﺯﻣﺸﻮﻥ ﻧﺪاﺭﻱ
ﺑﻪ ﺗﻮ
ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﺣﺴﻲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺪاﺷﺘﻲ
ﺑﻪ ﺗﻮ
ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻱ ﭼﻲ ﺑﻪ ﺳﺮ اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﺁﻭﺭﺩﻱ
ﺑﻪ ﺗﻮ
ﻣﻦ اﻣﺮﻭﺯ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ اﺻﻼ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ ﻧﻜﻨﻢ
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
#صد_روز_تنهایی
به قلم #ن_ع.
#روزنود_و_هفتم
دلم برای تو تنگ است ای بهانه ی بودن
بیا که باتو
بروید بهار
در دل من
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
به قلم #ن_ع.
#روزنود_و_هفتم
دلم برای تو تنگ است ای بهانه ی بودن
بیا که باتو
بروید بهار
در دل من
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
#صد_روز_تنهایی
به قلم #ن_ع.
#روزنود_و_هشتم
من هنوز همینجام
و تو اصلا من رو یادت نیست
خبرت هست که بی روی تو #آرامم نیست؟
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
به قلم #ن_ع.
#روزنود_و_هشتم
من هنوز همینجام
و تو اصلا من رو یادت نیست
خبرت هست که بی روی تو #آرامم نیست؟
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
#صد_روز_تنهایی
به قلم #ن_ع.
#روزنود_و_نه.
تو نیستی
تو واقعا نیستی
هیچوقت نبودی
بجز یه مدت
اما
برای من نبودی
تو بین راه
یه مدتی
کنار من نشستی
دردو دل کردیم
حرف زدیم
گفتیم
خندیدیم
قدم زدیم
اما من مقصد تو نبودم
من توقفگاه محقرم
که تو در
مسیر قصر رویاهات
به اجبار
کنار من توقف کردی
و ای کاش که یادت بمونه
هر وقت خسته ی سفر بودی
هر زمان تو مسیر کم آوردی
من هنوز همینجام
#امن_ترین_توقفگاه_دنیام
#برای_تو
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
به قلم #ن_ع.
#روزنود_و_نه.
تو نیستی
تو واقعا نیستی
هیچوقت نبودی
بجز یه مدت
اما
برای من نبودی
تو بین راه
یه مدتی
کنار من نشستی
دردو دل کردیم
حرف زدیم
گفتیم
خندیدیم
قدم زدیم
اما من مقصد تو نبودم
من توقفگاه محقرم
که تو در
مسیر قصر رویاهات
به اجبار
کنار من توقف کردی
و ای کاش که یادت بمونه
هر وقت خسته ی سفر بودی
هر زمان تو مسیر کم آوردی
من هنوز همینجام
#امن_ترین_توقفگاه_دنیام
#برای_تو
#ن_ع.
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima☘
تو از حنجره کدام عشق
میدمی در اسرافیل دلم
که تمام تار وپودم
به قدقامت تو تکبیر میزند
از فراسوی کدام زمان
دستهای مهربانت
طلوع میکند
بر سر اندیشه های باورم
که انگار سالها رفیق شفیق
ویار غار بودی
برای نفس های انتظارم
دستهایت را
چنان به مسلخ مفاحصه میبرم
که حرارت عشق را
تا انتهای کوچه بی قرار دلمان
نبض بزند
چشمهایم را
تقدیم میکنم تا
در قنوت ایینه اش
همه رازهای دلم را بخوانی
وخودت را لبریز کنی
از قندیل مژگانم
در خلوت فریاد نگاه های
ناپیدایمان
#ن_ف
تو از حنجره کدام عشق
میدمی در اسرافیل دلم
که تمام تار وپودم
به قدقامت تو تکبیر میزند
از فراسوی کدام زمان
دستهای مهربانت
طلوع میکند
بر سر اندیشه های باورم
که انگار سالها رفیق شفیق
ویار غار بودی
برای نفس های انتظارم
دستهایت را
چنان به مسلخ مفاحصه میبرم
که حرارت عشق را
تا انتهای کوچه بی قرار دلمان
نبض بزند
چشمهایم را
تقدیم میکنم تا
در قنوت ایینه اش
همه رازهای دلم را بخوانی
وخودت را لبریز کنی
از قندیل مژگانم
در خلوت فریاد نگاه های
ناپیدایمان
#ن_ف
@asheghanehaye_fatima
شب بود و شب بود و شب.
من آن نسیم داغ شب های تابستانم که تمام تنت را نوازشکنان تا زلفهایت طی میکنم و موج میشوم روی طره هایت.
من آن گل شقایقم که سرخی اش نگاهت را دزدیده.در چشمانت ساکن میشوم.من آن شعر شاملو ام که همیشه میخوانی؛گوشهایت گهواره ام شدند.
از دوست داشتنم نمیتوانی بگریزی.من همه ی آنچه که حس میکنی ام.
#ن.موسوی
شب بود و شب بود و شب.
من آن نسیم داغ شب های تابستانم که تمام تنت را نوازشکنان تا زلفهایت طی میکنم و موج میشوم روی طره هایت.
من آن گل شقایقم که سرخی اش نگاهت را دزدیده.در چشمانت ساکن میشوم.من آن شعر شاملو ام که همیشه میخوانی؛گوشهایت گهواره ام شدند.
از دوست داشتنم نمیتوانی بگریزی.من همه ی آنچه که حس میکنی ام.
#ن.موسوی