ترادوست دارم
چرا که بسیار شبیه منی...
آن لبهایت
با رد تیره ی سیگار
زیر رژ سرخی که میزنی...
جای زخم عمیق
شلاقها
زیر پوست نازک تنم...
آن چشمهای مات
نگاه خیره،
سرد، غمگین...
با این فصل زنده بودنم
زنده ماندنم...
و آن دستها....قطب جنوبی
در پر کولاک ترین شب سال..
و حجم سرد اتاقی که
کاغذها یخ زده اند در آن
و خودکار نیز
که خون نمیدَود بر رگ
این خودکار بهت زده...
ترا دوست میدارم
انگاه که خیسی موهایت چون شلاقی میکوبد بر
سرخی صورتت
و این باد ولنگار
میتازد به موهایت
که سرنوشت تو بودند
که هزار راز در موهای تو بودند و
میخورد بر صورتت
دستهای سرد باد
دستهای خیس موهایت
دستهای زمخت سرنوشتت
و من
که خیس و سرد
ترا به انتظار نشسته ام
که کی برمیگردی
از زیر بارانها....
ترا دوست میدارم
و این آخرین رخصت زیستن من است
مثال زندانی محکوم به مرگ
که حکم رهاییش لبخند توست..
و آزادی
با دهان تو آواز میخواند...
ترا دوست میدارم
که سرزمین مقدس آرامشی
ای فلسطین خفته در آشوب!
ترا دوست میدارم
آخرین گلوله
بر شقیقه ی مرگم
ترا دوست میدارم
#م_ح_م_د_رضا_واقف
@asheghanehaye_fatima
چرا که بسیار شبیه منی...
آن لبهایت
با رد تیره ی سیگار
زیر رژ سرخی که میزنی...
جای زخم عمیق
شلاقها
زیر پوست نازک تنم...
آن چشمهای مات
نگاه خیره،
سرد، غمگین...
با این فصل زنده بودنم
زنده ماندنم...
و آن دستها....قطب جنوبی
در پر کولاک ترین شب سال..
و حجم سرد اتاقی که
کاغذها یخ زده اند در آن
و خودکار نیز
که خون نمیدَود بر رگ
این خودکار بهت زده...
ترا دوست میدارم
انگاه که خیسی موهایت چون شلاقی میکوبد بر
سرخی صورتت
و این باد ولنگار
میتازد به موهایت
که سرنوشت تو بودند
که هزار راز در موهای تو بودند و
میخورد بر صورتت
دستهای سرد باد
دستهای خیس موهایت
دستهای زمخت سرنوشتت
و من
که خیس و سرد
ترا به انتظار نشسته ام
که کی برمیگردی
از زیر بارانها....
ترا دوست میدارم
و این آخرین رخصت زیستن من است
مثال زندانی محکوم به مرگ
که حکم رهاییش لبخند توست..
و آزادی
با دهان تو آواز میخواند...
ترا دوست میدارم
که سرزمین مقدس آرامشی
ای فلسطین خفته در آشوب!
ترا دوست میدارم
آخرین گلوله
بر شقیقه ی مرگم
ترا دوست میدارم
#م_ح_م_د_رضا_واقف
@asheghanehaye_fatima
@Nude_Art1
اینسان که من به تو مؤمنم
هیچ پرستنده یی نیست
به خدای خود
مؤمن ؛
وین چنین که منت دوست میدارم
عاشقی را به عشق
ایمان نیست...
تو آن اولین جرعه ی حیات منی
تو اذانی هستی
که گوشم را نواخت
روزی که پا گشاده
در این بیشه ،
رها گشتم و
نام تو
امان بود و امنیت...
که من تو را پیش از
فرود آمدن
بر گُرده ی این خاک
میپرستیدم به مهر،
چنان که شیطان خدای را...
که من به کفر تو ایمان فروختم
که تو خالق و مخلوق و
تمامی خلق بودی در کشور قلبم.
که ترا دوست میداشتم
چنان که جنینی
زهدان مادرش را...
#م_ح_م_د_رضا_واقف
@asheghanehaye_fatima
اینسان که من به تو مؤمنم
هیچ پرستنده یی نیست
به خدای خود
مؤمن ؛
وین چنین که منت دوست میدارم
عاشقی را به عشق
ایمان نیست...
تو آن اولین جرعه ی حیات منی
تو اذانی هستی
که گوشم را نواخت
روزی که پا گشاده
در این بیشه ،
رها گشتم و
نام تو
امان بود و امنیت...
که من تو را پیش از
فرود آمدن
بر گُرده ی این خاک
میپرستیدم به مهر،
چنان که شیطان خدای را...
که من به کفر تو ایمان فروختم
که تو خالق و مخلوق و
تمامی خلق بودی در کشور قلبم.
که ترا دوست میداشتم
چنان که جنینی
زهدان مادرش را...
#م_ح_م_د_رضا_واقف
@asheghanehaye_fatima