سرشارم
از شعرهای نچیده
روزهای نیامده
اتوبوسهایی مملو آدمیانی که به تعطیلی میروند
قلبی که روی دست بهار مانده است
کفهای پر کشیده بر پر مرغانی که به سمت شمال میروند
سرشارم
از شکایت سنگها
وقتی که در ترنم رودخانه ترک میخورند
سرشارم از برف
از ترنم انگور
نور
و در انتظارم
از بُن تاریکی آفاقم را روشن کنی
من برخیزم
و در درخشش روزی دیگر
باقی زندگی را پی گیرم.
#شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima
از شعرهای نچیده
روزهای نیامده
اتوبوسهایی مملو آدمیانی که به تعطیلی میروند
قلبی که روی دست بهار مانده است
کفهای پر کشیده بر پر مرغانی که به سمت شمال میروند
سرشارم
از شکایت سنگها
وقتی که در ترنم رودخانه ترک میخورند
سرشارم از برف
از ترنم انگور
نور
و در انتظارم
از بُن تاریکی آفاقم را روشن کنی
من برخیزم
و در درخشش روزی دیگر
باقی زندگی را پی گیرم.
#شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima