تو نیستی و نمیبینی
که سقف روی سرم دارد
خراب میشود و جز شب
بر این خرابه نمیبارد...
نیا به خانهی خاموشم
نیا به دیدن مردی که
نخواست بخت سیاهش را
به روی دوش تو بگذارد
چه فرق میکند این شبها
کجای پنجرهام هستند؟
و یا چه فایده این باران
تو را برای چه میبارد؟
مرا نبین که نمیخواهم
مرا ببینی و برگردی
نیا که دیدن تنهایی
تو را دوباره نیازارد
گلی نمانده، سرت خالیست
سری نمانده و دستم را
ببین که باز در انکارِ
گلوله است که میکارد
تو هم خیال نکن داری
به سقف تازه میاندیشی
به یک جنازه میاندیشی
که گور کهنهتری دارد
صدای باد نمیآید
هزارسالگیام اینجاست،
و جز تو عقربههایم را
کسی نمانده که بشمارد
میان من، که نمیمیرم
و مردگانِ تو فرقی هست
کسی به جز من دیوانه
تو را به یاد نمی آرد
تو را به یاد نیاوردم
همین خرابه، همین خانه
خدا نخواسته، میترسم
مرا به یاد تو بسپارد ...
#حسین_صفا
@asheghanehaye_fatima
که سقف روی سرم دارد
خراب میشود و جز شب
بر این خرابه نمیبارد...
نیا به خانهی خاموشم
نیا به دیدن مردی که
نخواست بخت سیاهش را
به روی دوش تو بگذارد
چه فرق میکند این شبها
کجای پنجرهام هستند؟
و یا چه فایده این باران
تو را برای چه میبارد؟
مرا نبین که نمیخواهم
مرا ببینی و برگردی
نیا که دیدن تنهایی
تو را دوباره نیازارد
گلی نمانده، سرت خالیست
سری نمانده و دستم را
ببین که باز در انکارِ
گلوله است که میکارد
تو هم خیال نکن داری
به سقف تازه میاندیشی
به یک جنازه میاندیشی
که گور کهنهتری دارد
صدای باد نمیآید
هزارسالگیام اینجاست،
و جز تو عقربههایم را
کسی نمانده که بشمارد
میان من، که نمیمیرم
و مردگانِ تو فرقی هست
کسی به جز من دیوانه
تو را به یاد نمی آرد
تو را به یاد نیاوردم
همین خرابه، همین خانه
خدا نخواسته، میترسم
مرا به یاد تو بسپارد ...
#حسین_صفا
@asheghanehaye_fatima
نم برمیدارد چشمانت
با ملایمترین گریه
این ظرافت بیش از اندازه
خانه را زیباتر و غمگینتر کرده است.
#حسین_صفا
@asheghanehaye_fatima
با ملایمترین گریه
این ظرافت بیش از اندازه
خانه را زیباتر و غمگینتر کرده است.
#حسین_صفا
@asheghanehaye_fatima
عشق من! روز خواستگاری كه
سينی از دست دخترم افتاد
ياد آن روز تلخ افتادم
كه هوای تو از سرم افتاد
مادرم رخت شسته بود آن روز
كفتری روی بام خانه نشست
از لب بام ديدمت، ناگاه
پشت بام از كبوترم افتاد
كوچه باريك بود… -قهر نكن
من فقط اندكی جوان هستم
–باز تا ديدمت دلم لرزيد
باز هم چادر از سرم افتاد
من همانم كه مرده بود، فقط
اندكی سالخورده تر شده ام
اندكی هرچه داشتم اما
روزی از چشم همسرم افتاد
خانه در بی كسی فرو می رفت
عشق من! تا به يادت افتادم
آنچنان گريه ام گرفت كه باز
پدرم ياد مادرم افتاد
كفتر از پشت بام خانه پريد
مادر از پای حوض پر زده بود
پدر آتش گرفت و خواهرم از
شانه های برادرم افتاد
ساعت چند و نيم ديشب را
چند پيمانه از خودم رفتم
تا بيايم به خواستگاری تو
باز چشمم به دخترم افتاد
#حسین_صفا
@asheghanehaye_fatima
سينی از دست دخترم افتاد
ياد آن روز تلخ افتادم
كه هوای تو از سرم افتاد
مادرم رخت شسته بود آن روز
كفتری روی بام خانه نشست
از لب بام ديدمت، ناگاه
پشت بام از كبوترم افتاد
كوچه باريك بود… -قهر نكن
من فقط اندكی جوان هستم
–باز تا ديدمت دلم لرزيد
باز هم چادر از سرم افتاد
من همانم كه مرده بود، فقط
اندكی سالخورده تر شده ام
اندكی هرچه داشتم اما
روزی از چشم همسرم افتاد
خانه در بی كسی فرو می رفت
عشق من! تا به يادت افتادم
آنچنان گريه ام گرفت كه باز
پدرم ياد مادرم افتاد
كفتر از پشت بام خانه پريد
مادر از پای حوض پر زده بود
پدر آتش گرفت و خواهرم از
شانه های برادرم افتاد
ساعت چند و نيم ديشب را
چند پيمانه از خودم رفتم
تا بيايم به خواستگاری تو
باز چشمم به دخترم افتاد
#حسین_صفا
@asheghanehaye_fatima
خيلی ببار ابر! كه دائم
از تربتم درخت برويد
اين آرزوی اول من بود
از آرزو به بعد چه بودم؟!
كبريتِ نيمسوخـتهای كه
در حسرتِ درخت شدن بود
#حسین_صفا
@asheghanehaye_fatima
از تربتم درخت برويد
اين آرزوی اول من بود
از آرزو به بعد چه بودم؟!
كبريتِ نيمسوخـتهای كه
در حسرتِ درخت شدن بود
#حسین_صفا
@asheghanehaye_fatima