عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
«چگونه قیاس گیرَمَت به یکی روزِ بهاری؟
كه دل‌فریب‌تر زِ بهاری و معتدل‌تر زِ آن.
به لرزه می‌آرَند نازنینْ شکوفه‌های ماهِ مِی را، بادهای تُند،
و بهار را عُمری بَس کوته است.
گاه چشمِ آسمانْ بَسی داغ می‌تابد،
و گاه چهرۀ زرّینَش تار می‌گردد؛
و گاه هر زيبارويى را کاهَدَش زِ حُسنِ جمال،
به تصادف، یا به قضای ناگُزیرِ طبیعت؛
لیک، بهارِ جاودانِ تو رنگ نخواهد باخت،
نَه آن جَمالی که ازآنِ توست، از کَف خواهد رفت،
نَه مرگْ لافِ آن خواهد زد که بر سایه‌‌اش گام نهاده‌ای،
آن‌گاه كه در ابیاتِ جاودان، با زمان به پیش می‌روی.
مادامی‌‌که سينه‌ها نَفَس برمی‌‌آرَند، یا چشم‌ها را یارایِ دیدن‌اند،
این شعر زنده است و تُرا زندگی خواهد بخشيد.»

Shall I compare thee to a summer’s day?
Thou art more lovely and more temperate:
Rough winds do shake the darling buds of May,
And summer’s lease hath all too short a date;
Sometime too hot the eye of heaven shines,
And often is his gold complexion dimm'd;
And every fair from fair sometime declines,
By chance or nature’s changing course untrimm'd;
But thy eternal summer shall not fade,
Nor lose possession of that fair thou ow’st;
Nor shall death brag thou wander’st in his shade,
When in eternal lines to time thou grow’st:
   So long as men can breathe or eyes can see,
   So long lives this, and this gives life to thee.


#ویلیام_شکسپیر
برگردان: #سید_شجاع_نی‌نوا


@asheghanehaye_fatima
دیوانه ،
عاشق و شاعر
از یک قماشند
هر سه اهل خیال...

#ویلیام_شکسپیر

@asheghanehaye_fatima
عشق آن نیست که دگرگون شود
آن‌گاه که ساعت‌ها روزها و سال‌ها
شتابان بر آن می‌گذرند.
بل‌که آن است که تا روزِ ابد
زنده و جاوید می‌ماند.
اگر این حقیقت نباشد
نه هرگز چیزی می‌نوشتم
نه هرگز کسی عاشق می‌شد



#ویلیام_شکسپیر [ William Shakespeare / انگلستان، ۱۶۱۶ ‌- ۱۵۶۴ ]

@asheghanehaye_fatima
در سرت می‌گذرد که مرا همچون ساز بنوازی.
چنانکه گویی پرده‌های مرا می‌شناسی و خواهی که قلب پر اسرار مرا با زخمه‌ای به اهتزاز آوری و تمامی زیر و بم و فرود و فراز های وجودم را بشنوی.

این ساز دهانی کوچک را بنگر که چه نواهای بلند و فاخری در آن پنهان است.
آیا تو می‌توانی آن را به لحن درآوری،
هیهات
آیا گمان کرده‌ای که نواختن من از یک نای آسان‌تر است.

تو نام هر ساز که خواهی بر من بگذار.
شاید بتوانی مرا دست سايى،
اما هرگز نخواهی توانست از پرده‌های من آهنگی برآوری.

هملت
#ویلیام_شکسپیر

@asheghanehaye_fatima