وقتی به هم لبخند میزنیم،
در یک سوی جهان،
کودکی زانو میزند،
تا شیشه شکستهها را،
از زیر پای عابران بردارد.
و در آنسو،
مردی خم میشود،
تا سنگی بردارد،
به اندازهی زدن یک کبوتر...
وقتی همدیگر را در آغوش میکشیم،
در یک سوی جهان،
کودکی کتابهایش را برمیدارد،
و به مدرسه میرود.
و در آنسو،
دزدی تفنگی برمیدارد،
به اندازهی سرقت یک خانه.
ببین،
من و تو،
در چه زمانهای،
همدیگر را دوست میداریم...
دلشاد مریوانی
•••
وقتی به تو میاندیشم
آهویی
برای نوشیدن آب پایین میآید
علفزاران را
در حال قد کشیدن میبینم.
با تو مرا
تسخیر میکند هر غروب
دانهای زیتون سبز
تکهای دریای آبی.
وقتی به تو میاندیشم
هرجا که میتوانم
گل میکارم
به اسبها آب میدهم
کوهها را بیشتر دوست میدارم.
ایلهان برک|ترجمه:---؟
•••
به تو که میاندیشم
انگار غزالی برای خوردن آب فرود میآید
میبینم علفزاران را که میگسترند.
با تو هر غروب
دانهی زیتونی سبز،
تکهای دریای آبی،
مجذوبم میکند.
همین که به تو میاندیشم
هرکجا که دست میگذارم، گل میکارم
اسبها را آب میدهم
و بار دیگر عاشق کوهستان میشوم.
#ایلهان_برک|ترجمه: ناصر فیض
•••
Ne zaman seni düşünsem
Bir ceylan su içmeye iner
Çayırları büyürken görürüm.
Her akşam seninle
Yeşil bir zeytin tanesi
Bir parça mavi deniz
Alır beni.
Seni düşündükçe
Gül dikiyorum elimin değdiği yere
Atlara su veriyorum
Daha bir seviyorum dağları.
İlhan Berk
@asheghanehaye_fatima
در یک سوی جهان،
کودکی زانو میزند،
تا شیشه شکستهها را،
از زیر پای عابران بردارد.
و در آنسو،
مردی خم میشود،
تا سنگی بردارد،
به اندازهی زدن یک کبوتر...
وقتی همدیگر را در آغوش میکشیم،
در یک سوی جهان،
کودکی کتابهایش را برمیدارد،
و به مدرسه میرود.
و در آنسو،
دزدی تفنگی برمیدارد،
به اندازهی سرقت یک خانه.
ببین،
من و تو،
در چه زمانهای،
همدیگر را دوست میداریم...
دلشاد مریوانی
•••
وقتی به تو میاندیشم
آهویی
برای نوشیدن آب پایین میآید
علفزاران را
در حال قد کشیدن میبینم.
با تو مرا
تسخیر میکند هر غروب
دانهای زیتون سبز
تکهای دریای آبی.
وقتی به تو میاندیشم
هرجا که میتوانم
گل میکارم
به اسبها آب میدهم
کوهها را بیشتر دوست میدارم.
ایلهان برک|ترجمه:---؟
•••
به تو که میاندیشم
انگار غزالی برای خوردن آب فرود میآید
میبینم علفزاران را که میگسترند.
با تو هر غروب
دانهی زیتونی سبز،
تکهای دریای آبی،
مجذوبم میکند.
همین که به تو میاندیشم
هرکجا که دست میگذارم، گل میکارم
اسبها را آب میدهم
و بار دیگر عاشق کوهستان میشوم.
#ایلهان_برک|ترجمه: ناصر فیض
•••
Ne zaman seni düşünsem
Bir ceylan su içmeye iner
Çayırları büyürken görürüm.
Her akşam seninle
Yeşil bir zeytin tanesi
Bir parça mavi deniz
Alır beni.
Seni düşündükçe
Gül dikiyorum elimin değdiği yere
Atlara su veriyorum
Daha bir seviyorum dağları.
İlhan Berk
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و ببوس مرا بی وقفه
باز هم،
بلند بلند مرا ببوس
آری عشق
همین سفرهای طولانی را می طلبد....
#ایلهان_برک
@asheghanehaye_fatima
باز هم،
بلند بلند مرا ببوس
آری عشق
همین سفرهای طولانی را می طلبد....
#ایلهان_برک
@asheghanehaye_fatima