از خودم مثل مرگ میترسم، مثلِ از زندگیشدن با هم
هیچچی واقعاً نمیفهمم! هیچچی واقعاً نمیخواهم!!
دارم از اتفاق/ میافتم، مثلِ از چشمهای غمگینت
مثلِ از زندگی تو بیرون! میزنم/ زیر گریهات را هم
در تنم وزنههای بیربطیست که مرا میکُند به صندلیام
در دلم بادِ رفته بر بادیست که تو را تا همیشه در راهم...
که بدانم تو را نمیدانم، که بدانی مرا نمیدانی
که بداند دلم گرفته تو را، که بداند تمام دنیا هم!
ریملت روی گونه میریزد وسط اشکهای بچّگیام
مثل یک موشک قراضهشده که بهجا مانده بر تنِ ماهم
مثلِ یک موش کوچک از مغزم که تو را هی پنیر سوراخ است!
که فقط میدود همین لحظه، همهی روزها و شبها هم!!
قهوهی روزهای بیخوابیم، به تو هی میخورد به بختِ سیاه
مثل یک مهدیِ تمامشده، که کم آورده و... الفبا هم...
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
هیچچی واقعاً نمیفهمم! هیچچی واقعاً نمیخواهم!!
دارم از اتفاق/ میافتم، مثلِ از چشمهای غمگینت
مثلِ از زندگی تو بیرون! میزنم/ زیر گریهات را هم
در تنم وزنههای بیربطیست که مرا میکُند به صندلیام
در دلم بادِ رفته بر بادیست که تو را تا همیشه در راهم...
که بدانم تو را نمیدانم، که بدانی مرا نمیدانی
که بداند دلم گرفته تو را، که بداند تمام دنیا هم!
ریملت روی گونه میریزد وسط اشکهای بچّگیام
مثل یک موشک قراضهشده که بهجا مانده بر تنِ ماهم
مثلِ یک موش کوچک از مغزم که تو را هی پنیر سوراخ است!
که فقط میدود همین لحظه، همهی روزها و شبها هم!!
قهوهی روزهای بیخوابیم، به تو هی میخورد به بختِ سیاه
مثل یک مهدیِ تمامشده، که کم آورده و... الفبا هم...
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
پاییز آمدهست که خود را ببارمت!
پاییز: نامِ دیگرِ «من دوست دارمت»
.
بر باد میدهم همهی بودِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت میسپارمت!
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
وقتی که در میان خودم میفشارمت
پایان تو رسیده گلِ کاغذیِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
اصرار میکنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا میگذارمت!
پاییز من، عزیزِ غمانگیزِ برگریز!
یک روز میرسم... و تو را میبهارمت!!
.
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
پاییز: نامِ دیگرِ «من دوست دارمت»
.
بر باد میدهم همهی بودِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت میسپارمت!
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
وقتی که در میان خودم میفشارمت
پایان تو رسیده گلِ کاغذیِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
اصرار میکنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا میگذارمت!
پاییز من، عزیزِ غمانگیزِ برگریز!
یک روز میرسم... و تو را میبهارمت!!
.
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
نه دلت میبرد مرا نه صدات
خستهام آه، از تمام جهات
دلخوشم به کدام راه نجات؟
منِ زیر کتابها مدفون...
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
خستهام آه، از تمام جهات
دلخوشم به کدام راه نجات؟
منِ زیر کتابها مدفون...
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
باز از خوابها پریدهام و
موقع گریههای نصفهشبیست
هر شب انگار که غم دنیا
در دل این پری یکوجبیست
عشق، روباهِ اهلیِ چشمم
عشق، ماریست قبل نیش زدن
حرفهای «پرنسس کوچولو»
با گلِ توی قوطیِ حلبیست
زندگی یک تجاوز رسمیست
آلتی چرککرده توی تنم
رنج خود را چگونه شرح دهم
همهی حرفهام بیادبیست
پیش مردم شکنجه میکندت
با تبسم شکنجه میکندت
میتراشد ولی نخواهد کشت!
عشق، موجود منفعتطلبیست
لای تبریکهای هشتمِ مارس
غرق بودم ته خلیج فارس
پدرم گفت: دخترم مرده!
مادرم گفت: چادرت عربیست
در اتاقی که مملو از دود است
همهی راهها که مسدود است
شعر، تنها امید من بودهست
شعر، در رفتن از درِ عقبیست
خسته از ناله، خسته از فریاد
«شعر ما را نجات خواهد داد»
مثل آغوش، موقع گریهست
بوسهای بعدِ حملهی عصبیست
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
موقع گریههای نصفهشبیست
هر شب انگار که غم دنیا
در دل این پری یکوجبیست
عشق، روباهِ اهلیِ چشمم
عشق، ماریست قبل نیش زدن
حرفهای «پرنسس کوچولو»
با گلِ توی قوطیِ حلبیست
زندگی یک تجاوز رسمیست
آلتی چرککرده توی تنم
رنج خود را چگونه شرح دهم
همهی حرفهام بیادبیست
پیش مردم شکنجه میکندت
با تبسم شکنجه میکندت
میتراشد ولی نخواهد کشت!
عشق، موجود منفعتطلبیست
لای تبریکهای هشتمِ مارس
غرق بودم ته خلیج فارس
پدرم گفت: دخترم مرده!
مادرم گفت: چادرت عربیست
در اتاقی که مملو از دود است
همهی راهها که مسدود است
شعر، تنها امید من بودهست
شعر، در رفتن از درِ عقبیست
خسته از ناله، خسته از فریاد
«شعر ما را نجات خواهد داد»
مثل آغوش، موقع گریهست
بوسهای بعدِ حملهی عصبیست
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
.
پاییز آمده ست که خود را ببارمت!
پاییز: نام ِ دیگر ِ «من دوست دارمت»
بر باد می دهم همه ی بود ِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت می سپارمت!
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
وقتی که در میان خودم می فشارمت
پایان تو رسیده گل ِ کاغذی ِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
اصرار می کنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا می گذارمت!
پاییز من، عزیز ِ غم انگیز ِ برگریز!
یک روز می رسم... و تو را می بهارمت!!
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
پاییز آمده ست که خود را ببارمت!
پاییز: نام ِ دیگر ِ «من دوست دارمت»
بر باد می دهم همه ی بود ِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت می سپارمت!
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
وقتی که در میان خودم می فشارمت
پایان تو رسیده گل ِ کاغذی ِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
اصرار می کنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا می گذارمت!
پاییز من، عزیز ِ غم انگیز ِ برگریز!
یک روز می رسم... و تو را می بهارمت!!
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
این روزها ؛
این روز ها
بدجور بی رحمند
این هیچ کَس هایی که دردت را نمی فهمند …
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
این روز ها
بدجور بی رحمند
این هیچ کَس هایی که دردت را نمی فهمند …
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima