قلب تو
سرزمین من است
خانواده ی من است
ملت من است
قلب تو
قلب من است
#سمیح_القاسم
#شاعر_فلسطین🇯🇴
ترجمه : #موسی_بیدج
@asheghanehaye_fatima
سرزمین من است
خانواده ی من است
ملت من است
قلب تو
قلب من است
#سمیح_القاسم
#شاعر_فلسطین🇯🇴
ترجمه : #موسی_بیدج
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ای که چون زمستانی
و من دوست دارمت
دستت را از من مگیر
برای بالا پوش پشمینات
از بازیهای کودکانهام مترس.
همیشه آرزو داشتهام
روی برف، شعر بنویسم
روی برف، عاشق شوم
و دریابم که عاشق
چگونه با آتش ِ برف میسوزد!
#نزار_قبانی
#شاعر_سوریه 🇸🇾
ترجمه: #موسی_بیدج
ای که چون زمستانی
و من دوست دارمت
دستت را از من مگیر
برای بالا پوش پشمینات
از بازیهای کودکانهام مترس.
همیشه آرزو داشتهام
روی برف، شعر بنویسم
روی برف، عاشق شوم
و دریابم که عاشق
چگونه با آتش ِ برف میسوزد!
#نزار_قبانی
#شاعر_سوریه 🇸🇾
ترجمه: #موسی_بیدج
@asheghanehaye_fatima
ديوار هاي شهر به من گفتند: يا ترا فراموش كنم و يا بميرم
ما عشق را جز عشق آرام نمي بخشد
پس اين دل را سكوت اولي تر است
آسمان
در تعبيد گاه من
در شهرم ، مي بارد
و ز تو نه خبر تازه اي دارم
نه نامه اي
هديه من براي تو
كه شعله آتش كوچك مني
دو بوسه است
پس به رغم زندانهاي زمين
دستت را به سوي من دراز كن
دو دستت را
چرا كه من غمگينم
و آسمان
در دل و در شهر مي بارد.
#عبد_الوهاب_البياتي
#شاعر_عراق
ترجمه:
#موسی_اسوار
ديوار هاي شهر به من گفتند: يا ترا فراموش كنم و يا بميرم
ما عشق را جز عشق آرام نمي بخشد
پس اين دل را سكوت اولي تر است
آسمان
در تعبيد گاه من
در شهرم ، مي بارد
و ز تو نه خبر تازه اي دارم
نه نامه اي
هديه من براي تو
كه شعله آتش كوچك مني
دو بوسه است
پس به رغم زندانهاي زمين
دستت را به سوي من دراز كن
دو دستت را
چرا كه من غمگينم
و آسمان
در دل و در شهر مي بارد.
#عبد_الوهاب_البياتي
#شاعر_عراق
ترجمه:
#موسی_اسوار
@asheghanehaye_fatima
ديوار هاي شهر به من گفتند: يا ترا فراموش كنم و يا بميرم
ما عشق را جز عشق آرام نمي بخشد
پس اين دل را سكوت اولي تر است
آسمان
در تعبيد گاه من
در شهرم ، مي بارد
و ز تو نه خبر تازه اي دارم
نه نامه اي
هديه من براي تو
كه شعله آتش كوچك مني
دو بوسه است
پس به رغم زندانهاي زمين
دستت را به سوي من دراز كن
دو دستت را
چرا كه من غمگينم
و آسمان
در دل و در شهر مي بارد.
#عبد_الوهاب_البياتي
#شاعر_عراق
ترجمه:
#موسی_اسوار
ديوار هاي شهر به من گفتند: يا ترا فراموش كنم و يا بميرم
ما عشق را جز عشق آرام نمي بخشد
پس اين دل را سكوت اولي تر است
آسمان
در تعبيد گاه من
در شهرم ، مي بارد
و ز تو نه خبر تازه اي دارم
نه نامه اي
هديه من براي تو
كه شعله آتش كوچك مني
دو بوسه است
پس به رغم زندانهاي زمين
دستت را به سوي من دراز كن
دو دستت را
چرا كه من غمگينم
و آسمان
در دل و در شهر مي بارد.
#عبد_الوهاب_البياتي
#شاعر_عراق
ترجمه:
#موسی_اسوار
@asheghanehaye_fatima
هر قدر جفا کنی
باز هم
به چشم من فرشته ای.
نسیمت را عنبر می بینم
زمینت را شکر
و دوستت دارم
بیشتر و بیشتر!
#محمود_درویش
ترجمه #موسی_بیدج
#نشر_سرزمین_اهورایی
هر قدر جفا کنی
باز هم
به چشم من فرشته ای.
نسیمت را عنبر می بینم
زمینت را شکر
و دوستت دارم
بیشتر و بیشتر!
#محمود_درویش
ترجمه #موسی_بیدج
#نشر_سرزمین_اهورایی
@asheghanehaye_fatima
.
.
یا سَيِّدَةَ العالَمِ:
لا يُشغِلُني إلّا حُبُّكِ في آتي الأيّام
أَنتِ امرَأَتي الأُولى
أُمِّي الأُولى
رَحِمي الأول
شَغَفي الأول
شَبَقي الأول
طَوقُ نَجاتي في زَمَنِ الطّوفان...
ای بانوی جهان
در روزهای آتی جز عشق تو فکرم را مشغول نخواهد کرد
تویی زنِ نخستینم
مادر نخستینم
زهدان نخستینم
شیدایی نخستینم
شهوت نخستینم
و حلقهی نجاتِ من در هنگام طوفان...
#نزار_قبانی
ترجمه #موسی_اسوار
@asheghanehaye_fatima
.
.
یا سَيِّدَةَ العالَمِ:
لا يُشغِلُني إلّا حُبُّكِ في آتي الأيّام
أَنتِ امرَأَتي الأُولى
أُمِّي الأُولى
رَحِمي الأول
شَغَفي الأول
شَبَقي الأول
طَوقُ نَجاتي في زَمَنِ الطّوفان...
ای بانوی جهان
در روزهای آتی جز عشق تو فکرم را مشغول نخواهد کرد
تویی زنِ نخستینم
مادر نخستینم
زهدان نخستینم
شیدایی نخستینم
شهوت نخستینم
و حلقهی نجاتِ من در هنگام طوفان...
#نزار_قبانی
ترجمه #موسی_اسوار
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
.
.
أَرمي جَوازَ سَفَري في البَحر...
و أُسَمِّكِ وَطَني...
گذرنامهى خود را به دریا پرت میکنم
و تو را میهنِ خود مینامم...
#نزار_قبانی
ترجمه #موسی_اسوار
.
.
أَرمي جَوازَ سَفَري في البَحر...
و أُسَمِّكِ وَطَني...
گذرنامهى خود را به دریا پرت میکنم
و تو را میهنِ خود مینامم...
#نزار_قبانی
ترجمه #موسی_اسوار
زیر نقاب ِکلمات فاجعهای نهان میدارم
به زخم ِ خویش میگویم:
«التیام مخواه»
و به اندوه ِ خویش:
«آرام مگیر»..
#عبدالوهاب_البیاتی
#شاعر_عراق
ترجمه:
#موسی_اسوار
عکس:
#پاتریک_گرایز
به زخم ِ خویش میگویم:
«التیام مخواه»
و به اندوه ِ خویش:
«آرام مگیر»..
#عبدالوهاب_البیاتی
#شاعر_عراق
ترجمه:
#موسی_اسوار
عکس:
#پاتریک_گرایز
@asheghanehaye_fatima
میان ریتا و چشمانم... تفنگی است
وآنکه ریتا را میشناسد، خم میشود
و برای خدایی که در آن چشمان عسلی است
نماز میگزارد.
و من ریتا را بوسیدم
آنگاه که کوچک بود
و به یاد میآورم که چهسان به من درآویخت
و بازویم را زیباترین بافهی گیسو فروپوشاند
و من ریتا را به یاد میآورم
همانسان که گنجشکی برکهی خود را
آه... ریتا
میان ما یک میلیون گنجشک و تصویر است
و وعدههای فراوانی
که تفنگی... به رویشان آتش گشود!
نام ریتا در دهانم عید بود
تن ریتا عروسی بود در خونم
و من در راه ریتا... دو سال گم گشتم
و او دو سال بر دستم خفت
و بر زیباترین پیمانه پیمان بستیم، و آتش گرفتیم
در شراب لبها
و دو بار زاده شدیم.
آه... ریتا
چه چیز چشمم را از چشمانت برگرداند
جز دو خواب کوتاه و ابرهایی عسلی
پیش از این تفنگ.
بود آنچه بود
ای سکوت شامگاه
ماه من در آن بامداد دور هجرت گزید
در چشمان عسلی
و شهر
همه آوازخوانان را و ریتا را رُفت
میان ریتا و چشمانم... تفنگی است
#محمود_درویش
ترجمه #موسی_بیدج
میان ریتا و چشمانم... تفنگی است
وآنکه ریتا را میشناسد، خم میشود
و برای خدایی که در آن چشمان عسلی است
نماز میگزارد.
و من ریتا را بوسیدم
آنگاه که کوچک بود
و به یاد میآورم که چهسان به من درآویخت
و بازویم را زیباترین بافهی گیسو فروپوشاند
و من ریتا را به یاد میآورم
همانسان که گنجشکی برکهی خود را
آه... ریتا
میان ما یک میلیون گنجشک و تصویر است
و وعدههای فراوانی
که تفنگی... به رویشان آتش گشود!
نام ریتا در دهانم عید بود
تن ریتا عروسی بود در خونم
و من در راه ریتا... دو سال گم گشتم
و او دو سال بر دستم خفت
و بر زیباترین پیمانه پیمان بستیم، و آتش گرفتیم
در شراب لبها
و دو بار زاده شدیم.
آه... ریتا
چه چیز چشمم را از چشمانت برگرداند
جز دو خواب کوتاه و ابرهایی عسلی
پیش از این تفنگ.
بود آنچه بود
ای سکوت شامگاه
ماه من در آن بامداد دور هجرت گزید
در چشمان عسلی
و شهر
همه آوازخوانان را و ریتا را رُفت
میان ریتا و چشمانم... تفنگی است
#محمود_درویش
ترجمه #موسی_بیدج