@asheghanehaye_fatima
حالا استکان های شب پیش
با شبهای پیش تر قاطی شده اند
ومن برای خوردن صبحانه
میلی به تظاهر ندارم؛
یک آهنگ قدیمی
یک نخ سیگار
و یک لیوان آب خنک
به سلامتی «تنهایی»
که هیچ وقت مارا به حال خودمان نمی گذارد.
#سحر_احمدی
از مجموعه #چپ_کوک
نشر #فصل_پنجم
حالا استکان های شب پیش
با شبهای پیش تر قاطی شده اند
ومن برای خوردن صبحانه
میلی به تظاهر ندارم؛
یک آهنگ قدیمی
یک نخ سیگار
و یک لیوان آب خنک
به سلامتی «تنهایی»
که هیچ وقت مارا به حال خودمان نمی گذارد.
#سحر_احمدی
از مجموعه #چپ_کوک
نشر #فصل_پنجم
@asheghanehaye_fatima
اما همیشه چشم های من
با صورت دیگری نشسته در آینه
انگار گلایه ی آن ها که فراموش شان کردم
و ترس گلویم را قورت می دهد
انگار چشم آن ها
در چهره ی طبیعی خود می خندد
تو زبان آینده ای داری
و چشم های تو ناگهانِ زیبایی ست که می گوید
"فردا روز دیگری ست"
اما اگر زمان بر پوست کشیده
بر استخوانم
درد را دوباره برقصاند
چه طور به روی خودم بیایم؟
به دلی که ساکن آنی
می دانی ... بر ترس های تاریکی ات
هر ترانه ام که بخوانی
و قلب تو راه های مخفی دارد
به دهلیزهای چپم
من رنج های تنیده ای دارم
و اگر راهی دارم به یافتنت
آغوشم کن
که استناد جهان به نیستی
همین لحظه است که دست می جنبانی و لب
این گوشه اگر حبس تو باشم
آزادی نیست؟
#سحر_یحیی_پور
اما همیشه چشم های من
با صورت دیگری نشسته در آینه
انگار گلایه ی آن ها که فراموش شان کردم
و ترس گلویم را قورت می دهد
انگار چشم آن ها
در چهره ی طبیعی خود می خندد
تو زبان آینده ای داری
و چشم های تو ناگهانِ زیبایی ست که می گوید
"فردا روز دیگری ست"
اما اگر زمان بر پوست کشیده
بر استخوانم
درد را دوباره برقصاند
چه طور به روی خودم بیایم؟
به دلی که ساکن آنی
می دانی ... بر ترس های تاریکی ات
هر ترانه ام که بخوانی
و قلب تو راه های مخفی دارد
به دهلیزهای چپم
من رنج های تنیده ای دارم
و اگر راهی دارم به یافتنت
آغوشم کن
که استناد جهان به نیستی
همین لحظه است که دست می جنبانی و لب
این گوشه اگر حبس تو باشم
آزادی نیست؟
#سحر_یحیی_پور
.
چشم های منی
دیده ای که می خواهمت
و هر بار پیراهنت
کار دستم می دهد بپرم
می خوانم ات به بلندی
که دست دراز کنی از شانه ام
درد بتکانی
و چون سطر مقابل
به دهان تو عادت دارد
حرف بزن
صدایت را ببوسم
_مه همه جا رو گرفته بود
انگار درخت ها سیگارکشیده باشن
موهام تو مه سفید شده بودن
فرار میکنم
دست از تو بکشم
اما به تو باز خواهد گشت دهانم
و این پیری مه رس را فوت میکند از سرت
چشم های منی
و درست آن قدری
که مه گرفته در تاریکی موهایت
چند واژه کشته ام نمی دانم
حرف بزن
صدایت را ببوسم
چه دیده ای
که می خواهمت؟
#سحر_یحیی_پور
چشم های منی
دیده ای که می خواهمت
و هر بار پیراهنت
کار دستم می دهد بپرم
می خوانم ات به بلندی
که دست دراز کنی از شانه ام
درد بتکانی
و چون سطر مقابل
به دهان تو عادت دارد
حرف بزن
صدایت را ببوسم
_مه همه جا رو گرفته بود
انگار درخت ها سیگارکشیده باشن
موهام تو مه سفید شده بودن
فرار میکنم
دست از تو بکشم
اما به تو باز خواهد گشت دهانم
و این پیری مه رس را فوت میکند از سرت
چشم های منی
و درست آن قدری
که مه گرفته در تاریکی موهایت
چند واژه کشته ام نمی دانم
حرف بزن
صدایت را ببوسم
چه دیده ای
که می خواهمت؟
#سحر_یحیی_پور
@asheghanehaye_fatima
اجازه میدهی آرزویت کنم؟
من از خیرِ در آغوش گرفتنت گذشتم...
بگذار دلخوشِ رویاهایم باشم
بگذار همه بگویند "بیچاره دیوانه شده"
من کاری با این حرف ها ندارم
فقط میخواهم صبح ها زودتر از تو
بیدار شوم
موهایت را شانه کنم،
دکمه های پیراهنت را ببندم،
دستم را روی صورتت بکشم.....
یعنی تا این حد اجازه دارم در رویاهایم نزدیکت شوم؟
من اصلا از تو توقعِ محبت هم ندارم میدانی دوست داشتنِ تو نیازِ من است مثلِ نیازِ ماهی به آب.
من بدون دوست داشتنت می میرم
در این خشکیِ مطلق ...
اصلا من برایِ شعرهایم به تو نیاز دارم. باید هر موقع که کم می آورم
لب هایت را زیر و رو کنم.
شعر هایِ زیادی است لا به لای ِ صورتیِ شیرینش... .
چشم هایت،
چشم هایت که اصلا زندگی است
نباید شعرش کرد
باید کشید و از دور نگاه کرد
و مست شد...
حالا اجازه دارم آرزویت کنم؟
#سحر_رستگار
اجازه میدهی آرزویت کنم؟
من از خیرِ در آغوش گرفتنت گذشتم...
بگذار دلخوشِ رویاهایم باشم
بگذار همه بگویند "بیچاره دیوانه شده"
من کاری با این حرف ها ندارم
فقط میخواهم صبح ها زودتر از تو
بیدار شوم
موهایت را شانه کنم،
دکمه های پیراهنت را ببندم،
دستم را روی صورتت بکشم.....
یعنی تا این حد اجازه دارم در رویاهایم نزدیکت شوم؟
من اصلا از تو توقعِ محبت هم ندارم میدانی دوست داشتنِ تو نیازِ من است مثلِ نیازِ ماهی به آب.
من بدون دوست داشتنت می میرم
در این خشکیِ مطلق ...
اصلا من برایِ شعرهایم به تو نیاز دارم. باید هر موقع که کم می آورم
لب هایت را زیر و رو کنم.
شعر هایِ زیادی است لا به لای ِ صورتیِ شیرینش... .
چشم هایت،
چشم هایت که اصلا زندگی است
نباید شعرش کرد
باید کشید و از دور نگاه کرد
و مست شد...
حالا اجازه دارم آرزویت کنم؟
#سحر_رستگار
@asheghanehaye_fatima
اما همیشه چشم های من
با صورت دیگری نشسته در آینه
انگار گلایه ی آن ها که فراموش شان کردم
و ترس گلویم را قورت می دهد
انگار چشم آن ها
در چهره ی طبیعی خود می خندد
تو زبان آینده ای داری
و چشم های تو ناگهانِ زیبایی ست که می گوید
"فردا روز دیگری ست"
اما اگر زمان بر پوست کشیده
بر استخوانم
درد را دوباره برقصاند
چه طور به روی خودم بیایم؟
به دلی که ساکن آنی
می دانی ... بر ترس های تاریکی ات
هر ترانه ام که بخوانی
و قلب تو راه های مخفی دارد
به دهلیزهای چپم
من رنج های تنیده ای دارم
و اگر راهی دارم به یافتنت
آغوشم کن
که استناد جهان به نیستی
همین لحظه است که دست می جنبانی و لب
این گوشه اگر حبس تو باشم
آزادی نیست؟
#سحر_یحیی_پور
اما همیشه چشم های من
با صورت دیگری نشسته در آینه
انگار گلایه ی آن ها که فراموش شان کردم
و ترس گلویم را قورت می دهد
انگار چشم آن ها
در چهره ی طبیعی خود می خندد
تو زبان آینده ای داری
و چشم های تو ناگهانِ زیبایی ست که می گوید
"فردا روز دیگری ست"
اما اگر زمان بر پوست کشیده
بر استخوانم
درد را دوباره برقصاند
چه طور به روی خودم بیایم؟
به دلی که ساکن آنی
می دانی ... بر ترس های تاریکی ات
هر ترانه ام که بخوانی
و قلب تو راه های مخفی دارد
به دهلیزهای چپم
من رنج های تنیده ای دارم
و اگر راهی دارم به یافتنت
آغوشم کن
که استناد جهان به نیستی
همین لحظه است که دست می جنبانی و لب
این گوشه اگر حبس تو باشم
آزادی نیست؟
#سحر_یحیی_پور
یک روز هم یکی می آید ...
که مرا برای خودم بخواهد
که قِلِقم را بلد باشد
و به من فرصت ناز کردن بدهد ...
کسی که با رفتنش ...
مرا از ولیعصر بیزار نکند.
یکی که من برایش ...
یکی مثل همه نباشم.
ایموجی قلب هایش،لبخندش ،
جانم گفتنش هایش،
وقفِ عام نباشد...
من منتظر کسی هستم...
که همه در حسرت چشم هایش بسوزند
و من ولی هر لحظه ...
که دلم خواست ببوسمش..
می دانی شک ندارم
روزی کسی می اید
که ممنوعه ی همه باشد ...
و حلال ترینِ من...
که برایِ همه ...
همان مغرورِ دوست نداشتنی باشد
و برایِ من مهربان ترینِ خواستنی...
کسی که زیلویِ نیم متری مان را ...
روی چمن خیس پهن کند ...
و بی خیال به عالم و آدم ...
و ادعایِ روشنفکری با من قهقهه بزند
و بستنی خوردنِ دخترکِ موخرگوشی را ...
مسخره کند و
به یادِ فرزند نداشته مان بیفتد
که برایش اسم انتخاب کند
و از آرزوهایمان برایش حرف بزند،
سرِ اینکه او بگوید پزشکی بشود ...
که سرطان را درمان کند و
من بگویم شاعر شود
و حال مردم را خوب کند
هی بحث کنیم
و آخرش بگوید
"اصلا به ما چه هرچی که خودش خواست"
یک روز کسی می اید
که مالِ خودم باشد...
که وقتی گفت....
امروز سرم شلوغه بهت زنگ می زنم...
دلم به هزار جا نرود...
یک روز یکی می آید...
که بلدمان باشد ...
کمی صبر...
#سحر_رستگار
که مرا برای خودم بخواهد
که قِلِقم را بلد باشد
و به من فرصت ناز کردن بدهد ...
کسی که با رفتنش ...
مرا از ولیعصر بیزار نکند.
یکی که من برایش ...
یکی مثل همه نباشم.
ایموجی قلب هایش،لبخندش ،
جانم گفتنش هایش،
وقفِ عام نباشد...
من منتظر کسی هستم...
که همه در حسرت چشم هایش بسوزند
و من ولی هر لحظه ...
که دلم خواست ببوسمش..
می دانی شک ندارم
روزی کسی می اید
که ممنوعه ی همه باشد ...
و حلال ترینِ من...
که برایِ همه ...
همان مغرورِ دوست نداشتنی باشد
و برایِ من مهربان ترینِ خواستنی...
کسی که زیلویِ نیم متری مان را ...
روی چمن خیس پهن کند ...
و بی خیال به عالم و آدم ...
و ادعایِ روشنفکری با من قهقهه بزند
و بستنی خوردنِ دخترکِ موخرگوشی را ...
مسخره کند و
به یادِ فرزند نداشته مان بیفتد
که برایش اسم انتخاب کند
و از آرزوهایمان برایش حرف بزند،
سرِ اینکه او بگوید پزشکی بشود ...
که سرطان را درمان کند و
من بگویم شاعر شود
و حال مردم را خوب کند
هی بحث کنیم
و آخرش بگوید
"اصلا به ما چه هرچی که خودش خواست"
یک روز کسی می اید
که مالِ خودم باشد...
که وقتی گفت....
امروز سرم شلوغه بهت زنگ می زنم...
دلم به هزار جا نرود...
یک روز یکی می آید...
که بلدمان باشد ...
کمی صبر...
#سحر_رستگار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر دوستش دارید به زبان بیاورید، پانتومیم که بازی نمیکنید.
از ترسِ باختن با اشاره میخواهید بفهمانید، واقعا دوستش دارید و به زبان نمی آورید.
یکی از راه میرسد که بی هیچ عشقی تکیه کلامش"دوستت دارم" است،
می آید،
میگوید،
میبرد دلش را،
و شما میمانیدُ "دوستت دارم "هایی که در عطرِ پیراهنش جا مانده است...
#سحر_رستگار
🎙میثم ابراهیمی - یادته
@asheghanehaye_fatima
از ترسِ باختن با اشاره میخواهید بفهمانید، واقعا دوستش دارید و به زبان نمی آورید.
یکی از راه میرسد که بی هیچ عشقی تکیه کلامش"دوستت دارم" است،
می آید،
میگوید،
میبرد دلش را،
و شما میمانیدُ "دوستت دارم "هایی که در عطرِ پیراهنش جا مانده است...
#سحر_رستگار
🎙میثم ابراهیمی - یادته
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هنوز زنی در جهان
دست در کیفِ لوازم آرایشش میبرد
و رژ قرمزش رابرمیدارد،
هنوز مردی است
که اورا سیراب محبتش نکرده است...
وخیابان این روزها پرشده
از زن هایی با رژ قرمز
#سحر_رستگار
@asheghanehaye_fatima
دست در کیفِ لوازم آرایشش میبرد
و رژ قرمزش رابرمیدارد،
هنوز مردی است
که اورا سیراب محبتش نکرده است...
وخیابان این روزها پرشده
از زن هایی با رژ قرمز
#سحر_رستگار
@asheghanehaye_fatima