من به این واقعیت شوم پی بردم که ثروت و مادیات را قوانینی است که آن را با روابط عاطفی و ارزش انسانها کاری نیست.
#در_فاصله_ی_دو_نقطه_...!
#ایران_درودی
@asheghanehaye_fatima
#در_فاصله_ی_دو_نقطه_...!
#ایران_درودی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفت برم من؟ گفتم واسّا، دارم تماشات میکنم. گفت ای دیوونه. بعد خندید.
خندید و حواسم پرت خندهش شد، وگرنه میخواستم بگم تماشاکردن با دیدن فرق داره. تماشاکردن یهشکلی از علاقهس، یهشکلی که با هر کسی برات رخ نمیده. همه رو میبینی، اما آدمای خیلی خیلی کمی رو تماشا میکنی.
هزار سال پیش بود که خندید و یادم رفت بهش اینا رو بگم. حالام که پیر شدم از بس هیشکی تماشام نکرد. خوبه که یکی تماشات کنه، خوبه که واسه یکی که برات فرق داره با همه، فرق داشته باشی با همه. خوبه که واسه یهنفر تماشایی باشی.
همین دیگه
#حمیدسلیمی
#گوگوش #سعید_کنگرانی
#در_امتداد_شب
@asheghanehaye_fatima
خندید و حواسم پرت خندهش شد، وگرنه میخواستم بگم تماشاکردن با دیدن فرق داره. تماشاکردن یهشکلی از علاقهس، یهشکلی که با هر کسی برات رخ نمیده. همه رو میبینی، اما آدمای خیلی خیلی کمی رو تماشا میکنی.
هزار سال پیش بود که خندید و یادم رفت بهش اینا رو بگم. حالام که پیر شدم از بس هیشکی تماشام نکرد. خوبه که یکی تماشات کنه، خوبه که واسه یکی که برات فرق داره با همه، فرق داشته باشی با همه. خوبه که واسه یهنفر تماشایی باشی.
همین دیگه
#حمیدسلیمی
#گوگوش #سعید_کنگرانی
#در_امتداد_شب
@asheghanehaye_fatima
#غلامرضا_بروسان
#در_آبها_دری_باز_شد
دستم را زیر سرم میگذارم
و به خواب میروم
من و دستم هر شب خواب تو را میبینیم
عزیزم
ما حتماً عاشق همیم
که اینهمه از هم دوریم
@asheghanehaye_fatima
#در_آبها_دری_باز_شد
دستم را زیر سرم میگذارم
و به خواب میروم
من و دستم هر شب خواب تو را میبینیم
عزیزم
ما حتماً عاشق همیم
که اینهمه از هم دوریم
@asheghanehaye_fatima
ولادیمیر:
میگویی حالا چه کار کنیم؟
استراگون:
من میگویم هیج کاری نکنیم، خطرش کمتر است.
#در_انتظار_گودو
#ساموئل_بکت
@asheghanehaye_fatima
میگویی حالا چه کار کنیم؟
استراگون:
من میگویم هیج کاری نکنیم، خطرش کمتر است.
#در_انتظار_گودو
#ساموئل_بکت
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
می خواستم همانجا روی زمین بخوابم. بخوابم و زمانی که خواب هستم، اتفاقی بیفتد. هر اتفاقی. یک معجزه. شاید خاطره ای چسبناک؛ که رویاها به جا می گذارند، وقتی بیش از اندازه واقعی به نظر می رسند.
#در_پناه_هیچ
#اولیویه_آدام
می خواستم همانجا روی زمین بخوابم. بخوابم و زمانی که خواب هستم، اتفاقی بیفتد. هر اتفاقی. یک معجزه. شاید خاطره ای چسبناک؛ که رویاها به جا می گذارند، وقتی بیش از اندازه واقعی به نظر می رسند.
#در_پناه_هیچ
#اولیویه_آدام
هر کس برای دیگری همان قدر ارزش دارد که دیگری برای او. افرادی که واقعاً فکری بلند دارند، مانند عقاب در ارتفاعات بلند، در تنهایی آشیانه میکنند. ثانیاً از اینجا میتوان فهمید که افراد همخو چگونه یکدیگر را به سرعت پیدا میکنند، گویی جاذبهای مغناطیسی میان آنان وجود دارد... البته این واقعیت را میتوان بیش از همه در مورد طبایع پست یا کم مایه مشاهده کرد، اما علت این است که اینان لشکر بزرگی را تشکیل میدهند، حال آنکه طبایع بهتر یا ممتاز نادرند و به همین علت نادر خوانده میشوند.
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
@asheghanehaye_fatima
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یه رویا داری…
باید ازش محافظت کنی. آدمایی که خودشون نتونستن کاری رو انجام بدن، به تو میگن که تو هم نمیتونی!
اما اگه چیزی رو میخوای، باید بری و به دستش بیاری.
تمام!
#دیالوگ
#The_Pursuit_of_Happyness
#در_جستجوی_خوشبختی
@asheghanehaye_fatima
باید ازش محافظت کنی. آدمایی که خودشون نتونستن کاری رو انجام بدن، به تو میگن که تو هم نمیتونی!
اما اگه چیزی رو میخوای، باید بری و به دستش بیاری.
تمام!
#دیالوگ
#The_Pursuit_of_Happyness
#در_جستجوی_خوشبختی
@asheghanehaye_fatima
🔵پنلوپه و خواستگاران،اثر: #جان_ویلیام_واترهاوس/تاریخ:۱۹۱۲/تکنیک:رنگ روغن روی بوم/ابعاد: ارتفاع: ۱۲۹٫۸ سانتیمتر. عرض: ۱۸۸ سانتیمتر.محل نگهداری اثر:(Aberdeen Art Gallery)
#در_ادامه..... 👇
#در_ادامه..... 👇
اینک صدای دوست از تَهِ ریشههای کهن، از درون سینهی پهن زمین میآید، از راههای دور از قلُههای بلند و دشتهای باز میگذرد و مثل تپش پنهانِ قلبِ ستاره به من میرسد. با صدای خاموش مرا مینامد و صدای او را در چشمهای خیس و دهان بازش میبینم... نگران و دل گرفته است و به زبان بیزبانی حرف میزند. حرفها در باطن من میرویند؛ مثل سر زدن جوانهی سبز در بطن دانهی زیر سرمای زمستان، مثل بوی بهار! صدای دوست، صدای دوستی، از دیارِ دورِ فراموشی، از خلال کشتزارهای رنج، وَزان بر خوشههای اندوه!... صدای بیدار دوستی خاموش که در بستر ضمیر من خفته است. و آنگاه که خفته بودم به ندای او چشمهایم را باز و دستهایش را تماشا کردم. او مرا نامید و من در میان بودنیها به خود آمدم... صدای دوست آغازِ من بود. دمیدن و شکفتن بود... صدایی همزاد بود که گفت تو نور چشمهای منی و من نگاهم را مثل دستهایم به او دادم و گفتم... تو را ای دوست در جلوههای گوناگون دوست دارم...
#در_کویِ_دوست
#شاهرخ_مسکوب
@asheghanehaye_fatima
#در_کویِ_دوست
#شاهرخ_مسکوب
@asheghanehaye_fatima