سلام
من قبلن تجربه هامو گفتم یکی دوبار
اما وقتی پیام #بینام خوندم
و بعدش تجربه خانم عزیز #دلپاره رو خوندم...منم زندگیم دقیقن شبیه خانوم #دلپاره اس با این تفاوت ک بچه ندارم و مثل ایشون مستقل نیستم کنار خونواده همسرمم..من از شهر ازدواج کردم ب روستا همسرم بمن نگفته بود توروستا باید بریم قصد جسارت ندارما اصن اما خب روستا رو دوست نداشتم برای زندگی هرچند من سختی کشیده بودم دیگ این چیزی نبود بخوام زجر خیلی بکشم براش تحمل کردم
من 26 سالمه 3 ساله ازدواج کردم همسرمم 27 سالشونه...
من خونه پدری سختییا زیادی کشیدم انقد وحشتناک ک گاهی اوقات فک میکنم بهشون قلبم بدرد میاد خونواده خوبی داشتم پدر مهربون مادر مهربون ک کلی عاشق منو برادرم بودن...اما خیلی مشکلات داشتیم تنشا...
تا اینکه مادرم فوت شدن...و من یسال بعد از فوت مامانم با همسرم اشنا شدم و 6 ماه بعد از دوستیمون ازدواج کردیم همسرم خیلی ادایه عاشقارو در میاورد رویه خونوادش وایساده بودبخاطر من چون برادر بزرگتر داشت اول باید اون زن میگرفت ک دیگ همسرم چون خیلی خیلی خیلی عزیز کرده خونوادشه دیگ خونوادش دیده بودن جدیه ازدواج کردنش قبول کرده بودن با وصلتمون...
خلاصه ما ازدواج کردیم همسرم گف توپدرت کارگره من جهزیه میخرم توهیچی نمیخواد بیاری مادرتم نیس نمیخواد فقط چادر سر کن بیا خونه من...
عقد خیلی مفصلی مث مهمونی معمولی گرفت حتی ارایش خودم کردم لباس مجلسی اینام نپوشیدم لباس معمولی...
مخالف بودما دوست داشتم عقد خوبی بگیرم اما خب همسرم مخالفت کرد خلاصه 4 ماه بعد رفتیم سرخونه زندگیمون چ زندگی منو اورد خونه خودشون گفت با وسایل مادرم باید زندگی کنی با وسایل کهنه 50 سال پیش😔عروسی نخودش گرفت ن من هیچی دیگ پاشدم با چادر سیاه رفتم خونه همسرم😊
تودوران عقد خیلی بهم خیانت کرد با زنا سن بالا 40 ساله هربارم توبه میکرد ارومم میکرد قانعم میکرد من ب این دلیل اینکارو کردم خلاصه گولم میزد و باز اشتی میکردم باهاش.. .داغون بودم بااولین خیانتش دیگ توهمه وجودم چالش کردم ولی بخاطر یسری شرایطی مثل حرف فامیلا و پدرم ک گفت این مرد زندگی نیست ولی منم روشون وایساده بودم رو نداشتم ک برگردم عقب موندم پا زندگیم هرسال یکی دوبار ازش خیانت میدیدم هرسالم بایکی...
اکثرا متاهل بودن ..ولی دوتاش مجرد بود یکیش بخاطر اینکه همسرم ایشونو بگیره طلاهاشو فروخته بود داده بود همسرم وقتی من فهمیدم ایشون توزندگیمه همسرم گوشیشو همیشه رمز میزاشت وقتی میخوابید میزاشت زیر بالشتش خلاصه من رمزشو دیدم یسری میزد و وقتی دیدم با اون دختر خانومه بهش زنگ زدم فحشش دادم توهین کردم بهش گفتم چرا اومدی تو زندگیم تومجردی برو دنبال یکی مث خودت زندگیمو خراب نکن اینم بگم هیچ حسی ب همسرم نداشتم اما میگفتم نکنه اشناهابفهمن همسرم ایجور ادمیه آبروم بره خلاصه بخاطر این چیزا با دوس دختراش میجنگیدم اونام خوردم میکردن خیلی مث خانوم #دلپاره کتک خوردم بخاطر همین خانومایی ک توزندگیم بودن اخرین خیانتشم دوهفته پیش بود ک کتکم زد کلی فحشم داد و فقطم قانعم میکرد ک من خیانت نکردم😂اون اسم این چیزارو خیانت نمیدونست میگفت هروقت گرفتمشون بگو خیانت...خیلی خیلی دل قلبم شکست خیلی حال روحی بدی داشتم و دارم....
همیشه میگم خدایا ی قدرتی بمن بده ازاین زندگی راحت شم شوهرمم بشدت بد دلهههههه خیلی خیلی این گوشی تو دستمم بزور دارم مثل ی اسیرم تودستش مث برده خانوم #دلپاره وقتی پیامتونو خوندم باورتون شاید نشه گریه کردم حتی 3 بار خوندمش😔 خیلی توشما خودمو دیدم بایسری تفاوتا فقط...
خیلی خوشحال شدم زندگی وفق مرادتون شده...خداروشکرررررررر
اما خانوم #بینام خواهش میکنم اینکارو درحق اون بچه نکن نیار پیش خودت چون قطعن خیلی زجرش میدی با اخمت با رفتارات نکن من خودم نامادری اومده روسرم یکی از دلایلی ک نشد برگشتم خونه پدرم همین زن بابا بد صفت بود زندگی اون بچه رو خراب نکن البته دوستان همه حرفا رو زدن منم نظرم مثل هموناس امیدوارم بخودت بیای....
حیواناتم ب جفت همدیگه کاری ندارن....
ببخشید طولانی شد😔
#پریناز
@ArHamsaraane
من قبلن تجربه هامو گفتم یکی دوبار
اما وقتی پیام #بینام خوندم
و بعدش تجربه خانم عزیز #دلپاره رو خوندم...منم زندگیم دقیقن شبیه خانوم #دلپاره اس با این تفاوت ک بچه ندارم و مثل ایشون مستقل نیستم کنار خونواده همسرمم..من از شهر ازدواج کردم ب روستا همسرم بمن نگفته بود توروستا باید بریم قصد جسارت ندارما اصن اما خب روستا رو دوست نداشتم برای زندگی هرچند من سختی کشیده بودم دیگ این چیزی نبود بخوام زجر خیلی بکشم براش تحمل کردم
من 26 سالمه 3 ساله ازدواج کردم همسرمم 27 سالشونه...
من خونه پدری سختییا زیادی کشیدم انقد وحشتناک ک گاهی اوقات فک میکنم بهشون قلبم بدرد میاد خونواده خوبی داشتم پدر مهربون مادر مهربون ک کلی عاشق منو برادرم بودن...اما خیلی مشکلات داشتیم تنشا...
تا اینکه مادرم فوت شدن...و من یسال بعد از فوت مامانم با همسرم اشنا شدم و 6 ماه بعد از دوستیمون ازدواج کردیم همسرم خیلی ادایه عاشقارو در میاورد رویه خونوادش وایساده بودبخاطر من چون برادر بزرگتر داشت اول باید اون زن میگرفت ک دیگ همسرم چون خیلی خیلی خیلی عزیز کرده خونوادشه دیگ خونوادش دیده بودن جدیه ازدواج کردنش قبول کرده بودن با وصلتمون...
خلاصه ما ازدواج کردیم همسرم گف توپدرت کارگره من جهزیه میخرم توهیچی نمیخواد بیاری مادرتم نیس نمیخواد فقط چادر سر کن بیا خونه من...
عقد خیلی مفصلی مث مهمونی معمولی گرفت حتی ارایش خودم کردم لباس مجلسی اینام نپوشیدم لباس معمولی...
مخالف بودما دوست داشتم عقد خوبی بگیرم اما خب همسرم مخالفت کرد خلاصه 4 ماه بعد رفتیم سرخونه زندگیمون چ زندگی منو اورد خونه خودشون گفت با وسایل مادرم باید زندگی کنی با وسایل کهنه 50 سال پیش😔عروسی نخودش گرفت ن من هیچی دیگ پاشدم با چادر سیاه رفتم خونه همسرم😊
تودوران عقد خیلی بهم خیانت کرد با زنا سن بالا 40 ساله هربارم توبه میکرد ارومم میکرد قانعم میکرد من ب این دلیل اینکارو کردم خلاصه گولم میزد و باز اشتی میکردم باهاش.. .داغون بودم بااولین خیانتش دیگ توهمه وجودم چالش کردم ولی بخاطر یسری شرایطی مثل حرف فامیلا و پدرم ک گفت این مرد زندگی نیست ولی منم روشون وایساده بودم رو نداشتم ک برگردم عقب موندم پا زندگیم هرسال یکی دوبار ازش خیانت میدیدم هرسالم بایکی...
اکثرا متاهل بودن ..ولی دوتاش مجرد بود یکیش بخاطر اینکه همسرم ایشونو بگیره طلاهاشو فروخته بود داده بود همسرم وقتی من فهمیدم ایشون توزندگیمه همسرم گوشیشو همیشه رمز میزاشت وقتی میخوابید میزاشت زیر بالشتش خلاصه من رمزشو دیدم یسری میزد و وقتی دیدم با اون دختر خانومه بهش زنگ زدم فحشش دادم توهین کردم بهش گفتم چرا اومدی تو زندگیم تومجردی برو دنبال یکی مث خودت زندگیمو خراب نکن اینم بگم هیچ حسی ب همسرم نداشتم اما میگفتم نکنه اشناهابفهمن همسرم ایجور ادمیه آبروم بره خلاصه بخاطر این چیزا با دوس دختراش میجنگیدم اونام خوردم میکردن خیلی مث خانوم #دلپاره کتک خوردم بخاطر همین خانومایی ک توزندگیم بودن اخرین خیانتشم دوهفته پیش بود ک کتکم زد کلی فحشم داد و فقطم قانعم میکرد ک من خیانت نکردم😂اون اسم این چیزارو خیانت نمیدونست میگفت هروقت گرفتمشون بگو خیانت...خیلی خیلی دل قلبم شکست خیلی حال روحی بدی داشتم و دارم....
همیشه میگم خدایا ی قدرتی بمن بده ازاین زندگی راحت شم شوهرمم بشدت بد دلهههههه خیلی خیلی این گوشی تو دستمم بزور دارم مثل ی اسیرم تودستش مث برده خانوم #دلپاره وقتی پیامتونو خوندم باورتون شاید نشه گریه کردم حتی 3 بار خوندمش😔 خیلی توشما خودمو دیدم بایسری تفاوتا فقط...
خیلی خوشحال شدم زندگی وفق مرادتون شده...خداروشکرررررررر
اما خانوم #بینام خواهش میکنم اینکارو درحق اون بچه نکن نیار پیش خودت چون قطعن خیلی زجرش میدی با اخمت با رفتارات نکن من خودم نامادری اومده روسرم یکی از دلایلی ک نشد برگشتم خونه پدرم همین زن بابا بد صفت بود زندگی اون بچه رو خراب نکن البته دوستان همه حرفا رو زدن منم نظرم مثل هموناس امیدوارم بخودت بیای....
حیواناتم ب جفت همدیگه کاری ندارن....
ببخشید طولانی شد😔
#پریناز
@ArHamsaraane
#مهسا جان
من#دلپاره هستم.بارها به کمیته امداد مراجعه کردم و حتی اومده بودن وضع خونمونو هم دیده بودن ولی بهم گفته بودن زن جوونی و باید ازدواج کنی.آخرش هم اینقدر رفتم و اومدم گفتن مقرری برات میبریم ماهی ۱۰۰ تومن تا بتونی چرم دوزیتو بری و مدرک بگیری و بعد دو سال بدویی و مغازه اجاره کنی تا وام بهت تعلق بگیره اونم یک چهارمشو میدیم اگر مغازه زدی و این تیکه تیکه بهت میدیم و البته اینو هم بگم اونجا هم راند بازیه امیدوارم درست نوشته باشم چون مسئول پرونده من گفت بشرطی که بیای صیغه یک ماهه من البته بدون ثبت بشی من برات یک ماهه درست میکنم کاراتو که شکر خدا دیگه اونجا نرفتم.عزیز دلم اینقدر بدو بدو داره که اعصابت خراب میشه بعدشم به خانوم #پریناز عزیز دلم همین گوشی که دستته گنجه.حرفای من برای چهار سال پیش بود که اینستاگرام اینقدر فراگیر نشده بود الان در اینستا پیجهای رایگان زیادی هستند که هنر آموزش میدن از اونجا یاد بگیر.(با اینحال اگر میخای به ادمین بگو من بهت آموزش میدم و اگر واقعا شرایط نداری برات لوازم میفرستم تا کار یاد بگیری عزیزم)عزیز دلم من خونوادم گفتم که ساپورت میکردن منظورم این بود پولی میفرستادن ک چیزی بخرم و بخوریم و اونجور مثل ماه رمضان گرسنه نمونیم.دستاتو بزار رو زانوهات و فقط از خدا بخواه.
الباقی دوستان گلم از همدردی همتون ممنونم مرسی که هستید مخصوصا از باعث و بانی این کانال سحر عزیزم که وقتی پیاممو گذاشتم و حالم بد شد و براشون از حالم مینوشتم با همه مشغله هایی که داشتن دلداریم دادن.حرفای من همهراست و درست بود و همه اونا و حتی بدتر رو کشیدم.
همه بدی ها تاوان دارن دوستان گلم مخصوصا بدی خانوم #بینام.خدا آه دل شکسته رو نمیبخشه.خیلی دوستتون دارم.من خودم وقتی سرگذشتمو نوشتم بارها و بارها خوندم وگریه کردم و هنوز روزی نیست که بیدار بشم و نخونمش.دوستانِ من اینو بگم که همسرمم تقاص پس داد.یهویی پشت گردنش تیر کشید و رفت دکتر و دکتر گفت شما سکته ناقصی زدید و اگر پیگیری نکنید منجر به فلج شدن بدنتون میشه البته قبل از آشتی ما این اتفاق افتاد و الان همسرم از ناحیه حس داشتن تو دستها و گردنشون کاملا مشکل دارن و دست چپشون عمدا بلا استفاده شده و بخاطر استفاده بیش از حد از قرصهای جنسی توانایی بچه دار شدنشون از دست رفت و روزی نیست که احساس پشیمونی نکنه.من هم بعد آشتی بطور معجزه آسایی رفتم دکتر که جواب پاتوبیولوژی و آزمایشگاهمو بخونه که با تعجب گفتم انگار فقط توده ای تو رحمت بوده که تخلیه شده و من اثری از سرطان نمی بینم.البته تحت نظرشونم.خواهرمم که اونقدر بلا سرم آورد ناخواسته برای بار دوم باردار شد چون شوهرش دختر میخاست و الان حداقل هر دو روز یکبار زنگ میزنه و غیر مستقیم میگه بیا خونمون تا پسرش بتونه با پسرم بازی کنه و آروم باشه تا خواهرم استراحت کنه البته که هنوز جز با همسرم پامو تو خونشون نزاشتم و پایه ی تفریحاتشون نیستم.از همسرم مراقبت میکنم و فرزندم و زندگیم و روزی نیست که خدا روشکر نکنم با همه ی اینها پسرم هنوز شب ادراری و ترس رفتن پدرش رو داره و اگر پدرش کمی دیر بیاد خونه از استرس میلرزه میگه باز تنهامون گذاشت😔و هنوز عکس اون دختر رو اگر دد گوشی من ببینه میگه دوس دختر بابا و این اشتباه بزرگ من بود که در اون زمان با بچه درد و دل میکردم.البته عکسای اون خونه خراب کن رو دیگه پاک کردم.اون خانوم که از طریق اینستاگرام پیدا شده بود و فرشته نجاتم بود و دست منو گرفت و بهم هنر هم یاد داد الان صاحب یکی از بزرگترین پیجهای اینستاست و کارهاش حرف اول رو میزنن چون نون دلش رو خورد و نگفت اگر بهش کار یاد بدم کار من کم طرفدار میشه بالعکس همیشه میگفت روزی ما مقرر شده هست.همیشه مدیونشم....دوستتون دارم.مررررسی از تک تکتون که پیاممو خوندید امیدوارم اثر خوب هرچند کوچکی در شما گذاشته باشه.دوست گلم ببخشید که باز گفتم #دلپاره ام بخدا با همه اینها هنوز دلم پاره پاره و تکه تکه هست.ببخش بازم از این لفظ استفاده کردم.کوچک شما
#دلپاره
@ArHamsaraane
من#دلپاره هستم.بارها به کمیته امداد مراجعه کردم و حتی اومده بودن وضع خونمونو هم دیده بودن ولی بهم گفته بودن زن جوونی و باید ازدواج کنی.آخرش هم اینقدر رفتم و اومدم گفتن مقرری برات میبریم ماهی ۱۰۰ تومن تا بتونی چرم دوزیتو بری و مدرک بگیری و بعد دو سال بدویی و مغازه اجاره کنی تا وام بهت تعلق بگیره اونم یک چهارمشو میدیم اگر مغازه زدی و این تیکه تیکه بهت میدیم و البته اینو هم بگم اونجا هم راند بازیه امیدوارم درست نوشته باشم چون مسئول پرونده من گفت بشرطی که بیای صیغه یک ماهه من البته بدون ثبت بشی من برات یک ماهه درست میکنم کاراتو که شکر خدا دیگه اونجا نرفتم.عزیز دلم اینقدر بدو بدو داره که اعصابت خراب میشه بعدشم به خانوم #پریناز عزیز دلم همین گوشی که دستته گنجه.حرفای من برای چهار سال پیش بود که اینستاگرام اینقدر فراگیر نشده بود الان در اینستا پیجهای رایگان زیادی هستند که هنر آموزش میدن از اونجا یاد بگیر.(با اینحال اگر میخای به ادمین بگو من بهت آموزش میدم و اگر واقعا شرایط نداری برات لوازم میفرستم تا کار یاد بگیری عزیزم)عزیز دلم من خونوادم گفتم که ساپورت میکردن منظورم این بود پولی میفرستادن ک چیزی بخرم و بخوریم و اونجور مثل ماه رمضان گرسنه نمونیم.دستاتو بزار رو زانوهات و فقط از خدا بخواه.
الباقی دوستان گلم از همدردی همتون ممنونم مرسی که هستید مخصوصا از باعث و بانی این کانال سحر عزیزم که وقتی پیاممو گذاشتم و حالم بد شد و براشون از حالم مینوشتم با همه مشغله هایی که داشتن دلداریم دادن.حرفای من همهراست و درست بود و همه اونا و حتی بدتر رو کشیدم.
همه بدی ها تاوان دارن دوستان گلم مخصوصا بدی خانوم #بینام.خدا آه دل شکسته رو نمیبخشه.خیلی دوستتون دارم.من خودم وقتی سرگذشتمو نوشتم بارها و بارها خوندم وگریه کردم و هنوز روزی نیست که بیدار بشم و نخونمش.دوستانِ من اینو بگم که همسرمم تقاص پس داد.یهویی پشت گردنش تیر کشید و رفت دکتر و دکتر گفت شما سکته ناقصی زدید و اگر پیگیری نکنید منجر به فلج شدن بدنتون میشه البته قبل از آشتی ما این اتفاق افتاد و الان همسرم از ناحیه حس داشتن تو دستها و گردنشون کاملا مشکل دارن و دست چپشون عمدا بلا استفاده شده و بخاطر استفاده بیش از حد از قرصهای جنسی توانایی بچه دار شدنشون از دست رفت و روزی نیست که احساس پشیمونی نکنه.من هم بعد آشتی بطور معجزه آسایی رفتم دکتر که جواب پاتوبیولوژی و آزمایشگاهمو بخونه که با تعجب گفتم انگار فقط توده ای تو رحمت بوده که تخلیه شده و من اثری از سرطان نمی بینم.البته تحت نظرشونم.خواهرمم که اونقدر بلا سرم آورد ناخواسته برای بار دوم باردار شد چون شوهرش دختر میخاست و الان حداقل هر دو روز یکبار زنگ میزنه و غیر مستقیم میگه بیا خونمون تا پسرش بتونه با پسرم بازی کنه و آروم باشه تا خواهرم استراحت کنه البته که هنوز جز با همسرم پامو تو خونشون نزاشتم و پایه ی تفریحاتشون نیستم.از همسرم مراقبت میکنم و فرزندم و زندگیم و روزی نیست که خدا روشکر نکنم با همه ی اینها پسرم هنوز شب ادراری و ترس رفتن پدرش رو داره و اگر پدرش کمی دیر بیاد خونه از استرس میلرزه میگه باز تنهامون گذاشت😔و هنوز عکس اون دختر رو اگر دد گوشی من ببینه میگه دوس دختر بابا و این اشتباه بزرگ من بود که در اون زمان با بچه درد و دل میکردم.البته عکسای اون خونه خراب کن رو دیگه پاک کردم.اون خانوم که از طریق اینستاگرام پیدا شده بود و فرشته نجاتم بود و دست منو گرفت و بهم هنر هم یاد داد الان صاحب یکی از بزرگترین پیجهای اینستاست و کارهاش حرف اول رو میزنن چون نون دلش رو خورد و نگفت اگر بهش کار یاد بدم کار من کم طرفدار میشه بالعکس همیشه میگفت روزی ما مقرر شده هست.همیشه مدیونشم....دوستتون دارم.مررررسی از تک تکتون که پیاممو خوندید امیدوارم اثر خوب هرچند کوچکی در شما گذاشته باشه.دوست گلم ببخشید که باز گفتم #دلپاره ام بخدا با همه اینها هنوز دلم پاره پاره و تکه تکه هست.ببخش بازم از این لفظ استفاده کردم.کوچک شما
#دلپاره
@ArHamsaraane