سلام ب همه عزیزان
دررابطه با #منزل_مشترک .
من خودم دخترم وتقریبا بانظرهمه خواهرای گلم ک گفتن مشترک نباشه موافقم
اما میخام بگم یکم واقع بین باشیم وازفوبیایی ک همه عروسا ازخانواده شوهرداره فاصله بگیریم
#مادرشوهر
من خودم تحصیل کردم.خانواده خیلی خوبی هم دارم.میتونم بگم مادرم درحق عروساشم مادره.
داداشم 2ساله ک ازدواج کرده.هردوشون باهم دوست بودن و کل خانواده باازدواج شون مخالف بودن.اماوقتی دیدن واقعاهمومیخان کشیدن کنارورضایت دادن.عروس مون چ حرفا ک نمیزد.ک اگ اجازه بدی ماازدواج کنیم کنیزت میشم ک دخترتم وفلان وفلان
خونمون2واحدیه.داداشم گفت بخاطرشرایط مالیش میاد تواین خونه ای ک مستاجرهس زندگی میکنه.خانوادمم گفتن هرطور ک راحتی
ازدواج کردن واومدن تواین خونه
تا3ماه ک هیچ کس نمیرفت خونه شون ومیگفتن تازه عروس داماده بزارید راحت باشن
بعدشم ک یکم رفتوامدشد.مادرم خیلی هواشوداشت.اگ ی روسری برای من میگرفت ی بهترشو برای عروسش میخرید ومیگفت احساس غریبی نکنه اینم زنه
خداشاهده هیچ وقت هرلحظه خونه شون نرفته
اگ گهگاهی رفته در زده وپشت در وایستاده تابگه بفرما ورفته داخل
خودمن کوچکترین حرفی بهش نزدم هیچ قت
همه گفتیم ایناهرطور ک زندگی کردن حق دارن چون زندگی خودشونه.حتی اگ اشتباهم کردن بزارید بره.خودشون باید یادبگیرن
ایناهمش باهم اختلاف دارن.دعوادارن.درحدی ک واقعاارامش ماروگرفته
حتی تودعواهاشون هم نرفتیم وگفتیم زنوشوهریه ب ماچه
ماازخدامونم هس ک ایناپاشن برن.ب هردوهم گفتیم برید خونه بگیرید وازاینجابرید.چون ما ارامش نداریم
حاضرنمیشن ونمیرن ومیگن این خونه دراختیارمون هس و ما بجای اینکه پول بدیم بریم اجاره نشینی ازهمون استفاده میکنیم و وضعیت اقتصادیمونو ب ی جایی میرسونیم
این سری هم خیلی اساسی باهم دعواکردن وخانوادم مجبورشدن برن ببینن مشکل شون چیه وحل کنن
تازه کاشف ب عمل اومده ک همه اینا بخاطرماهس.یعنی چون نزدیک ماهستن وقتی داداش میاد خونه ما
عروس مون ناراحته ک تونبایدبری.
وقتی هم ک برمیگرده خونش کلی ب ماتوهین میکنه ومیگه مامان وابجی فلان شدت چی گفتن
ودعواهاشون سرهمین توهیناهس
داداشم میگه اوناواقعادخالت نمیکنن وتوچرااین حرفارومیزنی. سرهمین حرفابحث شون میشه و....زن داداشم وقتی مارو میبینه همه چی خوب وگل بلبله ولی پشت سرمون اینطوریه.من باهاش راحتم.اونم بامن خیلی راحته.حداقل بمن میگفت نزارشوهرم زیادبیادخونتون.بخداقسم من کمکمش میکردم.یاحداقل بمن میگفت من فک میکنم توزندگیم دارید دخالت میکنید واین کارونکنید
حرف اخرم اینه ک ببیند حداقل خانواده شوهرتون رو بشناسید وبعد قضاوت کنید.اگ واقعاحرفی ازشون توزندگی تون اومد اون وقت ادعاکنید.صرف ی فکر وتوهم وخیال بافی واقعا ادمارو قضاوت نکنید
همه چیز ب مدیریت زن بستگی داره.زن داداشم اگ مهارت بخرج میداد وازهمون اول قبول نمیکرد این مشکلات نبود.ویاو قتی ک شوهرش میومد خونه ما اززیرزبون داداشم میکشید ک چ چخبرو...ومتوجه میشد شاید ب این جاهاکشیده نمیشد.یاحداقل الان اینقدرباشوهرش حرف بزنه وراضیش کنه ازاینجابلندشن وبرن.ولی هیچ زحمتی نکشیده جزتوهین کردن
الان دیگه ب جایی رسونده ک جلو مادرم ب مادرم توهین کرده و فش داده
مادرمم گفته تاوقتی اینجاهستید زنت حق نداره پاشو توخونه من بزاره
شوهرتونو بشناسید.خانوادشو بشناسید ورفتارشو باعروسای دیگش مقایسه کنید خودتون هم واقع بین باشید وبعد شروع ب. جبهه گرفتن کنید.واگ ازهمین واکنش های احتمالی میترسیم ازهمون اول بامهارت نرید توخونه مشترک ک اینطوری ارامش خودتون ودیگرانو بگیرید
خداشاهده ما ازتوهمای این خانم ارامش نداریم
سحربانوجوون خواهش میکنم پیام منوبزار توگروه
زندگی همتون سرشار از ارامش🌸
@ArHamsaraane
دررابطه با #منزل_مشترک .
من خودم دخترم وتقریبا بانظرهمه خواهرای گلم ک گفتن مشترک نباشه موافقم
اما میخام بگم یکم واقع بین باشیم وازفوبیایی ک همه عروسا ازخانواده شوهرداره فاصله بگیریم
#مادرشوهر
من خودم تحصیل کردم.خانواده خیلی خوبی هم دارم.میتونم بگم مادرم درحق عروساشم مادره.
داداشم 2ساله ک ازدواج کرده.هردوشون باهم دوست بودن و کل خانواده باازدواج شون مخالف بودن.اماوقتی دیدن واقعاهمومیخان کشیدن کنارورضایت دادن.عروس مون چ حرفا ک نمیزد.ک اگ اجازه بدی ماازدواج کنیم کنیزت میشم ک دخترتم وفلان وفلان
خونمون2واحدیه.داداشم گفت بخاطرشرایط مالیش میاد تواین خونه ای ک مستاجرهس زندگی میکنه.خانوادمم گفتن هرطور ک راحتی
ازدواج کردن واومدن تواین خونه
تا3ماه ک هیچ کس نمیرفت خونه شون ومیگفتن تازه عروس داماده بزارید راحت باشن
بعدشم ک یکم رفتوامدشد.مادرم خیلی هواشوداشت.اگ ی روسری برای من میگرفت ی بهترشو برای عروسش میخرید ومیگفت احساس غریبی نکنه اینم زنه
خداشاهده هیچ وقت هرلحظه خونه شون نرفته
اگ گهگاهی رفته در زده وپشت در وایستاده تابگه بفرما ورفته داخل
خودمن کوچکترین حرفی بهش نزدم هیچ قت
همه گفتیم ایناهرطور ک زندگی کردن حق دارن چون زندگی خودشونه.حتی اگ اشتباهم کردن بزارید بره.خودشون باید یادبگیرن
ایناهمش باهم اختلاف دارن.دعوادارن.درحدی ک واقعاارامش ماروگرفته
حتی تودعواهاشون هم نرفتیم وگفتیم زنوشوهریه ب ماچه
ماازخدامونم هس ک ایناپاشن برن.ب هردوهم گفتیم برید خونه بگیرید وازاینجابرید.چون ما ارامش نداریم
حاضرنمیشن ونمیرن ومیگن این خونه دراختیارمون هس و ما بجای اینکه پول بدیم بریم اجاره نشینی ازهمون استفاده میکنیم و وضعیت اقتصادیمونو ب ی جایی میرسونیم
این سری هم خیلی اساسی باهم دعواکردن وخانوادم مجبورشدن برن ببینن مشکل شون چیه وحل کنن
تازه کاشف ب عمل اومده ک همه اینا بخاطرماهس.یعنی چون نزدیک ماهستن وقتی داداش میاد خونه ما
عروس مون ناراحته ک تونبایدبری.
وقتی هم ک برمیگرده خونش کلی ب ماتوهین میکنه ومیگه مامان وابجی فلان شدت چی گفتن
ودعواهاشون سرهمین توهیناهس
داداشم میگه اوناواقعادخالت نمیکنن وتوچرااین حرفارومیزنی. سرهمین حرفابحث شون میشه و....زن داداشم وقتی مارو میبینه همه چی خوب وگل بلبله ولی پشت سرمون اینطوریه.من باهاش راحتم.اونم بامن خیلی راحته.حداقل بمن میگفت نزارشوهرم زیادبیادخونتون.بخداقسم من کمکمش میکردم.یاحداقل بمن میگفت من فک میکنم توزندگیم دارید دخالت میکنید واین کارونکنید
حرف اخرم اینه ک ببیند حداقل خانواده شوهرتون رو بشناسید وبعد قضاوت کنید.اگ واقعاحرفی ازشون توزندگی تون اومد اون وقت ادعاکنید.صرف ی فکر وتوهم وخیال بافی واقعا ادمارو قضاوت نکنید
همه چیز ب مدیریت زن بستگی داره.زن داداشم اگ مهارت بخرج میداد وازهمون اول قبول نمیکرد این مشکلات نبود.ویاو قتی ک شوهرش میومد خونه ما اززیرزبون داداشم میکشید ک چ چخبرو...ومتوجه میشد شاید ب این جاهاکشیده نمیشد.یاحداقل الان اینقدرباشوهرش حرف بزنه وراضیش کنه ازاینجابلندشن وبرن.ولی هیچ زحمتی نکشیده جزتوهین کردن
الان دیگه ب جایی رسونده ک جلو مادرم ب مادرم توهین کرده و فش داده
مادرمم گفته تاوقتی اینجاهستید زنت حق نداره پاشو توخونه من بزاره
شوهرتونو بشناسید.خانوادشو بشناسید ورفتارشو باعروسای دیگش مقایسه کنید خودتون هم واقع بین باشید وبعد شروع ب. جبهه گرفتن کنید.واگ ازهمین واکنش های احتمالی میترسیم ازهمون اول بامهارت نرید توخونه مشترک ک اینطوری ارامش خودتون ودیگرانو بگیرید
خداشاهده ما ازتوهمای این خانم ارامش نداریم
سحربانوجوون خواهش میکنم پیام منوبزار توگروه
زندگی همتون سرشار از ارامش🌸
@ArHamsaraane