تجربه های خوب_همسران موفق
10.2K subscribers
602 photos
162 videos
32 files
448 links
تجربه ونظرات اعضا بدون ذكر نام
بهترين راه برای شناخت و درك همسران از خواسته های همدیگر
گرفتن پیام:
https://tttttt.me/HarfBeManBOT?start=NjY3NzYzMjE

همسران موفق 👇
@Hamsaraane

خانمهای قری*مختص خانم ها* 👇
@ide_Hamsaraane
Download Telegram
شوهرم كارش ازادبودبيكارشدوتازه بدبخيام بدترشدبجم ي بسرشدكه تنهاارامشم بودروزبه روزشوهرم وضع اعتيادش بدترشدوهمه فهميدن مادرم خيلي اسرارداشت به طلاق من دوسه بارتادم طلاق ميرفتم اماطاقتشونداشتم تاشش ساله شدن بسرم وضع شوهرم خيلي بدبودومن دربه درشده بودم بايه بجه يه سال اخرم كه خونه مادرش بودم روزي هجده ساعت كاراي خانواده شوهرم وحتي شستن لباساشون انجام ميدادم باخودم وبجمم بداخلاقي ميكردن وشوهرمم سه روز سه روز خونه نميومدمن فقط سختي ميكشيدم ازخداالتماس كه شوهرمو سربراه كنه كه عيد98بهزيستي كرفتنش وتادوماه كمب بودوترك كرد ومن خوشحال ترين بودم وهمه سختيامو فراموش كردم وبعدشش ماه بازم ناخواسته باردارشدم نه توان مالي داشتيم كه بمونه نه جرات سقط بجه مجبورشدم بذارمش كه الان تنهاسرمايه عمرم دوتابسرسالمه كه روزي هزاربارسجده شكرميزارم بعدشش هفت ماه شوهرم به خاطراينكه وقتي ترك ميكنه نميدونم مشكلش جيه كه هرجي بخوره ببخشيدبالامياره روزي ده بار دوباره شروع كرد ب خوردن متادون وهمه كاراي قبل وهزاران قسم كه ميدونم دروغه براي توجيه كاراش الان يك سالونيمه كه همونجوريه و تواين مدت خيلي سردشده اعتياد به همه جي بي اهميتش ميكنه .من حسرت يه نكاه عاشقانه.صداقت.كفتن كلمه خانومم كه هزاربارازش خواستم وتوكوشيش ديدم كه به خيليا كفته جزمن.حسرت همه جيزايي كه داشته هاي طبيعيه يه زنه ب دلم مونده من حتي 4ماه يبارم حسرت بغل شوهرمودارم.باهمه سختيام وقتي جيزي مصرف نميكنه همش ميبوسمش وقربون صدقش ميرم ودورش ميكردم اما وقتي متادون مصرف ميكنه عين رواني ميشم ونميتونم خودموكنترل كنم خرج كل زندكيمم 8ساله كه بامامانمه اونم بخاطرمشكلات خودش درحدنيازهاي بجه هاواجاره كردن يه خونه ميتونه كمك كنه شوهرم خيلي قشنكه وخانوادش هميشه فك ميكنن حيف شده وبه من تيكه ميندازن .اماباوجود همه اينا خيلي شوهرمودوس دارم دست خودم نيست حماقت محضه بسرامم قرباني حس احمقانه خودم كردم .ولي دوسش دارم يه عشق عميق كه فك نميكنم كسي داشته باشه شايدم بقول خيلياتون خريت .اما دوستاي خوبم من بازم بخاطرخيلي جيزاكه ازقبل بهترشده مث خونه مستقل وموادنكشيدن همسرم وبهترشدن بعضي رفتاراش واينكه شش ماهي هست سركاررفته ماهي نهايتا يه تومن بهم بده باكلي خرج بالا كه ب هيجي نميرسم واين جيزا... ووجوددوتافرشتم روزي هزاربارخداروشكرميكنم .توروخدا قدرداشته هاتونوبدونين زندكي روتلخ نكنين .شوهرمنم سوربرايزم كرده حرفاي عاشقانه زده رفتاراي خوبم داره كه نميزاره كسي بهم حرفي بزنه يابوسيدن توخيابون.وبيدارموندن باهام شباي بريوديم البته اولاي زندكي يا يبارشونه زدن موهام كه ديكه حسرت شد.اينكه خونه باباش سرسفره همش منوتعارف ميكنه وقتي حالش خوب باشه هركاري توخونه بخوام انجام ميده .اما من هيجيشودوس ندارم جزخودش كه تواوج غم توبغلش اروم ميشم ازنظرش محبت بايدمادي باشه.ببخشيدكه سرتونودرداوردم .توروخدابرام دعاكنين كه شوهرم سربه راه وبجه هام عاقبت بخيربشن. .... #عاشق_تنها
@ArHamsaraane
سلام عزیزان من که خیلی دلم بهتون گرمه چون فقط میتونم برای شما بنویسم و نوشتن رو از بچگی دوست داشتم و آرزوم بود یه نویسنده بشم اما بد گیر افتادم که نشد واسه خودم کِسی بشم خواستم به آقایون عزیز بگم چی میشه که شما وسایل سنگین رو جابجا کنید چی میشه که موقع خرید شما وسایل یا بچه رو حمل کنیدو کمک همسرتون باشین چی میشه از الان روزی فقط یک ساعت برای خانواده تون وقت بزارین بخدا جای دوری نمیره اگه خانوم تون هم متوجه کاراتون نشه خدا براتون جبران می کنه ... آخه الان بخاطر کمک گرفتن از همسرم برای جابجایی وسایل سنگین بخاطر اینکه میخواستم خونه تکونی کنم بحث کردم و با اشک دارم براتون می‌نویسم تا شاید یکم دلم سبک بشه یاد روزی افتادم که بچه ی اولم رو ۸ ماهه باردار بودم و مقداری از وسایل ابجیم خونه ما امانت بود وچون میخواستم سیسمونی بچینیم قراربود بیاد ببره و ابجیم گفت که اگه میشه شوهرت بیاره پایین ما ماشین گرفتیم که بیایم وسایل رو ببریم منم روم نشد بگم نه چون اون وقتا خیلی حساس بودم کسی نفهمه که چی میکشم .خونمون طبقه سوم بود ومن هرچی التماس کردم وسایل رو بزاره پارکینگ که بیان ببرن نکرد این کارو ومن با بچه توشکم به جرات میگم بالای ده بار این پله ها رو رفتم بالا و پایین تا وسایل رو بیارم که هر کدومش هم وزن زیادی داشت و اون تو اتاق لم داده بود رو تخت و فحش هم میداد...
#عاشق تنها شاید خیلی ها فک کنن که داستان زندگیت رمان باشه و تو این زمونه با اینهمه امکانات همچین چیزایی به دور از ذهن هست ولییی من باور دارم چون میبینم که زندگی خودمم مثل شما سخته و محکوم به تحمل این زندگیم ولی خوش بحالت که بازم یه عشق تو دلت داری من چی باید با تنفر ازش زندگی کنم با تنفر غذا بپزم حتی با تنفر تمکین کنم ... با وجود اینکه با هرسختی بود سرکار رفتم ودرس خوندم و کارشناسیمو گرفتم چون پدرم هم خیلی ما رو تحویل نمی‌گرفت و به قولی میخواست از سر واکنه ولی من تمام تلاشم رو کردم و درس خوندم تا بتونم زندگی خوبی برای بچه هام بسازم ولی نشد چون گیر یه آدم ناجور افتادم که نه اجازه میده برم سرکار نه خرجی میده موندم چی کنم اونایی که درک نمیکنن گیر آدم زبون نفهم نیفتادن که درک کنن
عزیزی که لطف کردن و گفتن که دوستم داری من عاشقم
#روزگار

@ArHamsaraane