سلام خدمت بزرگواران، آرزوی تندرستی و دل خوش برای همه. در خصوص سوال سرکار خانم #نقطه لازم دیدم پیام بدم.
آقا هستم، ۲۹ ساله و متاهل.
انسان به طور طبیعی ممکنه از کسی خوشش بیاد. بسته به میزان علاقه و شرایط طرفش میره جلو و پیشنهاد شو مطرح میکنه (دوستی یا ازدواج). بعضی از آدم ها یک مقدار بی انصاف و اندکی فراموش کار هستن. وقتی دل طرف رو به دست میارن، عملا به نقطه ی اوج خواسته شون میرسن و یجورایی سرد میشن. دیگه فراموششون میشه یه زمانی چقد دلشون طرف مقابل رو میخواسته. ازین به بعد ممکنه هر نوع آزاری رو به طرف برسونن. مثلاً شرایطی که قبلاً از طرفشون میدونستن رو الان بعنوان نقص طرف مطرح کنن (مثل سن شما)، زیر قول و قرارها بزنن و...
اتفاق بدتر زمانیه که طرف مقابل وابسته شده باشه و این رو بُروز بده. اینجاست که ممکنه از فرصت استفاده کنه و انواع و اقسام پیشنهادات رو هم بده.
بدون تعارف بگم توی این شرایط بدتر از اونی که شما به اون آقا فهموندید بهش وابسته هستید، اینه که باهاش رابطه جنسی داشته باشید. چون عملا دیگه شما شخص دست نیافتنی ای نیستید و همه چیز شما رو به دست آورده، نیازی برای تلاش نمیبینه ایشون. حتی ممکنه انگ های زشت هم به شما بزنه بعداً.
ختم کلام اینکه من نه مذهبی ام، نه مخالف روابط دوستانه و... ، متاسفانه برخی آقایون مثل نامزد خانم نقطه، اون مدلی که توضیح دادم هستن. اگه قصد ازدواج دارید، زود خودتون رو وا ندید، بذارید طرف فکر کنه هنوز خیلی باید تلاش کنه تا بهتون برسه. بهترین اصطلاح «با دست پیش کشیدن و با پا پس زدن» هست که به ذهنم میزنه.
ببخشید طولانی شد، موردی بود که خیلی توی رفقای نزدیک خودم دیدم و لازم بود مطرح کنم. امیدوارم به درد عزیزان بخوره.
درود بر شما.
#جوکر
@ArHamsaraane
آقا هستم، ۲۹ ساله و متاهل.
انسان به طور طبیعی ممکنه از کسی خوشش بیاد. بسته به میزان علاقه و شرایط طرفش میره جلو و پیشنهاد شو مطرح میکنه (دوستی یا ازدواج). بعضی از آدم ها یک مقدار بی انصاف و اندکی فراموش کار هستن. وقتی دل طرف رو به دست میارن، عملا به نقطه ی اوج خواسته شون میرسن و یجورایی سرد میشن. دیگه فراموششون میشه یه زمانی چقد دلشون طرف مقابل رو میخواسته. ازین به بعد ممکنه هر نوع آزاری رو به طرف برسونن. مثلاً شرایطی که قبلاً از طرفشون میدونستن رو الان بعنوان نقص طرف مطرح کنن (مثل سن شما)، زیر قول و قرارها بزنن و...
اتفاق بدتر زمانیه که طرف مقابل وابسته شده باشه و این رو بُروز بده. اینجاست که ممکنه از فرصت استفاده کنه و انواع و اقسام پیشنهادات رو هم بده.
بدون تعارف بگم توی این شرایط بدتر از اونی که شما به اون آقا فهموندید بهش وابسته هستید، اینه که باهاش رابطه جنسی داشته باشید. چون عملا دیگه شما شخص دست نیافتنی ای نیستید و همه چیز شما رو به دست آورده، نیازی برای تلاش نمیبینه ایشون. حتی ممکنه انگ های زشت هم به شما بزنه بعداً.
ختم کلام اینکه من نه مذهبی ام، نه مخالف روابط دوستانه و... ، متاسفانه برخی آقایون مثل نامزد خانم نقطه، اون مدلی که توضیح دادم هستن. اگه قصد ازدواج دارید، زود خودتون رو وا ندید، بذارید طرف فکر کنه هنوز خیلی باید تلاش کنه تا بهتون برسه. بهترین اصطلاح «با دست پیش کشیدن و با پا پس زدن» هست که به ذهنم میزنه.
ببخشید طولانی شد، موردی بود که خیلی توی رفقای نزدیک خودم دیدم و لازم بود مطرح کنم. امیدوارم به درد عزیزان بخوره.
درود بر شما.
#جوکر
@ArHamsaraane
سلام به همه دوستان وقتتون بخیر. وقتی این بحثا رو خوندم گفتم منم از تجربم بگم شاید به درد یکی خورد.. 26سالمه وقتی 16 ساله بودم یه دختر شاد و درسخون بودم با اینکه مشکلات مالی داشتیم اما همیشه پدر و مادرم هوامو داشتن حتی مادرم حلقه ازدواجشو فروخت که من برم اردو...خلاصه 16 سالم بود که بین اینهمه آدم که بهم درخواست میدادن و من اصلا تو فاز این چیزا نبودم به یکی از همشهریامون جواب مثبت دادم به شرطی که تا دانشگاهم با هم در ارتباط نباشیم اما بعد از سه ماه بهم پیام داد و رابطه تلفنی شروع شد تا یکسال همچی خوب بود اما من از لحاظ درسی با اینکه خانوادم از شکمشون زدن من یه مدرسه خوب درس بخونم به شدت افت کردم حتی به جایی رسید کارناممو جعل کردم معدلمو 18درست کردم بعد از یکسال با خبر ببر بیار این آقا که 18 سالش بود و آس و پاس اومد خواستگاری چرا چون فهمیده بود پسرخالم به من علاقه داره خانوادم به شدت مخالفت کردن اول بخاطر درس و سنم دوم بخاطر شخصیت این خانواده اما من جلوشون ایستادم و جنگ اعصاب و مشکل معدم بخاطر اعصابم شروع شد دیگه دلم نمیخواست برم خونه تو راه مدرسه آیت الکرسی میخوندم که امروز تو خونه دعوا نشه به جونم نیافتن این آقا هم اومد شهرمون دنبال کار خونه و ماشین خرید با هم خیلی خوش بودیم رابطه هم داشتیم باز هم خبر ببر بیار شد و سر ناراحتی مادرش به من خیانت کرد منی که بخاطرش جلو همه وایسادم کتک خوردم گشنگی کشیدم بخاطرش همه منو یه دختر بی آبرو میدونستن هر کسی یه طعنه ای به من میزد
داغون شدم اسممو اشتباهی به اسم اون صدا میکرد میگفت این هدیه رو برام خریده مامانش برام غذا فرستاده حیلی دوستش دارم با عذابش کنار اومدم ناگفته نمونه پدر ایشون بیمار بودن و بیماری بدی داشتن از اونجایی که ایشون تک پسر بود همچی باهاش بود حتی خرج خانوادش برای مادرش طلا میخرید تا جلو خواهراش کم میاره جهیزیه خواهراشو اکی کرد اونم به بهترین نحو ممکن.. خلاصه بعد از یکماه برگشت و گفت با اون دختر تموم کردم بیا با هم باشیم منم چشمم جز اون کسی رو نمیدید قبول کردم بعد چند مدت که خیلی هم با من سرد بود گفت رابطه کامل داشته باشیم و من قبول کردم به حدی درد و خونریزی داشتم که هنوز باورم نمیشه زنده ام حتی برای ماما تعریف کردم گفت با این حجم از خونریزی که تو میگی یا دروغه یا زنده بودنت معجزه ست بعد از اینکه کارش تموم شد منو برد جلو مدرسه حتی از حالم خبردار هم نشد خودمو مثل یه فاحشه میدیدم شبش خونریزیم شدت پیدا کرد بهش گفتم گفت به پدرت بگو ببرتت دکتر گفتم به بابام چی بگم آخه 😔😔😔😔 من دانشگاه قبول نشدم پدرم تا نصف شب میرفت مسافر کشی تا برام شکلات و آجیل بخره سر آزمون قلمچی بخورم بعد سه سال پشت کنکور بودن رفتم دانشگاه آزاد از طرفی هم پسرخالم خواستگار پر و پا قرص بود مادرم اصرار داشت با پسرخالم بخاطر موقعیت شغلی و پولش ازدواج کنم این آقا هم از اینور باورتون نمیشه حتی مادرم زد بینیمو شکوند کتکایی که خوردم هنوز یادم میاد تنم درد میگیره
اخلاق این آقا بهتر شد دیگه مشروب نمیخورد سیگار نمیکشید و دختر بازی نمیکرد مثل گذشته شده بود.. خلاصه بعد از کلی کش مکش و دعوا ازدواج کردیم و ده روز بعدش پدر ایشون فوت شد تمام پولا و وام ازدواج خرج باباش شد حتی مادرش با اینکه حقوق داشت هیچ خرجی نکرد تا یروز مادرش گفت ما رفتیم خواستگاری همون دختریکه باهاش بهم خیانت کرد من از سر لج با همسرم قرص برنج که خدا روشکر قرص سیر بود و من نمیدونستم گذاشتم دهنم ی شب بستری شدم همسرم زیر بار نرفت و گفت دروغه حتی ب مامانش هم نگفت چرا دروغ گفتی.. تا عروسیمون شد مادرش یه هزارتومنی هم بهمون نداد یا به من یک گرم طلا نداد درحالی که عموهای همسرم همه سکه دادن سر همین فردای عروسی موقع تحویل لباس عروس اشک منو درآورد گفت یا خودتو بنداز تو سد یا من خودمو ميندازم گریه هام ب حدی بود بهم شوک وارد شد و حالت بیهوشی بهم دست داد خانواده بیچاره من با چنگ و دندون جهاز تهیه کردن اما خانواده اون الان راحتن و ن قسطی دارن ن بدهی ای هیچ همش گردن ماست بماند چقد با من لج بودن که خانواده تو مقصر بودن بابامون عروسی داداشمونو نبینه الان همه فکر میکنن من خوشبختترین آدمم پول دارم میرم سفر خارج باردارم اما خدا میدونه تو دلم و زندگیم چه خبره یه شب نشده عکسای اون دخترو نبینم و به خودم نگم چی این بهتر از من بود و بخابم حتی میگه خانواده تو وظیفه داشتن جهاز بدن اما من وظیفه خودم بود عروسی بگیرم شیربها بدم مامانم چه گناهی کرده این مرد حتی نزاشت من مجردی برم سرکار یا کلاس آرایشگری تا کمک حال خانوادم باشم الان کمکم میکنه هوامو داره اما من زیر سنگینی خاطرات گذشته و کارای الان خودش و خانوادش تباه شدم.. دخترای گروه شما خودتونو تباه نکنید مثل من مثل #جوکر نباشین که فقط ی خنده الکی رو لبتون باشه ببخشید طولانی بود
@ArHamsaraane
داغون شدم اسممو اشتباهی به اسم اون صدا میکرد میگفت این هدیه رو برام خریده مامانش برام غذا فرستاده حیلی دوستش دارم با عذابش کنار اومدم ناگفته نمونه پدر ایشون بیمار بودن و بیماری بدی داشتن از اونجایی که ایشون تک پسر بود همچی باهاش بود حتی خرج خانوادش برای مادرش طلا میخرید تا جلو خواهراش کم میاره جهیزیه خواهراشو اکی کرد اونم به بهترین نحو ممکن.. خلاصه بعد از یکماه برگشت و گفت با اون دختر تموم کردم بیا با هم باشیم منم چشمم جز اون کسی رو نمیدید قبول کردم بعد چند مدت که خیلی هم با من سرد بود گفت رابطه کامل داشته باشیم و من قبول کردم به حدی درد و خونریزی داشتم که هنوز باورم نمیشه زنده ام حتی برای ماما تعریف کردم گفت با این حجم از خونریزی که تو میگی یا دروغه یا زنده بودنت معجزه ست بعد از اینکه کارش تموم شد منو برد جلو مدرسه حتی از حالم خبردار هم نشد خودمو مثل یه فاحشه میدیدم شبش خونریزیم شدت پیدا کرد بهش گفتم گفت به پدرت بگو ببرتت دکتر گفتم به بابام چی بگم آخه 😔😔😔😔 من دانشگاه قبول نشدم پدرم تا نصف شب میرفت مسافر کشی تا برام شکلات و آجیل بخره سر آزمون قلمچی بخورم بعد سه سال پشت کنکور بودن رفتم دانشگاه آزاد از طرفی هم پسرخالم خواستگار پر و پا قرص بود مادرم اصرار داشت با پسرخالم بخاطر موقعیت شغلی و پولش ازدواج کنم این آقا هم از اینور باورتون نمیشه حتی مادرم زد بینیمو شکوند کتکایی که خوردم هنوز یادم میاد تنم درد میگیره
اخلاق این آقا بهتر شد دیگه مشروب نمیخورد سیگار نمیکشید و دختر بازی نمیکرد مثل گذشته شده بود.. خلاصه بعد از کلی کش مکش و دعوا ازدواج کردیم و ده روز بعدش پدر ایشون فوت شد تمام پولا و وام ازدواج خرج باباش شد حتی مادرش با اینکه حقوق داشت هیچ خرجی نکرد تا یروز مادرش گفت ما رفتیم خواستگاری همون دختریکه باهاش بهم خیانت کرد من از سر لج با همسرم قرص برنج که خدا روشکر قرص سیر بود و من نمیدونستم گذاشتم دهنم ی شب بستری شدم همسرم زیر بار نرفت و گفت دروغه حتی ب مامانش هم نگفت چرا دروغ گفتی.. تا عروسیمون شد مادرش یه هزارتومنی هم بهمون نداد یا به من یک گرم طلا نداد درحالی که عموهای همسرم همه سکه دادن سر همین فردای عروسی موقع تحویل لباس عروس اشک منو درآورد گفت یا خودتو بنداز تو سد یا من خودمو ميندازم گریه هام ب حدی بود بهم شوک وارد شد و حالت بیهوشی بهم دست داد خانواده بیچاره من با چنگ و دندون جهاز تهیه کردن اما خانواده اون الان راحتن و ن قسطی دارن ن بدهی ای هیچ همش گردن ماست بماند چقد با من لج بودن که خانواده تو مقصر بودن بابامون عروسی داداشمونو نبینه الان همه فکر میکنن من خوشبختترین آدمم پول دارم میرم سفر خارج باردارم اما خدا میدونه تو دلم و زندگیم چه خبره یه شب نشده عکسای اون دخترو نبینم و به خودم نگم چی این بهتر از من بود و بخابم حتی میگه خانواده تو وظیفه داشتن جهاز بدن اما من وظیفه خودم بود عروسی بگیرم شیربها بدم مامانم چه گناهی کرده این مرد حتی نزاشت من مجردی برم سرکار یا کلاس آرایشگری تا کمک حال خانوادم باشم الان کمکم میکنه هوامو داره اما من زیر سنگینی خاطرات گذشته و کارای الان خودش و خانوادش تباه شدم.. دخترای گروه شما خودتونو تباه نکنید مثل من مثل #جوکر نباشین که فقط ی خنده الکی رو لبتون باشه ببخشید طولانی بود
@ArHamsaraane
دوستان عزیزی که #بی_چاره و #نگاه
پیام داده بودید و راهنمایی خواسته بودید.
تقریبا موضوع شما شبیه هم هست.
مردی که اقتدار و عرضه لازم را نداره و پسری که هنوز بند ناف روانی اون بریده نشده.
عزیزای دل یکبار قوی باشید و دندون لق را همین الان بکنید حق شما ازدواج با کسایی هست که منت شما را بکشن و مادران اون پسرها شما را روی چشم بزارن.
زندگی بالا و پایین زیاد داره و اگر همین الان جنم و عرضه کافی توی مردی نمیبینید رهاش کنید.
گاهی وقتا مردی مشکل مالی داره اما سختکوشه و شما اینو میبینید و به آینده امید دارید اما مردی با شما بازی میکنه و مادرش هم از همین الان بنای ناسازگاری گذاشته، آینده ی خوشی نداره.
💪🏽قوی باشید تصمیم بگیرید و رها کنید، شماره موبایلت را عوض کن، آیدی اینستا و تمام دسترسی هاش به خودت را حذف کن و تمام
بجاش برو دنبال یاد گرفتن زبان، ورزش، خیاطی، آرایشگری هرچی که علاقه داری
کتاب بخوون ورزش کن و یه برنامه پیشرفت برای خودت بنویس اهدافت را مشخص کن و بجنگ و تلاش کن.
عزیز دل جلوی ضرر را هر جا بگیری منفعته.
پیام اون دوست گلمون که نوشته بود الان ۲۶ ساله هست و تو ۱۶ سالگی ....
جمله آخرش این بود #جوکر نباشیم و خودمونو تباه نکنیم واقعا از تجربه این دوستمون استفاده کن. (از ایشون برای اشتراک تجربه ش با ما سپاس گزارم❤️)
دوستای گلم یه خواهشی ازتون دارم واقعا رابطه و تماس فیزیکی و مخصوصا رابطه جنسی را بزارید برای بعد وقتی که پسری رسما تشریف اورد خاستگاری و محرم شدید.
دوستان عزیز نظر من اینه اما شما بنا به سلیقه خودتو عمل کنید، برای ما زن ها رابطه جنسی نهایت صمیمیت، عشق و دلبستگی هست و وجود این رابطه عملا روند منطقی رابطه و شناخت را سخت میکنه.
اما در نهایت ما بنده انتخاب هامون هستیم و دنبال لیاقتمون میرم.
سالم و دلخوش باشید.
@ArHamsaraane
پیام داده بودید و راهنمایی خواسته بودید.
تقریبا موضوع شما شبیه هم هست.
مردی که اقتدار و عرضه لازم را نداره و پسری که هنوز بند ناف روانی اون بریده نشده.
عزیزای دل یکبار قوی باشید و دندون لق را همین الان بکنید حق شما ازدواج با کسایی هست که منت شما را بکشن و مادران اون پسرها شما را روی چشم بزارن.
زندگی بالا و پایین زیاد داره و اگر همین الان جنم و عرضه کافی توی مردی نمیبینید رهاش کنید.
گاهی وقتا مردی مشکل مالی داره اما سختکوشه و شما اینو میبینید و به آینده امید دارید اما مردی با شما بازی میکنه و مادرش هم از همین الان بنای ناسازگاری گذاشته، آینده ی خوشی نداره.
💪🏽قوی باشید تصمیم بگیرید و رها کنید، شماره موبایلت را عوض کن، آیدی اینستا و تمام دسترسی هاش به خودت را حذف کن و تمام
بجاش برو دنبال یاد گرفتن زبان، ورزش، خیاطی، آرایشگری هرچی که علاقه داری
کتاب بخوون ورزش کن و یه برنامه پیشرفت برای خودت بنویس اهدافت را مشخص کن و بجنگ و تلاش کن.
عزیز دل جلوی ضرر را هر جا بگیری منفعته.
پیام اون دوست گلمون که نوشته بود الان ۲۶ ساله هست و تو ۱۶ سالگی ....
جمله آخرش این بود #جوکر نباشیم و خودمونو تباه نکنیم واقعا از تجربه این دوستمون استفاده کن. (از ایشون برای اشتراک تجربه ش با ما سپاس گزارم❤️)
دوستای گلم یه خواهشی ازتون دارم واقعا رابطه و تماس فیزیکی و مخصوصا رابطه جنسی را بزارید برای بعد وقتی که پسری رسما تشریف اورد خاستگاری و محرم شدید.
دوستان عزیز نظر من اینه اما شما بنا به سلیقه خودتو عمل کنید، برای ما زن ها رابطه جنسی نهایت صمیمیت، عشق و دلبستگی هست و وجود این رابطه عملا روند منطقی رابطه و شناخت را سخت میکنه.
اما در نهایت ما بنده انتخاب هامون هستیم و دنبال لیاقتمون میرم.
سالم و دلخوش باشید.
@ArHamsaraane