تجربه های خوب_همسران موفق
10.2K subscribers
608 photos
163 videos
32 files
463 links
سلب مسئولیت»نظرات مطرح شده به هیچ عنوان به کریتور و ادمین مربوط نیست.

تجربه ونظرات اعضا بدون ذكر نام
بهترين راه برای شناخت و درك همسران از خواسته های همدیگر
گرفتن پیام:
https://tttttt.me/HarfBeManBOT?start=NjY3NzYzMjE
Download Telegram
سلام درمورد بحث #خرجی #دانشگاه #ارتباط_قبل_ازدواج و بیشترهشتگهایی ک اینجاگذاشتین خواستم داستان زندگی خودموبگم ک چهاممکنه اتفاق بیوفته من توسن۱۶سالگی بامردی که ۱۲سال ازم بزرگتربود ازدواج کردم باهمسرم دوست بودم خانواده ای داشتم که محبت نمیکردن بهم ومنم این محبت خیلی توزندگیم کم حس میکردم درست ایشون ۱۲ سال از من بزرگتربودن اماتودوران دوستی به من گفتن که قصدشون ازدواج امامن جدی نمیگرفتم تااینکه اوایل شهریور ۹۱ بهشون گفتم ک اگرقصدت ازدواج تامدارس شروع نشده بایدبیای خواستگاری خونواده ایشون یک ماه اومدن رفتن پدرمادر من بخاطر سن کم من سن زیادایشون واین ک توقع خیلی خیلی بیشتری ازدامادداشتن خیلی سخت اجاره دادن دوماه جنگ ودعوا داشتیم ومنم چون میخواستم ازاون شرایط فرارکنم راضی بودم وبالاخره عقدکردیم۱سال عقد بودیم و هرروزم دعوامامانم خانواده همسرم روقبول نمیکرد هرروز میگفت طلاق بگیرو ارامش نداشتیم از یه طرفیم میگفت یاتابستون ۹۲ باید عروسی کنیوبری !اما درموردخرجی دوران عقد من پدرم روزانه مبلغی میداد بهم بابت مدرسه خرج کردن وخرید پوشاک واینا روهمش پدرم میداد اون زمان ک هنوز عقدنکرده بودم امامن همون زمان۱۴ _۱۵سالگیم پس انداز کردن بلدبودموپول داشتم تودوران عقدهمسرم صبح به صبح روزی ۵ تومن میداد که مبلغ زیادی بود توسال ۹۱ حتی اینم بگم تو سال ۹۰ که ماباهم دوست بودیم برام وسایل میخریدبعضی وقتام بهم پول میدادتوعقدم چیزی میخواستم میخرید وپولم میخواستم میدادهیچوقت نمیگفت برای چی میخوای/روز صحبت درمورد مراسم عروسی که همسرم میگفت اجاره بدین مدرسش تموم شه اجاره ندادن و اون روز تو خونه بحث ودعوا شدخانوادش رو بیرون کردن از خونه اونام دیگه تالار گرفته بودن به هرسختی تایم چیدن جاهاز رسیدخانواده ایشون نیومدن.حتی خونه ی ما که درحال ساخت اماآماده کامل نشده بود مادرم اصرار کرد که وسایل چیده شه چراچون فقط خانواده مادرپدرببینن کمادرم چه وسایلی خریده وبه نحوی پزبده من برای هیچکدوم از وسایل نرفته بودم فقط تو حرفام به رنگ وسایل اشاره کرده بودم که اونم نود%تازه حرف من نبودخیلی وسایل رو الان میبینم لازمه مادرم نخرید اما مثلن هواپزکه واقعا نمیشه استفاده کرد،خرید
.جهاز رو بردن روچیدن خانواده همسرم نیومدن.چیدن جهاز تاروز قبل عروسی طول کشید مادرم منو بیچاره کرد که چرا اونا نیومدن کمک حتی منو شب قبل عروسی که همه بچهاشونونوازش میکننواینا مادرم منوکتک زد !عروسی هم گرفته شدمن ۹ ماه نه سمت خانوادم رفتم نه اوناسراغم روگرفتن زنگ و اینا هیچی!من سال پیش دانشگاهی رو هم خوندم اما همسرم روزای اخر مدرسم بیکار شدیه دختر ۱۸سال که دوست داشت بره دانشگاه اما همسرم نذاشت چون هم بیکار بود اماشناخت درستی نداشت از من میترسیددرصورتی که دانشگاه شرط ضمن عقدمن بود توسال اول خرج زندگی با ایشون بود خدایی بهترین چیزاوگرون ترین خوراکی و وسایل شام بیرون میخرید یکسال بعدش من رفتم جایی سرکار و ایشونم دوباره درست شدکارش و رفت سرکار منم چون این مدت دستشون خالی شده بود پولم رو هم پس انداز میکردم هم برای خونه خرج میکردم تاالان که ۴ سال کار میکنم پولی به عنوان خرجی بهم نداده خیلی هم برای زندگی خرج کردم در صورتی که بگم ۴سال کار میکنم کل پس انداز خودم ۴ملیون هروقت پول دستش اومده بهم داده شده ۳ تومن یاحتی ۳۰۰ هزار تومن من ازاین که برای زندگی خرج میکنم خیلی خوشحالم تواین چندسال کاربرای خونه پرده وماشین ظرف شویی که حتی توجهازم بودم اما خراب از اب دراومدما پس دادیم به شرکت سامسونگ ک مامانم اون موقعه ۲ ملیون خریده بودو من چون همسرم بیکار شده بود اون دوملیون دادم بهش اماظرف شویی جدید رو۶ملیون باپول خودم خریدم ازهمسرم چیزی نگرفتم حتی شده که رفتیم بیرون من پول بستنی حساب کردم خیلی قناعت کردم خداروشکر الان همسرم شریکی یه ساختمونی رو خریده که الان درحال ساخت اونجاست اماباوجود این محبتایی که کردم شوهرم اخلاق و رفتارش باب میلم نیست خیلی رو اخلاقاش کار کردم و خیلیشاتونستم درست کنم واقعا از این لحاظ خوشحالم اماایشون آدمی نیست که منو ببره بیرونی جایی گردش منظورمه؛مسافرت علاقه ای ندارم اما تواین ۶ سال ۱بار باهم رفتیم مسافرت و مسافرتای دیگه خانوادش بودن درست خانواده خوبی داره که هوای منو دارن اماهمیشه گردشی جایی که قبلنا میرفتیم فقط باخوانوادش بود دوتایی بیرون رفتمون به یه بستنی خوردن ساده ختم شده و الان با این که تهران کلی جاداره اما فقط میریم همون یک جا واسه #بستنی خوردن!که به نظرم این درست نیست منی که این همه برای زندگی تلاش کردم همسرم واسه تفریح من قدمی برنمیداره وحتی جمعه وروزای تعطیل ازخواب ک بیدارمیشه یابادوستاش وقت میگذرونه یامیره سرکار به منم میگه بروبادوستات گردش من این مشکل باخانواده ی خودم داشتم اون ا اهل تفریح نبودن اما حتی اجازه تفریج با دوستام رو هم نمیدادن
ببخشیدطولانی بود
@Arhamsaraane