#عروسکوچولو_37
مامانجون مات و مبهوت با دیدن من که سینه هام بیرون افتاده بود و روی دودول بزرگ کوروش بودم، "هین" کشید.
_ خدا مرگم ...اتاق رو ازتون گرفتن مگه؟
خجالت زده سرمو تو سینه کوروش قایم کردم که خودش جواب بده.
_ چه زود برگشتی؟!
مامانجون که به نظر می رسید هنوز شوکه اس گفت:
_ ببخشید نمیدونستم پسرم و زنش دارن روی مبل وسط حال ...استغفرالله ...
توی بغل کوروش میلرزیدم و از درد توی گوش کوروش نالیدم:
_ توروخدا درش بیار، خیلی رفته تو ...اونجام خیسه ...
https://tttttt.me/+nRhrlk61MHY5MTQ0
مامانجون مات و مبهوت با دیدن من که سینه هام بیرون افتاده بود و روی دودول بزرگ کوروش بودم، "هین" کشید.
_ خدا مرگم ...اتاق رو ازتون گرفتن مگه؟
خجالت زده سرمو تو سینه کوروش قایم کردم که خودش جواب بده.
_ چه زود برگشتی؟!
مامانجون که به نظر می رسید هنوز شوکه اس گفت:
_ ببخشید نمیدونستم پسرم و زنش دارن روی مبل وسط حال ...استغفرالله ...
توی بغل کوروش میلرزیدم و از درد توی گوش کوروش نالیدم:
_ توروخدا درش بیار، خیلی رفته تو ...اونجام خیسه ...
https://tttttt.me/+nRhrlk61MHY5MTQ0
Telegram
عــروســ کـوچـولـو🔥
﷽
ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔞
شروع رمان👇🏼
t.me/c/2081616126/3
نویسنده: آرام رضوانی
ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔞
شروع رمان👇🏼
t.me/c/2081616126/3
نویسنده: آرام رضوانی
❤7🖕3👍2👎1