👍12❤4👎4🖕2
👍24👎14❤13😁12🤯11🔥3
👍15❤2
دربار ماه (جلد هشتم #دختر_آلفا دختر آلفا)
#دربار_ماه
طرد شده
#طرده_شده (ادامه جلد دوم)
https://tttttt.me/+miRuek7IjWo0OTdk
#دربار_ماه
طرد شده
#طرده_شده (ادامه جلد دوم)
https://tttttt.me/+miRuek7IjWo0OTdk
Telegram
دختر آلفا~تبدیلشوندگان شیطانی سایه~سرزمینی از دروغها
مجموعه ۹جلدی دختر آلفا🐺🌙(تکمیل شده✅)
مجموعه ۴جلدی سرزمینی از دروغها🥀⏳
پارتگذاری: روزهای زوج
مجموعه ۶جلدی تبدیلشوندگان شیطانی سایه🐺🔥
پارتگذاری: روزهای فرد
مترجم: الهه (Elahe_V)♥
آدرس وبلاگ مترجم: http://elahenovels.blogfa.com
مجموعه ۴جلدی سرزمینی از دروغها🥀⏳
پارتگذاری: روزهای زوج
مجموعه ۶جلدی تبدیلشوندگان شیطانی سایه🐺🔥
پارتگذاری: روزهای فرد
مترجم: الهه (Elahe_V)♥
آدرس وبلاگ مترجم: http://elahenovels.blogfa.com
👍21🤩7❤1
رمان آرامش گمشده
#آرامش_گمشده
فصل اول فایل
فصل دوم در حال پارت گزاری 🖊
عاشقانه ،پرهیجان،جذاب😍
نویسنده :طراوت
https://tttttt.me/+RnfAw9EimlZhZWQ8
#آرامش_گمشده
فصل اول فایل
فصل دوم در حال پارت گزاری 🖊
عاشقانه ،پرهیجان،جذاب😍
نویسنده :طراوت
https://tttttt.me/+RnfAw9EimlZhZWQ8
👍10
👍29😢21❤18
👍11🤔7❤3
👍6
-پوستت مثلِ برفه..
دکمههای پیراهنش و باز کرد و گوشهای انداخت. دوباره تقلا کردم و مشتهام و روی سینش کوبیدم:
-پاشو.. بلند شو از روم لعنتی..پاشووو
پاشوی آخر رو فریاد زدم. مشتهام و مهار کرد و بی توجه دکمه شلوارش و باز کرد.
دوباره چشمام درشت شد. همه چی داشت سریع پیش میرفت و باعث میشد هر لحظه وارد شوک بشم:
-آه گلاره..تو.. خیلی زیبایی.. کاش.. کاش..
نفس نفس و خماریش نذاشت جملش و کامل کنه. انقدر اشک ریختم و جیغ و داد کردم که دیگه صدایی از گلوم خارج نمیشد.
درست لحظهی آخر و قبل اینکه کارش و تموم کنه سرشو خم کرد و کنار گوشم پچ زد:
-کاش تو بودی..
خودش رو بهم فشرد و من دیگه نتونستم تحمل کنم. جیغ بلندی کشیدم. خدایا این دیگه چی بود. سریع دستش و روی دهنم گذاشت:
-هیششش..آروم..آه..
نفسهای عمیقش کنار گوشم حالم و بد میکرد. حس میکردم پایین تنهام بیحس شده. زمزمههای ریزش کنار همراه لرزش صداش بخاطر لذتی بود که داشت از تنم میگرفت:
-این بدن و باید پرستید..آه..
دستی که تکیهگاه بدنش کرده بود و ول کرد. وزن سنگینش روم افتاد و هقی از گلوم خارج شد:
-دلم..دلم نمیاد تمومش کنم..آخ
دستشو روی قفسه سینم کشید و چنگ زد:
-چقدر سفیدی..جای دستام همش قرمز میشه
لبم و گزیدم و نگاهم رو به سقف دادم. دیگه حتی اشکی برای ریختن نداشتم. فقط تحمل میکردم تا تموم بشه:
-جان..داری دیوونهام میکنی..دیگه نمیتونم..
پارت رمان🔥
https://tttttt.me/+FZhuffibBnk1NGRk
https://tttttt.me/+FZhuffibBnk1NGRk
https://tttttt.me/+FZhuffibBnk1NGRk
https://tttttt.me/+FZhuffibBnk1NGRk
https://tttttt.me/+FZhuffibBnk1NGRk
دکمههای پیراهنش و باز کرد و گوشهای انداخت. دوباره تقلا کردم و مشتهام و روی سینش کوبیدم:
-پاشو.. بلند شو از روم لعنتی..پاشووو
پاشوی آخر رو فریاد زدم. مشتهام و مهار کرد و بی توجه دکمه شلوارش و باز کرد.
دوباره چشمام درشت شد. همه چی داشت سریع پیش میرفت و باعث میشد هر لحظه وارد شوک بشم:
-آه گلاره..تو.. خیلی زیبایی.. کاش.. کاش..
نفس نفس و خماریش نذاشت جملش و کامل کنه. انقدر اشک ریختم و جیغ و داد کردم که دیگه صدایی از گلوم خارج نمیشد.
درست لحظهی آخر و قبل اینکه کارش و تموم کنه سرشو خم کرد و کنار گوشم پچ زد:
-کاش تو بودی..
خودش رو بهم فشرد و من دیگه نتونستم تحمل کنم. جیغ بلندی کشیدم. خدایا این دیگه چی بود. سریع دستش و روی دهنم گذاشت:
-هیششش..آروم..آه..
نفسهای عمیقش کنار گوشم حالم و بد میکرد. حس میکردم پایین تنهام بیحس شده. زمزمههای ریزش کنار همراه لرزش صداش بخاطر لذتی بود که داشت از تنم میگرفت:
-این بدن و باید پرستید..آه..
دستی که تکیهگاه بدنش کرده بود و ول کرد. وزن سنگینش روم افتاد و هقی از گلوم خارج شد:
-دلم..دلم نمیاد تمومش کنم..آخ
دستشو روی قفسه سینم کشید و چنگ زد:
-چقدر سفیدی..جای دستام همش قرمز میشه
لبم و گزیدم و نگاهم رو به سقف دادم. دیگه حتی اشکی برای ریختن نداشتم. فقط تحمل میکردم تا تموم بشه:
-جان..داری دیوونهام میکنی..دیگه نمیتونم..
پارت رمان🔥
https://tttttt.me/+FZhuffibBnk1NGRk
https://tttttt.me/+FZhuffibBnk1NGRk
https://tttttt.me/+FZhuffibBnk1NGRk
https://tttttt.me/+FZhuffibBnk1NGRk
https://tttttt.me/+FZhuffibBnk1NGRk
Telegram
هُـژبـر
بهنامِاو
هُژبر در گویش کردی و لری به معنای شیر نَر
عاشقانه، انتقامی، مافیایی، بزرگسال🔥
هُژبر(در حال تایپ)
#کپی_پیگرد_قانونی_دارد🚫
به قلـم: رومینـا
هُژبر در گویش کردی و لری به معنای شیر نَر
عاشقانه، انتقامی، مافیایی، بزرگسال🔥
هُژبر(در حال تایپ)
#کپی_پیگرد_قانونی_دارد🚫
به قلـم: رومینـا
❤135🖕5👎4🤣3👍2
_نگفتم مگه تا ساعت دوازده ناهار رو میزم باشه!
وحشت زده از صدای بلند و تیزش شونه هام بالا پرید
_الان میارم اقا..
با فشرده شدن پهلوم جیغ خفه ای کشیدم که تنم محکم به دیوار کوبیده شد و حرارت تنش از پشت تنمو به آتیش کشید
_مگه نگفتم یه حرف و فقط یکبار میگم!
صدای تیز و ارومش درحالی که لبهاش به لاله ی گوشم میخورد خاطرات محو و تیره ای و برام تکرار میکرد
_گفتین اقا داریوش..چشم..من…اخ
اروم دستاشو رو شکمم بالا کشید و چنگی که زد باعث شد از ترس اشکم بچکه
_من میترسم ازتون…
_اگه میترسیدی حرفمو پشت گوش نمینداختی پس یعنی اونطور که باید ازم نمیترسی حالا میخام ترس واقعیو بفهمی
با مالیدن خودش بهم از پشت هق هقم بلند شد و چنگی به دیوار زدم
_بزار برم اقااااااا اصلا نمیخام دیگه اینجا کار کنم ولم کنین
و از طرف دیگه داریوشی بود که نهایت لذت و شهوت و بعد از سالها از تن یه زن داشت دوباره میدید و نفسهاش به شماره افتاده بود و حتی ثانیه ای نمیتونست تحمل کنه تا لباسهاشو تو تنش جر بده
این دختر و همین الان توتختش میخواست..!
با نفس نفس زیر گوشش پچ زد
_مگه دست خودته که دیگه اینجا کار نکنی کوچولو
و همزمان…..
https://tttttt.me/+OlEaDs961P00ZTJk
https://tttttt.me/+OlEaDs961P00ZTJk
داریوش بعد سالها که از مرگ زنش میگذره با دیدن تن خدمتکار خونش طوری تحریک میشه که مجبورش میکنه باهاش بخوابه غافل از اینکه اون دختر…..😭🔞🍒
وحشت زده از صدای بلند و تیزش شونه هام بالا پرید
_الان میارم اقا..
با فشرده شدن پهلوم جیغ خفه ای کشیدم که تنم محکم به دیوار کوبیده شد و حرارت تنش از پشت تنمو به آتیش کشید
_مگه نگفتم یه حرف و فقط یکبار میگم!
صدای تیز و ارومش درحالی که لبهاش به لاله ی گوشم میخورد خاطرات محو و تیره ای و برام تکرار میکرد
_گفتین اقا داریوش..چشم..من…اخ
اروم دستاشو رو شکمم بالا کشید و چنگی که زد باعث شد از ترس اشکم بچکه
_من میترسم ازتون…
_اگه میترسیدی حرفمو پشت گوش نمینداختی پس یعنی اونطور که باید ازم نمیترسی حالا میخام ترس واقعیو بفهمی
با مالیدن خودش بهم از پشت هق هقم بلند شد و چنگی به دیوار زدم
_بزار برم اقااااااا اصلا نمیخام دیگه اینجا کار کنم ولم کنین
و از طرف دیگه داریوشی بود که نهایت لذت و شهوت و بعد از سالها از تن یه زن داشت دوباره میدید و نفسهاش به شماره افتاده بود و حتی ثانیه ای نمیتونست تحمل کنه تا لباسهاشو تو تنش جر بده
این دختر و همین الان توتختش میخواست..!
با نفس نفس زیر گوشش پچ زد
_مگه دست خودته که دیگه اینجا کار نکنی کوچولو
و همزمان…..
https://tttttt.me/+OlEaDs961P00ZTJk
https://tttttt.me/+OlEaDs961P00ZTJk
داریوش بعد سالها که از مرگ زنش میگذره با دیدن تن خدمتکار خونش طوری تحریک میشه که مجبورش میکنه باهاش بخوابه غافل از اینکه اون دختر…..😭🔞🍒
Telegram
هُـژبـر
بهنامِاو
هُژبر در گویش کردی و لری به معنای شیر نَر
عاشقانه، انتقامی، مافیایی، بزرگسال🔥
هُژبر(در حال تایپ)
#کپی_پیگرد_قانونی_دارد🚫
به قلـم: رومینـا
هُژبر در گویش کردی و لری به معنای شیر نَر
عاشقانه، انتقامی، مافیایی، بزرگسال🔥
هُژبر(در حال تایپ)
#کپی_پیگرد_قانونی_دارد🚫
به قلـم: رومینـا
❤44🖕4👍2👎2😱2