🔵به احترام نویسندهای از تبار بیهقی
نویسندگانی هستند که شاید منتقدان بتوانند، و به یقین میتوانند، به نقّادی چند و چونِ آثارشان بنشینند؛ اما در جایگاه و موقعیت آنها در ادبیات داستانی، جایی برای چند و چون نمییابند. #محمود_دولت_آبادی، بیگمان، یکی از این نویسندگان است. منتقدان ادبی میتوانند در بابِ فراز و فرود آثارش بحثهای فراوان کنند؛ اما همگان بی شبهه پذیرفتهاند و میپذیرند که دولت آبادی در #ادبیات_داستانی ایران یکی از بی همتایان است.
اغراق نیست اگر بگوییم که سیمای مردم ایران، به ویژه خطۀ خراسان، چنان دقیق و زنده در داستانهای او توصیف میشود که برای همیشه در دل و جان مخاطبي نقش میبندد که شاید هرگز به این خطه سفر نکرده باشد. باز هم اغراق نیست که بگوییم نسلها با کلیدر و جای خالی سلوچ او بزرگ شدهاند و میشوند. چه کسی میتواند بلقیس، شیرو، مارال، گلمحمد، مِرگان، عبدوس و...، این فرزندان قامت برافراشتهی دولت آبادی را از یاد ببرد.
مهدی یزدانی خرم در مصاحبهای که با محمود دولتآبادی در همشهری انجام میدهد در مورد اثر تازهی آن روزهای دولتآبادی یعنی «سلوک» میگوید:
چه شد که محمود دولت آبادی نوع روایت خود را به کلی دگرگون کرد. آن همه سخن، زندگی، روزمرگی و شاید اتفاق از ادبیات او کوچ کرده اند. دولت آبادی علاوه بر انتخاب یک قصه نویسی کاملاً درونی خط سیر زمان و مکان داستانی خود را نیز برهم زده است. او در «سلوک» از دنیایی صحبت می کند که علی رغم قصه قدیمی آن متناقض و به شدت پیچیده است. او می گوید: «گمان می کنم اتفاق ابتدا در #زندگی می افتد تا رمان. به شما بگویم این اتفاق با یک یادداشت کوچک در یک قهوه خانه در فرانکفورت شروع شد. و بعد با یک سایه ای در پیاده رویی که دیوار سنگی خزه بسته ای دارد، در ویپرزدورف به سراغ من آمد. من در آنجا که بورس سه ماهه داشتم، دو ماه ماندم و برگشتم به خاطر همین به اصطلاح احساس غم غربت و نوستالژی و بی هم زبانی. این غم غربت و آن یادداشت کوچک مرا به یک ورطه ای کشاند که چهار سال به تناوب نوشتم و وقتی به پایان کار رسیدم دریافتم دو سوم این را باید کنار بگذارم. » یکی از ویژگی های آثار گذشته دولت آبادی که او را متمایز کرده است، #دیالوگ_نویسی او است. در آثاری مانند «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» ما با جهانی روبه رو هستیم که زندگی در آن به صورت دیالوگ جریان دارد. انسان داستان های دولت آبادی عموماً پرگو و سخن پرداز است. اما سلوک قصه دیگری است. آدم ها حرف می زنند حتی روبه رویشان «دیگری» هم وجود دارد اما این نجواها به تک گویی هایی طولانی دچار شده که فرم دیالوگ را دارند. اگر دقت کنیم سکوتی در بطن اثر پنهان شده است، سکوتی که آدم ها را به حرف زدن با خود مجبور می کند. نویسنده می گوید: «درک کاملاً درستی است. برای اینکه دیگر زمانه عوض شده است. » پاسخ کوتاه است.
امروز دهم مرداد سال نود و پنج #تولد 76 سالگی محمود دولتآبادی را گرامی میداریم، نویسندهای که نخستین اثر داستانیاش با نام «ته شب» در سال ۱۳۴۱ منتشر کرد و علاوه بر حضور مستمر در عرصه ادبیات داستانی تا اواسط دهه هفتاد شمسی در زمینهی ادبیات نمایشی و تئاتر حضور چشمگیری داشت.
کتابهای «لایههای بیابانی»، «اوسنهی باباسبحان»، «ققنوس»، «ادبار»، «پای گلدستهی امامزاده»، «هجرت سلیمان»، «سفر «گاوارهبان»، «عقیل عقیل»، «آهوی بخت من گزل»، «کارنامهی سپنج»، «باشبیرو»، «تنگنا»، «دیدار بلوچ»، «جای خالی سلوچ»، «روزگار سپریشدهی مردم سالخورده»، «کلیدر»، «سلوک»، «روز و شب یوسف»، «آن مادیان سرخیال» و «نون نوشتن» ،«طریق بسمل شدن» و «زوال کلنل» از جمله آثار این نویسندهی پیشکسوت هستند.
منابع:
1)شماره 76 نشریه بخارا
2)روزنامه همشهری منتشر شده در مورخ 18 اردیبهشت 82
#محمود_دولت_آبادی
#كميته_فرهنگي
@AnjomanPolytechnic
نویسندگانی هستند که شاید منتقدان بتوانند، و به یقین میتوانند، به نقّادی چند و چونِ آثارشان بنشینند؛ اما در جایگاه و موقعیت آنها در ادبیات داستانی، جایی برای چند و چون نمییابند. #محمود_دولت_آبادی، بیگمان، یکی از این نویسندگان است. منتقدان ادبی میتوانند در بابِ فراز و فرود آثارش بحثهای فراوان کنند؛ اما همگان بی شبهه پذیرفتهاند و میپذیرند که دولت آبادی در #ادبیات_داستانی ایران یکی از بی همتایان است.
اغراق نیست اگر بگوییم که سیمای مردم ایران، به ویژه خطۀ خراسان، چنان دقیق و زنده در داستانهای او توصیف میشود که برای همیشه در دل و جان مخاطبي نقش میبندد که شاید هرگز به این خطه سفر نکرده باشد. باز هم اغراق نیست که بگوییم نسلها با کلیدر و جای خالی سلوچ او بزرگ شدهاند و میشوند. چه کسی میتواند بلقیس، شیرو، مارال، گلمحمد، مِرگان، عبدوس و...، این فرزندان قامت برافراشتهی دولت آبادی را از یاد ببرد.
مهدی یزدانی خرم در مصاحبهای که با محمود دولتآبادی در همشهری انجام میدهد در مورد اثر تازهی آن روزهای دولتآبادی یعنی «سلوک» میگوید:
چه شد که محمود دولت آبادی نوع روایت خود را به کلی دگرگون کرد. آن همه سخن، زندگی، روزمرگی و شاید اتفاق از ادبیات او کوچ کرده اند. دولت آبادی علاوه بر انتخاب یک قصه نویسی کاملاً درونی خط سیر زمان و مکان داستانی خود را نیز برهم زده است. او در «سلوک» از دنیایی صحبت می کند که علی رغم قصه قدیمی آن متناقض و به شدت پیچیده است. او می گوید: «گمان می کنم اتفاق ابتدا در #زندگی می افتد تا رمان. به شما بگویم این اتفاق با یک یادداشت کوچک در یک قهوه خانه در فرانکفورت شروع شد. و بعد با یک سایه ای در پیاده رویی که دیوار سنگی خزه بسته ای دارد، در ویپرزدورف به سراغ من آمد. من در آنجا که بورس سه ماهه داشتم، دو ماه ماندم و برگشتم به خاطر همین به اصطلاح احساس غم غربت و نوستالژی و بی هم زبانی. این غم غربت و آن یادداشت کوچک مرا به یک ورطه ای کشاند که چهار سال به تناوب نوشتم و وقتی به پایان کار رسیدم دریافتم دو سوم این را باید کنار بگذارم. » یکی از ویژگی های آثار گذشته دولت آبادی که او را متمایز کرده است، #دیالوگ_نویسی او است. در آثاری مانند «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» ما با جهانی روبه رو هستیم که زندگی در آن به صورت دیالوگ جریان دارد. انسان داستان های دولت آبادی عموماً پرگو و سخن پرداز است. اما سلوک قصه دیگری است. آدم ها حرف می زنند حتی روبه رویشان «دیگری» هم وجود دارد اما این نجواها به تک گویی هایی طولانی دچار شده که فرم دیالوگ را دارند. اگر دقت کنیم سکوتی در بطن اثر پنهان شده است، سکوتی که آدم ها را به حرف زدن با خود مجبور می کند. نویسنده می گوید: «درک کاملاً درستی است. برای اینکه دیگر زمانه عوض شده است. » پاسخ کوتاه است.
امروز دهم مرداد سال نود و پنج #تولد 76 سالگی محمود دولتآبادی را گرامی میداریم، نویسندهای که نخستین اثر داستانیاش با نام «ته شب» در سال ۱۳۴۱ منتشر کرد و علاوه بر حضور مستمر در عرصه ادبیات داستانی تا اواسط دهه هفتاد شمسی در زمینهی ادبیات نمایشی و تئاتر حضور چشمگیری داشت.
کتابهای «لایههای بیابانی»، «اوسنهی باباسبحان»، «ققنوس»، «ادبار»، «پای گلدستهی امامزاده»، «هجرت سلیمان»، «سفر «گاوارهبان»، «عقیل عقیل»، «آهوی بخت من گزل»، «کارنامهی سپنج»، «باشبیرو»، «تنگنا»، «دیدار بلوچ»، «جای خالی سلوچ»، «روزگار سپریشدهی مردم سالخورده»، «کلیدر»، «سلوک»، «روز و شب یوسف»، «آن مادیان سرخیال» و «نون نوشتن» ،«طریق بسمل شدن» و «زوال کلنل» از جمله آثار این نویسندهی پیشکسوت هستند.
منابع:
1)شماره 76 نشریه بخارا
2)روزنامه همشهری منتشر شده در مورخ 18 اردیبهشت 82
#محمود_دولت_آبادی
#كميته_فرهنگي
@AnjomanPolytechnic
7 مرداد زادروز مسعود کیمیایی، کارگردان و فیلمنامه نویس مطرح #معاصر، است که این روزها کمتر کسی را می توان یافت که نامش را نشنیده باشد. او که از چهره های برجسته ی سینمای ایران میباشد و در کنار افرادی چون #بهرام_بیضایی، #داریوش_مهرجویی و #علی_حاتمی به عنوان یکی از آغازگران #موج_نو در سینمای ایران شناخته می شود، در سال 1320 در خیابان چراغ برق تهران، شهری که تعلق خاطر وی به آن از آثار سینمایی و مصاحبه هایش مشهود است، چشم به جهان گشود و پس از دو دهه پا به مسیر #روشنفکری و سینمای ایران گذاشت.
از سال 1345 که فعالیت سینمایی خود را با فیلم "#خداحافط_تهران" آغاز کرد تا 1395 که "#قاتل_اهلی" را به عنوان تازه ترین اثرش ساخت؛ آثار پرمایه اش پیاپی مهمان پردهی سفید بوده اند، نسل های متفاوتی را با فیلم های "#قیصر"، "#گوزنها"، "#داش_آکل"، "#غزل"، "#خط_قرمز"، "#دندان_مار"، "#سلطان"، "#ردپای_گرگ"، "#حکم"، "#جرم" و "#متروپل" و ... به فکر فروبرده و باورها و ارزش های انسانی همچون #جوانمردی و #غیرت را به تار و پود قصه هایش گره زده است.
در طی تمام سال های فعالیتش، کیمیایی نیز همچون سایر هنرمندان از #تیغ_سانسور و حواشی در امان نبوده است. از رابطه ی نامطلوب مدیران دولتی با این فیلم ساز #اجتماعی_سیاسی همین بس که کیمیایی در کنار جوایز متعدد بین الملی، تنها دو جایزه از جشنواره ی #فیلم_فجر را در کارنامه ی خود دارد که هر دو متعلق به فیلم "#جرم" هستند و فیلم های "#خط_قرمز"، "#تیغ_و_ابریشم" و "#ردپای_گرگ" وی نیز دچار #ممیزی و #سانسور های بسیاری شده اند. کیمیایی معتقد است که حواشی زندگی شخصی و سبک زندگی اش، بیشتر از موضوع اصلی فیلم هایش بر نظر منتقدان درباره ی آثار وی تاثیرگذار است.
در کنار حرفه ی کارگردانی که آن را نه به صورت آکادمیک که بر اثر تجربه های حاصل از همکاری اش با سازندگان فیلم های "#قهرمانان" و "#خداحافظ_تهران" فراگرفته است، کیمیایی فیلم نامه ی تمام آثارش را خودش نوشته و همچنین تدوین و طراحی صحنه و لباس تعدادی از فیلم هایش را نیز خود به عهده داشته است. بارزترین توانایی کیمیایی خلق #دیالوگ ها و #مونولوگ های ماندگار در #فیلمنامه هایش است که آن را مرهون به کارگیری ماهرانه ی شناختش از #زبان کوچه و بازار میباشد.
با هم به تماشای بخشی از فیلم "#گوزن_ها" که منتقدین بسیاری آن را به عنوان بهترین فیلم پیش از انقلاب و همچنین یکی از آثار برجسته ی کل ادوار تاریخ سینمای ایران می شناسند، بنشینیم.
#مسعود_کیمیایی
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
از سال 1345 که فعالیت سینمایی خود را با فیلم "#خداحافط_تهران" آغاز کرد تا 1395 که "#قاتل_اهلی" را به عنوان تازه ترین اثرش ساخت؛ آثار پرمایه اش پیاپی مهمان پردهی سفید بوده اند، نسل های متفاوتی را با فیلم های "#قیصر"، "#گوزنها"، "#داش_آکل"، "#غزل"، "#خط_قرمز"، "#دندان_مار"، "#سلطان"، "#ردپای_گرگ"، "#حکم"، "#جرم" و "#متروپل" و ... به فکر فروبرده و باورها و ارزش های انسانی همچون #جوانمردی و #غیرت را به تار و پود قصه هایش گره زده است.
در طی تمام سال های فعالیتش، کیمیایی نیز همچون سایر هنرمندان از #تیغ_سانسور و حواشی در امان نبوده است. از رابطه ی نامطلوب مدیران دولتی با این فیلم ساز #اجتماعی_سیاسی همین بس که کیمیایی در کنار جوایز متعدد بین الملی، تنها دو جایزه از جشنواره ی #فیلم_فجر را در کارنامه ی خود دارد که هر دو متعلق به فیلم "#جرم" هستند و فیلم های "#خط_قرمز"، "#تیغ_و_ابریشم" و "#ردپای_گرگ" وی نیز دچار #ممیزی و #سانسور های بسیاری شده اند. کیمیایی معتقد است که حواشی زندگی شخصی و سبک زندگی اش، بیشتر از موضوع اصلی فیلم هایش بر نظر منتقدان درباره ی آثار وی تاثیرگذار است.
در کنار حرفه ی کارگردانی که آن را نه به صورت آکادمیک که بر اثر تجربه های حاصل از همکاری اش با سازندگان فیلم های "#قهرمانان" و "#خداحافظ_تهران" فراگرفته است، کیمیایی فیلم نامه ی تمام آثارش را خودش نوشته و همچنین تدوین و طراحی صحنه و لباس تعدادی از فیلم هایش را نیز خود به عهده داشته است. بارزترین توانایی کیمیایی خلق #دیالوگ ها و #مونولوگ های ماندگار در #فیلمنامه هایش است که آن را مرهون به کارگیری ماهرانه ی شناختش از #زبان کوچه و بازار میباشد.
با هم به تماشای بخشی از فیلم "#گوزن_ها" که منتقدین بسیاری آن را به عنوان بهترین فیلم پیش از انقلاب و همچنین یکی از آثار برجسته ی کل ادوار تاریخ سینمای ایران می شناسند، بنشینیم.
#مسعود_کیمیایی
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic