رسول اف هم میگوید #اعدام_نکنید
🔷 «شیطان وجود ندارد» فیلم ایرانی به نویسندگی و کارگردانی محمد رسولاف، برندهی خرس طلایی جشنوارهی برلین، از آن فیلمهای قوی و کم زرق و برقی است که باید دیده شود. محمد رسولاف هم که مانند بسیاری دیگر از هنرمندانمان همواره مورد بیلطفی و سرکوب از سمت حکومت بوده و زندان و ممنوعالکاری را نیز از سر گذرانده است، این بار نیز به دلیل ممنوعالخروجی نتوانست برای دریافت جایزهاش در جشنواره حضور داشته باشد. آثار او نیز مانند بسیاری از آثار انتقادی دیگر، همواره زیر تیغ سانسور و ممیزی بودهاند.
🔹 این فیلم چهار داستان را حول افرادی که مقطعی از زندگیشان به گونهای با اعدام گره خورده، تعریف میکند و در جریان این داستانهاست که رسولاف برخی مفاهیم انسانی را به چالش میکشد و سوالهایی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. شخصیتهای ساده و بیپیچ و خم و فضای واقعگرایانه این فیلم نهایت حس همزادپنداری را در مخاطب ایجاد میکند و مخاطب در طول داستانها بارها خود را جای شخصیتها میگذارد که «اگر من جای او بودم چه میکردم؟».
🔹 کشمکش وجدان با آسودگی و انسانیت با بیتفاوتی در این فیلم نقش پررنگی دارد و در سرتاسر فیلم احساس میشود. داستانها موقعیتهایی را روایت میکنند که در آن قهرمانهای داستانها باید برای داشتن راحتی نسبی در زندگیشان اخلاق را زیر پا بگذارند و هر کدام به گونهای متفاوت در این موقعیت عمل میکنند که عواقبی هم برایشان دارد. تمام آنها در این موقعیت گیر افتاده و ناتوانی خاصی را در مواجه با آن احساس میکنند. ناتوانیای که رسولاف در چند سکانس به علت آن نهیب میزند. قانونی که بدون در نظر گرفتن تاثیرات آن بر جامعه تنظیم شده و تغییر نمیکند. جان گرفتن، در توان شخصیتهای این فیلم نیست در عین حال این افراد که قدرت تغییر دادن حکم و قانون را ندارند، خود را در مخمصهای میبینند که راه فراری از آن نیست زیرا قانون مجبور و ناتوانشان میکند. قانونی که جان گرفتن و اعدام را عادیسازی میکند و جامعه را به خشونتی زنجیروار گرفتار میسازد.
🔹 رسولاف که دغدغهمندی اجتماعیاش پیش از این نیز در آثارش نمایان بوده و همواره مشکلات اجتماعی را به تصویر کشیده و ساختارهای نادرست را نقد کردهاست در این اثرش نیز به ساختاری که افراد جامعه را از ایجاد تغییر در رویههای اشتباه ناامید و ناتوان میسازد، بیپرده میتازد. که «واقعا راه ایجاد تغییر چیست؟» و «چرا ما به عنوان عضوی از جامعه قدرت تغییر قوانین و رویههایی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر زندگیمان تاثیر گذارند را نداریم؟»
🔹 داستان سوم که شخص اعدامی، مشخصا به دلایل سیاسی اعدام شده است برانگیزانندهترین، در میان 4 روایت این فیلم است. فردی اهل مطالعه و فرزانه که در میان اطرافیان جز به نیکی شناخته نمیشود، به دلیل فعالیت سیاسی اعدام میشود و نزدیکانش داغدار میشوند. داغی که به زودی آرام نمیگیرد و زندگی اطرافیان را دگرگون میکند.
🔹 در این داستان، بر خلاف دیگر داستانها، میان مخاطب و شخص اعدام شده نیز احساس نزدیکی زیادی به وجود میآید و چه بسیار مانند او میشناسیم که با برچسب خلافکار و اتهامات ساختگی، به دلیل فعالیت سیاسی، به ناحق مجازات یا اعدام میشوند.
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔 @AnjomanPolytechnic
🔷 «شیطان وجود ندارد» فیلم ایرانی به نویسندگی و کارگردانی محمد رسولاف، برندهی خرس طلایی جشنوارهی برلین، از آن فیلمهای قوی و کم زرق و برقی است که باید دیده شود. محمد رسولاف هم که مانند بسیاری دیگر از هنرمندانمان همواره مورد بیلطفی و سرکوب از سمت حکومت بوده و زندان و ممنوعالکاری را نیز از سر گذرانده است، این بار نیز به دلیل ممنوعالخروجی نتوانست برای دریافت جایزهاش در جشنواره حضور داشته باشد. آثار او نیز مانند بسیاری از آثار انتقادی دیگر، همواره زیر تیغ سانسور و ممیزی بودهاند.
🔹 این فیلم چهار داستان را حول افرادی که مقطعی از زندگیشان به گونهای با اعدام گره خورده، تعریف میکند و در جریان این داستانهاست که رسولاف برخی مفاهیم انسانی را به چالش میکشد و سوالهایی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. شخصیتهای ساده و بیپیچ و خم و فضای واقعگرایانه این فیلم نهایت حس همزادپنداری را در مخاطب ایجاد میکند و مخاطب در طول داستانها بارها خود را جای شخصیتها میگذارد که «اگر من جای او بودم چه میکردم؟».
🔹 کشمکش وجدان با آسودگی و انسانیت با بیتفاوتی در این فیلم نقش پررنگی دارد و در سرتاسر فیلم احساس میشود. داستانها موقعیتهایی را روایت میکنند که در آن قهرمانهای داستانها باید برای داشتن راحتی نسبی در زندگیشان اخلاق را زیر پا بگذارند و هر کدام به گونهای متفاوت در این موقعیت عمل میکنند که عواقبی هم برایشان دارد. تمام آنها در این موقعیت گیر افتاده و ناتوانی خاصی را در مواجه با آن احساس میکنند. ناتوانیای که رسولاف در چند سکانس به علت آن نهیب میزند. قانونی که بدون در نظر گرفتن تاثیرات آن بر جامعه تنظیم شده و تغییر نمیکند. جان گرفتن، در توان شخصیتهای این فیلم نیست در عین حال این افراد که قدرت تغییر دادن حکم و قانون را ندارند، خود را در مخمصهای میبینند که راه فراری از آن نیست زیرا قانون مجبور و ناتوانشان میکند. قانونی که جان گرفتن و اعدام را عادیسازی میکند و جامعه را به خشونتی زنجیروار گرفتار میسازد.
🔹 رسولاف که دغدغهمندی اجتماعیاش پیش از این نیز در آثارش نمایان بوده و همواره مشکلات اجتماعی را به تصویر کشیده و ساختارهای نادرست را نقد کردهاست در این اثرش نیز به ساختاری که افراد جامعه را از ایجاد تغییر در رویههای اشتباه ناامید و ناتوان میسازد، بیپرده میتازد. که «واقعا راه ایجاد تغییر چیست؟» و «چرا ما به عنوان عضوی از جامعه قدرت تغییر قوانین و رویههایی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر زندگیمان تاثیر گذارند را نداریم؟»
🔹 داستان سوم که شخص اعدامی، مشخصا به دلایل سیاسی اعدام شده است برانگیزانندهترین، در میان 4 روایت این فیلم است. فردی اهل مطالعه و فرزانه که در میان اطرافیان جز به نیکی شناخته نمیشود، به دلیل فعالیت سیاسی اعدام میشود و نزدیکانش داغدار میشوند. داغی که به زودی آرام نمیگیرد و زندگی اطرافیان را دگرگون میکند.
🔹 در این داستان، بر خلاف دیگر داستانها، میان مخاطب و شخص اعدام شده نیز احساس نزدیکی زیادی به وجود میآید و چه بسیار مانند او میشناسیم که با برچسب خلافکار و اتهامات ساختگی، به دلیل فعالیت سیاسی، به ناحق مجازات یا اعدام میشوند.
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔 @AnjomanPolytechnic