🔷🔹 " یاد رنگین رفیقانم را ، بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ی ناخوانده ی من
شاخه ی هم خون جدا مانده ی من ... "
زادروز #هوشنگ_ابتهاج گرامی باد.
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
تو بخوان نغمه ی ناخوانده ی من
شاخه ی هم خون جدا مانده ی من ... "
زادروز #هوشنگ_ابتهاج گرامی باد.
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
💠 ۸۹ سال پیش در چنین روزی در رشت متولد شد. گویی شاعر بودن در سرشتش نوشته شده بود که #نخستین_نغمهها یش در ۱۳ سالگی منتشر شد. نخستین اشعارش مضمونی عاشقانه داشت. رفته رفته بنا به مسائل سیاسی – اجتماعی حاکم بر آن روزهای ایران، شعرهایش طعم سیاسی – اجتماعی به خود گرفت. #هوشنگ_ابتهاج متخلص به #ه_الف_سایه، حافظ عصر ماست. بهترین نمونه های غزل معاصر را سروده، غزلهایی که بسیاریشان آغشته به مضامین سیاسی – اجتماعی هستند، با آنکه نیما غزل را قالبی مناسب برای چنین مضامینی نمیدانست ، اما #پیر_پرنیان_اندیش، با تکیه بر قریحه وصف ناپذیرش غزلهایی سرود که در حافظه تاریخی ملت حالا حالا ها خواهند ماند. البته فقط به غزلسرایی اکتفا نکرد. رباعی، مثنوی و شعر نو هم قالبهایی هستند که #سایه اشعار فراوانی در آنها سروده است . وی علاقه وافری به موسیقی ایرانی دارد و همکاریهایش با محمدرضا لطفی و محمدرضا شجریان و دیگر اساتید موسیقی ایرانی، منجر به خلق آثاری در ستایش آزادی و آزادگی شد.
سایه، قریب به ۹۰ سال است که آینه جامعه خویش است. هیچگاه برای ستایش شدن از جانب دیگران نسرود. بلکه شعر را وسیله ای میداند برای بیان درونیات خود و جامعه اش . بی پروایی او سبب رنجشش نیز شد. زندانی شد، از کانون نویسندگان به بهانهی توده ای بودن اخراج شد(با آنکه خود را توده ای نمیدانست و صرفا احساس نزدیکی به بعضی از توده ای ها میکرد) و بسیاری دیگر از رنجش ها. اما از آرمان خود دست نکشید. هنوز به سلامت تئوریک سوسیالیسم اعتقاد دارد و آن را تنها راه پیش پای بشر میداند. کمونیسم را نه #سراب، بلکه آرمانی دور میداند که تا ساخته نشدن انسانی طراز نوین قابل تحقق نیست. زادروز مردی #زمینی است که #سیاه_مشق هایش آسمانی شدند. #سایه اش مستدام.
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
سایه، قریب به ۹۰ سال است که آینه جامعه خویش است. هیچگاه برای ستایش شدن از جانب دیگران نسرود. بلکه شعر را وسیله ای میداند برای بیان درونیات خود و جامعه اش . بی پروایی او سبب رنجشش نیز شد. زندانی شد، از کانون نویسندگان به بهانهی توده ای بودن اخراج شد(با آنکه خود را توده ای نمیدانست و صرفا احساس نزدیکی به بعضی از توده ای ها میکرد) و بسیاری دیگر از رنجش ها. اما از آرمان خود دست نکشید. هنوز به سلامت تئوریک سوسیالیسم اعتقاد دارد و آن را تنها راه پیش پای بشر میداند. کمونیسم را نه #سراب، بلکه آرمانی دور میداند که تا ساخته نشدن انسانی طراز نوین قابل تحقق نیست. زادروز مردی #زمینی است که #سیاه_مشق هایش آسمانی شدند. #سایه اش مستدام.
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه پلیتکنیک
احمد شاملو @AnjomanPolytechnic – در مدح مرتضی کیوان
🔻 ٢٧ مهرماه، سالگرد اعدام شاعر و مبارز فقید، #مرتضی_کیوان است.
او كه بنيانگذار انجمن ادبى شمع سوخته و حلقه اتصال شاعرانى چون #سياوش_كسرايى، #هوشنگ_ابتهاج، #نيما_يوشيج و #احمد_شاملو بود، يك سال پس از كودتاى ٣٢ به دست رژيم شاهنشاهى تيرباران شد.
اکنون شعرى را كه مرحوم احمد شاملو پس از او درباره اش سرود باهم ميخوانيم.
روحش شاد و یادش گرامی
نه به خاطرِ آفتاب، نه به خاطرِ حماسه
به خاطرِ سایهی بامِ کوچکش
به خاطرِ ترانهیى، کوچکتر از دستهای تو
نه به خاطرِ جنگلها، نه به خاطرِ دریا
به خاطرِ یک برگ
به خاطرِ یک قطره، روشنتر از چشمهای تو
نه به خاطرِ دیوارها، به خاطرِ یک چپر
نه به خاطرِ همه انسانها، به خاطرِ نوزادِ دشمناش شاید
نه به خاطرِ دنیا، به خاطرِ خانهی تو
به خاطرِ یقینِ کوچکت
که انسان دنیاییست
به خاطرِ آرزوی یک لحظهی من که پیشِ تو باشم
به خاطرِ دستهای کوچکت در دستهای بزرگِ من
و لبهای بزرگِ من
بر گونههای بیگناهِ تو
به خاطرِ پرستویی در باد، هنگامی که تو هلهله میکنی
به خاطرِ شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفتهای
به خاطرِ یک لبخند
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی
به خاطرِ یک سرود
به خاطرِ یک قصه در سردترینِ شبها تاریکترینِ شبها
به خاطرِ عروسکهای تو، نه به خاطرِ انسانهای بزرگ
به خاطرِ سنگفرشی که مرا به تو میرساند، نه به خاطرِ شاهراههای دوردست
به خاطرِ ناودان، هنگامی که میبارد
به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطرِ جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ آرام
به خاطرِ تو
به خاطرِ هر چیزِ کوچک هر چیزِ پاک بر خاک افتادند
به یاد آر
عموهایت را میگویم
از مرتضا سخن میگویم.
#مرتضی_کیوان
#انجمن_پلیتکنیک
@AnjomanPolytechnic
او كه بنيانگذار انجمن ادبى شمع سوخته و حلقه اتصال شاعرانى چون #سياوش_كسرايى، #هوشنگ_ابتهاج، #نيما_يوشيج و #احمد_شاملو بود، يك سال پس از كودتاى ٣٢ به دست رژيم شاهنشاهى تيرباران شد.
اکنون شعرى را كه مرحوم احمد شاملو پس از او درباره اش سرود باهم ميخوانيم.
روحش شاد و یادش گرامی
نه به خاطرِ آفتاب، نه به خاطرِ حماسه
به خاطرِ سایهی بامِ کوچکش
به خاطرِ ترانهیى، کوچکتر از دستهای تو
نه به خاطرِ جنگلها، نه به خاطرِ دریا
به خاطرِ یک برگ
به خاطرِ یک قطره، روشنتر از چشمهای تو
نه به خاطرِ دیوارها، به خاطرِ یک چپر
نه به خاطرِ همه انسانها، به خاطرِ نوزادِ دشمناش شاید
نه به خاطرِ دنیا، به خاطرِ خانهی تو
به خاطرِ یقینِ کوچکت
که انسان دنیاییست
به خاطرِ آرزوی یک لحظهی من که پیشِ تو باشم
به خاطرِ دستهای کوچکت در دستهای بزرگِ من
و لبهای بزرگِ من
بر گونههای بیگناهِ تو
به خاطرِ پرستویی در باد، هنگامی که تو هلهله میکنی
به خاطرِ شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفتهای
به خاطرِ یک لبخند
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی
به خاطرِ یک سرود
به خاطرِ یک قصه در سردترینِ شبها تاریکترینِ شبها
به خاطرِ عروسکهای تو، نه به خاطرِ انسانهای بزرگ
به خاطرِ سنگفرشی که مرا به تو میرساند، نه به خاطرِ شاهراههای دوردست
به خاطرِ ناودان، هنگامی که میبارد
به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطرِ جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ آرام
به خاطرِ تو
به خاطرِ هر چیزِ کوچک هر چیزِ پاک بر خاک افتادند
به یاد آر
عموهایت را میگویم
از مرتضا سخن میگویم.
#مرتضی_کیوان
#انجمن_پلیتکنیک
@AnjomanPolytechnic