🌐🆒💯 دانستنیها
24 subscribers
27.1K photos
13.1K videos
10.3K files
1.59K links
https://telegram.me/joinchat/androidbaazar

@androidbaazar
سلام. دوستان عزیزاین کانال برنامه های پولی بازارباآپدیتهای جدید رایگان،دانستنیها،علمی،کامپیوتری ارائه میکند.
برای جستجومطالب باعلامت # یا کلمه موردنظر از بخش search پیداکنید
ارتباط باما
@aliteley
Download Telegram
🔵 متلاشی شدن #فرقه انحرافات دینی در اسلام‌آبادغرب

🔺 با تلاش شبانه روزی #پاسداران گمنام امام زمان (عج) در #سپاه انقلاب اسلامی یکی از سرشبکه های اصلی ضد دین مقدس اسلام که اقدام به توهین به مقدسات و ائمه اطهار و فعالیت‌های تبلیغی علیه نظام می‌کرد، شناسایی و طی اقدامات #اطلاعاتی دستگیر شد.

🔺 در عملیاتی دیگر شبکه انحرافات دینی، اخلاقی و فرهنگی که اقدام به ترویج مسائل فرقه‌ای و #انحرافی می‌کرد مورد ضربت پاسداران گمنام امام زمان (عج) قرار گرفتند.
💢گوشه ای از جنایت های #داعشیهای_خلق

اعترافات مهران اصدقی
‏در حمام، من و مسعود قربانی، نزد محسن میرجلیلی که روی صندلی بسته‌شده بود، رفتیم. مسعود قربانی خطاب به محسن گفت: شنیده‌ام تو اطلاعات نمی‌دهی، میدانی ما با دشمنان چه طور رفتار می‌کنیم؟ اگر اطلاعات ندهی، تو را می‌پزیم.

‏⁧ #فرقه_رجوی

سپس به من گفت، اتو را بیاور. من آوردم. مسعود اتو را به برق زد و اتو را در حالی‌ که چراغش روشن ‌شده بود و داغ می‌شد، از فاصله بین تکیه‌گاه صندلی و محل نشستن آن، به کمر محسن نزدیک کرد؛ طوری که او احساس می‌کرد که اتو داغ است و فقط به من خیره شده بود و هیچ حرفی نمی‌زد،

مسعود قربانی مجدداً سؤال کرد که حرف می‌زنی یا نه؟ که به دنبال این حرف، ناگهان اتو را به کمر محسن میر جلیلی چسباند که محسن از شدت درد با حالت عجیبی دهانش را باز کرد، سپس از هوش رفت.

بوی سوختگی داخل حمام پیچیده بود، من خیلی ترسیده بودم، خود مسعود قربانی هم ترسیده بود ولی سعی می‌کرد که خودش را خیلی مسلط به کاری که انجام می‌دهد، نشان دهد. سپس مسعود قربانی به محمدرضا گفت، آب سرد رویش بریز تا به هوش بیاید.
💢گوشه ای از جنایت های #داعشیهای_خلق

اعترافات مهران اصدقی
‏در حمام، من و مسعود قربانی، نزد محسن میرجلیلی که روی صندلی بسته‌شده بود، رفتیم. مسعود قربانی خطاب به محسن گفت: شنیده‌ام تو اطلاعات نمی‌دهی، میدانی ما با دشمنان چه طور رفتار می‌کنیم؟ اگر اطلاعات ندهی، تو را می‌پزیم.

‏⁧ #فرقه_رجوی

سپس به من گفت، اتو را بیاور. من آوردم. مسعود اتو را به برق زد و اتو را در حالی‌ که چراغش روشن ‌شده بود و داغ می‌شد، از فاصله بین تکیه‌گاه صندلی و محل نشستن آن، به کمر محسن نزدیک کرد؛ طوری که او احساس می‌کرد که اتو داغ است و فقط به من خیره شده بود و هیچ حرفی نمی‌زد،

مسعود قربانی مجدداً سؤال کرد که حرف می‌زنی یا نه؟ که به دنبال این حرف، ناگهان اتو را به کمر محسن میر جلیلی چسباند که محسن از شدت درد با حالت عجیبی دهانش را باز کرد، سپس از هوش رفت.

بوی سوختگی داخل حمام پیچیده بود، من خیلی ترسیده بودم، خود مسعود قربانی هم ترسیده بود ولی سعی می‌کرد که خودش را خیلی مسلط به کاری که انجام می‌دهد، نشان دهد. سپس مسعود قربانی به محمدرضا گفت، آب سرد رویش بریز تا به هوش بیاید.
💢گوشه ای از جنایت های #داعشیهای_خلق

اعترافات مهران اصدقی
‏در حمام، من و مسعود قربانی، نزد محسن میرجلیلی که روی صندلی بسته‌شده بود، رفتیم. مسعود قربانی خطاب به محسن گفت: شنیده‌ام تو اطلاعات نمی‌دهی، میدانی ما با دشمنان چه طور رفتار می‌کنیم؟ اگر اطلاعات ندهی، تو را می‌پزیم.

‏⁧ #فرقه_رجوی

سپس به من گفت، اتو را بیاور. من آوردم. مسعود اتو را به برق زد و اتو را در حالی‌ که چراغش روشن ‌شده بود و داغ می‌شد، از فاصله بین تکیه‌گاه صندلی و محل نشستن آن، به کمر محسن نزدیک کرد؛ طوری که او احساس می‌کرد که اتو داغ است و فقط به من خیره شده بود و هیچ حرفی نمی‌زد،

مسعود قربانی مجدداً سؤال کرد که حرف می‌زنی یا نه؟ که به دنبال این حرف، ناگهان اتو را به کمر محسن میر جلیلی چسباند که محسن از شدت درد با حالت عجیبی دهانش را باز کرد، سپس از هوش رفت.

بوی سوختگی داخل حمام پیچیده بود، من خیلی ترسیده بودم، خود مسعود قربانی هم ترسیده بود ولی سعی می‌کرد که خودش را خیلی مسلط به کاری که انجام می‌دهد، نشان دهد. سپس مسعود قربانی به محمدرضا گفت، آب سرد رویش بریز تا به هوش بیاید.
💢گوشه ای از جنایت های #داعشیهای_خلق

اعترافات مهران اصدقی
‏در حمام، من و مسعود قربانی، نزد محسن میرجلیلی که روی صندلی بسته‌شده بود، رفتیم. مسعود قربانی خطاب به محسن گفت: شنیده‌ام تو اطلاعات نمی‌دهی، میدانی ما با دشمنان چه طور رفتار می‌کنیم؟ اگر اطلاعات ندهی، تو را می‌پزیم.

‏⁧ #فرقه_رجوی

سپس به من گفت، اتو را بیاور. من آوردم. مسعود اتو را به برق زد و اتو را در حالی‌ که چراغش روشن ‌شده بود و داغ می‌شد، از فاصله بین تکیه‌گاه صندلی و محل نشستن آن، به کمر محسن نزدیک کرد؛ طوری که او احساس می‌کرد که اتو داغ است و فقط به من خیره شده بود و هیچ حرفی نمی‌زد،

مسعود قربانی مجدداً سؤال کرد که حرف می‌زنی یا نه؟ که به دنبال این حرف، ناگهان اتو را به کمر محسن میر جلیلی چسباند که محسن از شدت درد با حالت عجیبی دهانش را باز کرد، سپس از هوش رفت.

بوی سوختگی داخل حمام پیچیده بود، من خیلی ترسیده بودم، خود مسعود قربانی هم ترسیده بود ولی سعی می‌کرد که خودش را خیلی مسلط به کاری که انجام می‌دهد، نشان دهد. سپس مسعود قربانی به محمدرضا گفت، آب سرد رویش بریز تا به هوش بیاید.
ادامه از پست قبل :

#داعشیهای_خلق

من از حمام بیرون رفتم و وارد اتاقی که جواد محمدی و مصطفی معدن پیشه در آن بودند؛ شدم. جواد خطاب به طالب می‌گفت، تو زندگی‌ات و نجاتت دست خودت است؛ یا باید اطلاعات بدهی یا پوستت را می‌کنم. سپس به مصطفی گفت برو چاقو بیاور.

مصطفی چاقو را آورد و به جواد داد. ۲ بار چاقو را روی بازوی طالب کشید، بار سوم چاقو را محکم کشید که بازو را برید. ناگهان طالب با درد شدید تکان خورد و خون جاری شد، می‌خواست حرف بزند که جواد گفت خفه شو! با مشت توی دهان طالب کوبید، طوری که دندانش شکست و دهانش خونی شد.

#فرقه_رجوی
ادامه از پست قبل :

#داعشیهای_خلق

من از حمام بیرون رفتم و وارد اتاقی که جواد محمدی و مصطفی معدن پیشه در آن بودند؛ شدم. جواد خطاب به طالب می‌گفت، تو زندگی‌ات و نجاتت دست خودت است؛ یا باید اطلاعات بدهی یا پوستت را می‌کنم. سپس به مصطفی گفت برو چاقو بیاور.

مصطفی چاقو را آورد و به جواد داد. ۲ بار چاقو را روی بازوی طالب کشید، بار سوم چاقو را محکم کشید که بازو را برید. ناگهان طالب با درد شدید تکان خورد و خون جاری شد، می‌خواست حرف بزند که جواد گفت خفه شو! با مشت توی دهان طالب کوبید، طوری که دندانش شکست و دهانش خونی شد.

#فرقه_رجوی
#فرقه_دروغ

سخنگوی دولت: قطعی گاز و برق حتی در اوج مصرف هم نداریم

دبیرکل انجمن صنعت پتروشیمی: گاز اکثر پتروشیمی های کشور قطع است.

🔹 این وسط یکی داره طبق معمول دروغ میگه که نیاز به معرفی و اشاره هم نداره!


#تحلیل_زمانه
🌍