Forwarded from حكمراني و توسعه (Shahriar Mahmoodzadeh)
#پرونده1: فساد
بخش سوم: عوامل بروز #فساد
در ادامه قسمتهای گذشته مبنی بر ضرورت کسب شناخت مناسب از ماهیت فساد در راستای طراحی و تدوین برنامههای اثربخش جهت مبارزه با آن، در این بخش اصلیترین عوامل بروز فساد بر اساس گزارش UNDP در سال 2008 تحت عنوان "فساد و توسعه" (Corruption and Development) به شرح ذیل معرفی میگردند:
1.قوانین و مقررات مبهم: ابهام در قوانین و مقررات موجود در ارتباط با حکمرانی در حوزه عمومی این فرصت را برای مقامات و یا بنگاههای فعال در حوزه عمومی به وجود میآورد تا از اختیارات خود در راستای تحقق منافع شخصیشان استفاده نمایند.
2.ضعف نهادی: فساد با احتمال بیشتر در محیطهایی رخ میدهد که نهادهایی قدرتمند در آنها وجود ندارد. بر مبنای ادبیات موجود در ارتباط با موضوع نهادها و فساد اینگونه بیان میشود که فساد اولاً، در جوامعی بروز پیدا میکند که حوزه عمومی و خصوصی به صورت مناسبی از یکدیگر تفکیک نشده و در نتیجه به صورت گسترده منابع عمومی در راستای منافع شخصی مورد استفاده قرار میگیرند. دوماً، ارتباطات مبتنی بر باندبازی، خویشاوندگرایی و سرسپردگی بر ارتباطات مبتنی بر حقوق افراد و قوانین برتری دارند. سوماً، تحت شرایطی که سیاست مبتنی بر اراده یک فرد یا سندروم "مرد بزرگ" (Big man syndrome) سازماندهی میشود.
3.عدم وجود نظامهای نظارتی مناسب: در جوامعی که فاقد نظامهای نظارتی مناسب بوده و یا نهادهای موجود جهت کنترل قدرت مانند جامعه مدنی و رسانه به صورتی کارا و اثربخش درآانها فعالیت نمیکنند، احتمال بروز فساد بیشتر است. تفکیک قوا که یکی از اصلیترین زیرساختهای نظارتی مورد نیاز برای کنترل فساد است به تفکیک قوای مجریه، مقننه و قضائیه در حاکمیت گفته میشود. این تفکیک شرایط را برای نظارت، محاکمه و مجازات مقامات حاکمیتی فراهم میآورد. تحت شرایطی که این تفکیک به صورتی مناسب وجود ندارد، مقامات حاکمیتی بر یکدیگر هیچگونه نظارتی نداشته و این موضوع بروز فساد را امکانپذیر میسازد.
4.ضعف شفافیت و پاسخگویی: شفافیت و پاسخگویی دو مفهوم به یکدیگر وابسته بوده که متقابلاً یکدیگر را تقویت مینمایند. بدون وجود شفافیت در ارتباط با تصمیمات و عملکرد حاکمیتی، پاسخگو نمودن حکومت بسیار دشوار خواهد بود و از طرف دیگر بدون وجود نظام پاسخگویی، شفافیت ارزش چندانی ایجاد نخواهد نمود. بنابراین این دو مفهوم به صورت همزمان و متقابل جهت کنترل فساد مورد استفاده قرار میگیرند.
5.فزونی پاداش فساد در برابر ریسک مجازات: در جوامعی که فساد به عنوان یک فعالیت "با ریسک پایین، پاداش بالا" تلقی میشود، امکان بروز فساد افزایش مییابد. تحت این شرایط احتمال کمی وجود دارد که مجرمین شناسایی شده و مجازات گردند.
6.عدم وجود نظام ارزشی منسجم در جامعه: این مورد به ارزشها و هنجارهایی اشاره دارد که به صورت عمومی مورد پذیرش قرار گرفته و در دو سطح فردی و سازمانی مطرح میشوند. در سطح فردی این ارزشها عبارتند از بیطرفی، انصاف، صداقت، فداکاری، وفاداری و راستگویی و در سطح سازمانی نیز در ارتباط با موضوعاتی مانند قوانین، سیاستها و رویههایی مطرح میشوند که توسط نهادهای عمومی در حوزههایی مانند منابع انسانی، طرحهای مدیریتی، تامین خدمات، خرید، نظارت، حسابرسی و استانداردهای شفافیت مطرح میباشند. بدون تقویت این ارزشها در جامعه، امکان مبارزه اثربخش با فساد وجود نخواهد داشت.
7.عدم تعاد ل در توزیع قدرت: همانگونه که مورخ بریتانیایی لرد اکتون (Lord Acton) در اوایل قرن بیستم بیان نمود "قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق، فساد مطلق". شیوهای که قدرت در میان افراد، گروهها و سازمانها توزیع شده میتواند قدرتی بدون حد به افراد دهد تا منافع شخصی خود را با استفاده از منابع عمومی پیگیری نمایند.
8.بالا بودن سطح اختیار: فساد میتواند به دلیل سوء استفاده از اختیار در راستای تحقق منافع شخصی رخ دهد. چنین وضعیتی به ویژه در بوروکراسیهایی رخ میدهد که فرد دارای سطح اختیار وسیعی بوده و در همین حال ساختارهای نظارتی و پاسخگویی ضعیفی وجود دارند.
9.پایین بودن سطوح حقوق و دستمزد: از پایین بودن سطح حقوق و دستمزد میتوان به عنوان عامل ایجاد فساد نام برد. تحت شرایطی که سطوح حقوق و دستمزد بسیار پایین میباشد، کارمندان دولتی خود را محق دانسته که از موقعیت خود جهت جمعآوری رشوه به عنوان ابزاری جهت تحقق انتظاراتشان استفاده نمایند. این موضوع به ویژه تحت شرایطی که هزینه ادراک شده مجازات برای فرد پایین باشد رخ میدهد.
بخش سوم: عوامل بروز #فساد
در ادامه قسمتهای گذشته مبنی بر ضرورت کسب شناخت مناسب از ماهیت فساد در راستای طراحی و تدوین برنامههای اثربخش جهت مبارزه با آن، در این بخش اصلیترین عوامل بروز فساد بر اساس گزارش UNDP در سال 2008 تحت عنوان "فساد و توسعه" (Corruption and Development) به شرح ذیل معرفی میگردند:
1.قوانین و مقررات مبهم: ابهام در قوانین و مقررات موجود در ارتباط با حکمرانی در حوزه عمومی این فرصت را برای مقامات و یا بنگاههای فعال در حوزه عمومی به وجود میآورد تا از اختیارات خود در راستای تحقق منافع شخصیشان استفاده نمایند.
2.ضعف نهادی: فساد با احتمال بیشتر در محیطهایی رخ میدهد که نهادهایی قدرتمند در آنها وجود ندارد. بر مبنای ادبیات موجود در ارتباط با موضوع نهادها و فساد اینگونه بیان میشود که فساد اولاً، در جوامعی بروز پیدا میکند که حوزه عمومی و خصوصی به صورت مناسبی از یکدیگر تفکیک نشده و در نتیجه به صورت گسترده منابع عمومی در راستای منافع شخصی مورد استفاده قرار میگیرند. دوماً، ارتباطات مبتنی بر باندبازی، خویشاوندگرایی و سرسپردگی بر ارتباطات مبتنی بر حقوق افراد و قوانین برتری دارند. سوماً، تحت شرایطی که سیاست مبتنی بر اراده یک فرد یا سندروم "مرد بزرگ" (Big man syndrome) سازماندهی میشود.
3.عدم وجود نظامهای نظارتی مناسب: در جوامعی که فاقد نظامهای نظارتی مناسب بوده و یا نهادهای موجود جهت کنترل قدرت مانند جامعه مدنی و رسانه به صورتی کارا و اثربخش درآانها فعالیت نمیکنند، احتمال بروز فساد بیشتر است. تفکیک قوا که یکی از اصلیترین زیرساختهای نظارتی مورد نیاز برای کنترل فساد است به تفکیک قوای مجریه، مقننه و قضائیه در حاکمیت گفته میشود. این تفکیک شرایط را برای نظارت، محاکمه و مجازات مقامات حاکمیتی فراهم میآورد. تحت شرایطی که این تفکیک به صورتی مناسب وجود ندارد، مقامات حاکمیتی بر یکدیگر هیچگونه نظارتی نداشته و این موضوع بروز فساد را امکانپذیر میسازد.
4.ضعف شفافیت و پاسخگویی: شفافیت و پاسخگویی دو مفهوم به یکدیگر وابسته بوده که متقابلاً یکدیگر را تقویت مینمایند. بدون وجود شفافیت در ارتباط با تصمیمات و عملکرد حاکمیتی، پاسخگو نمودن حکومت بسیار دشوار خواهد بود و از طرف دیگر بدون وجود نظام پاسخگویی، شفافیت ارزش چندانی ایجاد نخواهد نمود. بنابراین این دو مفهوم به صورت همزمان و متقابل جهت کنترل فساد مورد استفاده قرار میگیرند.
5.فزونی پاداش فساد در برابر ریسک مجازات: در جوامعی که فساد به عنوان یک فعالیت "با ریسک پایین، پاداش بالا" تلقی میشود، امکان بروز فساد افزایش مییابد. تحت این شرایط احتمال کمی وجود دارد که مجرمین شناسایی شده و مجازات گردند.
6.عدم وجود نظام ارزشی منسجم در جامعه: این مورد به ارزشها و هنجارهایی اشاره دارد که به صورت عمومی مورد پذیرش قرار گرفته و در دو سطح فردی و سازمانی مطرح میشوند. در سطح فردی این ارزشها عبارتند از بیطرفی، انصاف، صداقت، فداکاری، وفاداری و راستگویی و در سطح سازمانی نیز در ارتباط با موضوعاتی مانند قوانین، سیاستها و رویههایی مطرح میشوند که توسط نهادهای عمومی در حوزههایی مانند منابع انسانی، طرحهای مدیریتی، تامین خدمات، خرید، نظارت، حسابرسی و استانداردهای شفافیت مطرح میباشند. بدون تقویت این ارزشها در جامعه، امکان مبارزه اثربخش با فساد وجود نخواهد داشت.
7.عدم تعاد ل در توزیع قدرت: همانگونه که مورخ بریتانیایی لرد اکتون (Lord Acton) در اوایل قرن بیستم بیان نمود "قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق، فساد مطلق". شیوهای که قدرت در میان افراد، گروهها و سازمانها توزیع شده میتواند قدرتی بدون حد به افراد دهد تا منافع شخصی خود را با استفاده از منابع عمومی پیگیری نمایند.
8.بالا بودن سطح اختیار: فساد میتواند به دلیل سوء استفاده از اختیار در راستای تحقق منافع شخصی رخ دهد. چنین وضعیتی به ویژه در بوروکراسیهایی رخ میدهد که فرد دارای سطح اختیار وسیعی بوده و در همین حال ساختارهای نظارتی و پاسخگویی ضعیفی وجود دارند.
9.پایین بودن سطوح حقوق و دستمزد: از پایین بودن سطح حقوق و دستمزد میتوان به عنوان عامل ایجاد فساد نام برد. تحت شرایطی که سطوح حقوق و دستمزد بسیار پایین میباشد، کارمندان دولتی خود را محق دانسته که از موقعیت خود جهت جمعآوری رشوه به عنوان ابزاری جهت تحقق انتظاراتشان استفاده نمایند. این موضوع به ویژه تحت شرایطی که هزینه ادراک شده مجازات برای فرد پایین باشد رخ میدهد.