آموزشکده معارف الهی
خیلی زیبا و شنیدنیاست امام رضا علیه السلام فرمودند: یونس توجه به حرف مردم نکن همین که امامت از تو راضی باشد کافیست به زبان خودمانی: بیخیال حرف مردم ================ آموزشکده معارف الهی @Amuzeshkadeh
عن جَعْفَرِ بْنِ عِيسَى، قَالَ، كُنَّا عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا وَ عِنْدَهُ يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، إِذَا اسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ، فَأَوْمَى أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام إِلَى يُونُسَ: ادْخُلِ الْبَيْتَ! فَإِذَا بَيْتٌ مُسْبَلٌ عَلَيْهِ سِتْرٌ، وَ إِيَّاكَ أَنْ تَتَحَرَّكَ حَتَّى تُؤْذَنَ لَكَ! فَدَخَلَ الْبَصْرِيُّونَ وَ أَكْثَرُوا مِنَ الْوَقِيعَةِ وَ الْقَوْلِ فِي يُونُسَ، وَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام مُطْرِقٌ، حَتَّى لَمَّا أَكْثَرُوا وَ قَامُوا فَوَدَّعُوا وَ خَرَجُوا: فَأَذِنَ لِيُونُسَ بِالْخُرُوجِ، فَخَرَجَ بَاكِياً فَقَالَ: جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ إِنِّي أُحَامِي عَنْ هَذِهِ الْمَقَالَةِ وَ هَذِهِ حَالِي عِنْدَ أَصْحَابِي! فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام: يَا يُونُسُ وَ مَا عَلَيْكَ مِمَّا يَقُولُونَ إِذَا كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً! يَا يُونُسُ حَدِّثِ النَّاسَ بِمَا يَعْرِفُونَ، وَ اتْرُكْهُمْ مِمَّا لَا يَعْرِفُونَ، كَأَنَّكَ تُرِيدُ أَنْ تُكَذَّبَ عَلَى اللَّهِ فِي عَرْشِهِ، يَا يُونُسُ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ لَوْ كَانَ فِي يَدِكَ الْيُمْنَى دُرَّةٌ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ بَعْرَةٌ، أَوْ بَعْرَةٌ فَقَالَ النَّاسُ دُرَّةٌ، هَلْ يَنْفَعُكَ ذَلِكَ شَيْئاً فَقُلْتُ لَا، فَقَالَ: هَكَذَا أَنْتَ يَا يُونُسُ، إِذْ كُنْتَ عَلَى الصَّوَابِ وَ كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً لَمْ يَضُرَّكَ مَا قَالَ النَّاسُ.
در روایت آمده است که: «روزي یونس ميهمان امام رضا علیه السلام بود. عدهاي از اهل بصره نزد حضرت آمدند و اجازۀ ورود خواستند. امام رضا علیه السلام از يونس خواستند كه در اتاق مجاور بماند، آن عده بعد از احوالپرسي شروع به بدگويي از يونس كردند و امام رضا علیه السلام سرشان را به زير انداخته بودند و چيزي نميفرمودند. چراکه حتي اين مقدار ظرفيت نداشتند كه امام در نزد آنان از يونس دفاع كنند. بعد كه آن افراد رفتند، حضرت، يونس را صدا زدند. يونس گريه ميكرد و ميگفت: آقا ميبينيد اینها که از شیعیان هستند، با من چه ميكنند؟
بعد حضرت به یونس فرمودند: اگر در دست راست تو مرواریدی باشد، و مردم بگویند: پشگل است، یا پشگلی در دست تو باشد، و مردم بگویند مروارید است، آیا تو را سودی میرساند؟ یونس گفت: خیر. حضرت فرمودند: وضع تو هم اینگونه است. وقتی تو بر راه صحیح هستی، و امامت از تو راضی است، سخن مردم ضرری به تو نمیزند.»
📚رجال کشی، ص ۴۸۷؛ بحار الأنوار، ج ۲، ص ۶۵
================
آموزشکده معارف الهی
@Amuzeshkadeh
در روایت آمده است که: «روزي یونس ميهمان امام رضا علیه السلام بود. عدهاي از اهل بصره نزد حضرت آمدند و اجازۀ ورود خواستند. امام رضا علیه السلام از يونس خواستند كه در اتاق مجاور بماند، آن عده بعد از احوالپرسي شروع به بدگويي از يونس كردند و امام رضا علیه السلام سرشان را به زير انداخته بودند و چيزي نميفرمودند. چراکه حتي اين مقدار ظرفيت نداشتند كه امام در نزد آنان از يونس دفاع كنند. بعد كه آن افراد رفتند، حضرت، يونس را صدا زدند. يونس گريه ميكرد و ميگفت: آقا ميبينيد اینها که از شیعیان هستند، با من چه ميكنند؟
امام رضا علیهالسلام فرمودند: چه اشكالي دارد؟ وقتي كه امام تو از تو راضي است. بگذار هر چه ميخواهند، بگويند.
بعد حضرت به یونس فرمودند: اگر در دست راست تو مرواریدی باشد، و مردم بگویند: پشگل است، یا پشگلی در دست تو باشد، و مردم بگویند مروارید است، آیا تو را سودی میرساند؟ یونس گفت: خیر. حضرت فرمودند: وضع تو هم اینگونه است. وقتی تو بر راه صحیح هستی، و امامت از تو راضی است، سخن مردم ضرری به تو نمیزند.»
📚رجال کشی، ص ۴۸۷؛ بحار الأنوار، ج ۲، ص ۶۵
================
آموزشکده معارف الهی
@Amuzeshkadeh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ماجرای تشرف علامه جعفری خدمت امیرالمومنین علیه السلام و زیباترین دختر عرب!
هر چه دارم از آن روز است.
===================
آموزشکده معارف الهی
♻️ @Amuzeshkadeh
هر چه دارم از آن روز است.
===================
آموزشکده معارف الهی
♻️ @Amuzeshkadeh
❤13
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المؤمنِ كمَثَلِ النَّحلَةِ ؛ إن أكَلَتْ أكَلَت طَيِّبا ، و إن وَضَعَت وَضَعت طَيِّبا ، و إن وَقَعت على عُودٍ نَخِرٍ لَم تَكسِرْهُ
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَثَل مؤمن، مَثَل زنبور عسل است كه اگر بخورد، چيزهاى پاك و پاكيزه مى خورد و اگر توليد كند، چيزى پاك و پاكيزه توليد مى كند و اگر روى شاخه پوسيده اى بنشيند، آن را نمى شكند.
كنز العمّال : 735.
صحیح سنده و علامه مجلسی ره در «بحارالانوار» نقل کرده:بحار الأنوار ؛ ج61 ؛ ص238
===================
آموزشکده معارف الهی
♻️ @Amuzeshkadeh
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَثَل مؤمن، مَثَل زنبور عسل است كه اگر بخورد، چيزهاى پاك و پاكيزه مى خورد و اگر توليد كند، چيزى پاك و پاكيزه توليد مى كند و اگر روى شاخه پوسيده اى بنشيند، آن را نمى شكند.
كنز العمّال : 735.
صحیح سنده و علامه مجلسی ره در «بحارالانوار» نقل کرده:بحار الأنوار ؛ ج61 ؛ ص238
===================
آموزشکده معارف الهی
♻️ @Amuzeshkadeh
👍3❤1
ابـن قولویه در حدیثی مسند از حسین بن ابی غندر چنین نقل کرده است: روزی امام صادق (علیهالسّلام) از اصحابش پرسید: آیا کسی از شما، جغد را به هنگام روز مشاهده کرده است؟ گفتند: خیر؛ جغد جز در هنگام شب دیده نمیشـود. حضرت فرمود: این پرنده همواره در آبادیها میزیست؛ ولی از زمان قتـل حسین (علیهالسّلام) با خود عهد کرد که دیگر در آبادیها زندگی نکند و جز در خرابهها به سر نبرد. این پرنده تمام روز را روزه دار و حزین است تا اینکه شب دررسد و در دل شب تا صبح برای حسین (علیهالسّلام) ناله میدهد.
١ ـ حدَّثني محمّد بن الحسن بن أحمدَ بنِ الوليد ؛ وجماعةُ مشايخي ، عن سعد بن عبدالله ، عن محمّد بن عيسى بن عُبَيد ، عن صفوانَ بن يحيى ، عن الحسين بن أبي غُنْدَر ، عن أبي عبدالله عليهالسلام « قال : سَمعتُه يقول في البومة ، قال : هل أحدٌ منكم رآها بالنّهار ، قيل له : لا ، تَكاد تظهر بالنّهار ولا تظهر إلاّ ليلاً ، قال : أما إنّها لم تزل تأوي العمران أبداً ، فلمّا أن قتل الحسين عليهالسلام آلت على نفسها أن لا تأوي العُمْران ابداً ولا تأوي إلاّ الخراب ، فلا تزال نهارها صائمة حزينة حتّى يجنّها اللّيل فإذا جنّها اللّيل ( كذا ) فلا تزال ترنّم على الحسين عليهالسلام حتّى تصبح »😭
ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۳۱، ص۱۰۵، ح۱.
===================
آموزشکده معارف الهی
♻️ @Amuzeshkadeh
١ ـ حدَّثني محمّد بن الحسن بن أحمدَ بنِ الوليد ؛ وجماعةُ مشايخي ، عن سعد بن عبدالله ، عن محمّد بن عيسى بن عُبَيد ، عن صفوانَ بن يحيى ، عن الحسين بن أبي غُنْدَر ، عن أبي عبدالله عليهالسلام « قال : سَمعتُه يقول في البومة ، قال : هل أحدٌ منكم رآها بالنّهار ، قيل له : لا ، تَكاد تظهر بالنّهار ولا تظهر إلاّ ليلاً ، قال : أما إنّها لم تزل تأوي العمران أبداً ، فلمّا أن قتل الحسين عليهالسلام آلت على نفسها أن لا تأوي العُمْران ابداً ولا تأوي إلاّ الخراب ، فلا تزال نهارها صائمة حزينة حتّى يجنّها اللّيل فإذا جنّها اللّيل ( كذا ) فلا تزال ترنّم على الحسين عليهالسلام حتّى تصبح »😭
ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۳۱، ص۱۰۵، ح۱.
===================
آموزشکده معارف الهی
♻️ @Amuzeshkadeh
😭12👍2
سریال آبان 1
در تاریکیِ کمرمق سریالهایی همچون آبان، نه روایت قهرمانانهای میماند، نه تلنگری برای وجدان جمعی. تنها چیزی که برجای میماند، پژواک بلند خیانتی عادیشده است؛ خیانتی که دیگر نه با چشمان شرمگین، بلکه با لبخندهای بیدغدغه و موسیقیهای شکیل همراه است. گویی دیگر نه خطا، که انتخابی مد روز و قابل ستایش است. سریال آبان، در ظاهری پرزرقوبرق و بازیهای تکنیکیِ تحسینبرانگیز، بهجای بازتاب عمق انسان، به ترویج نوعی "بیریشگی اخلاقی" پرداخته است؛ فرهنگی که در آن، "خیانت" نه لکهای بر دامان شخصیت، که بخشی از جذابیت شخصیتپردازی تلقی میشود.
شهاب حسینی، بازیگری که روزگاری شانهبهشانهی قهرمانهای اخلاقمحور سینما حرکت میکرد، حالا با افتخار از این میگوید که نقشاش از خاکستری تیره، به خاکستری روشن بدل شده است. اما مگر روشنایی تنها بهمعنای میزان نور است؟ یا باید از آن پرسید که این روشنایی، چه چیزی را روشن میکند؟ حقیقت را یا خیانت را؟
در دنیایی که لئوناردو دیکاپریو با شهامت در نقشهای ضدقهرمانانهای فرو میرود و معنای "بازیگری" را با عبور از مرزهای تصویرش به چالش میکشد، این جسارت قابلستایش است؛ اما در آنسوی ماجرا، وقتی سریالی چون آبان تصمیم میگیرد قبح روابط خارج از تعهد را در لفافهی موسیقی و فیلمنامهای مدرن بپوشاند، این دیگر جسارت نیست؛ این یک بازی خطرناک با ادراک عمومی است.
تصور کنید جامعهای که در آن مردی – تنها بهخاطر اینکه ماشینش بنز است و ویلایش شیک – تبدیل به الگوی رفتاری شود، آن هم مردی که بر سر دو راهی وجدان و هوس، بیتأمل مسیر دوم را انتخاب میکند. اینجاست که «همپنداری» دیگر نه آگاهیبخش، بلکه زهرآگین میشود.
نمایش خانگی با تمام ظرفیتهای قدرتمندش، میتواند خالق جریانهای فرهنگی اصیل باشد، اما نه وقتی که در قالب شخصیتهای بهظاهر پیچیده، سادهترین اصول اخلاقی را بیصدا دفن میکند. اگر مخاطب، بهجای محکومکردن خیانت، به درک و درونمایهی آن دل بسپارد، هنر نه آینهی حقیقت، که چراغی برای انحراف خواهد شد.
تبریک میگویم، نه به موفقیت هنری سریال، که به مهارتی که توانست زهر را با طعمی شیرین عرضه کند. اما در برابر این موفقیت، باید هشدار داد: فرهنگ از لبههای تصویر آغاز به فروپاشی میکند، نه از مرکز درام. و این همان جاییست که دیگر بازیگری یا کارگردانی نیست، بلکه مسألهایست نوک پیکان زهرآلودش به سمت اصالت خانواده و تاهل در غیاب تعهد: مرگ تدریجی اخلاق، در لباسی نو و زیبا.
هاشم سرابندی
===================
آموزشکده معارف الهی
♻️ @Amuzeshkadeh
در تاریکیِ کمرمق سریالهایی همچون آبان، نه روایت قهرمانانهای میماند، نه تلنگری برای وجدان جمعی. تنها چیزی که برجای میماند، پژواک بلند خیانتی عادیشده است؛ خیانتی که دیگر نه با چشمان شرمگین، بلکه با لبخندهای بیدغدغه و موسیقیهای شکیل همراه است. گویی دیگر نه خطا، که انتخابی مد روز و قابل ستایش است. سریال آبان، در ظاهری پرزرقوبرق و بازیهای تکنیکیِ تحسینبرانگیز، بهجای بازتاب عمق انسان، به ترویج نوعی "بیریشگی اخلاقی" پرداخته است؛ فرهنگی که در آن، "خیانت" نه لکهای بر دامان شخصیت، که بخشی از جذابیت شخصیتپردازی تلقی میشود.
شهاب حسینی، بازیگری که روزگاری شانهبهشانهی قهرمانهای اخلاقمحور سینما حرکت میکرد، حالا با افتخار از این میگوید که نقشاش از خاکستری تیره، به خاکستری روشن بدل شده است. اما مگر روشنایی تنها بهمعنای میزان نور است؟ یا باید از آن پرسید که این روشنایی، چه چیزی را روشن میکند؟ حقیقت را یا خیانت را؟
در دنیایی که لئوناردو دیکاپریو با شهامت در نقشهای ضدقهرمانانهای فرو میرود و معنای "بازیگری" را با عبور از مرزهای تصویرش به چالش میکشد، این جسارت قابلستایش است؛ اما در آنسوی ماجرا، وقتی سریالی چون آبان تصمیم میگیرد قبح روابط خارج از تعهد را در لفافهی موسیقی و فیلمنامهای مدرن بپوشاند، این دیگر جسارت نیست؛ این یک بازی خطرناک با ادراک عمومی است.
تصور کنید جامعهای که در آن مردی – تنها بهخاطر اینکه ماشینش بنز است و ویلایش شیک – تبدیل به الگوی رفتاری شود، آن هم مردی که بر سر دو راهی وجدان و هوس، بیتأمل مسیر دوم را انتخاب میکند. اینجاست که «همپنداری» دیگر نه آگاهیبخش، بلکه زهرآگین میشود.
نمایش خانگی با تمام ظرفیتهای قدرتمندش، میتواند خالق جریانهای فرهنگی اصیل باشد، اما نه وقتی که در قالب شخصیتهای بهظاهر پیچیده، سادهترین اصول اخلاقی را بیصدا دفن میکند. اگر مخاطب، بهجای محکومکردن خیانت، به درک و درونمایهی آن دل بسپارد، هنر نه آینهی حقیقت، که چراغی برای انحراف خواهد شد.
تبریک میگویم، نه به موفقیت هنری سریال، که به مهارتی که توانست زهر را با طعمی شیرین عرضه کند. اما در برابر این موفقیت، باید هشدار داد: فرهنگ از لبههای تصویر آغاز به فروپاشی میکند، نه از مرکز درام. و این همان جاییست که دیگر بازیگری یا کارگردانی نیست، بلکه مسألهایست نوک پیکان زهرآلودش به سمت اصالت خانواده و تاهل در غیاب تعهد: مرگ تدریجی اخلاق، در لباسی نو و زیبا.
هاشم سرابندی
===================
آموزشکده معارف الهی
♻️ @Amuzeshkadeh
👍8👌6❤3
سریال آبان 2
در سریال آبان، مخاطب از همان سکانس نخست، نه با داستانی تازه، که با بوی کهنهی خیانت مواجه میشود ــ بویی که نهتنها زدوده نمیشود، بلکه در هر پلان، عمیقتر به مشام میرسد. این سریال، مخاطب را دعوت نمیکند که بنشیند و تماشا کند؛ او را وادار میکند که خیانت را نفس بکشد، آن را چون بویی مسموم در هوای خانه بپراکند، و نام آن را "واقعگرایی" بگذارد. در نخستین صحنه خانه و هر آنچه در آن است در پیکار پوکرها باخته میشوند ... زن هم جزئی از کالای درون منزل باخته میشود!!! ادامه میدهد در هر پلان در هر سکانس فکر شده، تمام نقشها خیانتی پنهانی دارد، تعلیق و پیچشهای داستانی به ظاهر شدن خیانتهاست درست در همان نقطهای که نقش را تحسین میکنی سم تزریق میکند.
بازیگر نقش مردی که زنش را به پیشنهاد بیشرمانه از کف داده، اعتراف میکند مدتی با ماسک در خیابانها تردد می کردم که به جانم نیفتند از دیاثتی که در نقشم بود و نزدم زیر میز این خیانت! این را نقطه تحسین میبیند که خوشحالم مردم نقشم را درک کرده اند و باورپذیر شده ام!!
در نمای آغازین، لبخندها زودتر از دیالوگها پرده از رازها برمیدارند. دوربین آرام از قاب پنجره به درون خانهای پر زرقوبرق میلغزد، جایی که اعتماد، مدتهاست از درِ پشتی رفته است. شخصیتها با ظاهری آراسته، اما با قلبهایی پنهان در سایه، هر لحظه مخاطب را با خود به عمق روابطی میبرند که نه بر پایه عشق، که بر مبنای فرار و تظاهر بنا شدهاند.
شهاب حسینی، با چهرهای سرد اما دلنشین، گویی عمداً بازیگری میکند که خاکستریبودنش را به مثابه فضیلتی نوین جشن گرفته است. او دیگر نه مردی در کشاکش وجدان و هوس، بلکه راهیافتهایست که راهِ رفتن را یاد گرفته، بیآنکه نیاز باشد بازگردد. و با لبخندی نیمهخاموش، مخاطب را قانع میکند که این "رفتن"ها، این "لغزش"ها، بخشی از انسان بودن است.
در هر سکانس، خانههایی میبینیم که زیبا طراحی شدهاند، اما دیوارهایشان از صداقت خالیاند. رابطههایی که با شوق آغاز میشوند اما نه برای ماندن، که برای فرار از واقعیت. دوربین، با مهارتی ستودنی، نه تنها تصویر میسازد، بلکه هوس را قاب میگیرد، خیانت را آراسته میکند، و مخاطب را وامیدارد که نهتنها درک کند، بلکه بفهمد، بپذیرد، و حتی گاهی تحسین کند.
و چه خطرناک است این تحسین.
چه ویرانگر است زمانی که مخاطب، بیآنکه بداند، از جایی در درون، با مردی همذاتپنداری میکند که برای رجوع به زندگی مشترک طلاق گرفته شده، زن سابقش را نه با دل، که با بنز به ویلای شخصی فردی با پیشنهادی بیشرمانه بدرقه کند؛ گویی رابطهها دیگر با کلمه بازسازی نمیشوند، بلکه با لوکیشن و سرمایه.
اینجاست که هنر، بهجای آنکه آینه باشد، فریب میشود. و جامعه، بیآنکه مقاومتی کند، وا میدهد. دیگر خیانت، شکستن عهد نیست؛ صرفاً «انتخاب شخصی»ست. دیگر تعهد، ارزش نیست؛ فقط مانعی برای آزادی تعریف میشود.
آبان، نه یک سریال، بلکه آزمون بزرگ ادراک ما از اخلاق است.
تبریک میگویم به آنهایی که جسارت کردهاند مرزهای کهنه را جابهجا کنند؛ اما این جسارت، اگر با مسئولیت فرهنگی همراه نباشد، صرفاً شمشیریست بیغلاف، در دل جامعهای که هنوز نفس میکشد، اما از بوی خیانت، مسموم شده است.
به نمایش خانگیمان، تبریک میگویم که در ظاهری فاخر، آموخت چگونه میتوان لطافت بیاخلاقی را چون عطری خوشبو به ما عرضه کرد. اما باید بترسیم... چون بوی خیانت، هر بار که تکرار شود، عادیتر میشود، و چه چیز خطرناکتر از عادتکردن به فروپاشی؟
هاشم سرابندی
===================
آموزشکده معارف الهی
♻️ @Amuzeshkade
در سریال آبان، مخاطب از همان سکانس نخست، نه با داستانی تازه، که با بوی کهنهی خیانت مواجه میشود ــ بویی که نهتنها زدوده نمیشود، بلکه در هر پلان، عمیقتر به مشام میرسد. این سریال، مخاطب را دعوت نمیکند که بنشیند و تماشا کند؛ او را وادار میکند که خیانت را نفس بکشد، آن را چون بویی مسموم در هوای خانه بپراکند، و نام آن را "واقعگرایی" بگذارد. در نخستین صحنه خانه و هر آنچه در آن است در پیکار پوکرها باخته میشوند ... زن هم جزئی از کالای درون منزل باخته میشود!!! ادامه میدهد در هر پلان در هر سکانس فکر شده، تمام نقشها خیانتی پنهانی دارد، تعلیق و پیچشهای داستانی به ظاهر شدن خیانتهاست درست در همان نقطهای که نقش را تحسین میکنی سم تزریق میکند.
بازیگر نقش مردی که زنش را به پیشنهاد بیشرمانه از کف داده، اعتراف میکند مدتی با ماسک در خیابانها تردد می کردم که به جانم نیفتند از دیاثتی که در نقشم بود و نزدم زیر میز این خیانت! این را نقطه تحسین میبیند که خوشحالم مردم نقشم را درک کرده اند و باورپذیر شده ام!!
در نمای آغازین، لبخندها زودتر از دیالوگها پرده از رازها برمیدارند. دوربین آرام از قاب پنجره به درون خانهای پر زرقوبرق میلغزد، جایی که اعتماد، مدتهاست از درِ پشتی رفته است. شخصیتها با ظاهری آراسته، اما با قلبهایی پنهان در سایه، هر لحظه مخاطب را با خود به عمق روابطی میبرند که نه بر پایه عشق، که بر مبنای فرار و تظاهر بنا شدهاند.
شهاب حسینی، با چهرهای سرد اما دلنشین، گویی عمداً بازیگری میکند که خاکستریبودنش را به مثابه فضیلتی نوین جشن گرفته است. او دیگر نه مردی در کشاکش وجدان و هوس، بلکه راهیافتهایست که راهِ رفتن را یاد گرفته، بیآنکه نیاز باشد بازگردد. و با لبخندی نیمهخاموش، مخاطب را قانع میکند که این "رفتن"ها، این "لغزش"ها، بخشی از انسان بودن است.
در هر سکانس، خانههایی میبینیم که زیبا طراحی شدهاند، اما دیوارهایشان از صداقت خالیاند. رابطههایی که با شوق آغاز میشوند اما نه برای ماندن، که برای فرار از واقعیت. دوربین، با مهارتی ستودنی، نه تنها تصویر میسازد، بلکه هوس را قاب میگیرد، خیانت را آراسته میکند، و مخاطب را وامیدارد که نهتنها درک کند، بلکه بفهمد، بپذیرد، و حتی گاهی تحسین کند.
و چه خطرناک است این تحسین.
چه ویرانگر است زمانی که مخاطب، بیآنکه بداند، از جایی در درون، با مردی همذاتپنداری میکند که برای رجوع به زندگی مشترک طلاق گرفته شده، زن سابقش را نه با دل، که با بنز به ویلای شخصی فردی با پیشنهادی بیشرمانه بدرقه کند؛ گویی رابطهها دیگر با کلمه بازسازی نمیشوند، بلکه با لوکیشن و سرمایه.
اینجاست که هنر، بهجای آنکه آینه باشد، فریب میشود. و جامعه، بیآنکه مقاومتی کند، وا میدهد. دیگر خیانت، شکستن عهد نیست؛ صرفاً «انتخاب شخصی»ست. دیگر تعهد، ارزش نیست؛ فقط مانعی برای آزادی تعریف میشود.
آبان، نه یک سریال، بلکه آزمون بزرگ ادراک ما از اخلاق است.
تبریک میگویم به آنهایی که جسارت کردهاند مرزهای کهنه را جابهجا کنند؛ اما این جسارت، اگر با مسئولیت فرهنگی همراه نباشد، صرفاً شمشیریست بیغلاف، در دل جامعهای که هنوز نفس میکشد، اما از بوی خیانت، مسموم شده است.
به نمایش خانگیمان، تبریک میگویم که در ظاهری فاخر، آموخت چگونه میتوان لطافت بیاخلاقی را چون عطری خوشبو به ما عرضه کرد. اما باید بترسیم... چون بوی خیانت، هر بار که تکرار شود، عادیتر میشود، و چه چیز خطرناکتر از عادتکردن به فروپاشی؟
این نقد در آموزشکده معارف الهی چه جایگاهی دارد ؟ آنچه نگاشته شده از سر دلسوزی فرهنگی و با نگاهی تربیتی نگاشته شده است؛ نه در تقابل با هنر، که اساسا سوادش را ندارم بلکه در دفاع از حرمت خانواده و سلامت اخلاق عمومی. هدف آن است که هشدار دهم چگونه بازنمایی عادیشدهی خیانت و بیتعهدی در قالب سریالهای پرزرقوبرق، میتواند باورهای نسل جوان را بهتدریج از مسیر الهی و انسانی منحرف سازد. در فضایی که رسانهها نقش معلمِ دوم را یافتهاند، این نقد میکوشد چراغی باشد برای بیداری فکری و مسئولیتپذیری فرهنگی نه ترویج سریالی که بیلبردهایش کارت دعوت شده به تنفس انحطاط اخلاقی.
هاشم سرابندی
===================
آموزشکده معارف الهی
♻️ @Amuzeshkade
👌7👍5❤2🤔1
تنها سه سریال ایرانی دیدهام؛
شفاف میگویم: دیدم، و میدانم که شاید نباید. اشتباه کردم و بیپرده میپذیرم.
اما این تماشای کوتاه، خاموشم نکرد.
به جای ادامهٔ لغزش، نشستم و نوشتم—نه برای توجیه، که برای تلافی.
نقد کردم، با واژههایی که از دلِ پذیرش برآمدند، نه انکار.
به من گفتند: «داری ترویج میکنی، نکند دلها را بلغزانی…»
اما دیگران باز گفتند: «راستش، ما هم زیاد شنیدهایم اسمش را… خودش را هم دیدهایم…»
و من ماندم میان این دو جمله،
میان انکار ظاهری و اعتراف پنهانی.
من نه برای ترویج نوشتم، نه برای دفاع از تماشا؛
نوشتم تا کسی اگر لغزید، تنها نماند.
تا بداند هرکه دید، لزوماً اسیر نشد—
گاهی دیدن، آغازِ فهم است؛
و فهم، مقدمهی بازگشت.
که هر چیز را نباید خوراک ذهن کرد!
این تو هستی که نقد بخوانی و تصمیم به تنفس آن فضا بگیری یا مراقبت کنی از آنچه خوراک ذهنت میکنی
شفاف میگویم: دیدم، و میدانم که شاید نباید. اشتباه کردم و بیپرده میپذیرم.
اما این تماشای کوتاه، خاموشم نکرد.
به جای ادامهٔ لغزش، نشستم و نوشتم—نه برای توجیه، که برای تلافی.
نقد کردم، با واژههایی که از دلِ پذیرش برآمدند، نه انکار.
به من گفتند: «داری ترویج میکنی، نکند دلها را بلغزانی…»
اما دیگران باز گفتند: «راستش، ما هم زیاد شنیدهایم اسمش را… خودش را هم دیدهایم…»
و من ماندم میان این دو جمله،
میان انکار ظاهری و اعتراف پنهانی.
من نه برای ترویج نوشتم، نه برای دفاع از تماشا؛
نوشتم تا کسی اگر لغزید، تنها نماند.
تا بداند هرکه دید، لزوماً اسیر نشد—
گاهی دیدن، آغازِ فهم است؛
و فهم، مقدمهی بازگشت.
که هر چیز را نباید خوراک ذهن کرد!
این تو هستی که نقد بخوانی و تصمیم به تنفس آن فضا بگیری یا مراقبت کنی از آنچه خوراک ذهنت میکنی
❤14👍6👌1💯1😘1
آموزشکده معارف الهی
من تضمین میکنم اطعام غدیر شما را فیر نکند ... استاد حامد کاشانی @Amuzeshkadeh
از خدمت ایشان سوال پرسیدم که این حال خودتان در منبر و اینکه حقیر در منبر حال معنوی مناسب ندارم و به قول ایشان دز جلساتی که با پبعضی از مبلغین دارند در توسل از «قافله اشک عقب نیفتیم». ایشان برای پیدا شدن حال معنوی قبل از منبر، خواندن صلوات حضرت زهرا سلام الله علیها به نیابت امام زمان و هدیه به معصومی که منبر برای ایشان هست را توصیه کردند. توصیه به نماز اول وقت، خدمت به شیعیان صله رحم خصوصا رسیدگی به پدر و مادر را هم داشتند
واضح است توصیه ایشان مخصوص منبر و طلبهها نیست
@Amuzeshkadeh
واضح است توصیه ایشان مخصوص منبر و طلبهها نیست
@Amuzeshkadeh
❤6👌2
Forwarded from آموزشکده معارف الهی
👆🏻 در روز جمعه ساعتى است برای استجابت دعا که حضرت زهرا سلام الله علیها مقید بودند در این ساعت دعا کنند.
🔻👈🏻 استخراج این زمان برای #امروز:
به اوقات شرعی شهر خود مراجعه کنید. معمولا دو زمان #غروب و #مغرب به تفکیک مشخص شده است. برای امروز لحظه غروب را پیدا کنید حدود ده دقیقهای تا غروب را می توانید برای هر دعایی که خواستید اختصاص دهید.
روش محاسبه این زمان
توسل پیشنهادی در این لحظات عزیز
================
آموزشکده معارف الهی
@Amuzeshkadeh
🔻👈🏻 استخراج این زمان برای #امروز:
به اوقات شرعی شهر خود مراجعه کنید. معمولا دو زمان #غروب و #مغرب به تفکیک مشخص شده است. برای امروز لحظه غروب را پیدا کنید حدود ده دقیقهای تا غروب را می توانید برای هر دعایی که خواستید اختصاص دهید.
روش محاسبه این زمان
توسل پیشنهادی در این لحظات عزیز
================
آموزشکده معارف الهی
@Amuzeshkadeh
❤4🙏2
نماهنگ فارس الحجاز
سید حجت بحرالعلومی
خودم این زندگی رو برا خودم ساختم
به کسی نه به گناه های خودم باختم
نکنه که دیگه از چشم تو افتادم
نکنه خودم رو از چشم تو انداختم
سید حجت بحرالعلومی
مناجات با امام زمان عجل اللع تعای فرجه الشریف
@Amuzeshkadeh
به کسی نه به گناه های خودم باختم
نکنه که دیگه از چشم تو افتادم
نکنه خودم رو از چشم تو انداختم
سید حجت بحرالعلومی
مناجات با امام زمان عجل اللع تعای فرجه الشریف
@Amuzeshkadeh
😭7👏1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
توضیح حدیث امام رضا علیه السلام در اطعام روز غدیر
حجة الاسلام حسینی قمی
================
آموزشکده معارف الهی
@Amuzeshkadeh
حجة الاسلام حسینی قمی
================
آموزشکده معارف الهی
@Amuzeshkadeh
❤4