آموزشکده معارف الهی
2.31K subscribers
978 photos
307 videos
162 files
367 links
نفس بده، که برایت نفس نفس بزنم

که آخرین نفسم را در این قفس بزنم

ارتباط با آموزشکده:

@Religion_Lecturer

amuzeshkadeh.com

amuzeshkadeh.net
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 #کلیپ_تصویری|#امام_زمان
🌟 همه اسرار در #سامراء
🌟 چگونه از کریم گدایی کنیم و حاجت بخواهیم؟!
👤 استاد معاونیان
۶:۲۶ دقیقه
✴️ حتما ببینید و نشر دهید
‎================
‎آموزشکده معارف الهی
@Amuzeshkadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کَسَم علیست در آن بی کسی که می گویند:

«به عزّت و شرف لا اله الا الله»

@Amuzeshkadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نقل ماجرای عجیب شیخ دکتر حسن خان

آیت الله وحید خراسانی

احوالات رجال الغیب و کارگزاران حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء

@Amuzeshkadeh
آموزشکده معارف الهی
نقل ماجرای عجیب شیخ دکتر حسن خان آیت الله وحید خراسانی احوالات رجال الغیب و کارگزاران حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء @Amuzeshkadeh
نسخه دقيقتر این واقعه از دستخط مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری (فرزند مؤسّس محترم حوزه علمیه قم)

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری (فرزند مؤسّس محترم حوزه علمیه قم) در یادداشت‌هایی كه به مناسبت منبر خویش در ایام فاطمیه (قسمت شب پنجشنبه دوم جمادی الثانی1392ق) مرقوم داشته‌اند، به مناسبت بحث از آیات 30ـ33 بقره: «إذ قال ربّك للملائكـة إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفـةً» و استدلال بر ولایت و سلطنت الهی ائمة اهل البیت(ع) بر جامعه بشریت با استناد به آیات مزبور، نوشته‌اند:

...قدر متیقّن از دلالت آیة شریفه، به حسب ظاهر، این است كه این خلیفه و جانشین، همان قدرت و توانایی الهی را باذنه و اعطائه و قیمومیّته تا حدی كه دخالت در تكمیل نفوس مستعده دارد، دارا می‌باشد و در هر عصری به مصالح بندگان خدا قیام می‌كند؛ چه ظاهر باشد و حكومت ظاهری داشته باشد، یا ظاهر باشد بدون حكومت، یا آنكه از انظار نوع مردم غایب باشد.
ظاهر آیة شریفه این است كه همواره یك جانشین باید در روی زمین باشد، برای اینكه كلمة خلیفه مفرد است و ظاهر این است كه تای آن علامت وحدت می‌باشد. مانند حق متعال، كه یكی است، خلیفة او نیز یكی است. و اگر احتیاج به اعوان وانصار داشته باشد برای آن مقصدی كه باید به جهت ارادة حق متعال دنبال كند خود به حسب مصلحت كه آن خود نیز متخذ از سرچشمة علم الهی است انتخاب می‌كند.
چنانچه مسلّم است كه در این عصر، حضرت خلیفـ[ الله الأعظم، اعوان و انصاری دارند كه در مواقع مقتضی، به مصالح عباد و بندگان شایستة حق، كه صلاحیت تكمیل دارند، قیام می‌فرمایند. داستان آقای دكتر شیخ حسن عاملی، كه خودم در مشهد مقدس ملاقاتشان نموده بودم، یكی از داستان‌های محكم و قابل استناد است:

جناب ثقة معتمد، آقای حاج سید عیسی جزائری كه فعلاً در خرّم آباد می‌باشند و از تلامیذ مرحوم والد استاد بودند، برای حقیر در مدرسة خان در قم نقل نمودند و جناب عالم جلیل نبیل صالح، جناب آقای حاج شیخ محمّد صدوقی [شهید محراب و امام جمعة معروف یزد] نیز سال گذشته، علی الظاهر به همین نحوی كه می‌نگارم ذكر نمودند از آقا حاج اكبر آقا كه ایشان اهل مشهد مقدس می‌باشند و سید ظاهر الصلاح و كثیرالعباده‌ای هستند وعلی‌الظاهر در حین كتابت در حال حیات می‌باشند.اولی، از جناب حاج عباس خان آصف، كه حقیر، خود او را در مشهد مقدس ملاقات كردم و قصه را با او در میان گذاشتم، ایشان اصل قصه را تصدیق كردند ولی به واسطة كبر سنّ، بعضی از خصوصیات از یادشان رفته بود. و دومی، علی‌الظاهر از خود دكتر شیخ.

غرض، سند اوّل: آقای جزائری از آصف از دكتر شیخ؛
سند دوم صدوقی از حاج اكبر آقا از دكتر شیخ، كه تمام سلسلة سندین را حقیر دیده‌ام و می‌شناسم و همه مردمان مورد اعتمادی بودند و می‌باشند،
كه دكتر شیخ گفت:
در جنگ بین الملل اوّل، كه علی‌الظاهر از 1914 الی 1918 م. طول كشیده است،
دولت ایران بی‌طرف بود و داخل جنگ نبود ولی قشونی در اختیار مجلس شورای ملی بود كه نام آن ژاندارمری بود. این قشون ـ علی‌الظاهر ـ به تیپ‌های مختلف تقسیم گردیده و در مرزهای ایران مشغول محافظت بودند. از جمله قشونی در حدود 2 هزار نفر در كوه‌های رضائیه، از تجاوز روس‌ها به ایران جلوگیری می‌كردند كه رئیس آن تیپ، ماژور فضل الله خان بود و طبیب جرّاح قشون جناب آقای دكتر شیخ حسن خان عاملی بوده است.
ایشان شبی در همان كوه‌ها[ی] اطراف رضائیه، كه در آن وقت ـ علی‌الظاهر ـ ارومیه نامیده می‌شده است،
مشغول رسیدگی به مجروحین بوده‌اند و اینكه شب را اختیار كرده بودند برای این [بود] كه روزها بیم زد و خورد و جنگ بود ولی در شب هر دو طرف به واسطة تاریكی، از جنگ احتراز داشتند.
در همان پیچ و خم درّه‌ها می‌بیند كه یك نعشی، كه علی‌الظاهر در آن حدود آن وقت از تركه می‌ساخته‌اند مانند سبد، بر دوش 2 نفر هست و مرد زنده‌ای در آن دراز كشیده است، نعش را جلوی دكتر به زمین می‌گذارند. خود آن مرد مستلقی [خوابیده] به آقای دكتر می‌گوید كه:
تیری از طرف پشت، قسمت راست، وارد بدن شده است. حاجت من این است كه این تیر را درآ[و]ری. گفتم: این كار مشكلی است كه در این شب نمی‌شود و وسایل بیشتر و مجهّزتری می‌خواهد.
گفت: مگر چاقو و سوزن و نخ نداری؟ گفتم: چرا. گفت: با چاقو پاره كن و پارگی را بخیه بزن. گفتم: طاقت تحمّل درد نداری. گفت: دارم.
دكتر می‌گوید: گفتم می‌توانی روی سنگی كه در آنجا بود و حكم صندلی را داشت بنشینی؟ گفت: آری. او را روی سنگ نشانیدند و پشت او طرف من بود، روی او خم بود به جانب زمین.
آموزشکده معارف الهی
نقل ماجرای عجیب شیخ دکتر حسن خان آیت الله وحید خراسانی احوالات رجال الغیب و کارگزاران حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء @Amuzeshkadeh
من چاقو را كشیدم و قسمتی از پشت او را پاره كردم و تیر را درآوردم. دیدم ابداً ناله‌ای از او بلند نشد. من تصور كردم كه قلب او ایستاده و مرده است. به طرف صورتش خم شدم، دیدم در حال حیات است و اشتغال به ذكر الهی دارد و زمین جلو روی او دارای تلألؤ و درخشندگی می‌باشد. خیلی به نظرم عجیب آمد. مشغول بقیة كار شدم و پشت او را بخیه زدم و او را در چادر مخصوص خوابانیدم.

روزها برای رسیدگی و پانسمان به چادرش می‌رفتم. فردای آن روز كه رفتم، گفتم: تعجب كردم از اینكه هیچ ناله‌ای نكردی.
گفت: این طبیعی است، مگر نشنیده‌ای كه مولی امیرالمؤمنین(ع) تیر را در حال نماز، از بدن مباركش بیرون می‌آوردند و ابداً اظهار تألّم نمی‌فرمود؟ سرّش این بود كه توجّه او به طور كامل متوجّه حق بود و متوجّه بدن خود نبود تا حسّ تألّم نماید، وحسّ تألّم (درد) متوقف بر توجّه [به بدن و محل درد] است و بحمدلله این قدرت در من نیز می‌باشد.
دكتر گفت: این مرد كرد در نظرم جلوه[ای] بزرگ نمود.
تا آنكه در همین ایام، دیده‌بان‌ها خبردادند كه قشونی از طرف روسیه رهسپار (در راه ايران) است و به طرف مرز ایران در حركت می‌باشد، تعداد آنها در حدود 30 هزار است. این خبر را فقط ماژور دریافت كرد و به من نیز گفت و گفت كسی از افراد مطلع نشود؛ زیرا (سربازهاي ايارنى اكر مطلع شوند) به طور غیرمنظم فرار خواهند كرد
و ما به طور منظم عقب‌نشینی می‌كنیم بدون اینكه افراد نظامی‌ها مطلّع از واقع جریان شوند. من هم به كسی نگفتم جز به همین مجروح كه برای اصلاح جراحت و پانسمان نزد او می‌رفتم و چون او مرد جلیلی بود و صاحب سرّ، به او گفتم.
پس از شنیدن، توجّهی كرد یا گفت، توجّه كردم و آنان مراجعت می‌كنند یا السّاعه مشغول مراجعت می‌باشند (تردید از نویسنده این سطور است).
من جریان را به ماژور گفتم، او گفت كه این كردها مردمانی دروغگو می‌باشند و حرفشان بی‌اساس است.
ولی پس از چند ساعت، دیده‌بان‌ها كه با دوربین مراقب طرف دشمن بودند خبر دادند كه آنان مراجعت می‌كنند و به طرف مملكت خود رهسپار شدند یا اشتغال به این كار دارند (تردید از این جانب است).
علی‌الظاهر، دكتر می‌گوید پس از مشاهدة این دو نیروی عجیب در این مرد ـ به حسب ظاهر ـ عادی،
به او گفتم: شما كه می‌باشید؟ گفت: ما چهار نفر هستیم كه از اعوان حضرت خلیفـة الله، امام زمان(ع) هستیم
و یك نفر ما فعلاً در پاریس است (مسلّماً آقای صدوقی نقل كرد، و احتمالاً آقای جزائری نیز نقل كرد، و علی‌الظاهر آقای جزائری نقل كرد كه یكی دیگر در مراكش است)
و من مأمور این حدود می‌باشم. گفتم: شما كه چنین قدرتی داری، پس تصرفی كن كه دولت روس به كلّی مضمحل شود.
گفت: ما تا حدودی كه نگذاریم كشور شیعه پامال اجنبیان شود دستور داریم كه اعمال نفوذ بكنیم و بیش از این حق نداریم.
گفتم: شما می‌میرید و آلات قتل در بدن شما كارگر است؟ گفت: بله، از این لحاظ كاملاً ما یك موجود عادی هستیم.
منتها، به محض اینكه ما مردیم، جانشین شخص متوفّی از طرف ولیّ اعظم معیّن می‌شود و كارها معطّل نمی‌ماند.
گفتم: پس من، اگر گلوله را از بدن شما بیرون نمی‌آوردم می‌مردید، بنابراین من حق حیات بر شما دارم،
شما باید در مقابل حقّ مذكور پاداشی به من بدهید. فرمود كه، شما به مشهد مقدس رضوی(ع) می‌روید و من در آنجا شما را خواهم دید و حقّ شما را ادا می‌كنم، انشاءالله.
دكتر می‌گوید: پس از مدتی چند در مشهد بودم و در دستگاه جان محمّد خان (كلنل محمدتقي خان بسيان رئيس زاندرمري در خراسان) و او با قشون تهران، كه اوایل رضا شاه پهلوی یا هنگام سردار سپهی او بود، در جنگ بود
و من نیز جرّاح او بودم. شبی دنبال من فرستاد و گفت باید به فلان پاسگاه، كه در چند كیلومتری شهر است، بروی و مجروحین را پانسمان كنی.
شبی بارانی و سرد، درشكه‌ای هم برای من گرفتند و من تنها با اساس [كذا = اثاث] جرّاحی كه در كیف بود روانه شدیم.
در بیابان هم كسی نبود و هوا هم تاریك و هم سرد و هم بارانی بود، و ظاهراً می‌گفت كه باد سرد هم می‌آمد. در این بین كه درشكه در حال حركت بود
یك مرتبه مشاهده كردم كه هوای لطیفی است و دو نفر نزدیك درشكه هستند كه یكی از آنها همان فرد سابق‌الذكر است.
👍1
آموزشکده معارف الهی
نقل ماجرای عجیب شیخ دکتر حسن خان آیت الله وحید خراسانی احوالات رجال الغیب و کارگزاران حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء @Amuzeshkadeh
او با رفیقش صحبت می‌كرد و می‌گفت: ایشان آقای دكتر شیخ می‌باشند و حقّ حیات بر گردن من دارد،
وظیفة او این است كه پس از رفتن به پاسگاه و انجام كار جراحی، شبانه به شهر مراجعت كند.
چون همین امشب قشون (رضاخان براى سركوب كلنل محمدتقي خان بسيان) از تهران می‌رسد و پاسگاه را به توپ می‌بندد
و باید از كار جان محمّد خان (كلنل محمدتقي خان بسيان) بركنار شود چون او مغلوب و منكوب خواهد شد.
رفیقش گفت: پس به او بگو.
گفت: او سخنان ما را می‌شنود.
پس از این مذاكره وضع عوض شد و دیدم كسی در بیابان نیست و جز باد و باران و سرما و صدای شلاّق كه درشكه‌چی به اسب‌ها می‌زند، چیزی مشهود و مسموع نیست.
به درشكه‌چی گفتم كسی را ندیدی؟ او گفت: كدام دیوانه در این حال در بیابان می‌آید؟!
غرض، به گفتة آن مرد عظیم كرد عمل كردم (يعني بهقراركاه كلنل نرقته و ازحملات محفوظ مانده) و همان‌طور شد كه خبر داده بود.

✍🏻 توضيحات( بنیاد حیات اعلی):
1- نقل مرحوم حائرى چون از همان اول استماع؛ مكتوب شده چه بسا دقيقتر و ارجح باشد
2- نقل ديگر از آيت الله وحيد از آيت الله نوغاني است كه نسخه كاملش را نديده ام و آقاى وحيد هم يك قطعه مختصرا نقل مي كنند
3- در نقل مرحوم حائرى كه مفصلتر و دقيقتر است جبهه جنگ با روس غرب كشور نقل شده كه درست است در نقل آقاى وحيد شرق كشور و شيروان كه البته اينحوالي هم روسها پيدايشان بود مدتي
4- در نقل مرحوم حائرى تكمله تتميم وعده نجات دكتر حسنخان را دارد كه در آن نقلهاى ديگر نيست
5- در نقل وحيد از نوغاني حسين ساوجبلاغي ذكر شده ولى در نقل حائرى شخص كردي از اهالي مهاباد ذكر شده است
6- در نقل وحيد خراساني شخص از مرتبطين با ابدال سبعه ذكر شده نه ارتباط مستقيم با حضرت اما در نقل مرحوم حائري شخص از اوتاد اربعه و مرتبطين مستقيم با حضرت ذكر شده است
7- در نقل مرحوم حائرى جزئيات جراحت و وسعت آن ذكر شده كه در نقل وحيد خراساني زخم مختصري است
8- در نقل وحيد خراساني اظهار عدم رضايت حضرت از مردم ايران ذكر شده است (ظاهرا بخاطر غلببه جو غربگرايي مشروطيت) است و اينكه فقط بخاطر مقدارى التزام ايرانيها در عاشورا براى مجالس حسيني امدادهايي به ايرانيها مي شود در شرايط خطير نه اينكه راضي باشند
9- و البته جزئياتي ديگر مثل ان شخص شاهنامه مي خوانده است ووو دارد

10- دکتر شیخ حسن خان عاملی، که از نسل مرحوم شیخ عبدالصمد عاملی، برادر مرحوم شیخ بهاءالدین عاملی، بود که پس از سال‌ها طبابت در مطبی در شهر مقدّس مشهد، سرانجام در سن ۹۳ سالگی فوت نمود
تصوير دكتر شيخ حسنخان در موزه استان قدس در مجموعه تصاوير قديمي مشهد هست
ازكساني كه شيخ حسنخان را ديده اند ايت الله وحيد ظاهرا فقط زنده هستتد كه 105 سالشان است



@Amuzeshkadeh
2👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فوروارد شده از کانال برهان

@Amuzeshkadeh
آموزشکده معارف الهی
فوروارد شده از کانال برهان @Amuzeshkadeh
ای که دلم هوايي محبتت يا ايها العزيز...
نذر کرده ام که اگر غبار دلم به عشق تو و مادرتان مصفا شد ، تمام روزهای بود و نبودم سربازی کنم وجودتان را يا صاحب الزمان
بانوی بودایی! تو یاد گرفتی ، فهمیدی ، با معرفت تر شدی ...
عزیز حضرت عزیز شدن برایت میسر شد اما ...
قطار در حال گذر از تونل وحشتی است که آدمک های پنبه ای و مترسک های پوشالی قدمهایت را به تاخیر می اندازد .
بر عهد آسمانی شدنت دل بده و راه بلد راههای آسمانی شو ... اما اما اما ...
امیدوارم در این مسیر دل به آنهایی که لباسشان را لباس پیغمبر صلی الله علیه و آله نامیدند ... بر بالای منبر تئاتر بازی می‌کنند و اداو اطوار .... پایین منبر شرار خلق هستند مبندی.خوش به سعادتت که آسمانی شدنت را از حسین علیه السلام گرفتی

@Amuzeshkadeh
1
دختری نجیب، اهل توسل، متدین؛ پدر و مادرشان در قید حیات نیستند و تنها برادرشان را هم در تصادفی (که مقصر برادرشان بوده و دیه ای تعلق نگرفته) سه ماه پیش از دست داده اند

تحقیقات در مورد ایشان انجام شده و اطمینان حاصل شده

اگر پدری نیست که دستش را در دست داماد به امانت بگذارد. اگر مادری ندارد که محرم درددل های زنانه اش باشد و یا برادری که تکیه گاهش در ناملایمتی ها باشد لااقل به هر قدری که در توانمان هست آبرویش را بخریم و قدری از جهیزه اش را کمک کنیم.

‌‏بانک ملی - هاشم سرابندی
⁧6037997394242086
به جهت واریزهای خیریه متعدد در صورت واریز لطفا به آی.دی @Religion_Lecturer اعلام بفرمایید.


@Religion_lecturer
👏1
آموزشکده معارف الهی pinned «دختری نجیب، اهل توسل، متدین؛ پدر و مادرشان در قید حیات نیستند و تنها برادرشان را هم در تصادفی (که مقصر برادرشان بوده و دیه ای تعلق نگرفته) سه ماه پیش از دست داده اند تحقیقات در مورد ایشان انجام شده و اطمینان حاصل شده اگر پدری نیست که دستش را در دست داماد…»