پیکر تراش پیرم و با تیشه ی خیال
یک شب تو را ز مرمر شعر آفریدهام
تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم
ناز هزار چشم سیه را، خریدهام
بر قامتت که وسوسهٔ شستشو در اوست
پاشیدهام شراب کفآلود ماه را
تا از گزند چشم بدت ایمنی دهم
دزدیدهام ز چشم حسودان، نگاه را
تا پیچ و تاب قد تو را دلنشین کنم
دست از سر نیاز به هر سو گشودهام
از هر زنی، تراش تنی وام کردهام
از هر قدی، کرشمهٔ رقصی ربودهام
اما تو چون بتی که به بت ساز ننگرد
در پیش پای خویش به خاکم فکندهای
مست از می غروری و دور از غم منی
گویی دل از کسی که تو را ساخت، کندهای
هشدار! زآنکه در پس این پردهٔ نیاز
آن بت تراش بوالهوس چشم بستهام
یک شب که خشم عشق تو دیوانهام کند
بینند سایهها که تو را هم شکستهام
#نادر_نادرپور
# چارپاره
یک شب تو را ز مرمر شعر آفریدهام
تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم
ناز هزار چشم سیه را، خریدهام
بر قامتت که وسوسهٔ شستشو در اوست
پاشیدهام شراب کفآلود ماه را
تا از گزند چشم بدت ایمنی دهم
دزدیدهام ز چشم حسودان، نگاه را
تا پیچ و تاب قد تو را دلنشین کنم
دست از سر نیاز به هر سو گشودهام
از هر زنی، تراش تنی وام کردهام
از هر قدی، کرشمهٔ رقصی ربودهام
اما تو چون بتی که به بت ساز ننگرد
در پیش پای خویش به خاکم فکندهای
مست از می غروری و دور از غم منی
گویی دل از کسی که تو را ساخت، کندهای
هشدار! زآنکه در پس این پردهٔ نیاز
آن بت تراش بوالهوس چشم بستهام
یک شب که خشم عشق تو دیوانهام کند
بینند سایهها که تو را هم شکستهام
#نادر_نادرپور
# چارپاره