کانال علامه جعفری
2.6K subscribers
2.36K photos
168 videos
25 files
268 links
@AllaMeJafaRi

👈 هدف: ترویج #اخلاق_جعفری
👈 هیچگونه وابستگی به بیت محترم آن مرحوم نداریم.
👈به امید ظهور مولایمان امام عصر(ع)

👈 این کانال توسط "رواق" مدیریت می‌شود
@rravagh

ارتباط با ادمین:
@rravaghi
Download Telegram
#اخلاق_علوی


🔻مرشد هر روز صبح با آب گردان مسی خالی غذایی که شب گذشته به منزل آورده بود، از منزل خود بیرون می آمد صاحبان مغازه های اطراف و داخل بازار، چون حاج مرشد را می شناختند، به او سلام می کردند. مرشد پاسخ سلام آنها را می داد و گاهی می گفت:« سلام بابا، باصفا باشی».

👈وارد دکان که می شد
عبای خود را در می آورد و در کشو میز می گذاشت. روپوش سفید بلندی به تن می کرد. ابتدا وضو می گرفت. داخل آشپزخانه می رفت و به غذاها سر می زد و برای ظهر آماده می کرد.

🌷اگر غذای او کباب بود، تکه گوشتی را داخل دریچه ای که به مغازه باز می شد و گربه ها می آمدند، پرت می کرد تا گربه ها هم بی بهره نمانند. برای نماز، گونی برنجی زیر پای خود می انداخت و مهر بزرگی را که داشت، روی گونی برنجی می گذاشت و روی گونی نماز ظهر و عصر خود را می خواند

🥀شبها موقع اذان مغرب، مرشد به مسجدی که مقابل کوچه آنها نزدیک دروازه دولاب بود، <و هنوز هم هست> می رفت و در آن مسجد نماز جماعت می خواند. بعد به خانه برمی گشت. برای شب ها هم وقتی همه می خوابیدند، در اطاق کوچک زیرپله خلوت می کردو مناجات و نماز و...

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
#اخلاق_علوی

🔻مدارا با همسر بد اخلاق

شبی یکی از دوستانش برای دیدن جناب مرشد به منزل او می رود. نزدیک چهارراه دروازه دولاب وارد کوچه می شود. از دور می بیند جناب مرشد کنار درب منزل خود داخل کوچه نشسته است. گفت: جلو رفتم و به جناب مرشد سلام کردم. مرا شناخت و به آرامی جواب سلام مرا داد. پرسیدم:«حاج آقا این وقت شب چرا داخل کوچه نشسته اید و به داخل خانه نمی روید»؟ مرشد جواب داد:« زنم از منزل بیرونم کرده!»

👈ادامه داد: داخل منزل رفتم و خانم او که مرا می شناخت، با وساطت من مرشد را به خانه راه داد و آن شب گذشت. مرشد در حالی در برابر این اعمال همسر خود صبر می کرد که خود در روز صدها مستمند را دستگیری کرده، ده ها بی خانمان را مسکن داده وگرسنگانی را سیر می کرد.

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
🍀🍀🍀🍀🍀 @AllaMeJafaRi
#اخلاق_علوی

🌸آن روزها که جوان بودم، کنار بخاری دیواری نشسته بودم و هیزم در آن می ریختم. دیدم هیزمی درون آتش هست که نمی سوزد. گفتم: شاید تر است. آن را از اجاق بیرون آوردم دیدم هیزم خشک است. دوباره آ را داخل اجاق کردم.
دیدم هیزم نمی سوزد، مقداری نفت آوردم و روی هیزم ریختم. دیدم آتش نمی گیرد. خیلی تعجب کردم هیزم را بیرون آوردم و در هوای روشن بردم. خوب که نگاه کردم متوجه شدم داخل این هیزم، صدها مورچه لانه کرده اندو من آنها را ندیده بودم.

👈مورچه ها را به حال خود گذاشتم و به حال خود گریستم. خدا را شکر کردم که نمی خواست من نابود کننده این مورچه ها باشم بعد فرمود:
از این ماجرا خاطره ای از پدرم یادم آمد که سالهاها قبل از نهاوند به سوی تهران می آمدیم و مال و اشتر داشتیم. موقع ظهر بود، مادرم سفره غذا را که باز کرد متوجه شد تعدادی مورچه در آن است . جریان را به پدرم گفت و پدرم فکری کرد و گفت: باید برگردیم! مادرم پرسید: چرا؟

🌷پدرم گفت: ما از نهاوند آمدیم. مورچه ها مال آنجا هستند، خانه شان آنجاست و ما آنها را از خانه و کاشانه شان دور کردیم و گناه دارند. هر چه مادرم اصرار کرد که عیب ندارد، پدرم قبول نکرد و آخر سفره را با همان وضع جمع کردیم و به منزل برگشتیم و به پدرم مورچه ها را در محل خودشان رها و آزاد ساخت و گفت: ظلم به هر موجودی ناپسند است، هر چند مورچه باشد.

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
#اخلاق_علوی

🔻روزی با جناب مرشد در راه به مغازه ای که سنگ قبر می تراشید، رسیدیم مرشد به سنگی که آماده شده بود و نام مرده را خالی گذاشته بودند، اشاره کرد و گفت:«به این سنگ قبر که نام صاحبش خالی گذاشته شده،نگاه کن. صاحبش الان در بازار مشغول داد و ستد است و دارد حرص می خورد و می گوید: سی سنار کمتر نمی دهم»!

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
#اخلاق_علوی

📂حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به« مرشد چلویی» گفته بود کسانی که می خواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد من بگذرند.

🔻چون بیشتر کسانی که غذا بیرون می بردند، بچه ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان وصاحبان مغازه های بازار غذا می گرفتند و می بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد کودکی که از جلوش رد می شد تکه کباب یا لقمه گوشت یا اگر تمام شده بود، ته دیگی زعفرانی داخل روغن می کرد و دهان آن پسربچه می گذاشت می گفت: این اطفال خودشان می آیند در مغازه و بوی غذاها را استشمام می کنند و دلشان می خواهد و بدین طریق من از همان غذایی که می برند به آنها می چشانم تا اگر استادشان به آنها نداد، لااقل چشیده باشند.

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
Photo
#اخلاق_علوی

حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به مرشد چلویی :

🌸کو آن کسی که کار برای خدا کند؟
🌸بر جای بی‌وفایی مردم وفا کند
🌸هرچند خلق سنگ ملامت بر او زنند
🌸بر جای سنگ نیمه شبها دعا کند

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
Photo
#اخلاق_علوی

🔻نسیه و وجه دستی داده میشود بقدر قوه در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران دکان غذا خوری بود که بالای پیشخانش نوشته بود :
نسیه و پول نقد داده میشود. بقدر قوه...
هروقت کودکانی که برای بردن غذا برای صاحبکارانشان می آمدند لقمه ای چرب و لذیذ از گوشت و کباب و ته دیگ زعفرانی درست میکرد و خود با دستان در دهان آنها میگذاشت
و میگفت مبادا صاحبکارش به او از این غذا ندهد و او چشمش به این غذا بماند و من شرمنده خدا بشوم...

🌷این کاسب نمونه حاج میرزا عابد نهاوندی بود معروف به مرشد چلویی پیرمردی بلند قامت با چهره ای بسیار نورانی و خوشرو با محاسنی سفید این روزها جای خالیه این مرشدها رو حس میشه کرد

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
Photo
#اخلاق_علوی

🌸مرشد هر روز صبح با آب گردان مسی خالی غذایی که شب گذشته به منزل آورده بود، از منزل خود بیرون می آمد. صاحبان مغازه های اطراف و داخل بازار، چون حاج مرشد را می شناختند، به او سلام می کردند. مرشد پاسخ سلام آنها را می داد و گاهی می گفت:« سلام بابا، باصفا باشی».

👈وارد دکان که می شد
عبای خود را در می آورد و در کشو میز می گذاشت. روپوش سفید بلندی به تن می کرد. ابتدا وضو می گرفت. داخل آشپزخانه می رفت و به غذاها سر می زد و برای ظهر آماده می کرد. اگر غذای او کباب بود، تکه گوشتی را داخل دریچه ای که به مغازه باز می شد و گربه ها می آمدند، پرت می کرد تا گربه ها هم بی بهره نمانند. برای نماز، گونی برنجی زیر پای خود می انداخت و مهر بزرگی را که داشت، روی گونی برنجی می گذاشت و روی گونی نماز ظهر و عصر خود را می خواند

🔻شبها موقع اذان مغرب، مرشد به مسجدی که مقابل کوچه آنها نزدیک دروازه دولاب بود، و هنوز هم هست می رفت و در آن مسجد نماز جماعت می خواند. بعد به خانه برمی گشت برای شب ها هم وقتی همه می خوابیدند، در اطاق کوچک زیرپله خلوت می کردو مناجات و نماز و...

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
Photo
#اخلاق_علوی

🔻فهمیدم که خوب بودن من بازتاب نداره
وجدان تا آخره این داستان سرابه
فهمیدم کبابی آثاره ثوابه
به محتاج فقط بگم که بازار خرابه
فهمیدم گناه میتونه یکی دوروزه عادی شه
حتی معنوی ترینا تو یک لحظه مادی شه
#مرشد_چلویی

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
#اخلاق_علوی

🔻در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران، یک دکان غذاخوری بود که بالای پیشخوان دکانش نوشته بود: "نسیه و پول نقد داده میشود، فقط بقدر قوه"

🎙هر وقت کودکانی که برای بردن غذا برای صاحبکارشان می آمدند لقمه ایی چرب و لذیذ از گوشت و کباب و تهدیگ زعفرانی درست میکرد و خود با دستانش بر دهان آنها میگذاشت و میگفت مبادا صاحبکارش به او از این غذا ندهد و او چشمش به این غذا بماند و من شرمنده خدا شوم او بهترین کاسب قرن حاج میرزا عابد نهاوندی بود معروف به "مرشدچلویی" پیر مردی بلند قامت با چهره ایی بسیار نورانی و خوشرو و با محاسنی سفید خدا رحمتش کنه چقدر در این دوره نیاز داریم به اینجور انسانها...

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
#اخلاق_علوی

« مرشد چلویی»

💠وارد دکان که می شد کارگران قبلاً آمده بودند و مقدار زیادی از کارها را کرده بودند. عبای خود را در می آورد و در کشو میز می گذاشت. روپوش سفید بلندی به تن می کرد. ابتدا وضو می گرفت. داخل آشپزخانه می رفت و به غذاها سر می زد و برای ظهر آماده می کرد.

👂هنگام ظهر پذیرایی مشتریان شروع می شد و تا ساعت دو الی سه بعدازظهر طول می کشید روی تابلوی بالای دخل مغازه اش نوشته شده بود: «نسیه و وجه دستی داده می شود، حتی به جنابعالی به قدر قوه»

🔻روی دیوارهای داخل سالن، عکسهایی به شکل مینیاتور قدیمی، که داخل قاب آویزان بود و در آن صحنه های مصیبت و مشقت اهل جهنم را نقاشی کرده بودند و شیاطینی که آنها را شلاق می زدند، به چشم می خورد. دو تابلوی دیگری روی دیوار داخل سالن وجود داشت که دو نیم بیت شعر به طور جداگانه به خط نستعلیق روی آن نوشته شده بود. آن دو نیم بیت که جمعاً یک بیت شعر بود، بیت ذیل بود:

👈«ساعتی در خود نگر تا کیستی؟ از کجایی، وزچه جایی، چیستی؟» موقعی که روغن روی غذای مشتری می ریخت، ملاقه راکه با دست بالا می برد، می گفت:« گول نخوردی!» یا «شیطون گولت نزنه»! هرحرفی که می زد، به دنبالش می گفت:« گوشی دستته؟» اگر کسی خسته می شد، به اومی گفت:«آدم عاشق خسته نمی شه، از حال می ره»

👈کسی که قرض می گرفت، و پولش رانمی آورد و می گفت، فردا می دهم، می گفت:«فردای قیامت را می گه!»مرحوم مرشد در جلوی آشپزخانه ای که ایستاده بود، گفته بود کسانی که می خواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند چون بیشتر کسانی که غذا بیرون می بردند، بچه ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان وصاحبان مغازه های بازار غذا می گرفتند و می بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد کودکی که با ظرف غذا در دست، نزد او می آمد قدر پلوی زعفرانی روی بادیه او می ریخت و ظرف را کامل می کرد و بعد تکه کباب یا لقمه گوشت یا اگر تمام شده بود،

🔻ته دیگی زعفرانی داخل روغن می کرد و دهان آن پسربچه یا نوجوان می گذاشت. و همین طور فقیران و مسکینان صفی داشتند که از داخل راهرو شروع می شد و به اول سالن مغازه ختم می گشت. افراد فقیری که معمولاً عائله مند بودند و بعضی مورد شناسایی مرحوم مرشد قرار داشتند، هر روز می آمدند و به نسبت تعداد عائله خود غذای رایگان و خرجی یومیه می گرفتند. اگر غذای او کباب بود، تکه گوشتی در دهان می گذاشت. پس از جویدن، آن را داخل دریچه ای که به مغازه باز می شد و گربه ها می آمدند، پرت می کرد تا گربه ها هم بی بهره نمانند....

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
Photo
#اخلاق_علوی

💠من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسینی سبقت از مشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم ...

🌀این داستان ها رو با شعر بالا که از نفس حق مرشد تحریر شده و عمریه دلسوخته های امام عاشقا زمزمه می کنن کاملا میشه فهمید اونم دیونه حسین بوده که اینطوری بهم ریخته همه جارو

⬅️ای مرشد عزیز " بابا جان" یه لقمه چرب و لذیذ از محبت حسین به ما هم بده که مزه اش تا اخر عمر کاری کنه که هیچ لقمه ای دیگه به دهانمون خوش نیاد

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
Photo
#اخلاق_علوی

چو غنچه گرچه فروبستگی ست کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا می باش

🔰رفتار مرحوم حاج مرشد چلویی زبانزد بود کلمات را خیلی آهسته و آرام ادا می کرد هیچوقت بلند صحبت نمی کرد و فریاد نمی زد. هرکه به او بدی می کرد، ستم می نمود، قرضش را نمی داد، پول غدا نمی داد، حتی اذیت و آزار می رساند، مغازه را به هم می زد و ... ،

🔰در عوض با آرامی او را راضی می کرد. حتی اگر حق هم نداشت و بهانه اش برای گرفتن پول بود، به آرامی پولی در جیب او می گذاشت و او را شرمنده می کرد و می گفت:

🔻کو آن کسی که کار برای خدا کند؟
🌸برجای بی وفایی مردم، وفا کند؟
🔻هرچند خلق، سنگ ملامت بر او زنند
🌸برجای سنگ، نیمه شب ها دعا کند؟

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
Photo
#اخلاق_علوی

👈تو یه مقاله مدیریتی اشاره شده بود به این نکته که ما خیلی دنبال روشهای مدیریتی و مشتری مداری در کسب و کار سراغ مدیران و صاحبان بزرگ کسب و کار غیر بومی میریم. البته این هیچ ایرادی نداره که در روشهای مدیریتی استیو جابز، بیل گیتس، راکفلر و... مداقه کنیم اما شیوه های مدیریت بومی برای ما به دلیل قرابت فکری و فرهنگی ملموستر و اجرایی ترند. یکی از این مدیران که کسب و کار سکه ای در بازار تهران داشته مرشد چلویی است.

🌸مرشد چلویی رو خیلیها به اخلاقیات و سیر و سلوک می شناسند اما جمله معروف "نسیه و وجه دستی داده می شود به قدر قوه-حتی به جناب عالی" متعلق به این مدیر موفق هست که هنوز هم در غذا خوری اش نصب است. یکی از عادتهای مرشد چلویی این بود که هر وقت شاگردحجره ها میامدند برای حاجی بازاریها غذا بگیرند مرشد که میدانست خیلی از این نوجوانان استطاعت تهیه غذا ندارند ظرفی از غذا دست میگرفت و شخصا دهان کودکان و نوجوانان داخل صف می گذاشت.

🔻او همیشه از بخشیدن و کمک به دیگران دریغ نمی کرد و همین باعث حسن شهرت او بود. مفاهیمی مثل مشتری مداری، رونق کسب و کار، حسن شهرت و در فرهنگ سنتی معامله ما با لغتهایی مثل انصاف، برکت و سرشناسی عنوان می شده. هرچند مطالعه در روش مدیریتی مدیران بین المللی مفید است مطالعه روش عملکرد مدیران کسب و کار بومی برای الگو برداری لازم است.

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
#اخلاق_علوی

بعید است جوان ها و نوجوانهای امروز تهران نامی از مرشد چلویی شنیده باشند اما زمانی نه چندان دور نام وی بعنوان یکی از بهترین کاسبان قرن مشهور بود. زمانی قبل از این دوران که کسب بیشتر درآمد ، بهرقیمت هدف اول و آخر کسب و کار است.

🔻حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به حاج مرشد چلویی، شاعر و عارف و یک کاسب بسیار مردم دار و نمونه بود که در حدود نودسالگی در سال ۱۳۵۷ شمسی و همین روز در تهران درگذشت.
وی در بازار تهران جنب مسجد جامع، طباخی داشت و برای عموم سخنرانی‌های هفتگی برپا می‌داشت. چون با مردم با زبان شعر و پند و اندرز برخورد می‌کرد به حاج مرشد معروف بود. تنها نسخه دیوان اشعار عرفانی او که نام ساعی تخلص میگرفت در زمان خود در آتش سوزی مغازه‌اش سوخت از این رو پس از تدوین اشعار بجامانده به دیوان سوخته مشهور شد. او اجازه چاپ اشعار خود را نمی‌داد، اما پس از درگذشت او تاکنون چندبار چاپ شده‌است.

◀️حاج مرشد با بزرگان معنوی چون: شیخ رجبعلی خیاط، طوطی همدانی و حاج اسماعیل دولابی ارتباط دوستانه داشت. در آن زمان میان بازاریان جوانمردی و ریش سفیدی برخی کاسبان قدیمی و مرشدی آنها در یک گذر بازار مرسوم بود

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
Photo
#اخلاق_علوی

🔻شما ببینید زبان چه بلای عجیبی است! یک ثانیه از دهان بیرون می آید، آدم را با دیگری دعوا می اندازد و زود می رود داخل دهان و پنهان می شود؛ آن وقت، دست و سر باید چوب بخورند!

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
Photo
#اخلاق_علوی

در وادی تسلیم و رضا چون و چرا نیست
بیمار غمش را بجز از درد و دوا نیست

دوری نکن از حضرت معبود که معبود
نزدیک به قدریست که محتاج صدا نیست

گفتند حریفان سخنی چند ز وصلش
گفتند ولی درک سخن در خور ما نیست

جمعی ز وصلش نشناسند سر از پا
بی پا و سری در خور هر بی سر و پا نیست

در محضر سلطان خطا پوش خطا بخش
ای ترک خطایی بنشین جای خطا نیست "دادند بپوشیم ندادند نپوشیم
ما را هوس پیرهن و شال و قبا نیست"

ما را نبود جز هوس بزم تو لیکن
در خدمت سلطان چه کنم جای گدا نیست

ساعی بگذر از خود اگر طالب مائی
زیرا که در این دایره جای من و ما نیست
#مرشد_چلویی

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
Photo
#اخلاق_علوی

👌عارف گمنام حاج احمد عابد معروف به مرشد چلویی می فرمودند:
«بهترین مردم، کسی است که به دیگران آزار نرساند. وقتی تو با کسی کاری نداشته باشی، مطمئن باش کسی با تو کاری ندارد. هرچه بدی به انسان می رسد، از نفس بد خود اوست».

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
Photo
#اخلاق_علوی

🔻ارشاد زائر

💠مرحوم حیدر آقا تهرانی ، متخلّص به " معجزه " متوفّای 1418 هـ . از شاعران شایسته و زاهدان وارسته و صاحب دیوان ارزشمندی در مدایح و مراثی کریمه اهلبیت ، که به عنوان " لمعات عشق " منتشر شده ، در ایّام اقامتش در حوزه علمیّه قم به چلّه نشینی پرداخته ، مراتب ترک حیوانی را سپری کرده ، اوقات فراغت خود را با اذکار و اوراد واصله از خاندان عصمت و طهارت پر کرده

تا شبی در حجره خود واقع بین مدرسه فیضیّه و دارالشّفا دچار تب و لرز شدیدی شده ، تعادل خود را از دست داده ، خود را در چند قدمی مرگ احساس نموده ، به حضرت معصومه علیها السلام توسّل جسته ، در عالم رویا جام آبی دریافت کرده ، سلامتی خود را بازیافته و همچنان به اذکار و اوراد روی آورده ، تا شبی در عالم رویا به محضر مقدّس حضرت معصومه علیها السلام شرفیاب شده ، کریمه اهلبیت او را از ادامه دادن به اذکار و اوارد نهی کرده و فرموده : " اگر رضای خدا را خواستاری ، فقط واجبات را رعایت کن و دیگر دست از مستحبّات بردار "

💛خود مرحوم معجزه در این رابطه می گوید : بدین لحاظ است که سالها بر من می گذرد که از اوراد و اذکار دست برداشته ، به واجبات خود ادامه می دهم ، زنهار ، زنهار ، هرچه شارع مقدّس فرموده ، آنرا از دست ندهید ، زیرا اینگونه اوراد و اذکار برای تذکیه قلب و صفای دل در راه حبّ پروردگار ، تا به جایی مفید است ، که به جسم زیانی نرسد و روح را فرسوده نسازد.

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
Photo
#اخلاق_علوی

💛‍مرحوم حاج مرشد چلویی می فرمودند ؛

◀️خداوند زمین و آسمان و هر چه در آن هست را برای انسان آفریده و فرموده است که از آن استفاده کند ، صراط مستقیم بپیماید تا به من برسد . همه ی این کرات آسمانی و زمین دور انسان می گردند ولی خود انسان ولگرد صحراست. او راه را گم کرده است. از سروده های معظم له است که ؛

زمین و آسمان شمس و قمر این آیت عظمی/همه گرد تو می گردند و تو ولگرد صحرایی

مگر عمر تو چند سالست ؟ هشدار ای دل غافل/سجلّت را تماشا کن ببین هفتاد بالایی

🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi