.: آویـــــــــــــــــن :.
1.71K subscribers
1.13K photos
130 videos
12 files
107 links
#محیا_زند 🌱

داستان هام:
+او
دستمال پارچه ای
با چشمهایش میخندید
شیطان، یک فرشته بود
آیه حضورت

ناشنآس: https://tttttt.me/iHarfBot?start=303766950
Download Telegram
سلام🤍
من نمیدونم چرا و چطور ولی بعد از چندسال دوباره یه چندوقته هی پیام ناشناس داره میاد که دنبال یسری از داستان ها و پارت شروعش میگردید.
براتون مشخص میکنم:
📅 ۰۲ مهر ۱۴۰۳ ۱۱:۵۸:۳۶

متن پیام: یادمه گفته بودی که ایه حضورت از لحاظ پروسه روحی ای که طی کرده برگرفته از خودت و زندگیته و همین برام خیلی جذاب و قشنگش میکرد
کاش دوباره بنویسی قشنگ خانوم بعد از این همه وقت مزه قلمت یچیز دیگه بود همیشه
آخدا🤍 آره بخاطر همینم خودم انقدر دوستش دارم

دقیقا الان تو کامیون بعد از مدت ها داشتم میگفتم که دلم برای نوشتن یذره است اما دستام دیگه یادشون رفته واژه ها و چطور رقصوندنشون کنار هم رو:)
که قول داده‌ای و داده‌ام قوی باشیم ،
که قول داده‌ای و داده‌ام ولی سخت است ...
#سید_مهدی_موسوی

@aevien 🌱
دریغ اگر من و تو به شوق بودن هم، حریف غم نشویم.
‏هوشنگ‌ چالنگی میگه «من مثل باد با برگ‌های باغ شما قهرم.»
‏حسین صفا هم میگه «جز این شاخه‌های شکسته هیچ نسبتی با تو ندارم.»
نفسی داشتم و ناله و شیون کردم
بی تو با مرگ عجب کشمکشی من کردم
گرچه بگداختی از آتش حسرت دل من
لیک من هم به صبوری دل از آهن کردم
#شهریار
Şew hat
Peyman elayî
برای شب های سرد و بارونی🤍
@aevien
‏أنا لستُ حزینة
أنا حُزن العَالم
فَفِی صَدری وطن یبْكی...
من غمگین نیستم
من غم و اندوه جهان هستم
در سینه من یک وطن گریه می کند...
#غاده_السمان
Broken Heart
M.R. Shajarian & Seventh Soul
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

@aevien
بِهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شَمایِل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
بِهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شَمایِل تو بدیدم،
نه صبر ماند
و نه هوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی!
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم …
آقا #سعدی همیشه بزرگوار و خوش سخنِ عزیزم🤍
بهش گفتم هروقت دیدی من دارم بیشتر از همیشه‌ام شعر میخونم بدون از داخل بهم پیچیده‌ام که دارم لا‌به‌لای کلمه ها خودمو قایم میکنم از دست رنج دنیا.
یاور همیشه مومنِ نجات‌دهنده من کلمات‌ان، کلمات درست و به موقع.
چه اون هایی که تو شعر موزون کنار هم نشستن، چه تو داستان ها، چه از زبون آدم ها.