about book : "'I think it must have been two o'clock at least when I thought I heard a sound in that--that odious dark recess at the far end of the bedroom.... Without at first a suspicion of anything supernatural, on a sudden I saw an old man with a black cap on his head, moving stiffly and slowly passing my bed at the foot,. He had something under his arm;; and, merciful God! when I saw his face....'"
#book
در مورد کتاب :فکر کنم تقریبا ساعت ۲ بودد وقتی که فکر کردم صدایی از اون دخمه نفرت اور ته اتاق شنیدم بدون هیچ شکی به چیز فراطبیعی ناگهان پیرمردی دیدم با یه کلاه سیاه روسرش که به ارامی از تخت من گذشت چیزی زیر بازوش داشت خداروشکر که صورتشو دیدم
#کتاب
#عادتهای_بهتر
@aut_fll & @adabi_aut
#book
در مورد کتاب :فکر کنم تقریبا ساعت ۲ بودد وقتی که فکر کردم صدایی از اون دخمه نفرت اور ته اتاق شنیدم بدون هیچ شکی به چیز فراطبیعی ناگهان پیرمردی دیدم با یه کلاه سیاه روسرش که به ارامی از تخت من گذشت چیزی زیر بازوش داشت خداروشکر که صورتشو دیدم
#کتاب
#عادتهای_بهتر
@aut_fll & @adabi_aut