کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
942 subscribers
885 photos
81 videos
95 files
213 links
«تو را سزد که کنی خانهٔ ادب آباد»

ارتباط با ما :
@Adabi_AUT0
Download Telegram
سری اول مسابقه #عکس_نوشت

می دانم که شاید زیادی عصبانی شدم این دفعه، ولی خب دیگر شورش را درآورده. هیچ وقت مراعات نمی کند. این اواخر که بدتر از قبل هم شده بود. هروقت من دارم روی پرونده هایم کار می کنم می نشیند صدای تلویزیون را بلند می کند و دم به دقیقه سرک می کشد توی اتاقم. وقتی خوابم می نشیند روی مبل و گریه می کند، زار زار گریه می کند. با این کارهایش واقعا کلافه ام کرده. حالا هم که یاد گرفته از صبح تا شب با این تلفن زنگ بزند این طرف و آن طرف و مغز مرا بخورد. به همین آقایی که این چندوقت زیاد می آید خانه مان زنگ می زند اغلب. کارهایش عصبانیم می کند. فکر می کنم باید ریگی به کفشش باشد. چه معنی می دهد که یک مرد غریبه را هی بکشانی در خانه و بنشینی زارزار جلوی او گریه کنی و هی در مورد "جیم" با او حرف بزنی؟! جیم کدام خری است اصلا؟ فهمیده ام که جیم هر که هست این یارو برادرش است. پشت تلفن هم همه اش دارد شکایت این جیم را به این و آن می کند. هی می گوید نگرانش است. صبح تا شب گریه میکند و می گوید جیم دارد بدتر می شود. تمام این حرف ها را هرروز به آن یارو می گوید و گاه به گاه می کشاندش اینجا و دوتایی می نشینند به حرف زدن در مورد جیم و هر وقت هم حوصله شان سر برود مرا می پایند یا یواشکی توی پرونده هایم سرک می کشند. فکر کرده حالا که به روی خودم نمی آورم یعنی چیزی نفهمیده ام. فکر کرده نمی فهمم که حتما با برادر این مردک سر و سرّی دارد. گوربابای تو و جیم. هرکاری می خواهی بکنی، بکن. چرا مغز مرا می خوری آخر؟ هی سر و صدا، هی حرف، هی گریه. نه به این کارهایش نه به حالا که لام تا کام حرف نمی زند. امروز دوباره بلند شده بود تلفن را برداشته بود و گریه می کرد بلند بلند. قبلش هم آمده بود توی اتاق و پرونده هایم را برداشت و پاره کرد، وقتی داد و بیداد راه انداختم شروع کرد زدن توی سرش و این طرف و آن طرف دویدن و بعد هم رفت سمت اتاق و دوباره گوشی را برداشت و باز گریه زاری. تحمل صدایش واقعا سخت بود. هرچه فریاد زدم که ساکت شود و تلفن را بگذارد گوش نکرد. در را که با ضرب و زور وا کردم داشت می گفت که جیم حالش خیلی بد شده و می ترساندش. من را که دید حرفش را نصفه گذاشت و بناکرد به جیغ زدن. خیلی به اش گفتم که ساکت شود و مرا آزار ندهد ولی گوش نمی داد. حالا همین طوری دراز کشیده روی تخت و نطق نمی کشد. بابت آن جیم بی پدر لابد با من قهر کرده. شاید هم از بس این شب ها نخوابیده و نشسته گریه کرده، که حالا این طور گرفته روی تخت کنار تلفن خوابیده و توپ هم تکانش نمی دهد. نمی دانم با این حال آن یارو اینجا چه می کند دوباره. انگار کور است که خوابیده. آمده با چندنفر ایستاده دم اتاق و همه اش در مورد جیم حرف می زنند. مردک هی می گوید:"جیم ... چرا این کارو کردی؟" انگار دیوانه شده یارو، یک ریز گریه می کند. نمی دانم چرا دو دقیقه نمی گذارند آدم آرامش داشته باشد.


شرکت‌کننده‌ی شماره #سیزده: آقای سبحان دائمی
@adabi_aut

👍🏻 - 15
👍👍👍👍👍👍👍👍 53%

👎🏻 - 15
👍👍👍👍👍👍👍👍 53%

👥 28 people voted so far.