Forwarded from AUT FLL
📣 ثبتنام کلاسهای ترمیک آغاز شد
📌 کانون زبانهای خارجی دانشگاه صنعتی امیرکبیر در این ترم نیز با دورههای آموزشی زبانهای مختلف همراه شماست.
🇫🇷 🇹🇷 🇬🇧 🇩🇪 🇯🇵 🇫🇷 🇹🇷 🇬🇧 🇩🇪 🇯🇵
📝۱۶ جلسه در مدت ۸ هفته
💰هزینه کلاس ها زبان:
۳۴۰،۰۰۰ تومان(سیصد و چهل هزار تومان)
💰هزینه کلاس IELTS:
۳۹۰،۰۰۰تومان(سیصد و نود هزار تومان)
⚠️کلاسها بصورت آنلاین و در Skyroom برگزار میشود
📌 برای اطلاعات بیشتر با ایمیل کانون در ارتباط باشید.
foreignlanguagelab0@gmail.com
🆔 @aut_fll
📌 کانون زبانهای خارجی دانشگاه صنعتی امیرکبیر در این ترم نیز با دورههای آموزشی زبانهای مختلف همراه شماست.
🇫🇷 🇹🇷 🇬🇧 🇩🇪 🇯🇵 🇫🇷 🇹🇷 🇬🇧 🇩🇪 🇯🇵
📝۱۶ جلسه در مدت ۸ هفته
💰هزینه کلاس ها زبان:
۳۴۰،۰۰۰ تومان(سیصد و چهل هزار تومان)
💰هزینه کلاس IELTS:
۳۹۰،۰۰۰تومان(سیصد و نود هزار تومان)
⚠️کلاسها بصورت آنلاین و در Skyroom برگزار میشود
📌 برای اطلاعات بیشتر با ایمیل کانون در ارتباط باشید.
foreignlanguagelab0@gmail.com
🆔 @aut_fll
دندانی فلزی در استخوانی
این است سزای ایستادن سر بالا
زخمی ظریف
از خونِ آفتاب در آوند ها
شکفتنی به تماشایِ بیگاه
روبرویِِ مرگِ هزار آوا،
این است سزای پلک زدن سزای دیدنِ بی جا
قفسی و آوازی زرین در زنجیر
این است صدای خواندنِ بی پروا
مگر نمی دانستی ای پرنده که شاهد ها را می کشند؟
مگر نمی دانستید ای گل
ای درخت
ای...
منوچهر آتشی
#شعر_معاصر
@adabi_aut
دندانی فلزی در استخوانی
این است سزای ایستادن سر بالا
زخمی ظریف
از خونِ آفتاب در آوند ها
شکفتنی به تماشایِ بیگاه
روبرویِِ مرگِ هزار آوا،
این است سزای پلک زدن سزای دیدنِ بی جا
قفسی و آوازی زرین در زنجیر
این است صدای خواندنِ بی پروا
مگر نمی دانستی ای پرنده که شاهد ها را می کشند؟
مگر نمی دانستید ای گل
ای درخت
ای...
منوچهر آتشی
#شعر_معاصر
@adabi_aut
نزديک شو اگر چه نگاهت ممنوع است
زنجيره ی اشاره چنان از هم پاشيده است
که حلقه های نگاه
در هم قرار نمی گيرد.
دنيا نشانه های ما را
در حول و حوش غفلت خود ديده است و چشم پوشيده است.
نزديک شو اگر چه حضورت ممنوع است.
وقت صدای ترس
خاموش شد گلوی هوا
و ارتعاشی دويد در زبان
که حنجره به صفت هايش بدگمان شد.
تا اينکه يک شب از خم طاقی يک صدايت
لرزيد و ريخت در ته ظلمت
و گنبد سکوت در معرق درد برآمد.
يک يک درآمديم در هندسه انتظار
و هر کدام روی نيمکتی يا زير طاقی
و گوشه ميدانی خلوت کرديم:
سيمای تابخورده که خاک را چون شيارهايش
آراسته است.
و خيره مانده است در نفرتی قديمی
که عشق را همواره آواره خواسته است
تنها تو بودی انگار که حتی روی نيمکتی نمی بايست بنشينی
و درطراوت خاموشی و فراموشی بنگری .
نزدیک شو اگر چه قرارت ممنوع است
هیچ انتظاری نیست که رنگ دگر بپاشد
بر صفحه ی صبور
وقتی که ماهواره های طاق و نیمکت در خلٲ بگردد
و چهره ها تنها سیاه و سفید منعکس شود
و نیمی از تصویرها نیز هنوز
در نسخه های منفی باقی مانده باشد.
نوری معلق است در اشاره های ظلمانی
ورنه چگونه امشب نیز در این ساعت بلند
باید به روی این نیمکت بنشینم همچنان کنار این میدان
چشم انتظار شکی فسفرین
و برگ ترس خورده ی شمشاد تنها در چشمم برق زند؟
نزدیک شو اگر چه تصویرت ممنوع است.
ساعت دوباره گردش بیتابش را آغاز کرده است
و نیمی از رخسار زمان
از لای چادر سیاهش پیداست.
از ضربه ای که هر ساعت نواخته می شود ترک بر می دارد خواب آب
و چهره ای پریشان موج در موج
می گردد و هوای خود را می جوید
در بازتاب گنگ سکه ای در آب انداخته است.
پا می کشند سایه های مضطرب
در هیبت مدور نارون ها
و باد لحظه به لحظه نشانه ها را می گرداند دور تا دور میدان
اینجا خزه به حلقه ی شفافی چسبیده است
که روزی از انگشتی افتاده است
آنجا هنوز نوری قرمز ثابت مانده است
و روی صورت شب لک انداخته است
نزدیک شو اگرچه رویایت ممنوع است.
می بینی! این حقیقت ماست
نزدبک و دور واهمه در واهمه
و مثل این ماه ناگزیر که گردیده است
گرد جهان و باز همچنان درست همانجا که بوده مانده است
و هر شب انگار در غیابت باید خیره ماند همچون ماه
در حلقه ی عزایی که کم کم عادی شده است.
این یٲس مخملینه ی ماست
یا توده ی غبار گون وهمی بر انگیخته؟
که بی تحاشی مدارهای در هم راچون ستاره های دنباله دار می پیماید؟
آرامشی است که بر باد رفته است ؟
یا سایه ی پذیرشی است که خون را پوشانده است؟
بی آنکه استعاره های وجدان از طعمش بر کنار مانده باشد.
نزدیک شو اگرچه مدارت ممنوع است.
می شنوم طنین تنت می آید از ته ظلمت
و تارهای تنم را متٲثر می کند.
شاید صدا دوباره به مفهومش بازگردد
شاید همین حوالی جایی
در حلقه ی نگاهت قرار بگیرم.
چیزی به صبح نمانده است
و آخرین فرصت با نامت در گلویم می تابد.
ماه شکسته صفحه ی مهتاب را ناموزون می گرداند
و تاب می خورد حلقه ی طناب بر چوبه ی بلند
که صبحگاه شاید باز رخسار روز را در آن قاب بگیرند.
محمد مختاری
#شعر_معاصر
@adabi_aut
نزديک شو اگر چه نگاهت ممنوع است
زنجيره ی اشاره چنان از هم پاشيده است
که حلقه های نگاه
در هم قرار نمی گيرد.
دنيا نشانه های ما را
در حول و حوش غفلت خود ديده است و چشم پوشيده است.
نزديک شو اگر چه حضورت ممنوع است.
وقت صدای ترس
خاموش شد گلوی هوا
و ارتعاشی دويد در زبان
که حنجره به صفت هايش بدگمان شد.
تا اينکه يک شب از خم طاقی يک صدايت
لرزيد و ريخت در ته ظلمت
و گنبد سکوت در معرق درد برآمد.
يک يک درآمديم در هندسه انتظار
و هر کدام روی نيمکتی يا زير طاقی
و گوشه ميدانی خلوت کرديم:
سيمای تابخورده که خاک را چون شيارهايش
آراسته است.
و خيره مانده است در نفرتی قديمی
که عشق را همواره آواره خواسته است
تنها تو بودی انگار که حتی روی نيمکتی نمی بايست بنشينی
و درطراوت خاموشی و فراموشی بنگری .
نزدیک شو اگر چه قرارت ممنوع است
هیچ انتظاری نیست که رنگ دگر بپاشد
بر صفحه ی صبور
وقتی که ماهواره های طاق و نیمکت در خلٲ بگردد
و چهره ها تنها سیاه و سفید منعکس شود
و نیمی از تصویرها نیز هنوز
در نسخه های منفی باقی مانده باشد.
نوری معلق است در اشاره های ظلمانی
ورنه چگونه امشب نیز در این ساعت بلند
باید به روی این نیمکت بنشینم همچنان کنار این میدان
چشم انتظار شکی فسفرین
و برگ ترس خورده ی شمشاد تنها در چشمم برق زند؟
نزدیک شو اگر چه تصویرت ممنوع است.
ساعت دوباره گردش بیتابش را آغاز کرده است
و نیمی از رخسار زمان
از لای چادر سیاهش پیداست.
از ضربه ای که هر ساعت نواخته می شود ترک بر می دارد خواب آب
و چهره ای پریشان موج در موج
می گردد و هوای خود را می جوید
در بازتاب گنگ سکه ای در آب انداخته است.
پا می کشند سایه های مضطرب
در هیبت مدور نارون ها
و باد لحظه به لحظه نشانه ها را می گرداند دور تا دور میدان
اینجا خزه به حلقه ی شفافی چسبیده است
که روزی از انگشتی افتاده است
آنجا هنوز نوری قرمز ثابت مانده است
و روی صورت شب لک انداخته است
نزدیک شو اگرچه رویایت ممنوع است.
می بینی! این حقیقت ماست
نزدبک و دور واهمه در واهمه
و مثل این ماه ناگزیر که گردیده است
گرد جهان و باز همچنان درست همانجا که بوده مانده است
و هر شب انگار در غیابت باید خیره ماند همچون ماه
در حلقه ی عزایی که کم کم عادی شده است.
این یٲس مخملینه ی ماست
یا توده ی غبار گون وهمی بر انگیخته؟
که بی تحاشی مدارهای در هم راچون ستاره های دنباله دار می پیماید؟
آرامشی است که بر باد رفته است ؟
یا سایه ی پذیرشی است که خون را پوشانده است؟
بی آنکه استعاره های وجدان از طعمش بر کنار مانده باشد.
نزدیک شو اگرچه مدارت ممنوع است.
می شنوم طنین تنت می آید از ته ظلمت
و تارهای تنم را متٲثر می کند.
شاید صدا دوباره به مفهومش بازگردد
شاید همین حوالی جایی
در حلقه ی نگاهت قرار بگیرم.
چیزی به صبح نمانده است
و آخرین فرصت با نامت در گلویم می تابد.
ماه شکسته صفحه ی مهتاب را ناموزون می گرداند
و تاب می خورد حلقه ی طناب بر چوبه ی بلند
که صبحگاه شاید باز رخسار روز را در آن قاب بگیرند.
محمد مختاری
#شعر_معاصر
@adabi_aut
#درجستجویآنلغتتنها
تنها گاهی
کز شیبِ سپیده صدایی میآید
در شیبِ سپیده صدایی دیگر
روی لبی لاغر برهنه میآید
صداها برهنهاند
صدا همیشه برهنه است
تنها وقتی
در کوچه زنی نام تو را میگوید
آینههایی خراب از طناب پایین میآیند
و سنگهای دیدنی
بر ساعتهای ندیدنی
شرمِ شکستهٔ ما را بر ما هزار هزار تکه میتابانند
با حلقههایی بر در
و حلقههایی در معبر
این منتظرِ پا _ تشنهٔ چندین چراغ _
آن منتظرِ دست
_ تشنهٔ کوبههای سخت _
چوبه چرا چوبه نیست؟
کسی میپرسد
یدالله رویایی
#شعر_معاصر
@adabi_aut
تنها گاهی
کز شیبِ سپیده صدایی میآید
در شیبِ سپیده صدایی دیگر
روی لبی لاغر برهنه میآید
صداها برهنهاند
صدا همیشه برهنه است
تنها وقتی
در کوچه زنی نام تو را میگوید
آینههایی خراب از طناب پایین میآیند
و سنگهای دیدنی
بر ساعتهای ندیدنی
شرمِ شکستهٔ ما را بر ما هزار هزار تکه میتابانند
با حلقههایی بر در
و حلقههایی در معبر
این منتظرِ پا _ تشنهٔ چندین چراغ _
آن منتظرِ دست
_ تشنهٔ کوبههای سخت _
چوبه چرا چوبه نیست؟
کسی میپرسد
یدالله رویایی
#شعر_معاصر
@adabi_aut
«وقت سنگین»
ستارهای که امشب خواهم دید دیشب دیدهای.
چقدر دور است و چقدر نزدیک است
تلألوئی که گذشته است از ابر و مانده است در سایهای که چشمانم را خاکستری کرده است.
در آسمان خبری نیست هرچه هست. آنجاییست که آغاز شدهست
زمان شتابی دارد در دور شدن
بهسوی روز میروم و روز میرود تا از چشمانت پنهان ماند
به گامهایت میگرایم بر خاکی کآرامم نکرد
و طعم و رنگش را اکنون تشخیص میدهم در ارتفاعی که هیچ خاطرهای ندارد این سوی ابر.
سبک نمیشود این وقت
و نور تا کی خواهد پایید در این آبی که آرام و بیآرامی نمیشناسد؟
هزارها فرسنگ آنسو خیابانیست که اوضاعش اصلاً خوب نیست
به اضطراب عادت کرده است
و در تقاطعهایش هرشب قطعهقطعه میشود رؤیای ما.
محمد مختاری
#شعر_معاصر
@adabi_aut
ستارهای که امشب خواهم دید دیشب دیدهای.
چقدر دور است و چقدر نزدیک است
تلألوئی که گذشته است از ابر و مانده است در سایهای که چشمانم را خاکستری کرده است.
در آسمان خبری نیست هرچه هست. آنجاییست که آغاز شدهست
زمان شتابی دارد در دور شدن
بهسوی روز میروم و روز میرود تا از چشمانت پنهان ماند
به گامهایت میگرایم بر خاکی کآرامم نکرد
و طعم و رنگش را اکنون تشخیص میدهم در ارتفاعی که هیچ خاطرهای ندارد این سوی ابر.
سبک نمیشود این وقت
و نور تا کی خواهد پایید در این آبی که آرام و بیآرامی نمیشناسد؟
هزارها فرسنگ آنسو خیابانیست که اوضاعش اصلاً خوب نیست
به اضطراب عادت کرده است
و در تقاطعهایش هرشب قطعهقطعه میشود رؤیای ما.
محمد مختاری
#شعر_معاصر
@adabi_aut
Forwarded from رادیو پلیتکنیکوم
✨ ویژهبرنامه رادیو پلیتکنیکوم به مناسبت نوروز ۱۴۰۱ بهزودی منتشر خواهد شد…
Forwarded from کانونهای فرهنگی پلیتکنیک
📣 شورای هماهنگی کانونهای فرهنگی دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار میکند:
🔵 انتخابات میاندورهای کانونهای فرهنگی
🔸 کانونهای شعر و ادب، عکاسی، هنرهای ترسیمی، هلال احمر و مطالعات و پژوهشهای اسلامی
🔹 برگزاری انتخابات: ۱۶ تا ۱۸ خرداد ماه به صورت حضوری
🔻 اطلاعات بیشتر:
zil.ink/kanoonha_election
@KanoonHa_AUT
🔵 انتخابات میاندورهای کانونهای فرهنگی
🔸 کانونهای شعر و ادب، عکاسی، هنرهای ترسیمی، هلال احمر و مطالعات و پژوهشهای اسلامی
🔹 برگزاری انتخابات: ۱۶ تا ۱۸ خرداد ماه به صورت حضوری
🔻 اطلاعات بیشتر:
zil.ink/kanoonha_election
@KanoonHa_AUT
Forwarded from کانونهای فرهنگی پلیتکنیک
بیانیه کانون های فرهنگی.pdf
582.6 KB
🔹 بیانیهی کانونهای فرهنگی، هنری، مذهبی و اجتماعی دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلیتکنیک تهران)
به تاریخ ۷ مهر ماه ۱۴۰۱
@Kanoonha_AUT
به تاریخ ۷ مهر ماه ۱۴۰۱
@Kanoonha_AUT
Forwarded from کانونهای فرهنگی پلیتکنیک
بسمه تعالی
📋 متن بیانیه کانونهای فرهنگی دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلیتکنیک تهران)
به تاریخ ۷ مهر ماه ۱۴۰۱
با توجه به فضای خشم و اندوه حاکم بر این روزها و شرایط غیرانسانی تحمیل شده بر جامعه، کانونهای فرهنگی، هنری، مذهبی و اجتماعی دانشگاه صنعتی امیرکبیر ضمن اعلام همدردی، اعتراض خود را نسبت به هر نوع از پایمال شدن حقوق بدیهی و قانونی دانشجویان اعلام میدارند.
نادیده گرفتن ضربههای روحی-روانی و آسیبهای جسمی وارد شده بر دانشجویان و اعضای جامعه، غیرممکن بوده و سکوت و انفعال در واکنش به چنین اتفاقات ناگواری نیز، اصلاً در شأن دانشجو و نهادهای دانشجویی نیست.
در نظر داشتیم با برگزاری بیش از صد برنامه و فعالیت فرهنگی، در راستای نزدیکتر شدن فضای دانشگاه به آنچه که دانشجو شایستهی آن است قدمی -حتی کوچک- برداریم؛ اما حقا که در وضعیت کنونی، هیچ فعالیتی جز همدردی و حمایت از دوستان دانشجو جایگاهی ندارد.
لذا ما، کانونهای فرهنگی، اعلام میداریم در کنار دانشجویان هستیم. ما به خواست صدها نفر از اعضای کانونها، به احترام هزاران دانشجوی پلیتکنیک و در واکنش به بیاحترامیها و بیتدبیریهای صورت گرفته در سطوح بالای دانشگاه، تا اطلاع ثانوی از برگزاری هرگونه فعالیت، اعم از حضوری و مجازی، مطلقاً خودداری خواهیم کرد.
معتقدیم قضاوتها و تصمیمات نابهجای مسئولین دانشگاه، به طور مستقیم روی شرایط اجتماعی جامعهٔ دانشجویی در کوتاهمدت و جامعهٔ کشور در بلندمدت تاثیرگذار خواهند بود؛ تصمیماتی که در حال حاضر، به جای تزریق روحیه و نشاط، منجر به ایجاد بحرانها و آسیبهای روانی - اجتماعی بیشمار و جبران ناپذیری در جامعه دانشجویی شدهاند.
با محدودیتها و بیتدبیریهای این چنینی، بیشک عرصه برای کنشگری در هر زمینهای، بالاخص در زمینه فرهنگی، دشوارتر میشود؛ تا حدی که در جامعهٔ کانونهای فرهنگی مانند بخشهای دیگر جامعه، دلسردی و بیانگیزگی مضاف بر تمامی مشکلات دیگر، به شدت احساس میشود.
کانونهای فرهنگی، هنری، مذهبی و اجتماعی بهزودی مطالبات، دغدغهها و اعتراضات مربوطهی دانشجویان و اعضای خود را به صورت رسمی به مقامات دانشگاه از جمله ریاست دانشگاه و شورای فرهنگی بازتاب داده و پیگیری خواهند کرد. توجه و رسیدگی به دغدغههای بهجا و موجه دانشجویان، بنیادیترین وظیفه مسئولین دانشگاه است.
امید است که با برپایی فضای سالم، آرام و در شأن دانشگاه صنعتی امیرکبیر، به دور از هرگونه توهین و بیاحترامی به ساحت دانشجو، فرصت برای رشد و تعالی جایگاه دانشجو، دانشگاه و جامعه فراهم آورده شود.
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
@Kanoonha_AUT
📋 متن بیانیه کانونهای فرهنگی دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلیتکنیک تهران)
به تاریخ ۷ مهر ماه ۱۴۰۱
با توجه به فضای خشم و اندوه حاکم بر این روزها و شرایط غیرانسانی تحمیل شده بر جامعه، کانونهای فرهنگی، هنری، مذهبی و اجتماعی دانشگاه صنعتی امیرکبیر ضمن اعلام همدردی، اعتراض خود را نسبت به هر نوع از پایمال شدن حقوق بدیهی و قانونی دانشجویان اعلام میدارند.
نادیده گرفتن ضربههای روحی-روانی و آسیبهای جسمی وارد شده بر دانشجویان و اعضای جامعه، غیرممکن بوده و سکوت و انفعال در واکنش به چنین اتفاقات ناگواری نیز، اصلاً در شأن دانشجو و نهادهای دانشجویی نیست.
در نظر داشتیم با برگزاری بیش از صد برنامه و فعالیت فرهنگی، در راستای نزدیکتر شدن فضای دانشگاه به آنچه که دانشجو شایستهی آن است قدمی -حتی کوچک- برداریم؛ اما حقا که در وضعیت کنونی، هیچ فعالیتی جز همدردی و حمایت از دوستان دانشجو جایگاهی ندارد.
لذا ما، کانونهای فرهنگی، اعلام میداریم در کنار دانشجویان هستیم. ما به خواست صدها نفر از اعضای کانونها، به احترام هزاران دانشجوی پلیتکنیک و در واکنش به بیاحترامیها و بیتدبیریهای صورت گرفته در سطوح بالای دانشگاه، تا اطلاع ثانوی از برگزاری هرگونه فعالیت، اعم از حضوری و مجازی، مطلقاً خودداری خواهیم کرد.
معتقدیم قضاوتها و تصمیمات نابهجای مسئولین دانشگاه، به طور مستقیم روی شرایط اجتماعی جامعهٔ دانشجویی در کوتاهمدت و جامعهٔ کشور در بلندمدت تاثیرگذار خواهند بود؛ تصمیماتی که در حال حاضر، به جای تزریق روحیه و نشاط، منجر به ایجاد بحرانها و آسیبهای روانی - اجتماعی بیشمار و جبران ناپذیری در جامعه دانشجویی شدهاند.
با محدودیتها و بیتدبیریهای این چنینی، بیشک عرصه برای کنشگری در هر زمینهای، بالاخص در زمینه فرهنگی، دشوارتر میشود؛ تا حدی که در جامعهٔ کانونهای فرهنگی مانند بخشهای دیگر جامعه، دلسردی و بیانگیزگی مضاف بر تمامی مشکلات دیگر، به شدت احساس میشود.
کانونهای فرهنگی، هنری، مذهبی و اجتماعی بهزودی مطالبات، دغدغهها و اعتراضات مربوطهی دانشجویان و اعضای خود را به صورت رسمی به مقامات دانشگاه از جمله ریاست دانشگاه و شورای فرهنگی بازتاب داده و پیگیری خواهند کرد. توجه و رسیدگی به دغدغههای بهجا و موجه دانشجویان، بنیادیترین وظیفه مسئولین دانشگاه است.
امید است که با برپایی فضای سالم، آرام و در شأن دانشگاه صنعتی امیرکبیر، به دور از هرگونه توهین و بیاحترامی به ساحت دانشجو، فرصت برای رشد و تعالی جایگاه دانشجو، دانشگاه و جامعه فراهم آورده شود.
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
@Kanoonha_AUT
📋 بیانیه مشترک کانونهای «زبانهای خارجی» و «فلسفه و دین» پس از کسب عنوان کانون برگزیده در جشنواره ملی رویش:
«انتخاب شدن کانونهای زبانهای خارجی و فلسفه و دین به عنوان کانونهای فرهنگی برگزیده کشور در جشنواره ملی رویش ۱۴۰۰ * باعث افتخار است.
بیشک پشتوانهای از دغدغهمندی، اندیشهورزی و سختکوشی جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر در پس این دستاورد نهفته است؛ دانشجویانی که این روزها علاوه بر تحمل آسیبهای روانی بسیار، بعضاً به ناحق اجازهٔ حضور در فضای دانشگاه را از دست دادهاند.
به عنوان نمایندگانی از خانواده کانونهای فرهنگی پلیتکنیک، معتقدیم رویش و بالندگی و پرداختن به فرهنگ و اندیشه در جامعهٔ دانشجویی، مستلزم وجود فضایی دوستانه و مملوء از آزادی و آرامش است.
مادامی که دوستانمان نتوانند در کنار ما در فضای دانشگاه حضور داشته باشند، شادیای برای این افتخار بر خود جایز نمیدانیم و این جایزه را به همکلاسیهای دربند، تعلیقی و ممنوعالورودمان تقدیم میکنیم. باشد که در فضایی دوستانه و مستعد رویش، در کنار بقیه دوستانمان این دستاورد را جشن بگیریم.»
@Aut_philosophy
@AUTFLL
@adabi_aut
@KanoonHa_AUT
«انتخاب شدن کانونهای زبانهای خارجی و فلسفه و دین به عنوان کانونهای فرهنگی برگزیده کشور در جشنواره ملی رویش ۱۴۰۰ * باعث افتخار است.
بیشک پشتوانهای از دغدغهمندی، اندیشهورزی و سختکوشی جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر در پس این دستاورد نهفته است؛ دانشجویانی که این روزها علاوه بر تحمل آسیبهای روانی بسیار، بعضاً به ناحق اجازهٔ حضور در فضای دانشگاه را از دست دادهاند.
به عنوان نمایندگانی از خانواده کانونهای فرهنگی پلیتکنیک، معتقدیم رویش و بالندگی و پرداختن به فرهنگ و اندیشه در جامعهٔ دانشجویی، مستلزم وجود فضایی دوستانه و مملوء از آزادی و آرامش است.
مادامی که دوستانمان نتوانند در کنار ما در فضای دانشگاه حضور داشته باشند، شادیای برای این افتخار بر خود جایز نمیدانیم و این جایزه را به همکلاسیهای دربند، تعلیقی و ممنوعالورودمان تقدیم میکنیم. باشد که در فضایی دوستانه و مستعد رویش، در کنار بقیه دوستانمان این دستاورد را جشن بگیریم.»
@Aut_philosophy
@AUTFLL
@adabi_aut
@KanoonHa_AUT
Forwarded from رادیو پلیتکنیکوم
📆 توی روزهای پایانی سال که هر کسی یه جوری مشغول خونهتکونی و روح تازه بخشیدن به اوضاع و احوالشه، رادیو پلیتکنیکوم هم یه نوسازی اساسی رو تجربه کرده.
منتظر مجموعهی جدید رادیو پلیتکنیکوم باشید. 🎧
شمارهٔ صفرم: بازسازی یک خانهٔ پر خاطره
آدرس پست الکترونیکی:
polytechnicumradio@gmail.com
@RadioPolytechnicum | CastBox
منتظر مجموعهی جدید رادیو پلیتکنیکوم باشید. 🎧
شمارهٔ صفرم: بازسازی یک خانهٔ پر خاطره
آدرس پست الکترونیکی:
polytechnicumradio@gmail.com
@RadioPolytechnicum | CastBox
🌀کانون شعر و ادب برگزار میکند:
دورهی رها نویسی
اصالت فکری ما تضمین آزادی ماست!
در روزگاری که زنگهای اضطراب و فرسودگی هر آن در گوشهایمان به صدا در میآیند و ساعت شنی اخطار مرتع والای خلاقیت را نیز در صحرا فرو برده،
بیایید برای بهار و به بهانهی بهار بنویسیم.
بیاییم روزانه دستِ کم ۱۵ دقیقه را به نوشتن اختصاص دهیم. از هرچه و هرکه و...
چراکه نوشتههای ما آیینهی تمامنمای ماست. مینویسیم تا خود را بهتر دریابیم و از هر آنچه نمیخواهیم رها شویم.
بیایید بجای فکر کردن به تمام چیزهایی که دوست نداریم، آنها را بنویسیم.
پس هرروز از نوروز را میهمان دلهای شما هستیم.
❗️برای اطلاعات بیشتر لطفا وارد لینک زیر شوید:
https://tttttt.me/+yaifVnG-5pY4NWVk
@adabi_aut
دورهی رها نویسی
اصالت فکری ما تضمین آزادی ماست!
در روزگاری که زنگهای اضطراب و فرسودگی هر آن در گوشهایمان به صدا در میآیند و ساعت شنی اخطار مرتع والای خلاقیت را نیز در صحرا فرو برده،
بیایید برای بهار و به بهانهی بهار بنویسیم.
بیاییم روزانه دستِ کم ۱۵ دقیقه را به نوشتن اختصاص دهیم. از هرچه و هرکه و...
چراکه نوشتههای ما آیینهی تمامنمای ماست. مینویسیم تا خود را بهتر دریابیم و از هر آنچه نمیخواهیم رها شویم.
بیایید بجای فکر کردن به تمام چیزهایی که دوست نداریم، آنها را بنویسیم.
پس هرروز از نوروز را میهمان دلهای شما هستیم.
❗️برای اطلاعات بیشتر لطفا وارد لینک زیر شوید:
https://tttttt.me/+yaifVnG-5pY4NWVk
@adabi_aut
شب زمستان در آستانهی تمام شدن است و اندکاندک پرتو امید بهار در حال نمايان شدن است...
در این وقت و ساعت برای تمامی شما خوبان آرزو داریم که سال پیش رو، مملو از شادمانی، عشق و لحظات دلنشین و خاطرهانگیز باشد و در آرامش ایام سر کنید.
نوروزتان پیروز🌱
#نوروزانه
@adabi_aut
در این وقت و ساعت برای تمامی شما خوبان آرزو داریم که سال پیش رو، مملو از شادمانی، عشق و لحظات دلنشین و خاطرهانگیز باشد و در آرامش ایام سر کنید.
نوروزتان پیروز🌱
#نوروزانه
@adabi_aut
ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
بوی یکرنگی از این نقش نمیآید خیز
دلق آلوده صوفی به می ناب بشوی
سفلهطبع است جهان بر کرمش تکیه مکن
ای جهاندیده ثبات قدم از سفله مجوی
دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ و به ره عیب مپوی
شکر آن را که دگربار رسیدی به بهار
بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی
روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ور نه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و روی
گوش بگشای که بلبل به فغان میگوید
خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی
گفتی از حافظ ما بوی ریا میآید
آفرین بر نفست باد که خوش بردی بوی
#حافظ
#نوروزانه
@adabi_aut
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
بوی یکرنگی از این نقش نمیآید خیز
دلق آلوده صوفی به می ناب بشوی
سفلهطبع است جهان بر کرمش تکیه مکن
ای جهاندیده ثبات قدم از سفله مجوی
دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ و به ره عیب مپوی
شکر آن را که دگربار رسیدی به بهار
بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی
روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ور نه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و روی
گوش بگشای که بلبل به فغان میگوید
خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی
گفتی از حافظ ما بوی ریا میآید
آفرین بر نفست باد که خوش بردی بوی
#حافظ
#نوروزانه
@adabi_aut
🔸کانون شعر و ادب برگزار میکند:
🔻کارگاه مبانی داستاننویسی
🔺مدرس: بهار رضایی گَلِج
🔻شروع دوره: 19 اردیبهشت 1402
سهشنبهها از ساعت 16 الی 18
به مدت 6 هفته
🔹راههای ثبت نام:
https://forms.gle/hzAeoKf6uJVEyWmm6
پیام به آیدی @Adabi_AUT_admin1
مراجعه به صورت حضوری
@adabi_aut
🔻کارگاه مبانی داستاننویسی
🔺مدرس: بهار رضایی گَلِج
🔻شروع دوره: 19 اردیبهشت 1402
سهشنبهها از ساعت 16 الی 18
به مدت 6 هفته
🔹راههای ثبت نام:
https://forms.gle/hzAeoKf6uJVEyWmm6
پیام به آیدی @Adabi_AUT_admin1
مراجعه به صورت حضوری
@adabi_aut