کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
943 subscribers
886 photos
81 videos
95 files
214 links
«تو را سزد که کنی خانهٔ ادب آباد»

ارتباط با ما :
@Adabi_AUT0
Download Telegram
«در رثای غزاله علیزاده»

لا
حالی که به نخجیر آیی از کشمیر
شالی از دریا آیی با
حالی که به آن گودی بی ما آیی
و سیاه آیی خوابایی از مخفیدر
حالی که ندانی که نمی‌دانی نه، دانی می‌دانی
با آن لب بالا برگشته بالا
لالا لالا تو غزاله لا
حالی که تو بازوها را خالی کردی از خیل سودا
برگشتی به زبانِ پیش از بودنِ خود لا
با سینه‌ی مغروری مفرد سرشاری از خود بی شیرازه لا لالا لا
«گِریم تا او نکشاند خود را
ما را بکشد خود را نکشاند»
این را یک زنکودکِ عاشق پیش از خود مرگیدنِ او می‌گفت
حالی که بجنباند به بیابان سر را گورآهو
که ببوساند خود را به فضای پوشان
که بیندازد دنیا را شرقی در مخفیدر
نه، دانی می‌دانی تو غزاله لا
خوابی و بخوابی خوابی و بخوانی دربردر
اویانم دنیا را تا زیبا شد
بِتوام خود را تا حدِ نمنیدن
لالایم تا مرز خود ـــ مرگیدن
که شوم کفنش
و زنیدن را طلبم
بتِ چینی خفته در پرده
که خراسانِ ابروهایش آمودریا را دربردر
حالی که مویم نیمه‌ی آن مینیاتور بی عاشقه را مویم لا
خشک آید آن جنگل که تو را از خود ناویزدها
خشک آید! نیمه‌ی آن بی عاشقه را لا حالا مویم
معشوقه در گودی آن شانه‌ی خوابآور و خرابآباد
طاوسی روی آور
محزونه‌ی ذیلِ ناهیدِ باران
بالا بالا
بارانِ بالا
و بلایی مشتق از شقه‌ی شاعر و کفن در وا
به نخفتن گفته آری و جهان را اما خفته آن‌جا‌ در مخفیدر
حالا به مصاف آید با مور آن‌جا آن میلاوِ رودکی‌ی ریگِ آمودریا
و زبانش میلاویه از او و سه بوس از آن سبزه با لب‌های بی چشمِ شاعر
لالا
تو غزاله لا
لالا
مویم لا بی صاحبِ «شب‌های تهران» را
و نگفتن را گویم گفتن را که نگفتن را گفتن لا
و زنیدن را طلبم
اویانم دنیا را تا زیباشد
نمنم از از
از از نمنم ای «راحله»ی «گردوشکنان»، گویم با باتو بی از
و جلوتر نروم
طاهر شدنت را نتوانم دیدن زیرزمینی شدنت را نتوانم
و بیایم این زیرزمین
که هسته‌ی خرما را برمی‌گیریم
و مغز گردو را در خرما می‌کاریم
طاووسی روی آور در مغز گردو در خرما لا لا
گیسو از روی پیشانی با انگشتی خونین به کنار
و طراوت غوغا تو غزاله
لا لا لا

رضا براهنی
#یادمان
@adabi_aut
Rasaye Ghazaleh
Reza Baraheni
دکلمه‌ی «رثای غزاله» با صدای رضا براهنی
#یادمان
@adabi_aut
بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست

#عماد_خراسانی
#۱۷۶
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم

جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز
که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم

شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم

حافظ
@adabi_aut
#رویداد

📣🔵کانون موسیقی پلی‌تکنیک تقدیم می‌کند:

#کارگاه پیش‌در‌آمدی بر #موسیقی_مدرن

🔹بررسی تحلیلی تاریخ موسیقی مدرن

🔸مکان: آمفی تئاتر فرهنگی - سه‌شنبه‌ها، ۶ و ۱۳ اسفند ماه، ساعت ۱۷-۱۹

🔹با همراهی #احسان_صبوحی، مسعود پیروی و کاوه جودت

(ارتباط با ما: @AUT_Music_Admin)
📌کانون شعر و‌ ادب دانشگاه امیرکبیر برگزار میکند:

🔸کارگاه شعر

🔹مدرس: دکتر سعید مهدوی

🔺لینک ثبت نام:
http://idpay.ir/adabi-sher/300000
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
📌کانون شعر و‌ ادب دانشگاه امیرکبیر برگزار میکند: 🔸کارگاه شعر 🔹مدرس: دکتر سعید مهدوی 🔺لینک ثبت نام: http://idpay.ir/adabi-sher/300000
به علت حال نامساعد استاد برگزاری این دوره تا فروردین امکان پذیر نمیباشد.


⭕️دوستانی که هزینه رو واریز کردند لطفا به آیدی کانون پیام بدهند.

ممنون از صبر و‌ شکیبایی شما.
📌کانون شعر و‌ ادب دانشگاه امیرکبیر برگزار میکند:

🔸کارگاه داستان نویسی «پیشرفته»

🔹مدرس: بهار رضایی کلج

الزامی در شرکت در کارگاه مقدماتی برای ثبت نام این دوره وجود ندارد

🔹لینک ثبت نام:
http://idpay.ir/dastan-pro

🔺هزینه ثبت نام:
اعضای کانون ۴۰ هزار تومان
سایر افراد ۵۰ هزار تومان
‏من مرغ آتشم
شب را به زیر سرخ پر خویش می‌کشم
در من هراس نیست ز سردی و تیرگی
من از سپیده‌های دروغین مشوّشم

-----------------------------------------

پنجم اسفندماه؛
زادروز سیاوش کسرایی، شاعر معاصر.

#یادمان
@adabi_aut
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
‏من مرغ آتشم شب را به زیر سرخ پر خویش می‌کشم در من هراس نیست ز سردی و تیرگی من از سپیده‌های دروغین مشوّشم ----------------------------------------- پنجم اسفندماه؛ زادروز سیاوش کسرایی، شاعر معاصر. #یادمان @adabi_aut
#یادمان

"شبنم"

در نشیب پُرشتاب برگ‌ها
شبنمی هستم سراپایم نگاه
اشک شب بودم شدم لبخند صبح
بر لب گل می‌شوم تصویر آه

لرزش جان مرا اندک مبین
پیکرم گهواره‌ی خورشیدهاست
سینه‌ی تنگم پر از توفان و موج
چشم من لبریز از امیدهاست

در دلم فریاد تندرهای خشم
در سرم اندیشه‌ی دریا شدن
از بلورینْ جامه بیرون آمدن
پَر شدن، آوا‌شدن، صحرا شدن

سایه‌ی هستی به سیمایم چنان
نقش‌های دلکش رنگین‌کمان
خنده، خالی از بدی‌های زمین
سینه، سرشار از نگاه آسمان

من دمی از روزگارم، بی‌درنگ
کَنده از دیروز و در فردا نهان
گرچه مرگم کام بگشوده است باز
شبنمم خندان به راه خود روان


سیاوش کسرایی | از دفتر خون سیاوش

@adabi_aut
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
‏من مرغ آتشم شب را به زیر سرخ پر خویش می‌کشم در من هراس نیست ز سردی و تیرگی من از سپیده‌های دروغین مشوّشم ----------------------------------------- پنجم اسفندماه؛ زادروز سیاوش کسرایی، شاعر معاصر. #یادمان @adabi_aut
#یادمان

سیاوش کسرایی به سال ۱۳۰۵ خورشیدی در اصفهان زاده شد و بسیار زود، در همان کودکی، به همراه خانواده‌اش به پایتخت آمد. در دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند. او در صف شاگردان نیما یوشیج، شاعری نام‌آور و برجسته به شمار می‌رود. دوازده سال پایانی زندگی‌اش در خارج از کشور گذشت و در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش، زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.


دفترهای شعر کسرایی:
آوا - ۱۳۳۶
آرش کمانگیر - ۱۳۳۸
خون سیاوش - ۱۳۴۱
سنگ و شبنم - ۱۳۴۵
با دماوند خاموش ۱۳۴۵
خانگی - ۱۳۴۶
به سرخی آتش، به طعم دود - ۱۳۵۵
از قرق تا خروسخوان - ۱۳۵۷
آمریکا! آمریکا - ۱۳۵۸
چهل کلید - ۱۳۶۰
تراشه‌های تبر - ۱۳۶۲
پیوند - ۱۳۶۳
هدیه برای خاک - ۱۳۶۸
ستارگان سپیده‌دم - ۱۳۶۸
مهره‌ی سرخ - ۱۳۷۴
هوای آفتاب - ۱۳۸۱

@adabi_aut
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
‏من مرغ آتشم شب را به زیر سرخ پر خویش می‌کشم در من هراس نیست ز سردی و تیرگی من از سپیده‌های دروغین مشوّشم ----------------------------------------- پنجم اسفندماه؛ زادروز سیاوش کسرایی، شاعر معاصر. #یادمان @adabi_aut
‏باز هنگامهٔ نام و ننگ است
راه بر ما تنگ است
یک نفر می‌افتد
یک نفر می‌شکند
می‌گریزد یک تن،
یک نفر اما با پرچم جان می‌ماند
یک نفر هست که باز
نغمهٔ خونین را
در تمام شب ما می‌خواند
عمر من
گرچه کوتاه‌تر از آه من است
هم درین نیم‌نفس
آن‌که می خواند و می ماند همراه من است.

سیاوش کسرایی

#یادمان
@adabi_aut
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
« راضیی از زندگی؟»
.
۶ ام اسفند ماه، زادروز #هوشنگ‌ابتهاج (سایه)
#یادمان

@adabi_aut
هوشنگ ابتهاج مقابل خانه‌ی پدری
.
محله ی استادسرای رشت/ سال ۱۳۸۶
@adabi_aut
در این خانه بگردید.pdf
2.4 MB
«در این خانه بگردید»

گفت و گوی میلاد عظیمی با #هوشنگ‌ابتهاج
«روایتی از سال های کودکی در خانه ی پدری»

همشهری داستان، سال نهم، شماره ۹۱، شهریور ۹۷
@adabi_aut
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
در این خانه بگردید.pdf
🔸بخش هایی از روایتِ «در این خانه بگردید»

پدرم در جوانی تار می زد، بعد که با مادرم ازدواج کرد، فکر کرد آبرومندانه نیست و کنار گذاشت.
اوایل ازدواج وقتی به خانه می آمده اگر مادرم خواب بوده، می نشسته بالای سرش ساز می زده تا مادرم بیدار شود.

در خانواده ی ما گیلکی حرف زدن علامت صمیمیت بود. فارسی حرف زدن علامت احترام بود و این همیشه رعایت می شد.
در تمام مکالمات روزمره مادرم با پدرم گیلکی حرف می زد، پدرم به او فارسی جواب می داد.

پدرم که با مادرم فارسی حرف می زد، با مادر خودش گیلکی حرف می زد و مادرش به او فارسی جواب می داد؛ یعنی مادر بزرگم به پسرش به عنوان مرد خانه احترام می کرد‌.
از این طرف پدرم با مادرم با احترام حرف می زد و مادرم با صمیمیت به گیلکی جواب می داد.
@adabi_aut
Hamishe dar mian_Triolet bqnd
@my_story_channel
آه که می زند برون ، از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان
.
 پیش تو ، جامه در برم نعره زند که بر درم
 آمدنت که بنگرم گریه نمی دهد امان
@adabi_aut
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
@my_story_channel – Hamishe dar mian_Triolet bqnd
نامدگان و رفتگان ، از دو کرانه ی زمان
 سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان

 در چمن تو می چرد آهوی دشت آسمان
 گرد سر تو می پرد باز سپید کهکشان

هر چه به گرد خویشتن می نگرم درین چمن
اینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان

 ای گل بوستان سرا از پس پرده ها در آ
 بوی تو می کشد مرا وقت سحر به بوستان
 
 ای که نهان نشسته ای باغ درون هسته ای
 هسته فروشکسته ای کاین همه باغ شد روان

مست نیاز من شدی ، پرده ی ناز پس زدی
از دل خود بر آمدی ، آمدن تو شد جهان

آه که می زند برون ، از سر و سینه موج خون
 من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان

پیش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم ؟
 کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان

 پیش تو ، جامه در برم نعره زند که بر درم
 آمدنت که بنگرم گریه نمی دهد امان

هوشنگ‌ ابتهاج

#یادمان
@adabi_aut