ای دوست به حنجر #شهیدان صلوات
بر قامت بی سر #شهیدان صلوات
از دامن زن مرد به معراج رود
بر دامن مادر #شهیدان صلواتـــــ

🍃🌹 @abohanane

وبه کسی که در راه خدا کشته شده مرده مگویید بلکه اینان زنده هایی هستندولی شمادرک نمی کنید
بقره/۱۵۴

#شهیدان_جاوید_الاثر
#مدافعان_حرم
#مجید_قربان_خانی
#مرتضی_کریمی

@abohanane

اصلا #شهیدان رفته اند🌹
تا ما بمانیم
ماندم چرا باید فقط جابمانیم😔

#شهدا

دستمان رابگیرید✋

درزندگی غرق شده ایم...❣
کانال شهید جاویدالاثر مرتضی کریمی...

@abohanane

‍ 🌹🌹🌹🌹🕊🕊🕊
#شهیدان مدافع حرم
شهیدمرتضی کریمی،علیرضا مرادی،محمدآژند،امیرعلی محمدیان،
محمداینانلو،عباس آبیاری،مجید قربانخانی،مصطفی چگینی،مهدی حیدری،فرزادزنگنه،عباس آسمیه،حسین امیدواری،میثم نظری

سالروز شهادتتان مبارک
94/10/21
دقیقا یک سال پیش همین ساعت خبرراشنیدم...😭😭😭
🌹🌹🌹🌹🕊🕊🕊
برای شادی روحشان صلوات

🆔 @abohanane

‍ 🌸🍂 #دوستان_شهدا 🍂🌸

همزاد کویرم تب باران دارم

درسینه دلی شکسته نالان دارم

دردفترخاطرات من بنویسید

من هرچه که دارم از #شهیدان دارم

🌹 #شهدا_را_فراموش‌_نکنید📿
@abohanane ✨

چه رازی‌ست،
از #شلمچه تا #خان‌طومان؟؟

هردو زمین،
آغشته به خون #شهیدان؛
و هر دو زمین،
هنوز خیلی از #شهدا را پس ندادند!

🌷گویی هردو، معطر به عطر چادر خاکی #حضرت_مادر گشتند....


پ.ن: ۲۱ دی ماه،
سال‌روز آسمانی شدن تعداد زیادی از شهدای عملیات #کربلای۵ در شلمچه، و #شهدای_فاتحین در #خان‌طومان!

✨ @abohanane ✨

🍃🌸
#شهیدان🕊🥀

خنده هاشان
خاڪی بــود...
گریه هاشان
آسمـــــانے...
بےریا و خاڪے
ڪہ باشـــــی ،
آسمــــــــانےها
خـاطرخواهت مےشونـد ...

#جمع_شهیدانمان_آرزوست😔

@abohanane🕊🏴

‍ 🌸🍂 #دوستان_شهدا 🍂🌸

🌷همزاد کویرم تب باران دارم

در سینه دلی شکسته نالان دارم

در دفترخاطرات من بنویسید

من هر چه که دارم از #شهیدان دارم🕊

🌹 #شهدا_را_فراموش‌_نکنید📿

🥀#شهید_مرتضی_کریمی🕊

🆔 @abohanane
┄═✼🍃🌺🍃✼═┄

💠 مادر دلسوخته

روایتی از زندگی مادر شهیدان عبدالجلیل، خلیل و منصور کارکوب زاده

🔻 جمعه شبکه دو
#شهیدان_کارکوب_زاده

🔴 بازپخش

💠 مادر دلسوخته
روایتی از زندگی مادر شهیدان عبدالجلیل، خلیل و منصور کارکوب زاده

🔻 امروز ساعت ۱۱ شبکه دو
#شهیدان_کارکوب_زاده

❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃


#خاطرات_شهید


●طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد...
یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت, معلوم بود که شهيد دراز کش مجروح شده بوده است. خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند.

●معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است...

●پدری سر پسر را به دامن گرفته است...
شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر...
کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کردی؟


#شهیدان🌷
#سیدابراهیم_اسماعیل_زاده
#سیدحسین_اسماعیل_زاده

مداح بود.
تمام روضه‌ها را از بَر بود.
انگار قسمت بود که همه روضه را از بر باشد؛ روزی به کارش می‌آمد!
مخصوصا روضه علی اکبر(ع)

ماشین که منفجر شد، همه مات و مبهوت مانده بودند. همین دو دقیقه‌ی قبل روح‌الله به رویشان لبخند زده و گفته بود: «اگر خدا بخواد همینجا، همین جلوی مقر شهادت رو روزیم می‌کنه»
حالا چطور می‌توانستند باور کنند ماشینی که جلوی چشمانشان می‌سوزد، قتلگاه رفقایشان است؟!

صدایش که از شدت بغض دورگه شده بود را در گلو انداخت و فریاد زد:
«خودتون رو جمع و جور کنید! همه ما عاشق شهادتیم...»
رفت داخل مقر و دو تا پتو آورد!
پهن کرد روی زمین تا گلهای پرپر اش را جمع کند. خب! فرمانده بود.
غیرتش اجازه نمی‌داد کسی جز خودش سربازانش را جمع کند.
گل‌هایش را که از روی زمین جمع کرد هر کدام را بغل کرد. آنها را بویید و بوسید.
زیر گوششان نجوایی کرد که نکند ما را فراموش کنید!
اما، امان از آن لحظه‌ای که می‌خواست برخیزد!
باز هم روضه:
« الان انکسر ظهری... اکنون کمرم شکست»
کمرش خم شده بود.
دیگر نمی‌توانست راست بایستد.
۳ روز بیشتر طاقت نیاورد.
پر کشید سوی #شهیدان ،سوی #سالار_شهیدان

#شهیدان #محمدحسین_محمدخانی
#روح_الله_قربانی