#دمی_با_شهدا
ازش پرسیدم؟
اين چيہ كہ روے سينہ ات
سنجاق كردے؟!
با لبخند جواب داد:
بـاطرے است!
اگر نباشہ قلبم كار نميڪنہ...🍃
@abohanane
ازش پرسیدم؟
اين چيہ كہ روے سينہ ات
سنجاق كردے؟!
با لبخند جواب داد:
بـاطرے است!
اگر نباشہ قلبم كار نميڪنہ...🍃
@abohanane
مجیدی که تک پسر مادر و عصای دست پدر بود،خدا گلچینش کرد...
کجا؟
خان طومان...
۲۱ دی ۹۴
در غربت کامل،
نه پیکری اومد،
نه انگشتر و حتی پلاکی...
مجید پااااک شد...
اینقدر که خدا گفت: ذره ای از تو رو به کسی نمیدم...
شب آخر جورابهای همرزمانش را میشسته همرزم مجید ازش مى پرسه:
مجید حیف تو نیس خالکوبى دارى؟!
مجید گفت: فردا این یا پاک مى شه یا خاک مى شه...!
عملیات شد و مجید با گلوله اى که به دستش خورد،آن خالکوبى براى همیشه پاک شد!
مجید قبل از اعزام، خواب خانم فاطمه زهرا (س) رو دیده بود، بهش گفته بودن که تا یک هفته ى دیگه میاى پیش ما...
مجید با چند گلوله (که چهار تا به پهلوش خورد)،مثل مادرش زهرا (س) به شهادت رسید ... 💔
#دمی_با_شهدا
#شهید_مجید_قربانخانی
@abohanane
کجا؟
خان طومان...
۲۱ دی ۹۴
در غربت کامل،
نه پیکری اومد،
نه انگشتر و حتی پلاکی...
مجید پااااک شد...
اینقدر که خدا گفت: ذره ای از تو رو به کسی نمیدم...
شب آخر جورابهای همرزمانش را میشسته همرزم مجید ازش مى پرسه:
مجید حیف تو نیس خالکوبى دارى؟!
مجید گفت: فردا این یا پاک مى شه یا خاک مى شه...!
عملیات شد و مجید با گلوله اى که به دستش خورد،آن خالکوبى براى همیشه پاک شد!
مجید قبل از اعزام، خواب خانم فاطمه زهرا (س) رو دیده بود، بهش گفته بودن که تا یک هفته ى دیگه میاى پیش ما...
مجید با چند گلوله (که چهار تا به پهلوش خورد)،مثل مادرش زهرا (س) به شهادت رسید ... 💔
#دمی_با_شهدا
#شهید_مجید_قربانخانی
@abohanane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهیدی که خالکوبی اش را خود خدا پاک کرد...
شهید مدافع حرم #مجید_قربانخانی
تو چهارماه متحول شد و پر کشید 🕊
حتما ببینید و منتشر کنید
#دمی_با_شهدا
@abohanane
شهید مدافع حرم #مجید_قربانخانی
تو چهارماه متحول شد و پر کشید 🕊
حتما ببینید و منتشر کنید
#دمی_با_شهدا
@abohanane
#دمی_با_شهدا❤️
مهدی از شناسایی که آمد نیمه شب بود و خوابید،
بچه ها که برای #نماز_شب بیدار شده بودند او را صدا نکردند چون می دانستند حسابی خسته است و شب بعد هم باید در عملیات شرکت کند.
اما او صبح که برای نماز بیدار شد با ناراحتی گفت:
" مگر نگفته بودم مرا برای نماز شب بیدار کنید .. ؟ "
دلیلش را گفتند ، آه سردی کشید و گفت:
" افسوس شب آخر عمرم، نماز شبم قضا شد .. "
فردا شب ، مهدی سامع به خیل شهیدان پیوست❣️
@abohanane
❣️💝🌷🌼❣️💝🌷🌼❣️💝🌷🌼
مهدی از شناسایی که آمد نیمه شب بود و خوابید،
بچه ها که برای #نماز_شب بیدار شده بودند او را صدا نکردند چون می دانستند حسابی خسته است و شب بعد هم باید در عملیات شرکت کند.
اما او صبح که برای نماز بیدار شد با ناراحتی گفت:
" مگر نگفته بودم مرا برای نماز شب بیدار کنید .. ؟ "
دلیلش را گفتند ، آه سردی کشید و گفت:
" افسوس شب آخر عمرم، نماز شبم قضا شد .. "
فردا شب ، مهدی سامع به خیل شهیدان پیوست❣️
@abohanane
❣️💝🌷🌼❣️💝🌷🌼❣️💝🌷🌼
#دمی_با_شهدا❤️
یک تکه کاغذ گرفته بود توی دستش؛ نگاه میکرد به کاغذ و بعد چشم میدوخت به پلاک خانه ها...
زن پرسید:
دنبال جایی میگردی پسرم؟
سرباز گفت:خانه ی مرادیان
- با مرادیان چه کار داری؟
- از ستاد لشکر برایشان نامه آورده ام.
همین که زن گفت "من مرادیان هستم"، سرباز کاغذ را توی دستش مچاله کرد.
مادر،کیف پسرش را روی دوش سرباز شناخت...
نوشته ی توی کاغذ،خبر شهادت "زوریک" بود؛اولین شهید ارمنی ایران.
شهید زوریک مرادیان❣️
@abohanane
🌺🌼🍃🌺🌼🍃🌺🌼🍃🌺🌼🍃
یک تکه کاغذ گرفته بود توی دستش؛ نگاه میکرد به کاغذ و بعد چشم میدوخت به پلاک خانه ها...
زن پرسید:
دنبال جایی میگردی پسرم؟
سرباز گفت:خانه ی مرادیان
- با مرادیان چه کار داری؟
- از ستاد لشکر برایشان نامه آورده ام.
همین که زن گفت "من مرادیان هستم"، سرباز کاغذ را توی دستش مچاله کرد.
مادر،کیف پسرش را روی دوش سرباز شناخت...
نوشته ی توی کاغذ،خبر شهادت "زوریک" بود؛اولین شهید ارمنی ایران.
شهید زوریک مرادیان❣️
@abohanane
🌺🌼🍃🌺🌼🍃🌺🌼🍃🌺🌼🍃