🖋 دربارهی هوش روایی
📌ایدهی اساسی هوش روایی این است که انسان از زمان تولد در معرض دادهها و اطلاعاتی قرار میگیرد که در قالب قصه ریخته شدهاند. این تجربهی تکرارشونده مغز انسان را برمیانگیزد تا مسیرهایی عصبی برقرار و تقویت کند که باعث میشوند انسان همهی دادهها و اطلاعات دریافتی را از دریچهی قصه پردازش کند. به بیان دیگر، انسان از همان سنین خردسالی میآموزد که معنای جهان را از طریق سازماندهی افکارش در قالب الگوهای داستانی درک کند. الگوهایی که حکم «اجزای قصه» را دارند و با مسئلهها و سفرهای اکتشافی و گرهگشاییها تکمیل میشوند.
📌هر بار که مسئلهای را حل میکنید، مغزتان تجربهی حل آن مسئله را به شکل یک «بسته»ی داستانی در حافظهی شما بایگانی میکند. این بستهها نوعی پایگاه داده یا کتابخانهی داستانی تشکیل میدهند که منحصر به خود شماست؛ کتابخانهای که از روز تولد تا مرگ به بسط و توسعهی آن مشغولید.
🔸شاید این مطلب برای معلم های دور و برتان هم مفید باشد.
🔸دربارهی هوش روایی در سایت #نشر_اطراف بیشتر بخوانید:
goo.gl/bbwQA4
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
📌ایدهی اساسی هوش روایی این است که انسان از زمان تولد در معرض دادهها و اطلاعاتی قرار میگیرد که در قالب قصه ریخته شدهاند. این تجربهی تکرارشونده مغز انسان را برمیانگیزد تا مسیرهایی عصبی برقرار و تقویت کند که باعث میشوند انسان همهی دادهها و اطلاعات دریافتی را از دریچهی قصه پردازش کند. به بیان دیگر، انسان از همان سنین خردسالی میآموزد که معنای جهان را از طریق سازماندهی افکارش در قالب الگوهای داستانی درک کند. الگوهایی که حکم «اجزای قصه» را دارند و با مسئلهها و سفرهای اکتشافی و گرهگشاییها تکمیل میشوند.
📌هر بار که مسئلهای را حل میکنید، مغزتان تجربهی حل آن مسئله را به شکل یک «بسته»ی داستانی در حافظهی شما بایگانی میکند. این بستهها نوعی پایگاه داده یا کتابخانهی داستانی تشکیل میدهند که منحصر به خود شماست؛ کتابخانهای که از روز تولد تا مرگ به بسط و توسعهی آن مشغولید.
🔸شاید این مطلب برای معلم های دور و برتان هم مفید باشد.
🔸دربارهی هوش روایی در سایت #نشر_اطراف بیشتر بخوانید:
goo.gl/bbwQA4
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
🖋 باید زورت به خودت برسد...
📆 به مناسبت ۱۹ اردیبهشت، زادروز تولد جبار باغچه بان
🕊 ده سالم بود و ماه رمضان روزه میگرفتم. یک روز دلم از گرسنگی ضعف رفت. دزدانه رفتم توی آشپزخانه. یک تکه نان از سفره برداشتم و یکی دو لقمه خوردم. تا دم افطار به پدر و مادرم نزدیک نشدم. شنیده بودم از لبهای آدم معلوم میشود که روزهخواری کرده یا نه. وقت افطار با نگرانی سر سفره نشستم و زیرچشمی مواظب پدر و مادرم بودم اما بو نبرده بودند. بعد از آن، دو سه بار دیگر همان کار را کردم و باز هم نفهمیدند اما چند روز بعد ترسی به جانم افتاد. به خودم گفتم «اما خدا چی؟ خدا هم ندید و نفهمید؟» ترسم بیشتر و بیشتر شد. در آن شرایط تنها کسی که میتوانستم به او پناهنده شوم مادرم بود که گرچه سواد خواندن و نوشتن نداشت اما زنی روشن و روشنفکر بود.
مادرم از وضع و حال من متوجه شده بود که اتفاقی افتاده؛ پرسید «چرا نگرانی؟ از چه میترسی؟» اعتراف کردم. به او گفتم حتماً خدا دیده و فهمیده و روز قیامت مرا توی جهنم خواهد انداخت. مادرم با خندهرویی مرا دلداری داد و گفت «بیخودی میترسی، خدا با تو کاری نخواهد داشت، خدا هیچ بچهای را آتش نمیزند». از صدا و نگاهش معلوم بود که به آنچه میگفت اعتقاد داشت. راحت شدم. مادرم به حرفش ادامه داد و گفت «نه به جهنم خواهی رفت، نه مجازات دیگری خواهی دید اما گیرم کسی ندید و نفهمید تو که خودت را دیدهای و میدانی چه میکردی. تو باید از خودت خجالت بکشی، برای اینکه زورت به خودت نرسیده و عهدشکنی کردهای. تو بزرگ خواهی شد. مَرد خواهی شد و هزار جور سختی و بلا به تو رو خواهد آورد. تو باید زورِ جنگیدن با آنها را داشته باشی و مردی که زورش به خودش نرسد، زورش به هیچ چیز دیگر هم نخواهد رسید»
سالها گذشت و من بزرگ شدم، مرد شدم. آمدم تبریز. کارم سخت بود. زباندار کردن لالها و آموختن خواندن و نوشتن به آنها در شهری که کسی مرا نمیشناخت، کار آسانی نبود. جنگی سخت و طولانی را در برابر خودم میدیدم. فارسیام آنچنان نبود. لهجهی ترکی داشتم. هنوز نتوانسته بودم تابعیت ایران را بگیرم. مهاجر قفقازی بودم و گذرنامهی آذربایجانی داشتم. یاد حرف مادرم افتادم که میگفت «اگر مرد زورش به خودش برسد، به خیلی چیزهای دیگر هم زورش خواهد رسید.» تصمیم گرفتم سالی یک ماه روزه بگیرم.
غیر از این تصمیم گرفتم در این ماه از خشم و عصبانیت هم روزه باشم، چون تدریس به کر و لالها صبر و حوصله میخواهد.گاهی فهماندن یک کلمه ممکن است از یک ساعت هم بیشتر طول بکشد و آدم بدون این که دستش پر باشد ممکن است عصبانی شود و تشر بزند.
منبع: کانال تلگرام نشر اطراف:
@atrafpublication
#جبار_باغچه_بان
#نشر_اطراف
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
📆 به مناسبت ۱۹ اردیبهشت، زادروز تولد جبار باغچه بان
🕊 ده سالم بود و ماه رمضان روزه میگرفتم. یک روز دلم از گرسنگی ضعف رفت. دزدانه رفتم توی آشپزخانه. یک تکه نان از سفره برداشتم و یکی دو لقمه خوردم. تا دم افطار به پدر و مادرم نزدیک نشدم. شنیده بودم از لبهای آدم معلوم میشود که روزهخواری کرده یا نه. وقت افطار با نگرانی سر سفره نشستم و زیرچشمی مواظب پدر و مادرم بودم اما بو نبرده بودند. بعد از آن، دو سه بار دیگر همان کار را کردم و باز هم نفهمیدند اما چند روز بعد ترسی به جانم افتاد. به خودم گفتم «اما خدا چی؟ خدا هم ندید و نفهمید؟» ترسم بیشتر و بیشتر شد. در آن شرایط تنها کسی که میتوانستم به او پناهنده شوم مادرم بود که گرچه سواد خواندن و نوشتن نداشت اما زنی روشن و روشنفکر بود.
مادرم از وضع و حال من متوجه شده بود که اتفاقی افتاده؛ پرسید «چرا نگرانی؟ از چه میترسی؟» اعتراف کردم. به او گفتم حتماً خدا دیده و فهمیده و روز قیامت مرا توی جهنم خواهد انداخت. مادرم با خندهرویی مرا دلداری داد و گفت «بیخودی میترسی، خدا با تو کاری نخواهد داشت، خدا هیچ بچهای را آتش نمیزند». از صدا و نگاهش معلوم بود که به آنچه میگفت اعتقاد داشت. راحت شدم. مادرم به حرفش ادامه داد و گفت «نه به جهنم خواهی رفت، نه مجازات دیگری خواهی دید اما گیرم کسی ندید و نفهمید تو که خودت را دیدهای و میدانی چه میکردی. تو باید از خودت خجالت بکشی، برای اینکه زورت به خودت نرسیده و عهدشکنی کردهای. تو بزرگ خواهی شد. مَرد خواهی شد و هزار جور سختی و بلا به تو رو خواهد آورد. تو باید زورِ جنگیدن با آنها را داشته باشی و مردی که زورش به خودش نرسد، زورش به هیچ چیز دیگر هم نخواهد رسید»
سالها گذشت و من بزرگ شدم، مرد شدم. آمدم تبریز. کارم سخت بود. زباندار کردن لالها و آموختن خواندن و نوشتن به آنها در شهری که کسی مرا نمیشناخت، کار آسانی نبود. جنگی سخت و طولانی را در برابر خودم میدیدم. فارسیام آنچنان نبود. لهجهی ترکی داشتم. هنوز نتوانسته بودم تابعیت ایران را بگیرم. مهاجر قفقازی بودم و گذرنامهی آذربایجانی داشتم. یاد حرف مادرم افتادم که میگفت «اگر مرد زورش به خودش برسد، به خیلی چیزهای دیگر هم زورش خواهد رسید.» تصمیم گرفتم سالی یک ماه روزه بگیرم.
غیر از این تصمیم گرفتم در این ماه از خشم و عصبانیت هم روزه باشم، چون تدریس به کر و لالها صبر و حوصله میخواهد.گاهی فهماندن یک کلمه ممکن است از یک ساعت هم بیشتر طول بکشد و آدم بدون این که دستش پر باشد ممکن است عصبانی شود و تشر بزند.
منبع: کانال تلگرام نشر اطراف:
@atrafpublication
#جبار_باغچه_بان
#نشر_اطراف
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
Forwarded from معلم: یادگیرنده مادام العمر
🖋 باید زورت به خودت برسد...
📆 به مناسبت ۱۹ اردیبهشت، زادروز تولد جبار باغچه بان
🕊 ده سالم بود و ماه رمضان روزه میگرفتم. یک روز دلم از گرسنگی ضعف رفت. دزدانه رفتم توی آشپزخانه. یک تکه نان از سفره برداشتم و یکی دو لقمه خوردم. تا دم افطار به پدر و مادرم نزدیک نشدم. شنیده بودم از لبهای آدم معلوم میشود که روزهخواری کرده یا نه. وقت افطار با نگرانی سر سفره نشستم و زیرچشمی مواظب پدر و مادرم بودم اما بو نبرده بودند. بعد از آن، دو سه بار دیگر همان کار را کردم و باز هم نفهمیدند اما چند روز بعد ترسی به جانم افتاد. به خودم گفتم «اما خدا چی؟ خدا هم ندید و نفهمید؟» ترسم بیشتر و بیشتر شد. در آن شرایط تنها کسی که میتوانستم به او پناهنده شوم مادرم بود که گرچه سواد خواندن و نوشتن نداشت اما زنی روشن و روشنفکر بود.
مادرم از وضع و حال من متوجه شده بود که اتفاقی افتاده؛ پرسید «چرا نگرانی؟ از چه میترسی؟» اعتراف کردم. به او گفتم حتماً خدا دیده و فهمیده و روز قیامت مرا توی جهنم خواهد انداخت. مادرم با خندهرویی مرا دلداری داد و گفت «بیخودی میترسی، خدا با تو کاری نخواهد داشت، خدا هیچ بچهای را آتش نمیزند». از صدا و نگاهش معلوم بود که به آنچه میگفت اعتقاد داشت. راحت شدم. مادرم به حرفش ادامه داد و گفت «نه به جهنم خواهی رفت، نه مجازات دیگری خواهی دید اما گیرم کسی ندید و نفهمید تو که خودت را دیدهای و میدانی چه میکردی. تو باید از خودت خجالت بکشی، برای اینکه زورت به خودت نرسیده و عهدشکنی کردهای. تو بزرگ خواهی شد. مَرد خواهی شد و هزار جور سختی و بلا به تو رو خواهد آورد. تو باید زورِ جنگیدن با آنها را داشته باشی و مردی که زورش به خودش نرسد، زورش به هیچ چیز دیگر هم نخواهد رسید»
سالها گذشت و من بزرگ شدم، مرد شدم. آمدم تبریز. کارم سخت بود. زباندار کردن لالها و آموختن خواندن و نوشتن به آنها در شهری که کسی مرا نمیشناخت، کار آسانی نبود. جنگی سخت و طولانی را در برابر خودم میدیدم. فارسیام آنچنان نبود. لهجهی ترکی داشتم. هنوز نتوانسته بودم تابعیت ایران را بگیرم. مهاجر قفقازی بودم و گذرنامهی آذربایجانی داشتم. یاد حرف مادرم افتادم که میگفت «اگر مرد زورش به خودش برسد، به خیلی چیزهای دیگر هم زورش خواهد رسید.» تصمیم گرفتم سالی یک ماه روزه بگیرم.
غیر از این تصمیم گرفتم در این ماه از خشم و عصبانیت هم روزه باشم، چون تدریس به کر و لالها صبر و حوصله میخواهد.گاهی فهماندن یک کلمه ممکن است از یک ساعت هم بیشتر طول بکشد و آدم بدون این که دستش پر باشد ممکن است عصبانی شود و تشر بزند.
منبع: کانال تلگرام نشر اطراف:
@atrafpublication
#جبار_باغچه_بان
#نشر_اطراف
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
📆 به مناسبت ۱۹ اردیبهشت، زادروز تولد جبار باغچه بان
🕊 ده سالم بود و ماه رمضان روزه میگرفتم. یک روز دلم از گرسنگی ضعف رفت. دزدانه رفتم توی آشپزخانه. یک تکه نان از سفره برداشتم و یکی دو لقمه خوردم. تا دم افطار به پدر و مادرم نزدیک نشدم. شنیده بودم از لبهای آدم معلوم میشود که روزهخواری کرده یا نه. وقت افطار با نگرانی سر سفره نشستم و زیرچشمی مواظب پدر و مادرم بودم اما بو نبرده بودند. بعد از آن، دو سه بار دیگر همان کار را کردم و باز هم نفهمیدند اما چند روز بعد ترسی به جانم افتاد. به خودم گفتم «اما خدا چی؟ خدا هم ندید و نفهمید؟» ترسم بیشتر و بیشتر شد. در آن شرایط تنها کسی که میتوانستم به او پناهنده شوم مادرم بود که گرچه سواد خواندن و نوشتن نداشت اما زنی روشن و روشنفکر بود.
مادرم از وضع و حال من متوجه شده بود که اتفاقی افتاده؛ پرسید «چرا نگرانی؟ از چه میترسی؟» اعتراف کردم. به او گفتم حتماً خدا دیده و فهمیده و روز قیامت مرا توی جهنم خواهد انداخت. مادرم با خندهرویی مرا دلداری داد و گفت «بیخودی میترسی، خدا با تو کاری نخواهد داشت، خدا هیچ بچهای را آتش نمیزند». از صدا و نگاهش معلوم بود که به آنچه میگفت اعتقاد داشت. راحت شدم. مادرم به حرفش ادامه داد و گفت «نه به جهنم خواهی رفت، نه مجازات دیگری خواهی دید اما گیرم کسی ندید و نفهمید تو که خودت را دیدهای و میدانی چه میکردی. تو باید از خودت خجالت بکشی، برای اینکه زورت به خودت نرسیده و عهدشکنی کردهای. تو بزرگ خواهی شد. مَرد خواهی شد و هزار جور سختی و بلا به تو رو خواهد آورد. تو باید زورِ جنگیدن با آنها را داشته باشی و مردی که زورش به خودش نرسد، زورش به هیچ چیز دیگر هم نخواهد رسید»
سالها گذشت و من بزرگ شدم، مرد شدم. آمدم تبریز. کارم سخت بود. زباندار کردن لالها و آموختن خواندن و نوشتن به آنها در شهری که کسی مرا نمیشناخت، کار آسانی نبود. جنگی سخت و طولانی را در برابر خودم میدیدم. فارسیام آنچنان نبود. لهجهی ترکی داشتم. هنوز نتوانسته بودم تابعیت ایران را بگیرم. مهاجر قفقازی بودم و گذرنامهی آذربایجانی داشتم. یاد حرف مادرم افتادم که میگفت «اگر مرد زورش به خودش برسد، به خیلی چیزهای دیگر هم زورش خواهد رسید.» تصمیم گرفتم سالی یک ماه روزه بگیرم.
غیر از این تصمیم گرفتم در این ماه از خشم و عصبانیت هم روزه باشم، چون تدریس به کر و لالها صبر و حوصله میخواهد.گاهی فهماندن یک کلمه ممکن است از یک ساعت هم بیشتر طول بکشد و آدم بدون این که دستش پر باشد ممکن است عصبانی شود و تشر بزند.
منبع: کانال تلگرام نشر اطراف:
@atrafpublication
#جبار_باغچه_بان
#نشر_اطراف
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
📚 مجموعهی «بچههای اطراف جهان» منتشر شد
🔹دربارهی مجموعه
مجموعهی «بچههای اطراف جهان» پنجرهی کوچکی است برای دیدن و شنیدن قصههای واقعی دربارهی بچههایی از کشورهای مختلف که قهرمانِ شهر یا خانوادهی خودشان بودهاند. این قصهها میتواند الهامبخش بچهها باشد تا بیتفاوت نباشند و دنیای اطرافشان را کمی بهتر کنند. کتابهای این مجموعه که برای نوجوانان و کودکان بالای هشت سال نوشته شده، هم به بچهها اطلاعاتی دربارهی تنوع و تفاوتهای زندگی بچهها در نقاط مختلف دنیا میدهد و هم آنها را با موضوعاتی مثل حفظ محیطزیست، کمک به همنوع، راهاندازی کسبوکار، کمک به اقتصاد خانواده و... آشنا میکند. ولی از همهی اینها مهمتر این مجموعه یاد بچهها میاندازد که جهان خیلی بزرگ است و برای تعامل با بچههای دیگر جهان اول باید با زندگی و قصههای آنها آشنا شوند.
🔹آشنایی با کتابهای مجموعه
🔸«پسری که فیل را بزرگ کرد»
داستان واقعی نوجوانی اهل زامبیا که از فیلها میترسد ولی بچهفیلی که دارد غرق میشود او را وارد مسیر تازهای در زندگیاش میکند.
▫️نویسنده: مارگریت رورس
▫️مترجم: کیوان سررشته
▫️تعداد صفحات: ۵۵
🔸«دختری که باغ را سرسبز کرد»
داستان واقعی نوجوانی از هندوراس که زمین کشاورزیشان گرفتار خشکسالی شده است. او با کمک معلم مدرسه روشی برای مراقبت از زمین کشاورزی یاد میگیرد.
▫️نویسنده: کیتی اسمیت میلوی
▫️مترجم: الهام خشهچی
▫️تعداد صفحات: ۴۰
🔸«پسری که با برگ موز فوتبال راه انداخت»
داستان واقعی نوجوانی اهل بروندو که در کشورش جنگ شده است. دئو در اردوگاه پناهندگان دور از خانوادهاش است و هیچ دوستی هم ندارد اما یک بازی ساده دنیایش را عوض میکند.
▫️نویسنده: کیتی اسمیت میلوی
▫️مترجم: بتول فیروزان
▫️تعداد صفحات: ۴۰
🔸«پسری که صدای خرسها شد»
داستان واقعی نوجوانی کانادایی که میخواهد گونهی نادری از خرسها را نجات بدهد ولی برای این کار باید بر مشکل خودش هم غلبه کند.
▫️نویسنده: کارمن اولیویر
▫️مترجم: امین شیرپور
▫️تعداد صفحات: ۴۰
🔸«پسری که خانهی بیدود ساخت»
داستان واقعی نوجوانی که در بنگلادش زندگی میکند و با جستجو و پشتکار به ایدهای میرسد تا با کمک آن، مادر و خواهر کوچکش نگران آشپزی روی آتش نباشند.
▫️نویسنده: الیزابت سانبی
▫️مترجم: امین شیرپور
▫️تعداد صفحات: ۴۰
🔸«دختری که مزرعه را نجات داد»
داستان واقعی نوجوانی اهل بورکینافاسو که از دوچرخهی قرمزی که هدیه گرفته برای فروش محصولات مزرعه و دور کردن پرندگان کمک میگیرد و خانوادهاش را خوشحال میکند.
▫️نویسنده: جود ایزابلا
▫️مترجم: لیدا هادی
▫️تعداد صفحات: ۴۰
🔹کپیرایت کتاب
نشر ادامه، واحد کودک و نوجوان نشر اطراف، حق انحصاری چاپ و انتشار کتابهای مجموعهی «بچههای اطراف جهان» را طبق قانون جهانی کپیرایت از انتشارات Kids Can Press خریداری کرده است.
🔸در سایت اطراف میتوانید توضیحات مفصلتری دربارهی این کتابها و نویسندگانشان بخوانید.
🔸کتابهای این مجموعه را میتوانید به صورت جداگانه یا به شکل مجموعهی شش جلدی همراه با قاب مقوایی با تخفیف از سایت atraf.ir بخرید. کتاب از فردا هم کتابفروشیها میرود.
#کتاب
#کتابخوانی
#مطالعه
#نشر_ادامه
#نشر_اطراف
منبع:
@atrafpublication
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
🔹دربارهی مجموعه
مجموعهی «بچههای اطراف جهان» پنجرهی کوچکی است برای دیدن و شنیدن قصههای واقعی دربارهی بچههایی از کشورهای مختلف که قهرمانِ شهر یا خانوادهی خودشان بودهاند. این قصهها میتواند الهامبخش بچهها باشد تا بیتفاوت نباشند و دنیای اطرافشان را کمی بهتر کنند. کتابهای این مجموعه که برای نوجوانان و کودکان بالای هشت سال نوشته شده، هم به بچهها اطلاعاتی دربارهی تنوع و تفاوتهای زندگی بچهها در نقاط مختلف دنیا میدهد و هم آنها را با موضوعاتی مثل حفظ محیطزیست، کمک به همنوع، راهاندازی کسبوکار، کمک به اقتصاد خانواده و... آشنا میکند. ولی از همهی اینها مهمتر این مجموعه یاد بچهها میاندازد که جهان خیلی بزرگ است و برای تعامل با بچههای دیگر جهان اول باید با زندگی و قصههای آنها آشنا شوند.
🔹آشنایی با کتابهای مجموعه
🔸«پسری که فیل را بزرگ کرد»
داستان واقعی نوجوانی اهل زامبیا که از فیلها میترسد ولی بچهفیلی که دارد غرق میشود او را وارد مسیر تازهای در زندگیاش میکند.
▫️نویسنده: مارگریت رورس
▫️مترجم: کیوان سررشته
▫️تعداد صفحات: ۵۵
🔸«دختری که باغ را سرسبز کرد»
داستان واقعی نوجوانی از هندوراس که زمین کشاورزیشان گرفتار خشکسالی شده است. او با کمک معلم مدرسه روشی برای مراقبت از زمین کشاورزی یاد میگیرد.
▫️نویسنده: کیتی اسمیت میلوی
▫️مترجم: الهام خشهچی
▫️تعداد صفحات: ۴۰
🔸«پسری که با برگ موز فوتبال راه انداخت»
داستان واقعی نوجوانی اهل بروندو که در کشورش جنگ شده است. دئو در اردوگاه پناهندگان دور از خانوادهاش است و هیچ دوستی هم ندارد اما یک بازی ساده دنیایش را عوض میکند.
▫️نویسنده: کیتی اسمیت میلوی
▫️مترجم: بتول فیروزان
▫️تعداد صفحات: ۴۰
🔸«پسری که صدای خرسها شد»
داستان واقعی نوجوانی کانادایی که میخواهد گونهی نادری از خرسها را نجات بدهد ولی برای این کار باید بر مشکل خودش هم غلبه کند.
▫️نویسنده: کارمن اولیویر
▫️مترجم: امین شیرپور
▫️تعداد صفحات: ۴۰
🔸«پسری که خانهی بیدود ساخت»
داستان واقعی نوجوانی که در بنگلادش زندگی میکند و با جستجو و پشتکار به ایدهای میرسد تا با کمک آن، مادر و خواهر کوچکش نگران آشپزی روی آتش نباشند.
▫️نویسنده: الیزابت سانبی
▫️مترجم: امین شیرپور
▫️تعداد صفحات: ۴۰
🔸«دختری که مزرعه را نجات داد»
داستان واقعی نوجوانی اهل بورکینافاسو که از دوچرخهی قرمزی که هدیه گرفته برای فروش محصولات مزرعه و دور کردن پرندگان کمک میگیرد و خانوادهاش را خوشحال میکند.
▫️نویسنده: جود ایزابلا
▫️مترجم: لیدا هادی
▫️تعداد صفحات: ۴۰
🔹کپیرایت کتاب
نشر ادامه، واحد کودک و نوجوان نشر اطراف، حق انحصاری چاپ و انتشار کتابهای مجموعهی «بچههای اطراف جهان» را طبق قانون جهانی کپیرایت از انتشارات Kids Can Press خریداری کرده است.
🔸در سایت اطراف میتوانید توضیحات مفصلتری دربارهی این کتابها و نویسندگانشان بخوانید.
🔸کتابهای این مجموعه را میتوانید به صورت جداگانه یا به شکل مجموعهی شش جلدی همراه با قاب مقوایی با تخفیف از سایت atraf.ir بخرید. کتاب از فردا هم کتابفروشیها میرود.
#کتاب
#کتابخوانی
#مطالعه
#نشر_ادامه
#نشر_اطراف
منبع:
@atrafpublication
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
معلم: یادگیرنده مادام العمر
📚 مجموعهی «بچههای اطراف جهان» منتشر شد 🔹دربارهی مجموعه مجموعهی «بچههای اطراف جهان» پنجرهی کوچکی است برای دیدن و شنیدن قصههای واقعی دربارهی بچههایی از کشورهای مختلف که قهرمانِ شهر یا خانوادهی خودشان بودهاند. این قصهها میتواند الهامبخش بچهها…
🕊 تخفیف ویژه برای یادگیرندههای مادامالعمر
📚 مجموعه «بچههای اطراف جهان» که بهتازگی در نشر اطراف برای بچههای بالای هشت سال منتشر شده، فارغ از الگوسازیها و ارزشهایش برای بچهها، معلمان، تسهیلگران و پژوهشگران حوزهی کودک را هم با قالب و رویکردی نو آشنا میکند.
🌍 قهرمانان این مجموعه نوجوانانی از کشورهای مختلفاند و با کارهایی ساده و کوچک تغییری در محیط زندگیشان به وجود آوردهاند:
✔️ نامهی مؤثری نوشتند،
✔️ چیز خاصی ساختند،
✔️ به افزایش محصولات روستایشان کمک کردند یا کارهایی از این دست.
ماجراهای این کتابها واقعی است و در انتهای هر کتاب سرنوشت و شرح مختصر زندگی قهرمان کتاب که حالا بزرگ شده همراه عکس او آمده است. این مجموعه دعوتی است از بچهها به تصمیمگیری، کنشگری و تأثیرگذاری در جامعه و تلاش برای رهایی از محدودیتها و جبرهای محیطی.
📌 از همین رو، مجموعهی «بچههای اطراف جهان» میتواند قالب و فرمی برای معلمها و هرکسی باشد که با بچهها سر و کار دارد.
این مجموعه به معلمها و تسهیلگران نشان میدهد چطور با کارهای ساده میشود بچهها را به تسلیم نشدن و تلاش به تغییر تشویق کرد. در چند جلد از کتابهای این مجموعه، معلمها هستند که باعث عاملیت و کنشگری بچهها میشوند. در کتاب «دختری که باغ را سرسبز کرد» تاثیر دن الیاس، معلمی از هندوراس را در تغییر مکانیزم کشاورزی و اقتصادی روستا و تاثیرش در نسلهای روستایی کشورشان را میبینیم.
📚 نشر اطراف بسیار مشتاق است که این کتابها علاوه بر بچهها به دست معلمهای خوب کشور برسد و به همین دلیل تخفیف ۲۵ درصدی برای همراهان کانال معلم یادگیرندهی مادامالعمر در نظر گرفته است.
‼️ شما میتوانید از امروز تا روز دوشنبه ۱۵ آذر از این تخفیف استفاده کنید. بعد از ورود به سایت atraf.ir و انتخاب مجموعهی «بچههای اطراف جهان» در سبد خریدتان، با وارد کردن کد تخفیف Teacheraslll میتوانید از تخفیف ۲۵ درصدی این مجموعه برخوردار شوید تا در اسرع وقت برایتان با پست ارسال شود.
💻 اگر برای استفاده از سایت به مشکلی جدی برخوردید، میتوانید با پیام واتزاپ به شمارهی ۰۹۳۳۵۴۸۱۱۰۵ سفارش دهید.
📌 لطفاً در پیامتان ذکر کنید که از کانال معلم یادگیرنده تماس گرفتهاید تا سفارشتان با همین تخفیف پذیرفته شود.
#کتاب #کتابخوانی
#مطالعه #نشر_اطراف
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL
📚 مجموعه «بچههای اطراف جهان» که بهتازگی در نشر اطراف برای بچههای بالای هشت سال منتشر شده، فارغ از الگوسازیها و ارزشهایش برای بچهها، معلمان، تسهیلگران و پژوهشگران حوزهی کودک را هم با قالب و رویکردی نو آشنا میکند.
🌍 قهرمانان این مجموعه نوجوانانی از کشورهای مختلفاند و با کارهایی ساده و کوچک تغییری در محیط زندگیشان به وجود آوردهاند:
✔️ نامهی مؤثری نوشتند،
✔️ چیز خاصی ساختند،
✔️ به افزایش محصولات روستایشان کمک کردند یا کارهایی از این دست.
ماجراهای این کتابها واقعی است و در انتهای هر کتاب سرنوشت و شرح مختصر زندگی قهرمان کتاب که حالا بزرگ شده همراه عکس او آمده است. این مجموعه دعوتی است از بچهها به تصمیمگیری، کنشگری و تأثیرگذاری در جامعه و تلاش برای رهایی از محدودیتها و جبرهای محیطی.
📌 از همین رو، مجموعهی «بچههای اطراف جهان» میتواند قالب و فرمی برای معلمها و هرکسی باشد که با بچهها سر و کار دارد.
این مجموعه به معلمها و تسهیلگران نشان میدهد چطور با کارهای ساده میشود بچهها را به تسلیم نشدن و تلاش به تغییر تشویق کرد. در چند جلد از کتابهای این مجموعه، معلمها هستند که باعث عاملیت و کنشگری بچهها میشوند. در کتاب «دختری که باغ را سرسبز کرد» تاثیر دن الیاس، معلمی از هندوراس را در تغییر مکانیزم کشاورزی و اقتصادی روستا و تاثیرش در نسلهای روستایی کشورشان را میبینیم.
📚 نشر اطراف بسیار مشتاق است که این کتابها علاوه بر بچهها به دست معلمهای خوب کشور برسد و به همین دلیل تخفیف ۲۵ درصدی برای همراهان کانال معلم یادگیرندهی مادامالعمر در نظر گرفته است.
‼️ شما میتوانید از امروز تا روز دوشنبه ۱۵ آذر از این تخفیف استفاده کنید. بعد از ورود به سایت atraf.ir و انتخاب مجموعهی «بچههای اطراف جهان» در سبد خریدتان، با وارد کردن کد تخفیف Teacheraslll میتوانید از تخفیف ۲۵ درصدی این مجموعه برخوردار شوید تا در اسرع وقت برایتان با پست ارسال شود.
💻 اگر برای استفاده از سایت به مشکلی جدی برخوردید، میتوانید با پیام واتزاپ به شمارهی ۰۹۳۳۵۴۸۱۱۰۵ سفارش دهید.
📌 لطفاً در پیامتان ذکر کنید که از کانال معلم یادگیرنده تماس گرفتهاید تا سفارشتان با همین تخفیف پذیرفته شود.
#کتاب #کتابخوانی
#مطالعه #نشر_اطراف
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL
🗝 موقعیت شغلی
🔖 مدیر اجرایی با توانایی رهبری و برنامهریزی
📢 نشر اطراف، که پیش از این هم در این کانال مطالبی از آنها منتشر شده است، اعلام کرد:
«ما در نشر اطراف نیاز به یک مدیر اجرایی با توانایی رهبری و برنامهریزی و مسلط به نرم افزارهای کاری و اداری داریم که سابقهی کار داشته باشد و از نظر سنی بالای سی سال باشد. میخواهیم همهی کارهای غیر از محتوا را مدیریت کند.
📌 مهمترین نکته این است که تصمیمش را گرفته باشد که میخواهد کار اجرایی و دفتری کند و "چند صباحی این را هم انجام میدهیم"، نباشد. "این را هم به رزومهام اضافه کنم" به درد ما نمیخورد چون ما یک دفتر کوچک داریم که همه با تعصب به اطراف توش کار میکنند و آدم گذری و بیعلاقه بهش آسیب میزند.
📌 تمام وقت با بیمه و مزایا و حقوقی متناسب با توانایی ( منظورمان عددی نزدیک به حقوق وزارت کار نیست طبیعتا. ولی در حد استارتآپهای خیلی پولدار هم امکان پرداخت نداریم. یک چیزی در این میانه متناسب با حجم باری که از دوشمان بردارد)
📌 لطفا اگر کسی را میشناسید این پیام را بهش برسانید یا کمک کنید که دیده شود. فکر کردم این سطح آدمی را که میخواهیم بعید است در جابینجا و کاربوم پیدا کنیم.
📧 رزومه به این آدرس ایمیل شود:
atrafpub.resume@gmail.com
🔸 کلا اگر در زمینههای دیگر هم علاقمند به ارتباط با نشر هستید همیشه میتوانید به این آدرس درخواست همکاری و رزومه بفرستید.»
🔹 برای آشنایی بیشتر با نشر اطراف:
@atrafpublication
#نشر_اطراف
#موقعیت_شغلی
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL
🔖 مدیر اجرایی با توانایی رهبری و برنامهریزی
📢 نشر اطراف، که پیش از این هم در این کانال مطالبی از آنها منتشر شده است، اعلام کرد:
«ما در نشر اطراف نیاز به یک مدیر اجرایی با توانایی رهبری و برنامهریزی و مسلط به نرم افزارهای کاری و اداری داریم که سابقهی کار داشته باشد و از نظر سنی بالای سی سال باشد. میخواهیم همهی کارهای غیر از محتوا را مدیریت کند.
📌 مهمترین نکته این است که تصمیمش را گرفته باشد که میخواهد کار اجرایی و دفتری کند و "چند صباحی این را هم انجام میدهیم"، نباشد. "این را هم به رزومهام اضافه کنم" به درد ما نمیخورد چون ما یک دفتر کوچک داریم که همه با تعصب به اطراف توش کار میکنند و آدم گذری و بیعلاقه بهش آسیب میزند.
📌 تمام وقت با بیمه و مزایا و حقوقی متناسب با توانایی ( منظورمان عددی نزدیک به حقوق وزارت کار نیست طبیعتا. ولی در حد استارتآپهای خیلی پولدار هم امکان پرداخت نداریم. یک چیزی در این میانه متناسب با حجم باری که از دوشمان بردارد)
📌 لطفا اگر کسی را میشناسید این پیام را بهش برسانید یا کمک کنید که دیده شود. فکر کردم این سطح آدمی را که میخواهیم بعید است در جابینجا و کاربوم پیدا کنیم.
📧 رزومه به این آدرس ایمیل شود:
atrafpub.resume@gmail.com
🔸 کلا اگر در زمینههای دیگر هم علاقمند به ارتباط با نشر هستید همیشه میتوانید به این آدرس درخواست همکاری و رزومه بفرستید.»
🔹 برای آشنایی بیشتر با نشر اطراف:
@atrafpublication
#نشر_اطراف
#موقعیت_شغلی
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL