🖋 جایی که تا مدتها خالی خواهد بود!
🕯 یادداشت دکتر #محمود_امانی_تهرانی
دبیرکل شورای عالی آموزشوپرورش در سوگ زندهیاد #محمد_ابوالحسنی ، خالق #دیرین_دیرین
🔸 انگار همین دیروز بود، مهرماه سال ۱۳۶۴، کلاس اول راهنمایی، مدرسه علوی. درس علوم و انبوهی از دانش آموزان پر شر و شور. در بین ایشان محمد ریز نقش، سبزه رو، خندان، سرشار از شادی و لبریز از انرژی، خودنمایی می کرد. کنجکاوی ها و پرسش هایش تمامی نداشت، وقت و بی وقت، و بازیگوشانه. از بچه هایی بود که به دل می نشست، نمی توانستی به او بی اعتنا باشی. در جمع دوستانش هم برو بیایی داشت، تحویل گرفته می شد. رییس بازی در منش اش نبود اما در خیلی از کارها، محور بود و کارها را رتق و فتق می کرد. بقول بچه ها، با مرام بود.
پس از فارغ التحصیلی گاه گاهی زنگی می زد و می آمد دفتر تالیف کتابهای درسی. هر بار، ایده جدید و خلاقانه ای داشت که می خواست درباره آن مشورت کند. کارهایش همیشه ترکیبی بود از خلاقیت، نواوری، کار آفرینی و برآوردن یک نیاز اصیل، غالبا آموزشی. ترکیبی از تواضع و درستکاری و خیرخواهی در وجودش بود که در مخاطبان احساس خوشایندی از اعتماد و صمیمیت به وجود می آورد. خوش بین و امیدوار بود. به اطرافیان خود هم همین حس را منتقل می کرد. همیشه انبانی از اخبار خوب و موفقیت داشت.
حساسیت های اعتقادی، اخلاقی و دینی قابل توجهی داشت. یک بار در میانه صحبت ها، اشاره ای و نقدی کردم به کتابی که آن روزها توسط دانشگاه خواجه نصیر چاپ شده بود و به نوعی تنها منبع فارسی درباره منطق فازی به شمار می آمد. کتاب مورد توجه قرار گرفته بود. گفتم کتاب، تعمیم هایی فراتر از قلمرو تخصصی خود را دربردارد و دامنه نسبیت را به حوزه اخلاق و ارزش ها می کشاند. گفتم خوبست به بهانه انتشار این کتاب، نشستی برای نقد و بررسی برگزار شود و بحث قلمرو علم، فلسفه، فیزیک و متافیزیک برای دانشجویان مطرح گردد. اعلام آمادگی کردم. کارها و پیگیری هایش فوری بود. بلافاصله قراری گذاشت و به اتفاق پدرش که استاد همان دانشگاه بود، به ملاقات رئیس دانشگاه رفتیم. ملاقات فوق العاده ای بود. قرار سلسله جلساتی را گذاشتیم که شوربختانه، به دلیل وقوع حوادث سال ۸۸ هیچگاه برگزار نشد.
آخرین باری که دیدمش همین چند ماه پیش بود، در شورای عالی آموزش و پرورش. آمد و مانند همیشه دغدغه آموزش داشت، و ایده ای که می توانست فضای یادگیری جذاب و بازی گونه را برای بچه ها رقم بزند. شخصیت و فضای جدیدی را خلق کرده بود که فقط انسانی چون او، می توانست از پس اجرای آن بر آید. از دیرین دیرین، وی و گیگول خود را آزاد کرده بود و ...
از محمد ابوالحسنی هر کس تصویری در خاطر دارد، اما آنچه من در خاطر دارم، تصویر انسانی است که از یک سو، هیچگاه کودکی خود را از دست نداده، با همه خیال انگیزی ها، سادگی ها و هیجان هایش. و از سوی دیگر، هیچگاه به کار ناپخته، غیر حرفه ای و صرفا برای امرار معاش تن در نداده است.
🍂 جای او برای مدتها خالی خواهد بود...
#یادبود #یادداشت_مهمان
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL
🕯 یادداشت دکتر #محمود_امانی_تهرانی
دبیرکل شورای عالی آموزشوپرورش در سوگ زندهیاد #محمد_ابوالحسنی ، خالق #دیرین_دیرین
🔸 انگار همین دیروز بود، مهرماه سال ۱۳۶۴، کلاس اول راهنمایی، مدرسه علوی. درس علوم و انبوهی از دانش آموزان پر شر و شور. در بین ایشان محمد ریز نقش، سبزه رو، خندان، سرشار از شادی و لبریز از انرژی، خودنمایی می کرد. کنجکاوی ها و پرسش هایش تمامی نداشت، وقت و بی وقت، و بازیگوشانه. از بچه هایی بود که به دل می نشست، نمی توانستی به او بی اعتنا باشی. در جمع دوستانش هم برو بیایی داشت، تحویل گرفته می شد. رییس بازی در منش اش نبود اما در خیلی از کارها، محور بود و کارها را رتق و فتق می کرد. بقول بچه ها، با مرام بود.
پس از فارغ التحصیلی گاه گاهی زنگی می زد و می آمد دفتر تالیف کتابهای درسی. هر بار، ایده جدید و خلاقانه ای داشت که می خواست درباره آن مشورت کند. کارهایش همیشه ترکیبی بود از خلاقیت، نواوری، کار آفرینی و برآوردن یک نیاز اصیل، غالبا آموزشی. ترکیبی از تواضع و درستکاری و خیرخواهی در وجودش بود که در مخاطبان احساس خوشایندی از اعتماد و صمیمیت به وجود می آورد. خوش بین و امیدوار بود. به اطرافیان خود هم همین حس را منتقل می کرد. همیشه انبانی از اخبار خوب و موفقیت داشت.
حساسیت های اعتقادی، اخلاقی و دینی قابل توجهی داشت. یک بار در میانه صحبت ها، اشاره ای و نقدی کردم به کتابی که آن روزها توسط دانشگاه خواجه نصیر چاپ شده بود و به نوعی تنها منبع فارسی درباره منطق فازی به شمار می آمد. کتاب مورد توجه قرار گرفته بود. گفتم کتاب، تعمیم هایی فراتر از قلمرو تخصصی خود را دربردارد و دامنه نسبیت را به حوزه اخلاق و ارزش ها می کشاند. گفتم خوبست به بهانه انتشار این کتاب، نشستی برای نقد و بررسی برگزار شود و بحث قلمرو علم، فلسفه، فیزیک و متافیزیک برای دانشجویان مطرح گردد. اعلام آمادگی کردم. کارها و پیگیری هایش فوری بود. بلافاصله قراری گذاشت و به اتفاق پدرش که استاد همان دانشگاه بود، به ملاقات رئیس دانشگاه رفتیم. ملاقات فوق العاده ای بود. قرار سلسله جلساتی را گذاشتیم که شوربختانه، به دلیل وقوع حوادث سال ۸۸ هیچگاه برگزار نشد.
آخرین باری که دیدمش همین چند ماه پیش بود، در شورای عالی آموزش و پرورش. آمد و مانند همیشه دغدغه آموزش داشت، و ایده ای که می توانست فضای یادگیری جذاب و بازی گونه را برای بچه ها رقم بزند. شخصیت و فضای جدیدی را خلق کرده بود که فقط انسانی چون او، می توانست از پس اجرای آن بر آید. از دیرین دیرین، وی و گیگول خود را آزاد کرده بود و ...
از محمد ابوالحسنی هر کس تصویری در خاطر دارد، اما آنچه من در خاطر دارم، تصویر انسانی است که از یک سو، هیچگاه کودکی خود را از دست نداده، با همه خیال انگیزی ها، سادگی ها و هیجان هایش. و از سوی دیگر، هیچگاه به کار ناپخته، غیر حرفه ای و صرفا برای امرار معاش تن در نداده است.
🍂 جای او برای مدتها خالی خواهد بود...
#یادبود #یادداشت_مهمان
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL