کافه هدایت
9.24K subscribers
1.48K photos
183 videos
202 files
540 links
● کافه هدایت ●

فیسبوک :
www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/
Download Telegram
...
غالباً فکر می‌کردم که اگر مجبورم می‌کردند
در تنه درخت خشکی زندگی کنم و در آنجا
هیچ مشغولیتی جز نگاه کردن به آسمان
بالای سرم نداشته باشم، آنوقت هم کم کم
عادت می‌کردم. آنجا هم به انتظار گذشتن
پرندگان و یا به انتظار ملاقات ابر‌ها، وقت
خود را می‌گذراندم، مثل اینجا در زندان
که منتظر دیدن کراوت های عجیب وکیلم
هستم و همانطور که در دنیای آزاد،
روزشماری می‌کردم که شنبه فرا برسد و
اندام ماری را در آغوش بکشم ... درست
که فکر کردم، من در تنه یک درخت خشک
نبودم و بدبخت‌تر از من هم پیدا می‌شد،
وانگهی، این یکی از عقاید مادرم بود و آن را
غالباً تکرار می‌کرد که «انسان، بالاخره به همه
چیز عادت می‌کند».

#بیگانه
#آلبرکامو

@Sadegh_Hedayat©
عالم و آدم میدانند که در زمان شاه شهید توپ مرواری، توی میدان "ارگ" شق و رق روی قنداقه اش سوار بود برّ و برّ نگاه میکرد، بالای سرش دهل و نقاره میزدند.

#توپ_مرواری
#صادق_هدايت

محوطه باشگاه افسران

@Sadegh_Hedayat©
هیچ‌وقت نه مسجد و نه صدای اذان و نه وضو و اَخ و تُف انداختن و دولا راست شدن در مقابل یک قادر متعال و صاحب اختیار مطلق که باید به زبان عربی با او اختلاط کرد در من تاثیری نداشته است.

#بوف_کور
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز شنبه در دانشگاه شهر استراسبورگ فرانسه از نسخه دست‌نویس کتاب «کاروان اسلام» صادق هدایت که هجوی است گزنده به اسلام، رونمایی شد. این نسخه از معدود دست‌نویس‌های باقی مانده از هدایت است. امید کشتکار در گزارشش نگاهی کرده به سرنوشت کتاب کاروان اسلام.

@Sadegh_Hedayat©
‍ می گویند گلشیری روزی به سیاق یکی دیگر از نویسندگان معاصر ما - شاید جلال آل احمد- می گوید من اگر خرقه ای داشتم به فلانی می بخشیدم. اصلا مهم نیست آن فلانی که بوده یا اینکه اصلا گلشیری خرقه ای داشته یا نه، اما مهم است که بدانیم در ادبیات معاصر ما چه نویسنده ای بیش از همه تاثیر گذار بوده است.


"ما همه از زیر شنل گوگول بیرون آمده ایم..." این جمله ای ست که داستایوسکی به دلیل دامنه تاثیر گذاری گوگول بر ادبیات داستانی روسیه به زبان آورده است، گزاره ای که به همین تقارن محمود دولت آبادی درباره صادق هدایت گفته است. اما این اعتراف تنها از زبان دولت آبادی شنیده نمی شود، می توان گفت در ادبیات داستانی معاصر ایران کمتر نویسنده ای هست که از هدایت تاثیر نگرفته باشد.


این تاثیر تا بدانجا گستره یافت که بسیاری از نویسندگان معاصر بر این گمان اند که به این واسطه بخش اعظمی از ادبیات داستانی معاصر نسخه های ثانی "بوف کور" هدایت هستند؛ رمانی که می توان آن را مهم ترین اثر هدایت دانست.

#صادق_هدایت
#این_اسطوره_مدرن


@Sadegh_Hedayat©
بهشتی که از عشق ما تهی باشد، به چه کار ما می‌آید؟
ما که در برابر وحشت‌های زندگی‌مان تنهاییم...

#آلبر_کامو

@Sadegh_Hedayat©
تو را دوست داشتم چون شبيه او بودی. تو را می بوسيدم و در آغوش می كشيدم به خيال او. پيش خودم تصور می كردم كه اوست و حالا هم با تو بهم زدم چون تو كه نماينده موهوم من بودی يادگار آن موهوم را چركين كردی.

#صورتکها
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
می‌ترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم.


#بوف_کور
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
The End
SiJ
بر من ترحم کن. من در هر گوشه ‌و کنار از زندگی‌ام گناهکار هستم.


#یادداشت‌ها
#فرانتس_کافکا

@Sadegh_Hedayat©
کفتار را هفت قلم آرایش کردند و دو تا شاخ گاومیش روی سرش چسباندند. کفتار یک ریش کوسه هم زیر چانه‌اش گذاشت و شلیته‌ی قرمز هم به پایش کرد و آمد در چراگاه گوسبندها جلو میکروفون فریاد زد: ای ملت نجیب ستمدیده ی خر در چمن!
من سال‌ها است توی قبرستان در تبعید و انزوا به سر برده‌ام، تمام عمر به حال شما بیخود و بی‌جهت سیل خون گریه کرده‌ام و جگرم مثل دنبلان کباب شده است. اکنون کاسه ی صبرم لبریز شده و قفل سکوت را از پوزه‌ام گشودم و کمر همت بستم تا سرزمین خر در چمن را بهشت عنبر سرشت بکنم. چه نشسته‌اید که من همان بز اخفشم که خاکسترنشینش هستید. یاهو! بیفتید دنبال من و هی سینه بزنید!
گوسبندها نگاه مشکوکی به هم کردند و زیر لبی گفتند:
هر غلطی می‌کنی بکن. اما جفت سبیل های ما را توی خون تر کردی، ما را از علف چریدن نینداز!


#ولنگاری(خر دجال)
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
فرانکو: خدا کجا بود وقتی پدرم را بر چوبه مرگ سوزاندند؟و به چه دلیل؟ چه کسی به چنین خدای نامهربانی نیاز دارد؟

بنتو: من معتقدم این مسئله ریشه در خطایی جامع و بنیادی دارد،خطای فرض خداوند به صورت موجودی زنده ، موجودی متفکر ، موجودی شبیه ما،موجودی که مانند ما فکر می کند ، موجودی که درباره ما فکر می کند.

زنوفان: اگر گاوها و شیرها و اسبها دستانی داشتند که می توانستند با آن ها تصویرهایی حکاکی کنند ، ممکن بود خدا را به شکل خود طراحی کنند و به او بدنی شبیه بدن خود بدهند. معتقدم اگر امکان داشت که مثلث ها فکر کنند ، ممکن بود خدایی با ظاهر و ویژگی های مثلث بسازند یا دایره ها ممکن بود ...

#اروین_یالوم
#مسئله_اسپینوزا

@Sadegh_Hedayat©
For L (Tape Version)
Symphocat
هنوز هم آیا رنج دیگری هست؟
برای این تن فرسوده‌ی بی‌جان

#شارل_بودلر

@Sadegh_Hedayat©
خیام می‌خواسته این دنیای مسخره پست غم‌انگیز و مضحک را از هم بپاشد و یک دنیای منطقی‌تری روی خرابه‌ی آن بنا کند:

گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را زمیان

#صادق_هدایت
#ترانه_های_خیام

@Sadegh_Hedayat
هیچ حقیقتی خارج از وجود خودمان نیست. در عشق این مطلب بهتر معلوم می‌شود، چون هر کسی با قوه‌ی تصور خودش کس دیگر را دوست دارد و این از قوه‌ی تصور خودش است که کیف می‌برد نه از زنی که جلو اوست و گمان می‌کند که او را دوست دارد. آن زن تصور نهانی خودمان است ، یک موهوم است که با حقیقت خیلی فرق دارد.

#صورتک‌ها
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
Phenibut
Reflection Nebula
انتظار تسلی نمی‌بخشد . آنان که منتظرند هیچ چیزی برای تسلی ندارند .


#انتظار_فراموشی
#موریس_بلانشو
@Sadegh_Hedayat©
جویس، کوندرا، هدایت و حافظه‌ی تاریخی
اکرم پدرام‌نیا
بخش اول


صادق هدایت نیز مثل جیمز جویس و میلان کوندرا از سنگینی بار گذشته در رنج است اما راه حل را در فراموش کردن آن نمی‌یابد و همواره سایه‌ی سنگین تاریخ سیاه و سنت گذشته در آثارش به تصویر کشیده می‌شود.

مکان‌ها در آثار صادق هدایت هویتی متفاوت دارند. در داستان «عروسک پشت پرده» مکان‌ها و خیابان‌های پاریس واقعی‌اند و با نام‌های واقعی می‌آیند ولی وقتی مهرداد، شخصیت اصلی و راوی داستان، از فرانسه به ایران برمی‌گردد تصویر واضحی از مکان‌ها و نشانه‌ها به ما نمی‌دهد. در داستان تاریکخانه، و نیز در بوف کور این مکان‌ها بیشتر به مکان‌های وهم‌آلود شبیه می‌شوند و اگرچه راوی مسافری است که از شهری به شهری دیگر می‌رود هیچ‌یک از بناهایی را که می‌توانند زمینه‌ساز کابوس راوی (نویسنده) شوند به تصویر نمی‌کشد.

جویس در آثارش فکر و ذکرش کابوس و بار تاریخی است که در آغاز قرن بیستم بر دوش تک تک افراد و کل جامعه‌ی ایرلند سنگینی می‌کند. استیون به شاگردانش، پسربچه‌های ابتدایی، تاریخ درس می‌دهد و به این تاریخ به‌عنوان نابودگر می‌اندیشد.‍

کوندرا هم مثل نیچه در رمان «سبکی تحمل‌ناپذیر هستی» نگران بار گذشته است و به یاد آوردن آن. وقتی از قول نیچه مفهوم «بازگشت جاویدان» را بیان می‌کند، گویی در این ایده، که یادآوری گذشته باری تحمل‌ناپذیر است، با نیچه همراه می‌شود:

«فکر کنید هر چیزی را که ما تجربه کرده‌ایم روزی بازگردد و این بازگشت تا ابد تکرار شود. این افسانه‌ی دیوانه‌وار چه معنایی دارد؟ » سپس می‌گوید: «در جهانِ بازگشت جاویدانِ بار مسئولیت تحمل‌ناپذیر بر هر حرکت ما سنگینی می‌کند. به همین دلیل نیچه ایده‌ی بازگشت جاویدان را سنگین‌ترینِ بارها می‌نامد.»

@Sadegh_Hedayat©
999 Renaissance
SymphoCat
‏در من هميشه دو «خود» بوده و هنوز هم هست. دو خودى كه با هم كلنجار مي روند. مشكل اين است كه آن‌ها نمى‌توانند عوض شوند مگر اينكه هر دو نابود شوند.

#نامه_به_فلیسه
#فرانتس_کافکا

@Sadegh_Hedayat©
کافه هدایت
@Sadegh_Hedayat©
نامه ی ترز (معشوقه ی فرانسوی هدایت) به او:

گربه کوچک ایرانی من - تنها یک کارت کوچک ، زیرا در مرخصی هستم ، در« اترتا » پیش مادرم ، و خیلی گرفتار- من چند روز پیش از « پون تورسن » رد می شدم ، خیلی به نخستین ملاقاتمان فکر کردم - مادرم پیر شده و کمی بیمار است ، این مرا ناراحت کرده - وقتی برگشتم به شما نامه خواهم نوشت ، نزدیک ۱۵ ژوئن
من را محکوم به بی وفایی نکن ، شاید تنبلی ، و چرا اسم معشوقم را می پرسی ؟
ترجیح می دهی که به شما جواب بدهم که چند تا دارم ، چیزی که لازم است بگویم این است که من از آن ها هیچ کدام را دوست ندارم .
من به شما نامه ای مفصل تا ده روز دیگر می نویسم .
من شما را همیشه دوست دارم .


ترز ( Therese) بانوی فرانسوی که در زمان تحصیل هدایت همدم و معشوقه ی او در پاریس بوده است.


@Sadegh_Hedayat©
dissolve in you
sandspace
شب بخیر نازنینم.
تو چه با آرامش به خواب می‌روی
ولی کسی که به تو تعلق دارد در فاصله‌ای دور همچنان پریشان و سرگردان است.


#نامه_به_فلیسه


زادروز فرانتس کافکا...


قفسی به جستجویِ پرنده‌ای رفت...



@Sadegh_Hedayat©