#طنز( ارسالی از یک ری استارتی)
گاو!
بالأخره بعد از فراز و نشیب فراوان فرصتی شد تا قلم به دست بگیرم و عنوانی بهتر از "گاو" به مخیلهام نرسید!
همونطور که مستحضرید گاو از دوستان قدیمی انسانه و از دیرباز در کنار انسان بوده. این قضیه تا اونجا پیش رفته که در مواردی جای انسان رو در کارها گرفته و نمونهٔ بارز این نکته اختراع گاوآهن برای شخم زدنِ زمینه، اما به همین جا بسنده نشده و این نزدیکیها باعث شده بعضی انسانها هم به ذات و صفاتِ گاو نزدیک شده و و برای گاو شدن تلاش کنند!
از دیگر نزدیکیهای انسان و گاو که در کشورهای جهان سوم خیلی شایع هست قضیه "گاوبندی" است که به علت پارهای از ملاحظات امنیتی که یک گاو نمیتونه بفهمه به شکل کودتا یا زورچپانی یک فرد یا یک قانون در حکومت دیده میشه.
گاو در اساطیر، موجودی چهارپاست که سُم داره و دوتا شاخ از توی کلّهاش زده بیرون و در انتهای بدَنش زائدهای داره به نام "دُم" که خاصیت مگس پرانی داره!
به قول سعدی بزرگ " این دغل دوستان که میبینی/مگسانند گردِ شیرینی" که خودش تائیدی هست بر شیرینیِ گاو بودن!
برگردیم به موضوع، اصولاً انسانهائی که گاو میشن، دُم در میارن!
در مورد زندگی گاو باید گفت این موجود علفخواره و یه کارهایی با خودش میکنه به نام نشخوار! از قدیم معلمها به شاگردهائی که از گشنگی سر کلاس چیزی میخوردن، میگفتن : هوی گوساله، نشخوار نکن! که نشان دهندهٔ اهمیت آموزش پایه برای گاو شدن در آینده است.
گاو در دو مدل ماده(مؤنث) و نر(مذکّر) با آپشنهای متغیر به بازار عرضه شده که فقط در یک نکته فرق دارن، البته چون بسیار ظاهریه زیاد مهم شمرده نشده در تاریخ!
روم به دیوار، گلاب به روتون، گاو ماده در بین دوپا چیزی داره به نام پستون و گاو نر در بین دو پا چیزی نداره به نام پستون!
در نُسَخِ قدیمی اومده: "اتل متل توتوله/گاو حسن چه جوره/نه شیر داره نه پستون/شیرش رو بردن هندستون"
هنوز برای کارشاسان مشخص نیست که وقتی نه شیر داره و نه پستـون چه جوری شیرشو میبرن هنـدستون؟! یعنی چه جوری دوشیـده میشه، اگه پستون نداره؟! و اگه شیر نداره چه جوری شیر رو میبرن؟!
خب همونجور که معمولاً گذشت زمان به خیلی چیزها پاسخ میده، جواب رو در انواع و اقسام معاملاتی که بنام دور زدن تحریم انجام شده، میشه دید.
در بعضی تفاسیر اومده پاسخش در این جمله است: مهم اینه که مهم نباشه!
گاو بودن اصولاً خیلی مفید به فایده است که انسانها گرایش دارن گاو باشن و اصولاً مهم نباشه براشون!
مانند هر موجود دیگهای، گاو هم سن کودکی داره که به کودکیِ این موجود گوساله گفته میشه. بعضی بزرگان به مخالفان حکومت این لقب و لقبِ شریفِ بزغاله هم دادند که با یک، دودوتا چهارتای معمولی میشه نتیجه گرفت که مخالف برای موافق شدن باید از کودکی دست بکشه و به بزرگسالی برسه، یعنی از گوساله تبدیل به گاو بشه! یا از بزغاله بدون ریش، تبدیل به یک بز با ریش بشه. همون آموزش پایه که قبلاً عرض کردم.
گفته شده : "تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب شود" این خودش گواهی بر عملی بودن پروسهٔ تبدیل مخالفان به موافقان و البته تأکید بر طولانی بودن اون هست!
در پایان همه گوساله های محترم رو به گاو شدن تشویق میکنم و برای حُسن ختام، شعری که در #گلستان_بعدی در وصف گاو اومده رو نقل میکنم!
ما همچو گاو، سَر به لقای تو دادهایم
فیالجُمله نر، نه! همه گاوِ مادهایم
هر شاخهای که شد خس و خاشاک شاخ دار
ما شاخهای خود به کف تو نهادهایم
ما رأی میدهیم چو شیر و پنیر و ماست
تا یونجه هست و کاه و علف، استفادهایم!
ای پوست کنده از سر ما بهر کفشِ چرم
ما خاک زیر کفش تو در راه و جادهایم
ما، ما و ما، دوباره من و ما، شما و ما
ما، مای خود به حرمت ماما نزادهایم!
ما ما کنان به وق وق سگ دو صدا بزن
آهنربا توئی و همه چون بُرادهایم
گوساله گاو میشود اَر آب شُد دلت
ای صاحبِ سوار به پایت پیادهایم
سلّاخ شو بکـُش، بزن و خر کن و بدوش!
تو صاحب اختیاری و ما گاوِ سادهایم!
ما هرچه میکشیم ازین ما و ما و ماست
از ماست هرچه دوغ! که چون بیاِرادهایم!
✍ #هیچ
گاو!
بالأخره بعد از فراز و نشیب فراوان فرصتی شد تا قلم به دست بگیرم و عنوانی بهتر از "گاو" به مخیلهام نرسید!
همونطور که مستحضرید گاو از دوستان قدیمی انسانه و از دیرباز در کنار انسان بوده. این قضیه تا اونجا پیش رفته که در مواردی جای انسان رو در کارها گرفته و نمونهٔ بارز این نکته اختراع گاوآهن برای شخم زدنِ زمینه، اما به همین جا بسنده نشده و این نزدیکیها باعث شده بعضی انسانها هم به ذات و صفاتِ گاو نزدیک شده و و برای گاو شدن تلاش کنند!
از دیگر نزدیکیهای انسان و گاو که در کشورهای جهان سوم خیلی شایع هست قضیه "گاوبندی" است که به علت پارهای از ملاحظات امنیتی که یک گاو نمیتونه بفهمه به شکل کودتا یا زورچپانی یک فرد یا یک قانون در حکومت دیده میشه.
گاو در اساطیر، موجودی چهارپاست که سُم داره و دوتا شاخ از توی کلّهاش زده بیرون و در انتهای بدَنش زائدهای داره به نام "دُم" که خاصیت مگس پرانی داره!
به قول سعدی بزرگ " این دغل دوستان که میبینی/مگسانند گردِ شیرینی" که خودش تائیدی هست بر شیرینیِ گاو بودن!
برگردیم به موضوع، اصولاً انسانهائی که گاو میشن، دُم در میارن!
در مورد زندگی گاو باید گفت این موجود علفخواره و یه کارهایی با خودش میکنه به نام نشخوار! از قدیم معلمها به شاگردهائی که از گشنگی سر کلاس چیزی میخوردن، میگفتن : هوی گوساله، نشخوار نکن! که نشان دهندهٔ اهمیت آموزش پایه برای گاو شدن در آینده است.
گاو در دو مدل ماده(مؤنث) و نر(مذکّر) با آپشنهای متغیر به بازار عرضه شده که فقط در یک نکته فرق دارن، البته چون بسیار ظاهریه زیاد مهم شمرده نشده در تاریخ!
روم به دیوار، گلاب به روتون، گاو ماده در بین دوپا چیزی داره به نام پستون و گاو نر در بین دو پا چیزی نداره به نام پستون!
در نُسَخِ قدیمی اومده: "اتل متل توتوله/گاو حسن چه جوره/نه شیر داره نه پستون/شیرش رو بردن هندستون"
هنوز برای کارشاسان مشخص نیست که وقتی نه شیر داره و نه پستـون چه جوری شیرشو میبرن هنـدستون؟! یعنی چه جوری دوشیـده میشه، اگه پستون نداره؟! و اگه شیر نداره چه جوری شیر رو میبرن؟!
خب همونجور که معمولاً گذشت زمان به خیلی چیزها پاسخ میده، جواب رو در انواع و اقسام معاملاتی که بنام دور زدن تحریم انجام شده، میشه دید.
در بعضی تفاسیر اومده پاسخش در این جمله است: مهم اینه که مهم نباشه!
گاو بودن اصولاً خیلی مفید به فایده است که انسانها گرایش دارن گاو باشن و اصولاً مهم نباشه براشون!
مانند هر موجود دیگهای، گاو هم سن کودکی داره که به کودکیِ این موجود گوساله گفته میشه. بعضی بزرگان به مخالفان حکومت این لقب و لقبِ شریفِ بزغاله هم دادند که با یک، دودوتا چهارتای معمولی میشه نتیجه گرفت که مخالف برای موافق شدن باید از کودکی دست بکشه و به بزرگسالی برسه، یعنی از گوساله تبدیل به گاو بشه! یا از بزغاله بدون ریش، تبدیل به یک بز با ریش بشه. همون آموزش پایه که قبلاً عرض کردم.
گفته شده : "تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب شود" این خودش گواهی بر عملی بودن پروسهٔ تبدیل مخالفان به موافقان و البته تأکید بر طولانی بودن اون هست!
در پایان همه گوساله های محترم رو به گاو شدن تشویق میکنم و برای حُسن ختام، شعری که در #گلستان_بعدی در وصف گاو اومده رو نقل میکنم!
ما همچو گاو، سَر به لقای تو دادهایم
فیالجُمله نر، نه! همه گاوِ مادهایم
هر شاخهای که شد خس و خاشاک شاخ دار
ما شاخهای خود به کف تو نهادهایم
ما رأی میدهیم چو شیر و پنیر و ماست
تا یونجه هست و کاه و علف، استفادهایم!
ای پوست کنده از سر ما بهر کفشِ چرم
ما خاک زیر کفش تو در راه و جادهایم
ما، ما و ما، دوباره من و ما، شما و ما
ما، مای خود به حرمت ماما نزادهایم!
ما ما کنان به وق وق سگ دو صدا بزن
آهنربا توئی و همه چون بُرادهایم
گوساله گاو میشود اَر آب شُد دلت
ای صاحبِ سوار به پایت پیادهایم
سلّاخ شو بکـُش، بزن و خر کن و بدوش!
تو صاحب اختیاری و ما گاوِ سادهایم!
ما هرچه میکشیم ازین ما و ما و ماست
از ماست هرچه دوغ! که چون بیاِرادهایم!
✍ #هیچ