Forwarded from لبخند کویر
دانایی همان توانایی است.
توانا بُوَد هرکه دانا بُوَد (فردوسی)
حتماً جملۀ مشهورِ فرانسیس بیکن را شنیدهاید که میگوید «دانایی توانایی است.»
حالا جالب است بدانید که دو واژۀ انگلیسیِ can (توانستن) و know (دانستن؛ شناختن) همریشه و هردو از ریشۀ هندواروپاییِ -gno* هستند.
واژههای فارسیِ «دان» (ریشۀ دانا و دانستن) و «شناس» (ریشۀ شناختن) نیز از همین ریشۀ هندواروپاییاند.
دهها واژۀ انگلیسیِ دیگر نیز از همین ریشهاند:
acknowledge, cunning, diagnosis, gnosis, gnostic, ignore, knowledge, narrate, noble, note, notice, recognize.
منابع:
فرهنگِ ریشهشناختیِ زبانِ فارسی، محمدِ حسندوست؛
American Heritage Dictionary
✍ برگرفته از کانال #بهروز_صفرزاده
@riginebesht
توانا بُوَد هرکه دانا بُوَد (فردوسی)
حتماً جملۀ مشهورِ فرانسیس بیکن را شنیدهاید که میگوید «دانایی توانایی است.»
حالا جالب است بدانید که دو واژۀ انگلیسیِ can (توانستن) و know (دانستن؛ شناختن) همریشه و هردو از ریشۀ هندواروپاییِ -gno* هستند.
واژههای فارسیِ «دان» (ریشۀ دانا و دانستن) و «شناس» (ریشۀ شناختن) نیز از همین ریشۀ هندواروپاییاند.
دهها واژۀ انگلیسیِ دیگر نیز از همین ریشهاند:
acknowledge, cunning, diagnosis, gnosis, gnostic, ignore, knowledge, narrate, noble, note, notice, recognize.
منابع:
فرهنگِ ریشهشناختیِ زبانِ فارسی، محمدِ حسندوست؛
American Heritage Dictionary
✍ برگرفته از کانال #بهروز_صفرزاده
@riginebesht
Forwarded from لبخند کویر
ترکیبِ بلندبالای «دستگاهِ تصفیۀ آب» هشت هجا دارد. من واژۀ کوتاهِ سههجاییِ «آبپالا» را به جایش پیشنهاد میکنم؛ یعنی دستگاهی که آب را میپالاید.
«پالا» بنِ مضارعِ «پالودن» است، به معنیِ تصفیه کردن.
✍ #بهروز_صفرزاده
@riginebesht
«پالا» بنِ مضارعِ «پالودن» است، به معنیِ تصفیه کردن.
✍ #بهروز_صفرزاده
@riginebesht
Forwarded from گزینگویهها
آموزشِ گفتارینویسی (۱۷)
دربارۀ «هم»نویسی
واژۀ «هم» در گفتار معمولاً am تلفظ میشود. به همین دلیل برخی در گفتارینویسی آن را «-م» مینویسند:
اینم حرفیه. inam harfiye
دستم شیکست، پامم زخمی شد.
اما همیشه اینطور نیست و گاهی ham تلفظ میشود:
هم اینو میخوام هم اونو.
اما من معتقدم بهتر است در گفتارینویسی این واژه را همه جا «هم» بنویسیم، و تشخیصِ تلفظ شدن یا نشدنِ حرفِ اولِ آن را به خواننده واگذار کنیم، چون نوشتنِ آن به صورتِ «-م» باعث میشود گاهی با ضمیرِ «-م» یا حرفِ پایانیِ بعضی واژهها اشتباه شود.
باید بدانیم که در گفتارینویسی، املا هرگز صد در صد با تلفظ مطابقت نخواهد کرد.
بنابراین بنویسیم:
این هم حرفیه. inam harfiye
دستم شیکست، پام هم زخمی شد.
البته «رَم» (را + هم) فقط به همین صورت نوشته میشود:
اینجا رم تمیز کن. (اینجا را هم تمیز کن.)
#بهروز صفرزاده
#گفتارینویسی
دربارۀ «هم»نویسی
واژۀ «هم» در گفتار معمولاً am تلفظ میشود. به همین دلیل برخی در گفتارینویسی آن را «-م» مینویسند:
اینم حرفیه. inam harfiye
دستم شیکست، پامم زخمی شد.
اما همیشه اینطور نیست و گاهی ham تلفظ میشود:
هم اینو میخوام هم اونو.
اما من معتقدم بهتر است در گفتارینویسی این واژه را همه جا «هم» بنویسیم، و تشخیصِ تلفظ شدن یا نشدنِ حرفِ اولِ آن را به خواننده واگذار کنیم، چون نوشتنِ آن به صورتِ «-م» باعث میشود گاهی با ضمیرِ «-م» یا حرفِ پایانیِ بعضی واژهها اشتباه شود.
باید بدانیم که در گفتارینویسی، املا هرگز صد در صد با تلفظ مطابقت نخواهد کرد.
بنابراین بنویسیم:
این هم حرفیه. inam harfiye
دستم شیکست، پام هم زخمی شد.
البته «رَم» (را + هم) فقط به همین صورت نوشته میشود:
اینجا رم تمیز کن. (اینجا را هم تمیز کن.)
#بهروز صفرزاده
#گفتارینویسی
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
آواپیام یا وویس
وامواژۀ انگلیسیِ «وویس» (voice) به معنیِ پیامِ صوتی است.
من معادلِ فارسیِ «آواپیام»، یعنی پیامِ آوایی/ صوتی، را برایش پیشنهاد میکنم.
پس مثلاً میتوانیم بگوییم:
برای دوستم آواپیام گذاشتم.
#بهروز صفرزاده
چهارشنبه ۱۴۰۰/۵/۲۷
#واژهگزینی
وامواژۀ انگلیسیِ «وویس» (voice) به معنیِ پیامِ صوتی است.
من معادلِ فارسیِ «آواپیام»، یعنی پیامِ آوایی/ صوتی، را برایش پیشنهاد میکنم.
پس مثلاً میتوانیم بگوییم:
برای دوستم آواپیام گذاشتم.
#بهروز صفرزاده
چهارشنبه ۱۴۰۰/۵/۲۷
#واژهگزینی
Forwarded from گزینگویهها
رسمالخط به روشِ تجزیۀ تکواژی
من واژهها را به تکواژهای تشکیلدهندهشان تجزیه میکنم و بر اساسِ همین تجزیه رسمالخطشان را تعیین میکنم. این روش باعثِ شفافیتِ واژهها میشود و کارِ واژهشناسی و واژهسازی را آسانتر میکند. اگر این روش را بپذیرید، خودتان مجتهدِ رسمالخط میشوید و دیگر لازم نیست در این زمینه مقلدِ هیچ مرجعِ تقلیدی باشید.
مثلاً من بیچاره و پیشنهاد را به همین صورت مینویسم، نه بیچاره و پیشنهاد، چون اولی مرکب است از بی- + چاره و دومی هم مرکب است از پیش + نهاد.
میدانم که چشمتان به رسمالخطِ پیشنهاد بیشتر عادت دارد تا پیشنهاد. اما باید بدانید که عادتِ چشمیِ مردم نمیتواند مبنای علمی و درستی برای تعیینِ رسمالخط باشد، چون خیلی از مردم مثلاً یک نفر یا یک سال یا شمالِ غرب را هم یکنفر یا یکسال یا شمالغرب مینویسند، که قطعاً غلط است و هیچ توجیهی ندارد.
اگر از روزِ اول چشمتان به رسمالخطِ پیشنهاد (جدانویسی) عادت کردهبود، حالا قضیه برعکس میشد و رسمالخطِ پیشنهاد (پیوستهنویسی) به نظرتان عجیب میآمد.
اگر از اول بهجای دانشجو نوشتهبودیم دانشجو، الآن دانشجو برایمان عجیب نبود.
عادت موقعی محترم است که مبنای منطقی داشتهباشد، وگرنه باید آن را تغییر داد.
چند مثال برای جدانویسی به روشِ تجزیۀ تکواژی
آشپز
آنچه
آنکه
اینکه
بزرگداشت
بزرگوار
بلکه
پنجشنبه
پیشگفتار
پیشوند
تنگنا
جنابعالی
خشمگین
خوشحال
دانشگاه
دانشمند
دستگیر
دلپذیر
دلدار
دهگانه
راهنما
رُفتگر
رویکرد
سخنور
شبنم
ششصد
گلگون
یکسان
نکته
حقیقی یا مَجازی بودنِ معنیِ واژه تأثیری در رسمالخطش ندارد. مثلاً بیجا را همیشه همین طور باید نوشت، چه به معنیِ حقیقیاش یعنی بیمکان باشد چه به معنیِ مَجازیاش یعنی نامناسب و نا به جا. بیخود نیز همین طور است.
از رسمالخط نباید توقعِ تمایزِ معنایی داشت.
توجه
پسوندهایی را که با واکه شروع میشوند پیوسته مینویسم:
توانا (توان + -ا)، نه توانا
گلاب (گل + -اب)، نه گلآب
رفتار (رفت + -ار)، نه رفتار
پوشاک (پوش + -اک)، نه پوشاک
کودکان (کودک + -ان)، نه کودکان
زنانه (زن + -انه)، نه زنانه
تناور (تن + -اور)، نه تناور
کوشش (کوش + -ش)، نه کوشش
پشمک (پشم + -ک)، نه پشمک
هفتم (هفت + -م)، نه هفتام
خواننده (خوان + -نده)، نه خواننده
ترسو (ترس + -و)، نه ترسو
رنجور (رنج + -ور)، نه رنجور
پایانه (پایان + -ه)، نه پایانه
زمینی (زمین + -ی)، نه زمینی
آهنین (آهن + -ین)، نه آهنین
پشمینه (پشم + -ینه)، نه پشمینه
ضمیرهای متصل را اینطور مینویسم:
دستم، قلبم، پدرم، گناهم
دستت، قلبت، پدرت، گناهت
دستش، قلبش، پدرش، گناهش
دستمان، قلبمان، پدرمان، گناهمان
دستتان، قلبتان، پدرتان، گناهتان
دستشان، قلبشان، پدرشان، گناهشان
زندگیام (گفتارینویسی: زندگیم)
زندگیات (گفتارینویسی: زندگیت)
زندگیاش (گفتارینویسی: زندگیش)
زندگیمان (گفتارینویسی: زندگیمون)
زندگیتان (گفتارینویسی: زندگیتون)
زندگیشان (گفتارینویسی: زندگیشون)
خانهام (گفتارینویسی: خونهم)
خانهات (گفتارینویسی: خونهت)
خانهاش (گفتارینویسی: خونهش)
خانهمان (گفتارینویسی: خونهمون)
خانهتان (گفتارینویسی: خونهتون)
خانهشان (گفتارینویسی: خونهشون)
#بهروز صفرزاده
پنجشنبه ۱۴۰۰/۱۲/۱۹
#رسمالخط
من واژهها را به تکواژهای تشکیلدهندهشان تجزیه میکنم و بر اساسِ همین تجزیه رسمالخطشان را تعیین میکنم. این روش باعثِ شفافیتِ واژهها میشود و کارِ واژهشناسی و واژهسازی را آسانتر میکند. اگر این روش را بپذیرید، خودتان مجتهدِ رسمالخط میشوید و دیگر لازم نیست در این زمینه مقلدِ هیچ مرجعِ تقلیدی باشید.
مثلاً من بیچاره و پیشنهاد را به همین صورت مینویسم، نه بیچاره و پیشنهاد، چون اولی مرکب است از بی- + چاره و دومی هم مرکب است از پیش + نهاد.
میدانم که چشمتان به رسمالخطِ پیشنهاد بیشتر عادت دارد تا پیشنهاد. اما باید بدانید که عادتِ چشمیِ مردم نمیتواند مبنای علمی و درستی برای تعیینِ رسمالخط باشد، چون خیلی از مردم مثلاً یک نفر یا یک سال یا شمالِ غرب را هم یکنفر یا یکسال یا شمالغرب مینویسند، که قطعاً غلط است و هیچ توجیهی ندارد.
اگر از روزِ اول چشمتان به رسمالخطِ پیشنهاد (جدانویسی) عادت کردهبود، حالا قضیه برعکس میشد و رسمالخطِ پیشنهاد (پیوستهنویسی) به نظرتان عجیب میآمد.
اگر از اول بهجای دانشجو نوشتهبودیم دانشجو، الآن دانشجو برایمان عجیب نبود.
عادت موقعی محترم است که مبنای منطقی داشتهباشد، وگرنه باید آن را تغییر داد.
چند مثال برای جدانویسی به روشِ تجزیۀ تکواژی
آشپز
آنچه
آنکه
اینکه
بزرگداشت
بزرگوار
بلکه
پنجشنبه
پیشگفتار
پیشوند
تنگنا
جنابعالی
خشمگین
خوشحال
دانشگاه
دانشمند
دستگیر
دلپذیر
دلدار
دهگانه
راهنما
رُفتگر
رویکرد
سخنور
شبنم
ششصد
گلگون
یکسان
نکته
حقیقی یا مَجازی بودنِ معنیِ واژه تأثیری در رسمالخطش ندارد. مثلاً بیجا را همیشه همین طور باید نوشت، چه به معنیِ حقیقیاش یعنی بیمکان باشد چه به معنیِ مَجازیاش یعنی نامناسب و نا به جا. بیخود نیز همین طور است.
از رسمالخط نباید توقعِ تمایزِ معنایی داشت.
توجه
پسوندهایی را که با واکه شروع میشوند پیوسته مینویسم:
توانا (توان + -ا)، نه توانا
گلاب (گل + -اب)، نه گلآب
رفتار (رفت + -ار)، نه رفتار
پوشاک (پوش + -اک)، نه پوشاک
کودکان (کودک + -ان)، نه کودکان
زنانه (زن + -انه)، نه زنانه
تناور (تن + -اور)، نه تناور
کوشش (کوش + -ش)، نه کوشش
پشمک (پشم + -ک)، نه پشمک
هفتم (هفت + -م)، نه هفتام
خواننده (خوان + -نده)، نه خواننده
ترسو (ترس + -و)، نه ترسو
رنجور (رنج + -ور)، نه رنجور
پایانه (پایان + -ه)، نه پایانه
زمینی (زمین + -ی)، نه زمینی
آهنین (آهن + -ین)، نه آهنین
پشمینه (پشم + -ینه)، نه پشمینه
ضمیرهای متصل را اینطور مینویسم:
دستم، قلبم، پدرم، گناهم
دستت، قلبت، پدرت، گناهت
دستش، قلبش، پدرش، گناهش
دستمان، قلبمان، پدرمان، گناهمان
دستتان، قلبتان، پدرتان، گناهتان
دستشان، قلبشان، پدرشان، گناهشان
زندگیام (گفتارینویسی: زندگیم)
زندگیات (گفتارینویسی: زندگیت)
زندگیاش (گفتارینویسی: زندگیش)
زندگیمان (گفتارینویسی: زندگیمون)
زندگیتان (گفتارینویسی: زندگیتون)
زندگیشان (گفتارینویسی: زندگیشون)
خانهام (گفتارینویسی: خونهم)
خانهات (گفتارینویسی: خونهت)
خانهاش (گفتارینویسی: خونهش)
خانهمان (گفتارینویسی: خونهمون)
خانهتان (گفتارینویسی: خونهتون)
خانهشان (گفتارینویسی: خونهشون)
#بهروز صفرزاده
پنجشنبه ۱۴۰۰/۱۲/۱۹
#رسمالخط
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
ویرگولِ آکسفرد
ویرگولِ آکسفرد ویرگولی است که پیش از «و» یا «یا» به کار میرود. این کاربردِ ویرگول موافقان و مخالفانِ خود را دارد و بنده هم جزوِ موافقان هستم. علتِ موافقتم این است که معتقدم هر جا مکثِ کوتاه هست، ویرگول هم هست:
آلمان، فرانسه، ایتالیا، و اسپانیا.
سبز، آبی، سرخ، یا هر رنگِ دیگری.
Oxford comma
#بهروز صفرزاده
#ویرگول
ویرگولِ آکسفرد ویرگولی است که پیش از «و» یا «یا» به کار میرود. این کاربردِ ویرگول موافقان و مخالفانِ خود را دارد و بنده هم جزوِ موافقان هستم. علتِ موافقتم این است که معتقدم هر جا مکثِ کوتاه هست، ویرگول هم هست:
آلمان، فرانسه، ایتالیا، و اسپانیا.
سبز، آبی، سرخ، یا هر رنگِ دیگری.
Oxford comma
#بهروز صفرزاده
#ویرگول