تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نگری
341 subscribers
18 photos
18 videos
7 files
21 links
یادداشت‌های یونس کرامتی در حوزۀ تاریخ علم و تاریخ و تمدن دورۀ اسلامی
Download Telegram
جملۀ دعائیۀ گاه‌شمارانۀ ابوریحان بیرونی
ابوریحان بیرونی در دو موضع الآثار الباقیة به خواننده وعدۀ نگارش کتابی دربارۀ موضوع مورد بحث داده است:
1. الآثار الباقیة، چاپ زاخاو (لایپزیک، 1878)، ص 230، سطر 7-9: و لعلّنا نَتَکَلَّمُ علی العَزائم و النَّیْرَنْجات و الطِّلَسْمات فی کتاب العجائب الطبیعیّة و الغرائب الصِناعیّة بما نَغْرِسُ به الیقین فی قلوب العارفین و نُزِیلُ الشُّبْهَةَ عن أفْئِدَة المُرْتادین «إنْ شاء الله فی الأَجَلِ» و أَزالَ الحوادثَ النفسانیّة بمَنّه انَّه قدیرٌ علیه
2. همان، ص 295، سطر 6-8: و هذا احد الاعتبارات المُظْهِرَة لبُطْلان النمودارات و سنُفْرِدُ للقول علی أجناسِ النموذار و أنواعه کتاباً یَسْتَغْرِقُها و لا یُخفِی الحقْ فیها «إنْ نَسَأَ الله فی الاجل» و کَشَف برحمته بقایا الاوصاب و العِلَل ان شاء الله تعالی
نکتۀ مهم در این میان ضبط درست «إن نسأ الله فی الاجل» در بار دوم در برابر «إنْ شاء الله فی الأَجَلِ» در بار نخست است. کارل ادوارد زاخاو در مقدمۀ آلمانی بر ویراست عربی نخست هنگام عرضۀ تفسیر خود از «الحوادث النفسانیة» مورد نظر ابوریحان (تفسیر خود از این عبارت را در یادداشتی دیگر خواهم آورد) یادآور می‌شود که در این جا باید «شاء» را «نسأ» خواند (ص XXVI) و در ادامه با پوزش از خوانندگان یادآور می‌شود (ص LXII) که بار نخست به بی‌معنی بودن «إنْ شاء الله فی الأَجَلِ» توجه نداشته است. او گمان دارد که این جملۀ دعائیه در نسخه‌ای که تبار سه نسخۀ خطی مورد استفادۀ او به آن می‌رسد، احتمالاً «ان ٮسّأ الله فی الاحل» و ضبط درست «إنْ نَسَأَ الله فی الاجل» بوده است و معنای این جمله را چنین یاد کرده است:
Wenn mich Gott so lange leben lässt
(اگر خداوند اجازه دهد بیشتر زندگی کنم)
البته من ترجیح می‌دهم این جمله را چنین ترجمه کنم: «اگر خداوند در اجل تأخیر اندازد»
اما چرا این جملۀ دعائیۀ را گاه‌شمارانه خوانده‌ام؟
ترجمه‌ای که برای این عبارت در نظر گرفته‌ام برگرفته از مباحث گاه‌شماری ابوریحان در همین کتاب الآثار الباقیة است و برایم کمی نیز عجیب است که زاخاو، در این موضع به یاد آن نیفتاده است؛ و آن بحث مفصل ابوریحان دربارۀ نوعی کبیسه‌گیری در گاه‌شماری عربی دورۀ جاهلی (و البته تا سال 10 ق و تحریم این کار در قرآن) موسوم به نسیء است. در این نوع کبیسه‌گیری، هر دو یا سه سال یک بار، یک ماه از سال «فراموش می‌شد» (یعنی یک سال 13 ماهه و دارای ماه کبیسه می‌شد) و با این کار هنگام برگزاری مناسک حج «به تأخیر می‌افتاد» (هر دو معنی فراموش شدن و تأخیر انداختن برای نسیء یاد شده است) تا در نهایت این مراسم با زمان مناسب برای تجارت همزمان شود و اعراب زیارت و تجارت (یا بالعکس!) را با هم انجام دهند (چه خوش بود که براید به یک کرشمه دو کار ...!). و به همین دلیل گمان دارم که ترجمۀ درست عبارت بیرونی «اگر خداوند در اجل تأخیر اندازد» باشد.
و سرانجام نکته‌ای دربارۀ ویراست جدید الآثار الباقیة
پرویز اذکایی، چنان که خود گوید، متن الآثار الباقیة را با مراجعه با چند نسخۀ مهم دیگر ویراسته و منتشر کرده است اما شگفت آن که در هر دو مورد (چه درست و چه غلط) از ضبط زاخاو پیروی کرده (ص 286 سطر 2 و ص 366 سطر 10) و البته چنان که پیداست مقدمۀ آلمانی زاخاو را نیز نخوانده تا به نادرستی آن و درستی این پی برد.
البته توصیۀ من به خوانندگان این سطور آن است که به صرف این یک نمونه (و البته چندین نمونۀ دیگر که یافته‌ام) گمان ناروا بر وابستگی یا نابستگی ویراست اذکایی از ویراست زاخاو نبرد.
#ابوریحان #بیرونی
#الآثار_الباقیة
#نسیء
#گاه‌شماری
#زاخاو
#اذکایی
قفطی، ابن ندیم و دکتر هو!
به عنوان یک دنبال‌کنندۀ جدّی سریال دکتر هو (Doctor Who)، وقتی این مطلب را خواندم به خود گفتم:«چرا که نه؟! ابن ندیم هم می‌تواند از قفطی «تبعیت» کند»
اگر ابن ندیم به تبع قفطی کاری کرده‌باشد، چرا مرهون او، یا چه بسا قفطی، نباشیم. چون خدا می‌داند «نزدیک به سه سده سفر در زمان» کار کدامشان بوده‌است!
منبع منحصر به فرد: دانشنامۀ جهان اسلام، ج4، ذیل «بنوصباح»، ص 381
#ابن_ندیم
#قفطی
#Doctor_Who
منبع منحصر به فرد: دانشنامۀ جهان اسلام، ج4، ذیل «بنوصباح»، ص 381
#ابن_ندیم
#قفطی
#Doctor_Who
#دانشنامۀ_جهان_اسلام
YKParsi Keyboard.rar
298.6 KB
صفحه‌کلید فارسی سفارشی شدۀ ویندوز، مناسب برای WindowsXP, 10 & 11
با امکان تایپ برخی کاراکترهای عربی، فارسی و اردو بدون نیاز به تغییر کی‌برد و نیز قابلیت تایپ شماری از کاراکترهای مخصوص نسخ خطی که در یونی‌کد بین المللی تعریف شده‌اند مانند
ٮ:دندانۀ بی‌نقطه (تردید میان ‍ب‍ ‍پ‍ ‍ت‍ ‍ث‍ ‍ن‍ ‍ی‍‌ ) ٮبرد
ں: ن بی‌نقطه (تردید میان ی / ن)
ڡ: ف/ق بی‌نقطه
و نیز: ڤ، ے‌ و ارقام هندی (۱۲۳۴۵۶۷۸۹۰)
این ارقام برخلاف ارقام عربی 1234567890 که با تنظیم word می‌تواند به دو صورت نمایش داده شود این‌ها فقط به صورت هندی دیده می‌شوند آن‌هم به سبک رایج در ایران)
برای آرایش حروف نک YKParsi Key Map.png
برای نصب روی setup کلیک کنید. تنها یک پیغام انجام نصب (آخرین مرحله) نمایش داده می‌شود.
با نصب این کی‌برد در بخش زبان‌ها در system tray کی‌بردی با نام «پارسی-یونس کرامتی» خواهید دید.
مانند شکل زیر
کی‌برد فارسی سفارشی‌شده در system tray
یکی از نکته‌پردازان تاریخ علمی می‌گفت: ما از آن چه می‌دانیم شرمنده‌ایم و از این رو بیشتر دربارۀ آنچه نمی‌دانیم سخن می‌گوییم.
ظریفی دیگر افزود: نکند منظورتان این باشد که «برای همین همیشه حرفی برای گفتن داریم»؟
اما اگر قرار بود همه به توصیۀ «یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش» عمل کنند؛ آنگاه آدمی بسیار بیش از این به موسیقی پناه می‌برد.
#سال_نهنگ
#سال_اژدها
#گاه‌شماری_ایرانی
تصویر و طبعاً توصیۀ مندرج در تصویر برگرفته از
https://xn--r1a.website/Qajarstudies/2978
برای توضیح بیشتر ویدئوی این پیام را ببینید.
https://xn--r1a.website/Historiographia/87
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چرایی #استناد و #ارجاع و قالب‌ها و شیوه‌های استاندارد آن‌ها
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بازتاب گاه‌شماری در انجامۀ دست‌نویس‌ها-جلسۀ 01

نیز بنگرید به کارگاهی هم‌نام
https://xn--r1a.website/Historiographia/110

#گاه‌شماری
#نسخۀ_خطی
#دست‌نویس
#انجامه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بازتاب گاه‌شماری در انجامۀ دست‌نویس‌ها-جلسۀ 02

نیز بنگرید به کارگاهی هم‌نام
https://xn--r1a.website/Historiographia/110

#گاه‌شماری
#نسخۀ_خطی
#دست‌نویس
#انجامه
سعدی و تقارن نوروز و شب قدر-1
سعدی در یکی از غزل‌های خود به تقارن شب قدر و نوروز چنین اشاره کرده‌است:
دهل‌زن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز
اگر همچون «ادبا» فرض کنیم که سعدی این بیت را در سال وقوع چنین تقارنی سروده است، می‌توان سال سرودن آن را به دست آورد. البته به گمان من، اشعار سعدی را نباید روایت تاریخی انگاشت (تفصیل آن را بارها در کلاس‌های خود آورده‌ام). پس بخش مربوط به یافتن تاریخ سرایش این بیت را نوعی تفنّن و عیدانه انگارید! اما بحث تقارن شب قدر و نوروز ربطی به تاریخ سرایش این بیت ندارد و این بخش را می‌توان بحث گاه‌شمارانه انگاشت.
دربارۀ زمان شب قدر روایات مختلف است اما کمابیش بر جای داشتن آن در نیمۀ دوم ماه مبارک رمضان اتفاق نظر است. شیعیان شب 19، 21 و به‌ویژه 23 و اهل سنت نیز شب 27 ماه را ارجح می‌شمارند.
#نوروز
#قدر
#سعدی
سعدی و تقارن نوروز و شب قدر-2
در روزگار سعدی (که البته گاه‌نگاری دقیق از آن در دست نیز جز آن که در 656 گلستان را پدید آورده است) در حوالی 607 ق، 640 ق و 674 ق اول فروردین در نظام گاه‌شماری جلالی (که سعدی از اول اردیبهشت آن یاد کرده) مقارن نیمۀ دوم رمضان بوده‌است.
همچنین به‌یاد داشته باشیم مطابق سنت عربی-اسلامی شبانه‌روز با غروب خورشید آغاز می‌شود و برای مثال شب 21 رمضان به معنی شب پیش از روز 21 رمضان است (برخلاف سنت ایرانی که شبانه‌روز با طلوع خورشید آغاز می‌شود).
تاریخ‌های محتمل این تقارن را می‌توان چنین انگاشت.

27 رمضان 607 قمری مطابق با اول فروردین 133 ملکشاه (روایت خواجه‌نصیر طوسی)
21 رمضان 640 قمری مطابق با اول فروردین 165 ملکشاه (روایت خواجه‌نصیر طوسی)
اما اگر تقارن شب قدر با اول فروردین یزدگردی را در نظر بگیریم (که بعید می‌دانم) چنین خواهد بود
19 رمضان 611 قمری مطابق با اول فروردین 584 یزدگردی
26 رمضان 646 قمری (با فرض یک روز اختلاف میان تقویم واقعی و قراردادی) مطابق با اول فروردین 618 یزدگردی
23 رمضان 680 قمری مطابق با اول فروردین 651 یزدگردی

تولد سعدی بر ما پوشیده‌است اما گویند در بازۀ 585 تا 615 بوده‌است که با این اوصاف در 607 یا 611 یا هنوز زاده نشده بوده یا بسیار جوان بوده‌ است. البته این را نیز باید در نظر داشت که این غزل در استواری یارای برابری با سروده‌های شگفت سعدی را ندارد!
سرانجام آن که: اگر نتیجۀ قطعی می‌جویید پیشنهاد من تماشای فیلم‌های اصغر فرهادی است!
#نوروز
#قدر
#سعدی
ابن خرداذبه در اللهو و الملاهی خسروانی زیر را _ که ستایشی بسیار رندانه است _ به باربد منسوب کرده و ترجمۀ عربی آن را نیز در لابه‌لای آن آورده است:
قیصر ماه ماند و خاقان خورشید
آنِ من خدای، ابر ماند کامگاران
که خواهد ماه پوشد، که خواهد خورشید!

البته این ویراست (به کوشش اغناطیوس عبده خلیفه، منتشر شده در مجلۀ المشرق، سال 45، آذار و نیسان 1960)، مغلوط و مخدوش است.

این تحریر به شعر نیمایی ناگاه به ذهنم رسید. نکوشیدم آن را بیارایم. اگر کسی موزون‌تر سرود بیاورد.

خاقان بود چو خور، قیصر بود چو ماه
لکن چه‌غم که شاه
پوشد چو خواست خور، پوشد چو خواست ماه!
اجابت درخواست مردگان و ترجمه به قلم نوزادان

امروز چند سطری از پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد فرانسوا شارت، پژوهشگر تاریخ نجوم و ابزارهای نجومی را می‌خواندم.
Charette, François. Orientalisme et histoire des sciences: L’historiographie européenne des sciences islamiques et iindoues, 1784–1900. 1995. (https://www.researchgate.net/publication/301788535)
او دربارۀ ترجمۀ قطعه‌ای از الزیج الحاکمی ابن یونس (دست‌نویس لایدن) چنین نوشته است (p. 91):
‎Vers 1758, Michel-Ange Deshauterayes (1724–1795), professeur d’arabe au Collège royal (Collège de France) depuis 1752, traduisit, suite à une demande qu’avait formulée l’académicien Jean-Paul Bignon (1662–1743), des extraits de ce fameux manuscrit, relatifs aux observations d’éclipses.¹⁸ Il est vraisemblable que les portions de l’ouvrage qui, suivant l’affirmation de Montucla, ont été en possession de Delisle, étaient celles traduites par Deshauterayes, quoique Montucla laisse sous-entendre qu’elles provenaient d’une traduction du professeur d’arabe à Leyde, Heinrich A. Schultens


‏در حدود ۱۷۵۸، میکل-آنژ دشاتری (۱۷۲۴–۱۷۹۵)، استاد زبان عربی در کالج سلطنتی (کولژ دو فرانس) از سال ۱۷۵۲، به درخواست ژان پل بینیون (۱۶۶۲–۱۷۴۳)، عضو فرهنگستان، گزیده‌هایی از این دست‌نویس معروف، مربوط به رصد گرفت‌ها را ترجمه کرد. احتمالاً بخش‌هایی از این اثر که طبق ادعای مونتوکلا در اختیار دولیل بوده، همان‌هایی هستند که شاتریه ترجمه کرده‌است، گرچه مونتوکلا تلویحاً می‌گوید این بخش‌ها از ترجمه‌ای توسط استاد زبان عربی در لیدن، هاینریش آ. اسخولتنس، گرفته شده‌اند.

بی‌نیاز از مراجعه به هر جای دیگر و تنها با «بررسی درون‌متن» می‌توان دریافت ژان پل بینیون درگذشته در 1743 سال‌ها پس از آرمیدن در گور نگران رکود تاریخ علم شده و از دشاتری ترجمۀ این بخش را «طلب» کرده است!
ناگفته نماند: در مأخذ شارت، نام درخواست‌کننده «M. Bignon» (موسیو بینیون) و شارت خود او را ژان پل بینیون انگاشته است، در حالی که در نمایۀ مأخذ او این بینیون با دیگر بینیون‌های یادشده در آن، از جمله ژان پل تطبیق داده نشده‌است.
اما «اگر گوینده‌ای گوید» (همان «ان قلت» مشهور!): «شاید پیش از مرگ به دشاتری وصیت کرده و او نزدیک 15 سال بعد «اجابت» کرده است». آن‌گاه چه؟!
گویم: آن‌گاه، کاش دانشجویان ما «بخش وفای به عهد» را بیاموزند، اما «ان شاء الله» تکالیف معهود را به این گونه فرصت‌ها موکول نکنند!
اما اشکال این‌جاست که دشاتری چنان که از متن پیداست هنگام مرگ ژان پل بینیون، 19 سال بیش نداشت. و البته از «بررسی میان‌متن» معلوم می‌شود که در این هنگام همچنان مشغول آموزش زبان بود. دشاتری در 1745 به عنوان مترجم به کتابخانۀ پادشاهی (امروزه: کتابخانۀ ملی فرانسه) پیوست و در 1752 به کرسی استادی یادشده دست یافت.
https://fr.wikipedia.org/wiki/Michel-Ange-Andr%C3%A9_Le_Roux_Deshauterayes

اما دربارۀ ترجمۀ اسخولتنس، منبع شارت (=مونتوکلا) فقط از ترجمه به قلم «Scultens» (املای دیگر نام او) سخن گفته (بی یادکرد نام کوچک) و جناب شارت رأساً ایشان را هاینریش [/هنری] آ[لبرت] اسخولتنس اعلام کرده است. در حالی که این ترجمه به تأکید ژوزف ژروم لالاند (که آن را از نزدیک دیده بود) در 1749، یعنی سال تولد جناب آلبرت، فراهم آمده است.

و اما روایت من:
1. خاندان بینیون، بسیار نامدار و چند نسل پیاپی آن‌ها دارندۀ مناصب مهم در کالج و کتابخانۀ سلطنتی بوده‌اند. این بینیون _ اگر یکی از آنان باشد (که به گمانم باشد) _ باید آرمان ژروم بینیون (Armand-Jérôme Bignon) باشد که در 1743 (دو سال پیش از استخدام دشاتری در کتابخانۀ سلطنتی) «کتابدار پادشاه» (bibliothécaire du roi) شد.
2. خاندان اسخولتس‌ نیز چند نسل پیاپی دانشمندانی در خود داشت. این اسخولتس باید آلبرت اسخولتس، استاد هلندی زبان عربی در لایدن و پدربزرگ هاینریش آلبرت اسخولتس باشد که این اثر را برای فردی به نام گریشوف (نام کاملش را نیافتم) از عربی به لاتینی درآورد. لالاند این ترجمه را در 1763 م (در 14 سالگی هاینریش آلبرت) در لندن و نزد جان بیویس دیده بود.

حال من مانده‌ام از اشارت (ارجاعات!) پیشین به جناب بشارت‌ماب شارت استغفار کنم یا زین پس به دانشجویان کارشناسی ارشد خودمان «کم‌ترتر!» سخت بگیرم!

و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين

#فرانسوا_شارت
#الزیج_الحاکمی
#ابن_یونس
یونس کرامتی
اجابت درخواست مردگان و ترجمه به قلم نوزادان امروز چند سطری از پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد فرانسوا شارت، پژوهشگر تاریخ نجوم و ابزارهای نجومی را می‌خواندم. Charette, François. Orientalisme et histoire des sciences: L’historiographie européenne des sciences islamiques…
پی‌نوشتی بر یادداشت پیشین
فرانسوا شارت در توضیح حدس ( البته باز هم ناروای) بهره‌گیری دولیل از ترجمۀ دشاتری (یادشده در یادداشت پیشین) در پانوشت همین صفحه آورده است:
Notre hypothèse concernant le possible usage de la traduction de Deshauterayes par Delisle est partagée par L.A. Sédillot (Prolégomènes des tables astronomiques d’Oloug Beg, Paris, 1847, I, p. lxiv-xv)


فرضیه ما در مورد استفاده بهرۀ دولیل از ترجمه دشاتری را لویی آملی سدیو (... 1847) نیز پذیرفته است.


یاد آن استاد دانشکدۀ ادبیات خودمان به‌خیر که «گویند» (العهدة علی الراوی) در کلاس درس می‌گفته است: «من و سعدی بر این عقیده‌ایم» یا «سعدی هم با من هم‌عقیده است».
البته بلا تشبیه از هر دو سو و باز هم سلام بر «دکتر هو»!
کذا فی الاصل-0001:کاربرد قضیۀ فیثاغورث در اثبات «نسبیت خاص و ضریب اینشتین»
بدون شرح
مأخذش نیز جمله محفوظ است!

#کذا_فی_الاصل
#بدون_شرح
Forwarded from حکمت طبیعی
📍ملاحظات زبانی و کاربرد متون موازی در متون پزشکی و داروشناسی فارسی

◀️ دو جلسه: ۱۰:۳۰ تا ۱۲ / ۱۳ تا ۱۵


🗣 ارائه: سرکار خانم ندا احمدی کاشانی

🍃 گروه تاریخ پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران

#نشست‌ها

🌾 @naturalphilosophy
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یونس کرامتی، نشست «بازتاب نظام‌های گاه‌شماری در انجامه‌های نسخ خطی، برگزار شده در دانشکدۀ طب ایرانی دانشگاه علوم پزشکی ایران»، دوشنبه 12 آذرماه 1403

پس از این کارگاه، کارگاهی با موضوع یکسان در پژوهشکدۀ تاریخ علم برگزار کردم که البته فایل ویدئویی آن را بسیار زودتر در کانال گذاشتم.
بازتاب گاه‌شماری در انجامۀ دست‌نویس‌ها-جلسۀ 01
بازتاب گاه‌شماری در انجامۀ دست‌نویس‌ها-جلسۀ 02

#گاه‌شماری
#نسخۀ_خطی
#دست‌نویس
#انجامه