👆خاطره منتشرنشده رهبر انقلاب از عکس ایشان در کنار #امام_خمینی (ره) همراه با دیگر طلبهها
رهبر انقلاب:
▪️«به خاطر حادثه مدرسه #فیضیه درسها تا مدت چند روز، بیست روز، تعطیل بود. اولین روزی که درس شروع شد، که در #مسجد_اعظم هم امام درس میگفتند، بعد از درس، امام گفتند که میرویم مدرسه فیضیه برای فاتحهخوانی برای شهدای فیضیه.
▫️ایشان راه افتادند، #طلاب هم پشت سر ایشان. این چیزی بود که به عقل هیچ کسی نمیرسید که امام یکهو یک چنین حرکتی انجام بدهد... راه افتادیم.
▪️من آن روز در خدمت امام بودم. گروه زیادی از طلبهها بودند. حرکت کردیم آمدیم در مدرسه. امام وارد مدرسه شدند. طرف دست چپ مدرسه پیچیدیم. آنجا دم غرفه اول یا دوم، ایشان روی غرفه نشستند. طلبهها هم همین طور دور ایشان.
▫️غم شدیدی هم صورت امام را گرفته بود، شدیدا غمگین بودند. یک نفر گفت که یکی #روضه بخواند. یک سیدی بلند شد آنجا روضه خواند و همه گریه کردند و بیاناتی هم امام آنجا مختصرا بیان کردند و از مدرسه آمدیم بیرون...
▪️در آن روز یک عکسی هم من دارم با امام، یعنی با طلبهها، در خیل طلبهها عکس ما هم آنجا افتاده که یک یادگاری خیلی شیرینی است از آن روز برای من.» بیانات در سال ۱۳۶۱
#برای_اولین_بار
#انتشار_ویژه
⏳ در این روزها، مطالب ویژه کانال "درس و عبرت"
به مناسبت رحلت امام و انتخاب رهبری را دنبال کنید👇🏼
@khamenei_history
رهبر انقلاب:
▪️«به خاطر حادثه مدرسه #فیضیه درسها تا مدت چند روز، بیست روز، تعطیل بود. اولین روزی که درس شروع شد، که در #مسجد_اعظم هم امام درس میگفتند، بعد از درس، امام گفتند که میرویم مدرسه فیضیه برای فاتحهخوانی برای شهدای فیضیه.
▫️ایشان راه افتادند، #طلاب هم پشت سر ایشان. این چیزی بود که به عقل هیچ کسی نمیرسید که امام یکهو یک چنین حرکتی انجام بدهد... راه افتادیم.
▪️من آن روز در خدمت امام بودم. گروه زیادی از طلبهها بودند. حرکت کردیم آمدیم در مدرسه. امام وارد مدرسه شدند. طرف دست چپ مدرسه پیچیدیم. آنجا دم غرفه اول یا دوم، ایشان روی غرفه نشستند. طلبهها هم همین طور دور ایشان.
▫️غم شدیدی هم صورت امام را گرفته بود، شدیدا غمگین بودند. یک نفر گفت که یکی #روضه بخواند. یک سیدی بلند شد آنجا روضه خواند و همه گریه کردند و بیاناتی هم امام آنجا مختصرا بیان کردند و از مدرسه آمدیم بیرون...
▪️در آن روز یک عکسی هم من دارم با امام، یعنی با طلبهها، در خیل طلبهها عکس ما هم آنجا افتاده که یک یادگاری خیلی شیرینی است از آن روز برای من.» بیانات در سال ۱۳۶۱
#برای_اولین_بار
#انتشار_ویژه
⏳ در این روزها، مطالب ویژه کانال "درس و عبرت"
به مناسبت رحلت امام و انتخاب رهبری را دنبال کنید👇🏼
@khamenei_history
برای شهیدی که بیچارهمان کرده است!
l1l.ir/shmhjj
یکم؛ لنز دوربین
نمیشناختمت؛ اما به خیالم تا آخر عمر، هر بار که این عبارت «سرت را بالا بگیر» را بشنوم؛ یاد تو بیفتم. شاید هم حالا حالاها، هیچ جا و در هیچ جمعی، روی آن را نداشته باشم که سرم را بالا بگیرم. اصلا آنطور که تو در #لنز_دوربین نگاه میکردی، یعنی هنوز هم نگاه میکنی، دیگر نمیشود با هیچ دوربینی مواجه شد. حتی دوربین #سلفی موبایل. بعد از تو همه سلفیها #سلفی_حقارت خواهند بود. وقتی دارم با رفقا و بستگان میخندم و به دوربین نگاه میکنم یاد تو خواهم افتاد، یاد آن داعشی زشت منظر که پشتت ایستاده است. یاد آن چهره زیبای تو که اصلا اثری از غم یا شکست در آن نیست. خندهام تلخ خواهد شد...
دوم؛ شرمندگی ما
آهای! جناب آقای #محسن_حججی! صدای من را میشنوی؟ یعنی صدای ما به شما میرسد؟ میشود کمی هم به این پایینترها توجه کنی؟ آخر تو با ما چه کردی؟! از جان ما چه میخواهی؟ داشتیم زندگیمان را میکردیم. اصلا گفتیم، داستان سوریه و مدافعان حرم دیگر تمام شد. خدا را شکر این هم #به_خیر_گذشت و دیگر نیازی به حضور و دفاع نیست؛ که از نبودن در آن معرکه شرمگین باشیم. #شرمندگی خیلی چیز بدی است...
سوم؛ غریبی
روضهخوانها چند سالی است در اوج روضه #سیدالشهداء، یک عبارت را تکرار میکنند، که بیشتر به تکه کلام لوطیها و مشتیهای تهران قدیم میماند. همانها که #جوانمردی و مردانگی برایشان حرف اول و آخر را میزد. شاید خودت شنیده باشی. حتما شنیدهای. حتما شنیدهای و از خود ارباب همین را خواستهای. روضهخوانهای سنگدل شهر ما، در اوج حرارت روضه قتلگاه، خطاب به سیدالشهداء میگویند: #غریب_گیر_آوردنت. از آن جملاتی که مردانگی را شعلهور میکند. از آنها که غیرتسوز میکند مرد را. از آن دست حرفهایی که جان آدم را در روضه به لب میرساند، اما صد افسوس که به در نمیبرد...
چهارم؛ فرمانده فاتح
#غریبی خیلی چیز بدی است. #داعش هم حسابی ترسناک است. یعنی برای ما ترسناک است. چون تو که ظاهراً نترسیدی. چهرهات به هرچه و هرکه شبیه باشد به ترسیدهها نمیماند. چنان مستحکم #چشم دوختهای به #دوربین که انگار تو آنها را به اسارت گرفتهای. اگر دستانت بسته نبود، چهره پلشت آن داعشی بد سیرت، بیشتر به یک اسیر ترسیده و مستأصل میمانست تا تو که انگار فرماندهی یک سپاه فاتح در صبح نبرد را برعهده داری...
پنجم؛ یتیمی
میگویند فرزندت دو ساله است. گاهی به حس شما #شهدای_مدافع_حرم که همسر جوان و فرزندان خردسال در خانه دارید فکر کردهام. به اینکه چطور برای دفاع از حرم به این سادگی ترک خانواده میکنید. اما داستان تو فرق میکند. فرزندت٬ حالا که دو سال بیشتر ندارد و درد #یتیمی را چندان درک نمیکند. بعد از آن هم، فکر میکنم تو پدری را در حق او با همین تصویر تمام کردهای. برای یتیم یک #شهید چه فخری از این بالاتر که قاب عکس پدر برای همیشه پر از #صلابت و #مردانگی است. از آن قاب عکسها که با دیدنشان دل آدم گرم میشود...
ششم؛ چهره تو
نمیدانم در هنگام ثبت آن عکس، داعشیها به تو چه گفتهاند. شاید به تنهایی و غربتت میخندیدند، شاید هم به سختترین شکنجهها و دردناکترین نوع قتلها تهدیدت میکردند. از همان روشهای سبوعانه و وحشیانه که فقط از دست آنها بر میآید. پس تو چرا خم به ابرو نیاوردی؟ چرا اینقدر به این وحوش از خدا بیخبر که آماده ذبح تو میشوند بیاعتنایی؟ قبل از سفر به #سوریه فیلم جنایات آنها را ندیده بودی؟ یا داعشیها را نمیشناسی یا مرگ را و یا پاک هوش و حواست را به کسی باختهای. که اگر جز این است چرا در چهرهات ترس نیست؟ چرا؟ میبینی! چهره تو در آن تصویر مرا #دیوانه کرده؟ مرا و بسیاری از جوانان هموطنت را. دو سه شب است که دست از سر ما بر نمیدارد. بیچارهمان کردهای آقا محسن...
هفتم؛ روضه
محسنجان! زیاد وقتت را نمیگیرم. حالا دیگر با شهدا و اولیا هم صحبتی و کلام چون منی جز ملال برایت نیست. اما بگذار بگویم که چهرهات و آن چشمها، مرا یاد روضه #حضرت_عباس انداخته است. روضه وفای برادر حسین. آنجا که روضهخوانها میگویند، برایش #اماننامه آوردند تا دست از برادر بردارد و او با ناراحتی آن را پس زد. نمیدانم خودت در آن لحظات آخر یاد کدام روضه افتادهای. حتما در آن لحظات غریبی، در حلقه پر سر و صدای وحوش داعشی، وجودت آنقدر شبیه اربابت در لحظات واپسین #قتلگاه شده است که #روضه دیگری جز آن، در یادت نقش نبسته باشد. روضه همان لحظاتی که اربابت زیر لب زمزمه میکرد: الهی رِضاً بِرِِضِاکَ، صََبراً عَلی قَضائِک
* عبدالمطهر محمدخانی
▶️ @Hawzahnews
l1l.ir/shmhjj
یکم؛ لنز دوربین
نمیشناختمت؛ اما به خیالم تا آخر عمر، هر بار که این عبارت «سرت را بالا بگیر» را بشنوم؛ یاد تو بیفتم. شاید هم حالا حالاها، هیچ جا و در هیچ جمعی، روی آن را نداشته باشم که سرم را بالا بگیرم. اصلا آنطور که تو در #لنز_دوربین نگاه میکردی، یعنی هنوز هم نگاه میکنی، دیگر نمیشود با هیچ دوربینی مواجه شد. حتی دوربین #سلفی موبایل. بعد از تو همه سلفیها #سلفی_حقارت خواهند بود. وقتی دارم با رفقا و بستگان میخندم و به دوربین نگاه میکنم یاد تو خواهم افتاد، یاد آن داعشی زشت منظر که پشتت ایستاده است. یاد آن چهره زیبای تو که اصلا اثری از غم یا شکست در آن نیست. خندهام تلخ خواهد شد...
دوم؛ شرمندگی ما
آهای! جناب آقای #محسن_حججی! صدای من را میشنوی؟ یعنی صدای ما به شما میرسد؟ میشود کمی هم به این پایینترها توجه کنی؟ آخر تو با ما چه کردی؟! از جان ما چه میخواهی؟ داشتیم زندگیمان را میکردیم. اصلا گفتیم، داستان سوریه و مدافعان حرم دیگر تمام شد. خدا را شکر این هم #به_خیر_گذشت و دیگر نیازی به حضور و دفاع نیست؛ که از نبودن در آن معرکه شرمگین باشیم. #شرمندگی خیلی چیز بدی است...
سوم؛ غریبی
روضهخوانها چند سالی است در اوج روضه #سیدالشهداء، یک عبارت را تکرار میکنند، که بیشتر به تکه کلام لوطیها و مشتیهای تهران قدیم میماند. همانها که #جوانمردی و مردانگی برایشان حرف اول و آخر را میزد. شاید خودت شنیده باشی. حتما شنیدهای. حتما شنیدهای و از خود ارباب همین را خواستهای. روضهخوانهای سنگدل شهر ما، در اوج حرارت روضه قتلگاه، خطاب به سیدالشهداء میگویند: #غریب_گیر_آوردنت. از آن جملاتی که مردانگی را شعلهور میکند. از آنها که غیرتسوز میکند مرد را. از آن دست حرفهایی که جان آدم را در روضه به لب میرساند، اما صد افسوس که به در نمیبرد...
چهارم؛ فرمانده فاتح
#غریبی خیلی چیز بدی است. #داعش هم حسابی ترسناک است. یعنی برای ما ترسناک است. چون تو که ظاهراً نترسیدی. چهرهات به هرچه و هرکه شبیه باشد به ترسیدهها نمیماند. چنان مستحکم #چشم دوختهای به #دوربین که انگار تو آنها را به اسارت گرفتهای. اگر دستانت بسته نبود، چهره پلشت آن داعشی بد سیرت، بیشتر به یک اسیر ترسیده و مستأصل میمانست تا تو که انگار فرماندهی یک سپاه فاتح در صبح نبرد را برعهده داری...
پنجم؛ یتیمی
میگویند فرزندت دو ساله است. گاهی به حس شما #شهدای_مدافع_حرم که همسر جوان و فرزندان خردسال در خانه دارید فکر کردهام. به اینکه چطور برای دفاع از حرم به این سادگی ترک خانواده میکنید. اما داستان تو فرق میکند. فرزندت٬ حالا که دو سال بیشتر ندارد و درد #یتیمی را چندان درک نمیکند. بعد از آن هم، فکر میکنم تو پدری را در حق او با همین تصویر تمام کردهای. برای یتیم یک #شهید چه فخری از این بالاتر که قاب عکس پدر برای همیشه پر از #صلابت و #مردانگی است. از آن قاب عکسها که با دیدنشان دل آدم گرم میشود...
ششم؛ چهره تو
نمیدانم در هنگام ثبت آن عکس، داعشیها به تو چه گفتهاند. شاید به تنهایی و غربتت میخندیدند، شاید هم به سختترین شکنجهها و دردناکترین نوع قتلها تهدیدت میکردند. از همان روشهای سبوعانه و وحشیانه که فقط از دست آنها بر میآید. پس تو چرا خم به ابرو نیاوردی؟ چرا اینقدر به این وحوش از خدا بیخبر که آماده ذبح تو میشوند بیاعتنایی؟ قبل از سفر به #سوریه فیلم جنایات آنها را ندیده بودی؟ یا داعشیها را نمیشناسی یا مرگ را و یا پاک هوش و حواست را به کسی باختهای. که اگر جز این است چرا در چهرهات ترس نیست؟ چرا؟ میبینی! چهره تو در آن تصویر مرا #دیوانه کرده؟ مرا و بسیاری از جوانان هموطنت را. دو سه شب است که دست از سر ما بر نمیدارد. بیچارهمان کردهای آقا محسن...
هفتم؛ روضه
محسنجان! زیاد وقتت را نمیگیرم. حالا دیگر با شهدا و اولیا هم صحبتی و کلام چون منی جز ملال برایت نیست. اما بگذار بگویم که چهرهات و آن چشمها، مرا یاد روضه #حضرت_عباس انداخته است. روضه وفای برادر حسین. آنجا که روضهخوانها میگویند، برایش #اماننامه آوردند تا دست از برادر بردارد و او با ناراحتی آن را پس زد. نمیدانم خودت در آن لحظات آخر یاد کدام روضه افتادهای. حتما در آن لحظات غریبی، در حلقه پر سر و صدای وحوش داعشی، وجودت آنقدر شبیه اربابت در لحظات واپسین #قتلگاه شده است که #روضه دیگری جز آن، در یادت نقش نبسته باشد. روضه همان لحظاتی که اربابت زیر لب زمزمه میکرد: الهی رِضاً بِرِِضِاکَ، صََبراً عَلی قَضائِک
* عبدالمطهر محمدخانی
▶️ @Hawzahnews
✅ بگوییم سلام بر حسین
از زمانی که استفاده گوشی تلفن همراه در ایران مرسوم شد، در آستانه ماه محرم پیامی بدین شرح میان برخی افراد جامعه دست به دست میشود:
🔮خلاصه: "هنگام خوردن آب نگوییم سلام بر حسین(ع) چون او تشنه آب نبود، او تشنه انسانیت و آزادگی بود و..."
محتوای این کلمات، پیام باطلی است که هرسال در آستانه #ماهمحرم میان قشر #مدعیروشنفکری و اقشار مختلف جامعه دست به دست میشود و گاه افراد و خانواده های متدین نیز از روی کم اطلاعی فریب ظاهر زیبای این کلمات را خورده و در انتقال آن سهیم می شوند؛ غافل از اینکه آبشخور چنین سخنان زیبایی افکار مسموم و غربزده روشنفکران معاصر است که هدف آن تنها یک چیز است و آن برهم زدن مجالس روضه و اشک بر سیدالشهدا(ع) است.
در پاسخ به این دوستان و برای روشن شدن واقعیت و معرفت افزایی در این زمینه، نکاتی را به اختصار بیان میکنیم:🔻
اول اینکه این گونه نیست که #شیعیان فقط برای تشنگی امام حسین گریه کنند؛ چراکه مصیبت کربلا بسیار فراتر از تشنگی مردی به بزرگی و عظمت حسین است.
مصیبت کربلا ابعادی فراتر از این تشنگی و به وسعت تاریخ و پهنای تقابل جبهه حق و باطل در طول دورانها دارد.
مدعیان روشنفکری متوهم هستند که اگر مجالس روضه و اشک نبود، مثلا یک آکادمی بود که معارف دین را از دوران های پرآشوب و بلازده عصر اموی عباسی و... تا کنون دست به دست به ما برساند؟!
آیا جز این است که ما هرچه از دین و انسانیت داریم در بستر همین روضهها و منابر دینیِ روضه محور آموختهایم؟
🔹مگر نشنیده ایم که امام زین العابدین حداقل 20 سال برای پدرش #گریه کرد و هرگاه غذایی مقابل حضرت می گذاشتند گریه می کرد؟!
🔹مگر امام صادق رئیس مکتب ما نبود که برای سیدالشهدا مجلس #روضه برپا میکرد و اشک میریخت؟
🔹مگر نه این است که ائمه ما همه اهل گریه بر سیدالشهدا بوده و شیعیان را نیز به گریه و اشک ریختن بر مصیبت عاشورا تشویق کرده اند؟!
🔹آیا این مخالفان گریه و اشک و عزاداری بر حسین حاضرند اگر یک لشکر ظالم بر یکی از عزیزان آنها بتازند و او را با لب تشنه و به ناحق کشته و بدن او را قطعه قطعه کنند، آیا این روشنفکران حاضرند هنگام یاد چنین عزیزی به جای گریه بر او فقط به یاد اندیشه های او باشند و ژست روشنفکری بگیرند؟!
متنکامل:👇🏻
http://hawzahnews.com/detail/News/425690
@HawzahNews | حوزهنیوز
از زمانی که استفاده گوشی تلفن همراه در ایران مرسوم شد، در آستانه ماه محرم پیامی بدین شرح میان برخی افراد جامعه دست به دست میشود:
🔮خلاصه: "هنگام خوردن آب نگوییم سلام بر حسین(ع) چون او تشنه آب نبود، او تشنه انسانیت و آزادگی بود و..."
محتوای این کلمات، پیام باطلی است که هرسال در آستانه #ماهمحرم میان قشر #مدعیروشنفکری و اقشار مختلف جامعه دست به دست میشود و گاه افراد و خانواده های متدین نیز از روی کم اطلاعی فریب ظاهر زیبای این کلمات را خورده و در انتقال آن سهیم می شوند؛ غافل از اینکه آبشخور چنین سخنان زیبایی افکار مسموم و غربزده روشنفکران معاصر است که هدف آن تنها یک چیز است و آن برهم زدن مجالس روضه و اشک بر سیدالشهدا(ع) است.
در پاسخ به این دوستان و برای روشن شدن واقعیت و معرفت افزایی در این زمینه، نکاتی را به اختصار بیان میکنیم:🔻
اول اینکه این گونه نیست که #شیعیان فقط برای تشنگی امام حسین گریه کنند؛ چراکه مصیبت کربلا بسیار فراتر از تشنگی مردی به بزرگی و عظمت حسین است.
مصیبت کربلا ابعادی فراتر از این تشنگی و به وسعت تاریخ و پهنای تقابل جبهه حق و باطل در طول دورانها دارد.
مدعیان روشنفکری متوهم هستند که اگر مجالس روضه و اشک نبود، مثلا یک آکادمی بود که معارف دین را از دوران های پرآشوب و بلازده عصر اموی عباسی و... تا کنون دست به دست به ما برساند؟!
آیا جز این است که ما هرچه از دین و انسانیت داریم در بستر همین روضهها و منابر دینیِ روضه محور آموختهایم؟
🔹مگر نشنیده ایم که امام زین العابدین حداقل 20 سال برای پدرش #گریه کرد و هرگاه غذایی مقابل حضرت می گذاشتند گریه می کرد؟!
🔹مگر امام صادق رئیس مکتب ما نبود که برای سیدالشهدا مجلس #روضه برپا میکرد و اشک میریخت؟
🔹مگر نه این است که ائمه ما همه اهل گریه بر سیدالشهدا بوده و شیعیان را نیز به گریه و اشک ریختن بر مصیبت عاشورا تشویق کرده اند؟!
🔹آیا این مخالفان گریه و اشک و عزاداری بر حسین حاضرند اگر یک لشکر ظالم بر یکی از عزیزان آنها بتازند و او را با لب تشنه و به ناحق کشته و بدن او را قطعه قطعه کنند، آیا این روشنفکران حاضرند هنگام یاد چنین عزیزی به جای گریه بر او فقط به یاد اندیشه های او باشند و ژست روشنفکری بگیرند؟!
متنکامل:👇🏻
http://hawzahnews.com/detail/News/425690
@HawzahNews | حوزهنیوز
yon.ir/5zmXJ
☑️ روايت استاد انصاريان از ديدار با آيت الله العظمی سيستاني
حجت الاسلام و المسلمين حسين #انصاريان از ديدار خود با حضرت آيت الله سيستاني نقل مي كند: خدمت آيت الله العظمي #سيستاني در نجف رفتم. دلم مي خواست ببينم زندگي ايشان كه پول شيعه برايش مي آيد، چگونه است؟!
شيعيان هند، خواجه هاي هندي در آفريقاي جنوبي كه ثروتمندترين مردم كره زمين هستند، و بخشي از شيعيان پاكستان، هند، ايران و عراق، پول خمس خود را به ايشان مي دهند.
اولين بار بود كه ايشان را مي ديدم. كوچه اي كه منزل ايشان در آن بود، كوچه اي براي ۴۰۰ ـ ۵۰۰ سال پيش نجف بود. خانه ايشان هم چند پله داشت كه از كوچه پايين تر مي رفت!
خانه اي بود با چهار گليم و فرش كهنه در اتاق. سران كشورها همان جا خدمت ايشان مي آمدند و يك صندلي هم نبود كه يك رئيس جمهور يا نخست وزير بنشيند، همه بايد روي گليم پاره ها بنشينند.
ما هم روي گليمي نشستيم. به ايشان عرض كردم: من هيچ نياز مالي ندارم. سالي ۴۰ ـ ۵۰ ميليون تومان مقلدين شما به من مي دهند.
گفتم: بنده هم اهل خمس دادن هستم. اول خيال ايشان را راحت كردم كه هديهاي به من ندهند. گفتم: من از شما يك درخواست دارم. فرمود: بگو، گفتم: درخواستم اين است كه اجازه دهيد براي شما #روضه بخوانم، گفتند: دلم خيلي گرفته است. ده سال حرم امام علي (عليه السلام) را نديده ام، روضه بخوانيد!
من هم روضه را شروع كردم، ايشان چنان ضجّه مي زد و گريه مي كرد كه جلوي لباس ايشان از گريه زياد، خيس شد. بعد گفتند ۴۰ سال است در اين خانه هستم؛ مثل چنين روزي برايم پيش نيامد.
بعد صحبت ما شد، نگاهي به من كردند و فرمودند: ميداني از تمام كره زمين براي من پول ميآيد. گفتم: مي دانم. گفتند: به اين اميرالمؤمنين يك ريال آن در خانه من نمي آيد!
من از اين پول يك دانه نان نميخرم؛ چون در #قيامت، طاقت جوابش را ندارم. اما هزينه زندگي من و زن و بچه ام از نذورات مردم است.
آنان مشكلي دارند، مي گويند: خدايا ۱۰۰ هزار تومان نذر مي كنيم به ايشان بدهيم، مشكل ما حل بشود. نذرهايي كه براي من مي آورند از زندگي ماهيانه اضافه مي آيد.
لباس كه هر چهار يا پنج سال يك بار مي خرم. خوراك ما هم كه خوراك معمولي است؛ به اندازه اي كه در قيامت به من نگويند در دنياي تشيع كساني بودند از اين غذا نداشتند!
من به اندازه اي كه فقرا مي خورند، مي خورم. پول هاي اضافه را هم جمع مي كنم، ماه به ماه چهار پنج نفر را استخدام كرده ام:
پول هاي نذري را مي دهم به آن ها كه براي همه فقهاي شيعه كه از دنيا رفته اند در حرم اميرالمؤمنين (عليه السلام) قرآن بخوانند.
➖➖➖
اخبار حوزه و روحانیت را در کانال حوزهنیوز دنبال کنید:👇🏻
t.me/joinchat/BWFZbjwXiuc9OzLgRQOXXQ
☑️ روايت استاد انصاريان از ديدار با آيت الله العظمی سيستاني
حجت الاسلام و المسلمين حسين #انصاريان از ديدار خود با حضرت آيت الله سيستاني نقل مي كند: خدمت آيت الله العظمي #سيستاني در نجف رفتم. دلم مي خواست ببينم زندگي ايشان كه پول شيعه برايش مي آيد، چگونه است؟!
شيعيان هند، خواجه هاي هندي در آفريقاي جنوبي كه ثروتمندترين مردم كره زمين هستند، و بخشي از شيعيان پاكستان، هند، ايران و عراق، پول خمس خود را به ايشان مي دهند.
اولين بار بود كه ايشان را مي ديدم. كوچه اي كه منزل ايشان در آن بود، كوچه اي براي ۴۰۰ ـ ۵۰۰ سال پيش نجف بود. خانه ايشان هم چند پله داشت كه از كوچه پايين تر مي رفت!
خانه اي بود با چهار گليم و فرش كهنه در اتاق. سران كشورها همان جا خدمت ايشان مي آمدند و يك صندلي هم نبود كه يك رئيس جمهور يا نخست وزير بنشيند، همه بايد روي گليم پاره ها بنشينند.
ما هم روي گليمي نشستيم. به ايشان عرض كردم: من هيچ نياز مالي ندارم. سالي ۴۰ ـ ۵۰ ميليون تومان مقلدين شما به من مي دهند.
گفتم: بنده هم اهل خمس دادن هستم. اول خيال ايشان را راحت كردم كه هديهاي به من ندهند. گفتم: من از شما يك درخواست دارم. فرمود: بگو، گفتم: درخواستم اين است كه اجازه دهيد براي شما #روضه بخوانم، گفتند: دلم خيلي گرفته است. ده سال حرم امام علي (عليه السلام) را نديده ام، روضه بخوانيد!
من هم روضه را شروع كردم، ايشان چنان ضجّه مي زد و گريه مي كرد كه جلوي لباس ايشان از گريه زياد، خيس شد. بعد گفتند ۴۰ سال است در اين خانه هستم؛ مثل چنين روزي برايم پيش نيامد.
بعد صحبت ما شد، نگاهي به من كردند و فرمودند: ميداني از تمام كره زمين براي من پول ميآيد. گفتم: مي دانم. گفتند: به اين اميرالمؤمنين يك ريال آن در خانه من نمي آيد!
من از اين پول يك دانه نان نميخرم؛ چون در #قيامت، طاقت جوابش را ندارم. اما هزينه زندگي من و زن و بچه ام از نذورات مردم است.
آنان مشكلي دارند، مي گويند: خدايا ۱۰۰ هزار تومان نذر مي كنيم به ايشان بدهيم، مشكل ما حل بشود. نذرهايي كه براي من مي آورند از زندگي ماهيانه اضافه مي آيد.
لباس كه هر چهار يا پنج سال يك بار مي خرم. خوراك ما هم كه خوراك معمولي است؛ به اندازه اي كه در قيامت به من نگويند در دنياي تشيع كساني بودند از اين غذا نداشتند!
من به اندازه اي كه فقرا مي خورند، مي خورم. پول هاي اضافه را هم جمع مي كنم، ماه به ماه چهار پنج نفر را استخدام كرده ام:
پول هاي نذري را مي دهم به آن ها كه براي همه فقهاي شيعه كه از دنيا رفته اند در حرم اميرالمؤمنين (عليه السلام) قرآن بخوانند.
➖➖➖
اخبار حوزه و روحانیت را در کانال حوزهنیوز دنبال کنید:👇🏻
t.me/joinchat/BWFZbjwXiuc9OzLgRQOXXQ