Forwarded from قرآن و عترت (ع)
⛔️حصر آن سه نفر⛔️
✅و نیز بر #سه_نفری که( از شرکت در جبهه ی تبوک به خاطر سستی ) وامانده بودند، تا آنگاه که زمین با همه ی وسعتش ( به سبب قهر و نفرت مردم ) بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمده و#فهمیدند که در برابر خدا هیچ پناهگاهی جز خود او نیست. پس خداوند لطف خویش را شامل آنان ساخت تا به توبه موفق شوند. همانا خداوند توبه پذیر مهربان است. ( سوره توبه آیه 118 )✅
در شان نزول اين آيه آمده است « سه نفر از مسلمانان به نام كعب بن مالك و مرارة بن ربيع و هلال بن اميه از شركت در جنگ تبوك، و حركت همراه پيامبر سرباز زدند، ولى اين به خاطر آن نبود كه جزء دار و دسته منافقان باشند، بلكه به خاطر #سستى_و_تنبلى بود، چيزى نگذشت كه پشيمان شدند.
هنگامى كه پيامبر از صحنه تبوك به مدينه بازگشت، خدمتش رسيدند و عذر خواهى كردند، اما پيامبر حتى يك جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نيز دستور داد كه احدى با آن ها سخن نگويد.
آنها در يك محاصره عجيب اجتماعى قرار گرفتند، تا آنجا كه حتى كودكان و زنان آنان نزد پيامبر آمدند و اجازه خواستند كه از آنها جدا شوند، #پيامبر اجازه جدايى نداد، ولى دستور داد كه به آنها نزديك نشوند.
فضاى مدينه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد كه مجبور شدند براى نجات از اين #خوارى و رسوايى بزرگ، شهر را ترك گويند و به قله كوه هاى اطراف مدينه پناه ببرند از جمله مسائلى كه ضربه شديدى بر روحيه آن ها وارد كرد اين بود كه كعب بن مالك مى گويد روزى در بازار مدينه با ناراحتى نشسته بودم ديدم يك نفر #مسيحى_شامى سراغ مرا مى گيرد، هنگامى كه مرا شناخت نامه اى از پادشاه غسان به دست من داد كه در آن نوشته بود اگر صاحبت ترا از خود رانده به سوى ما بيا، حال من منقلب شد گفتم اى واى بر من كارم به جايى رسيده است كه #دشمنان در من طمع دارند. خلاصه بستگان آنها غذا مى آوردند، اما حتى يك كلمه با آنها سخن نمى گفتند.
مدتى به اين صورت گذشت و پيوسته انتظار مى كشيدند كه توبه آن ها قبول شود و آيه اى كه دليل بر قبولى توبه آن ها باشد نازل گردد، اما خبرى نبود.
در اين هنگام فكرى به نظر يكى از آنان رسيد و به ديگران گفت: اكنون كه مردم با ما قطع رابطه كرده اند، چه بهتر كه ما هم از يكديگر قطع رابطه كنيم (درست است كه ما گنهكاريم ولى بايد از گناهكار ديگرى خشنود نباشيم)
آنها چنين كردند به طورى كه حتى يك كلمه با يكديگر سخن نمى گفتند، و دو نفر از آنان با هم نبودند، و به اين ترتيب سر انجام پس از پنجاه روز توبه و تضرع به پيشگاه خداوند، توبه آنان قبول شد و آيه فوق در اين زمينه نازل گرديد.
همانطور که ملاحظه کردید این سه نفر که در #حصر جامعه اسلامی قرار گرفته بودند حتی #منافق نیز نبودند و فقط در امر جنگ کوتاهی کرده بودند، تازه بعد از اینکه فهمیده بودند که #دشمنان اسلام از این کار آنان خوشحال شده اند و برای آنان کف زده اند از کرده ی خود بسیار #پشیمان شدند .
حال اندکی با خود تامل کنیم و آنهمه ظلم که سران فتنه در حق نظام اسلامی که به تعبیر امام راحل حفظ آن از حفظ جان امام زمان نیز واجب تر است انجام دادند را با تقصر ناچیزی که این افراد در صدر اسلام انجام دادند مقایسه کنیم تا رافت نظام و #رهبری در حق سران فتنه بیش از پیش برایتان آشکار شود.
#فتنه
#رافت_نظام_رهبری
@QuranEtrat_hmd
✅و نیز بر #سه_نفری که( از شرکت در جبهه ی تبوک به خاطر سستی ) وامانده بودند، تا آنگاه که زمین با همه ی وسعتش ( به سبب قهر و نفرت مردم ) بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمده و#فهمیدند که در برابر خدا هیچ پناهگاهی جز خود او نیست. پس خداوند لطف خویش را شامل آنان ساخت تا به توبه موفق شوند. همانا خداوند توبه پذیر مهربان است. ( سوره توبه آیه 118 )✅
در شان نزول اين آيه آمده است « سه نفر از مسلمانان به نام كعب بن مالك و مرارة بن ربيع و هلال بن اميه از شركت در جنگ تبوك، و حركت همراه پيامبر سرباز زدند، ولى اين به خاطر آن نبود كه جزء دار و دسته منافقان باشند، بلكه به خاطر #سستى_و_تنبلى بود، چيزى نگذشت كه پشيمان شدند.
هنگامى كه پيامبر از صحنه تبوك به مدينه بازگشت، خدمتش رسيدند و عذر خواهى كردند، اما پيامبر حتى يك جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نيز دستور داد كه احدى با آن ها سخن نگويد.
آنها در يك محاصره عجيب اجتماعى قرار گرفتند، تا آنجا كه حتى كودكان و زنان آنان نزد پيامبر آمدند و اجازه خواستند كه از آنها جدا شوند، #پيامبر اجازه جدايى نداد، ولى دستور داد كه به آنها نزديك نشوند.
فضاى مدينه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد كه مجبور شدند براى نجات از اين #خوارى و رسوايى بزرگ، شهر را ترك گويند و به قله كوه هاى اطراف مدينه پناه ببرند از جمله مسائلى كه ضربه شديدى بر روحيه آن ها وارد كرد اين بود كه كعب بن مالك مى گويد روزى در بازار مدينه با ناراحتى نشسته بودم ديدم يك نفر #مسيحى_شامى سراغ مرا مى گيرد، هنگامى كه مرا شناخت نامه اى از پادشاه غسان به دست من داد كه در آن نوشته بود اگر صاحبت ترا از خود رانده به سوى ما بيا، حال من منقلب شد گفتم اى واى بر من كارم به جايى رسيده است كه #دشمنان در من طمع دارند. خلاصه بستگان آنها غذا مى آوردند، اما حتى يك كلمه با آنها سخن نمى گفتند.
مدتى به اين صورت گذشت و پيوسته انتظار مى كشيدند كه توبه آن ها قبول شود و آيه اى كه دليل بر قبولى توبه آن ها باشد نازل گردد، اما خبرى نبود.
در اين هنگام فكرى به نظر يكى از آنان رسيد و به ديگران گفت: اكنون كه مردم با ما قطع رابطه كرده اند، چه بهتر كه ما هم از يكديگر قطع رابطه كنيم (درست است كه ما گنهكاريم ولى بايد از گناهكار ديگرى خشنود نباشيم)
آنها چنين كردند به طورى كه حتى يك كلمه با يكديگر سخن نمى گفتند، و دو نفر از آنان با هم نبودند، و به اين ترتيب سر انجام پس از پنجاه روز توبه و تضرع به پيشگاه خداوند، توبه آنان قبول شد و آيه فوق در اين زمينه نازل گرديد.
همانطور که ملاحظه کردید این سه نفر که در #حصر جامعه اسلامی قرار گرفته بودند حتی #منافق نیز نبودند و فقط در امر جنگ کوتاهی کرده بودند، تازه بعد از اینکه فهمیده بودند که #دشمنان اسلام از این کار آنان خوشحال شده اند و برای آنان کف زده اند از کرده ی خود بسیار #پشیمان شدند .
حال اندکی با خود تامل کنیم و آنهمه ظلم که سران فتنه در حق نظام اسلامی که به تعبیر امام راحل حفظ آن از حفظ جان امام زمان نیز واجب تر است انجام دادند را با تقصر ناچیزی که این افراد در صدر اسلام انجام دادند مقایسه کنیم تا رافت نظام و #رهبری در حق سران فتنه بیش از پیش برایتان آشکار شود.
#فتنه
#رافت_نظام_رهبری
@QuranEtrat_hmd