Forwarded from اتچ بات
☘
#دانستنی
☆ خیار درختی وگوجهفرنگی گلخانهای 20 تا 30 برابر استاندارد دارای #سموم هستند که سرطان زاست
بطوریکه مصرف این محصول میزان سرطان را در کشور 2برابر میکند
⚫️ 🔴 ⚫️ 🔴 ⚫️
🔻لینک عضویت در کانال ما🔻
🔷🔶 نسخه رایگان طب سنتی 🔶🔷
🆔 @sonnatsalamat
🔴 ⚫️ 🔴 ⚫️ 🔴 ⚫️
#دانستنی
☆ خیار درختی وگوجهفرنگی گلخانهای 20 تا 30 برابر استاندارد دارای #سموم هستند که سرطان زاست
بطوریکه مصرف این محصول میزان سرطان را در کشور 2برابر میکند
⚫️ 🔴 ⚫️ 🔴 ⚫️
🔻لینک عضویت در کانال ما🔻
🔷🔶 نسخه رایگان طب سنتی 🔶🔷
🆔 @sonnatsalamat
🔴 ⚫️ 🔴 ⚫️ 🔴 ⚫️
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ #سوال شماره 9⃣
🔶🔷🔶🔷🔶
سوال:برای درمان خار پاشنه پا بهترین راه کدام است؟
🔶🔷🔶🔷🔶
🔻پاسخ در کانال ما🔻
🆔 @sonnatsalamat
🔶🔷🔶🔷🔶
سوال:برای درمان خار پاشنه پا بهترین راه کدام است؟
🔶🔷🔶🔷🔶
🔻پاسخ در کانال ما🔻
🆔 @sonnatsalamat
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ #جواب سوال شماره 9⃣
⚫️ #خار_پاشنه_پا/ #پا
🔶🔷🔶🔷🔶
🔴 👈حکیم حسین #خیر_اندیش پاسخ می دهد.
🔶🔷🔶🔷🔶
🔻عضویت در کانال ما🔻
🆔 @sonnatsalamat
⚫️ #خار_پاشنه_پا/ #پا
🔶🔷🔶🔷🔶
🔴 👈حکیم حسین #خیر_اندیش پاسخ می دهد.
🔶🔷🔶🔷🔶
🔻عضویت در کانال ما🔻
🆔 @sonnatsalamat
لحظه ای درنگ :
بسیاری از مطالبی که طب جدید اصرار بر آن دارد از دیدگاه طب اسلامی مردود است...
قضاوت با شما
👇👇👇
معصوم میفرماید: اگر مردم میدانستند در نمک چه هست، به غیر نمک مداوا نمیکردند، اما پزشکی روز میگوید نمک نخورید!
معصومین میفرمایند گوشت ماهی کم بخورید. امیرالمؤمنین میفرماید مرغ، خوکِ پرندگان است.
آنوقت دکترها میگویند گوشت سفید مصرف کنید، ماهی زیاد بخورید، مرغ بخورید.
معصومین میفرمایند: گوشت گوسفند دواست، اما دکترها میگویند گوشت قرمز کم بخورید. روایت داریم که گوشت شتر را نمیخورد مگر مؤمن. روایت داریم آب کم بخورید،
ولی دکترها میگویند روزانه حداقل 6 تا 8 لیوان آب بخورید.
پس معلوم است که منبع اهل بیت نیستند. خب، حالا چرا اینقدر اختلاف؟
فرض کنید اصلاً تحقیق کردهاند و به اینجا رسیدهاند، ولی آیا میشود این فرض را پذیرفت؟
چهطور تحقیقاتشان خلاف فرمایش معصومین از آب در میآید؟ وقتی بررسی کنید میفهمید منبع جای دیگریست!
وقتی یک بررسی اجمالی میکنیم میبینیم علوم ما، یعنی همان مطالبی که دارد در دانشگاههای ما تدریس میشود، از همان جا میآید که قرآن میگوید «أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً».
خداوند در قرآن می فرماید : «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا»1؛ ای پیامبر! تحقیقاً، یقیناً، موکداً شدیدترین دشمنی را نسبت به مؤمنین در یهودیان و مشرکین پیدا میکنی.
قرآن وقتی چیزی را بزرگ حساب میکند واقعاً بزرگ است: «أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً». اما مسلمانان دقیقاً برعکس این آیه رفتار کردهاند. آن افرادی را که قرآن میگوید دشمن سرسخت شما هستند و شدیدترین دشمنی را با شما دارند، مسلمانها بیشترین دوستی را با آنها برقرار کردهاند! کجا؟ کی؟ در عمل!
من یک سوال از شما میپرسم. این مطالبی که الآن به عنوان علم در دانشگاههای ما تدریس میشود و به جوانان تعلیم داده میشود، از کجا میآید؟ تا حالا فکر کردهایم یا نه؟ این مطالب از امام صادق و امام باقر است؟ این علم پزشکی که الآن در جامعهی ما و در دانشگاههای ماست، منبعش فرمایشات معصومین است یا از جای دیگری میآید؟ اگر از امام صادق باشد که نباید این همه تعارض بین نظرات پزشکی روز و فرمایشات معصومین باشد؟
حالا به این روایات توجه کنید :
امیر المومنین (ع) در مورد ماهی می فرماید : أقلوا من أکل الحیتان فإنها تذیب البدن وتکثر البلغم، وتغلظ النفس.
کمتر ماهی بخورید - چون بدن را ذوب می کند و بلغم را زیاد می نماید و نفس را سنگین می کند .
بلغم ، خلط سرد و تری است که ریشه خیلی از بیماری ها ست از جمله تنگی نفس ، فشار خون ....
آنها را دوست خالص و مخلص خودمان فرض کردهایم. چهطور؟
مثلا توصیه می کنند به مصرف گوشت ماهی آنهم هفته ای دو تا سه بار . توصیه به مصرف شیر ماست لبنیات گوشت سفید ، آب و ... در صورتی که ریشه هر دردی در غلبه سردی است . گاهی بیمار مراجعه می کند ، بیست تا مریضی دارد و خودش هم فکر می کند که بیست تا مریضی دارد در حالی که وقتی که بررسی می کنیم می بینیم تمام این بیست مریضی در واقع یک مریضی بیشتر نیست و آن مریضی ، غلبه سردی است و اگر سردی را از وجود این بیمار بردارند در خیلی از موارد مشکل حل می شود
خلاصه حالا بیرویه توصیه به خوردن گوشت سفید میکنند! در مورد گوشت مرغ از
امیرالمومنین روایت داریم که «الدُّجاجُ خِنزیرُ الطَّیر»؛
مرغ، خوکِ پرندگان است. علتش هم گفته شده؛ مرغ مثل خوک نجاستخوار است، با این تفاوت که خوک نجاست خودش را میخورد، اما مرغ هر نجاستی را که بیابد میخورد و پشتک هم میزند و کیف هم میکند!
تازه مرغی که امیرالمومنین میفرمایند مرغ رسمی خانهگی است، نه این مرغ ماشینی با این فرمولی که الآن وجود دارد! مرغِ آن زمان، که نماز شب میخواند!!!!
بالا بردن آمار طلاق - عقیمی و ناباروری - تضعیف قوه جنسی - ضعف اعصاب - ضعف و بی حالی - افسردگی عمومی- مشکلات ذهنی و کند فهمی ها .... از جمله مشکلاتی هست که سردی خواری در سطح جامعه بر جای میگذارد.
یکی از سیاست های مهم دشمن که خیلی روی آن مانور می دهد و کار می کند سیاست شوم « سردی خواری » است که سعی کرده اند به عنوان علم پزشکی در مراحل مختلف سردی خواری را ترویج کنند، در صورتی که ریشه هر دردی در غلبه ی سردی بر جسم انسان است و اگر این یک کلمه از جامعه ما برداشته شود بسیاری از مشکلات جامعه ما حل خواهد شد .
پزشکان روز دائما می گویند که سردی بخورید و در تجویزهایشان سفارش به خوردن گرمی خیلی کم پیدا می شود .
بسیاری از مطالبی که طب جدید اصرار بر آن دارد از دیدگاه طب اسلامی مردود است...
قضاوت با شما
👇👇👇
معصوم میفرماید: اگر مردم میدانستند در نمک چه هست، به غیر نمک مداوا نمیکردند، اما پزشکی روز میگوید نمک نخورید!
معصومین میفرمایند گوشت ماهی کم بخورید. امیرالمؤمنین میفرماید مرغ، خوکِ پرندگان است.
آنوقت دکترها میگویند گوشت سفید مصرف کنید، ماهی زیاد بخورید، مرغ بخورید.
معصومین میفرمایند: گوشت گوسفند دواست، اما دکترها میگویند گوشت قرمز کم بخورید. روایت داریم که گوشت شتر را نمیخورد مگر مؤمن. روایت داریم آب کم بخورید،
ولی دکترها میگویند روزانه حداقل 6 تا 8 لیوان آب بخورید.
پس معلوم است که منبع اهل بیت نیستند. خب، حالا چرا اینقدر اختلاف؟
فرض کنید اصلاً تحقیق کردهاند و به اینجا رسیدهاند، ولی آیا میشود این فرض را پذیرفت؟
چهطور تحقیقاتشان خلاف فرمایش معصومین از آب در میآید؟ وقتی بررسی کنید میفهمید منبع جای دیگریست!
وقتی یک بررسی اجمالی میکنیم میبینیم علوم ما، یعنی همان مطالبی که دارد در دانشگاههای ما تدریس میشود، از همان جا میآید که قرآن میگوید «أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً».
خداوند در قرآن می فرماید : «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا»1؛ ای پیامبر! تحقیقاً، یقیناً، موکداً شدیدترین دشمنی را نسبت به مؤمنین در یهودیان و مشرکین پیدا میکنی.
قرآن وقتی چیزی را بزرگ حساب میکند واقعاً بزرگ است: «أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً». اما مسلمانان دقیقاً برعکس این آیه رفتار کردهاند. آن افرادی را که قرآن میگوید دشمن سرسخت شما هستند و شدیدترین دشمنی را با شما دارند، مسلمانها بیشترین دوستی را با آنها برقرار کردهاند! کجا؟ کی؟ در عمل!
من یک سوال از شما میپرسم. این مطالبی که الآن به عنوان علم در دانشگاههای ما تدریس میشود و به جوانان تعلیم داده میشود، از کجا میآید؟ تا حالا فکر کردهایم یا نه؟ این مطالب از امام صادق و امام باقر است؟ این علم پزشکی که الآن در جامعهی ما و در دانشگاههای ماست، منبعش فرمایشات معصومین است یا از جای دیگری میآید؟ اگر از امام صادق باشد که نباید این همه تعارض بین نظرات پزشکی روز و فرمایشات معصومین باشد؟
حالا به این روایات توجه کنید :
امیر المومنین (ع) در مورد ماهی می فرماید : أقلوا من أکل الحیتان فإنها تذیب البدن وتکثر البلغم، وتغلظ النفس.
کمتر ماهی بخورید - چون بدن را ذوب می کند و بلغم را زیاد می نماید و نفس را سنگین می کند .
بلغم ، خلط سرد و تری است که ریشه خیلی از بیماری ها ست از جمله تنگی نفس ، فشار خون ....
آنها را دوست خالص و مخلص خودمان فرض کردهایم. چهطور؟
مثلا توصیه می کنند به مصرف گوشت ماهی آنهم هفته ای دو تا سه بار . توصیه به مصرف شیر ماست لبنیات گوشت سفید ، آب و ... در صورتی که ریشه هر دردی در غلبه سردی است . گاهی بیمار مراجعه می کند ، بیست تا مریضی دارد و خودش هم فکر می کند که بیست تا مریضی دارد در حالی که وقتی که بررسی می کنیم می بینیم تمام این بیست مریضی در واقع یک مریضی بیشتر نیست و آن مریضی ، غلبه سردی است و اگر سردی را از وجود این بیمار بردارند در خیلی از موارد مشکل حل می شود
خلاصه حالا بیرویه توصیه به خوردن گوشت سفید میکنند! در مورد گوشت مرغ از
امیرالمومنین روایت داریم که «الدُّجاجُ خِنزیرُ الطَّیر»؛
مرغ، خوکِ پرندگان است. علتش هم گفته شده؛ مرغ مثل خوک نجاستخوار است، با این تفاوت که خوک نجاست خودش را میخورد، اما مرغ هر نجاستی را که بیابد میخورد و پشتک هم میزند و کیف هم میکند!
تازه مرغی که امیرالمومنین میفرمایند مرغ رسمی خانهگی است، نه این مرغ ماشینی با این فرمولی که الآن وجود دارد! مرغِ آن زمان، که نماز شب میخواند!!!!
بالا بردن آمار طلاق - عقیمی و ناباروری - تضعیف قوه جنسی - ضعف اعصاب - ضعف و بی حالی - افسردگی عمومی- مشکلات ذهنی و کند فهمی ها .... از جمله مشکلاتی هست که سردی خواری در سطح جامعه بر جای میگذارد.
یکی از سیاست های مهم دشمن که خیلی روی آن مانور می دهد و کار می کند سیاست شوم « سردی خواری » است که سعی کرده اند به عنوان علم پزشکی در مراحل مختلف سردی خواری را ترویج کنند، در صورتی که ریشه هر دردی در غلبه ی سردی بر جسم انسان است و اگر این یک کلمه از جامعه ما برداشته شود بسیاری از مشکلات جامعه ما حل خواهد شد .
پزشکان روز دائما می گویند که سردی بخورید و در تجویزهایشان سفارش به خوردن گرمی خیلی کم پیدا می شود .
دوستی می گفت : مادری آمد پیش من در دوران بارداری. وگفت من بهترین رژیم غذایی را داشتم.شیر، لبنیات و ماهی نیز زیاد مصرف میکردم. وقتی بچه به دنیا آمد رفتیم آزمایش. به ما گفتند بچه کمبود کلسیم دارد!» بنده عرض کردم؛ «خانم! شما که میفرمایید ماهی زیاد خوردید، لبنیات زیاد خوردید، پس چرا بچهتان مشکل کمبود کلسیم پیدا کرده؟ یک سرّی دارد؛ یک فن و فوتی دارد که آن را به شما نمیگویند
مثل کوزهگری که یک فن و فوتی دارد.»
بله، فوت کوزهگری را که نقطهی اصلی است دست مردم نمیدهند!
بچهای که مادرش در دوران بارداری لبنیات و سردیجات زیاد بخورد، انواع بیماریها و گرفتاریها را از روز تولدش خواهد داشت و این بچه سربار جامعه و خانواده میشود.
یا آشامیدن آب . حتما شنیدید که اطبا فرنگی می فرمایند روزی 7-8 لیوان خوردن آب بر همگان واجب است در حالی که :
امام صادق (ع) می فرمایند :
«أقلِل مِن شُربِ الماءِ؛ فَإِنَّهُ يَمُدُّ كُلَّ داءٍ، وَاجتَنِبِ الدَّواءَ ما احتَمَلَ بَدَنُكَ الدّاء».
(الكافي، ج ۶، ص ۳۸۲، ح۲)
«آب بسيار مخور كه هر دردي را به سوي تو مي كشد و تا تاب داري دوا مخور».
« لا تُكثِر مِن شُربِ الماءِ؛ فَإِنَّهُ مادَّةٌ لِكُلِّ داءٍ».(الكافي، ج ۶، ص ۳۸۲، ح ۴)
«زياد آب ننوشيد كه ماده هر بيماري است».
یا در رابطه با نمک : لو یعلم الناس ما فی الملح ما تداووا الا به . اگر مردم از آنچه در نمک هست آگاهی داشتند به غیر نمک با چیزی دیگر مداوا نم کردند.
خداوند عز و جل به موسى بن عمران وحى كرد كه : «با نمك ، آغاز كن و با نمك ، پايان ده ؛ چرا كه درمان هفتاد درد ، در نمك است و كمترينِ اين دردها ديوانگى ، جذام ، پيسى ، گلودرد ، دنداندرد و شكمدرد است» .
هر كس پيش از هر چيز و پس از هر چيز ، نمك بخورد ، خداوندْ سيصد و سى نوع بلا را كه كمترينش جذام است ، از او برمىدارد .
بالاخره بسیاری از مطالبی که طب جدید اصرار بر آن دارد از دیدگاه طب اسلامی مردود است.
@sonnatsalamat
مثل کوزهگری که یک فن و فوتی دارد.»
بله، فوت کوزهگری را که نقطهی اصلی است دست مردم نمیدهند!
بچهای که مادرش در دوران بارداری لبنیات و سردیجات زیاد بخورد، انواع بیماریها و گرفتاریها را از روز تولدش خواهد داشت و این بچه سربار جامعه و خانواده میشود.
یا آشامیدن آب . حتما شنیدید که اطبا فرنگی می فرمایند روزی 7-8 لیوان خوردن آب بر همگان واجب است در حالی که :
امام صادق (ع) می فرمایند :
«أقلِل مِن شُربِ الماءِ؛ فَإِنَّهُ يَمُدُّ كُلَّ داءٍ، وَاجتَنِبِ الدَّواءَ ما احتَمَلَ بَدَنُكَ الدّاء».
(الكافي، ج ۶، ص ۳۸۲، ح۲)
«آب بسيار مخور كه هر دردي را به سوي تو مي كشد و تا تاب داري دوا مخور».
« لا تُكثِر مِن شُربِ الماءِ؛ فَإِنَّهُ مادَّةٌ لِكُلِّ داءٍ».(الكافي، ج ۶، ص ۳۸۲، ح ۴)
«زياد آب ننوشيد كه ماده هر بيماري است».
یا در رابطه با نمک : لو یعلم الناس ما فی الملح ما تداووا الا به . اگر مردم از آنچه در نمک هست آگاهی داشتند به غیر نمک با چیزی دیگر مداوا نم کردند.
خداوند عز و جل به موسى بن عمران وحى كرد كه : «با نمك ، آغاز كن و با نمك ، پايان ده ؛ چرا كه درمان هفتاد درد ، در نمك است و كمترينِ اين دردها ديوانگى ، جذام ، پيسى ، گلودرد ، دنداندرد و شكمدرد است» .
هر كس پيش از هر چيز و پس از هر چيز ، نمك بخورد ، خداوندْ سيصد و سى نوع بلا را كه كمترينش جذام است ، از او برمىدارد .
بالاخره بسیاری از مطالبی که طب جدید اصرار بر آن دارد از دیدگاه طب اسلامی مردود است.
@sonnatsalamat
aviny-teb.wma.asf
4.7 MB
شهید آوینی در مورد طب نوین و طب اسلامی
نُسَخِرایْگانِطِبِسُنَتےٖ ٖ
aviny-teb.wma.asf
قسمتی از سخنرانی شهید آوینی:
علم [طب] جدید وقتی مستقیما سراغ یک عضو از میان اعضا میرود مسلماً اشتباه خواهد کرد زیرا [بدن] حتی اگر به تعبیر خودشان یک سیستم باشد، همه اعضایش پیوسته به هم است و این اجزاء در ارتباط با هم معنا دارند و هر کدام فی نفسه و بطور مجرد از سایر اعضاء معنا ندارند. بنابر این اگر بخواهید سراغ یک عضو بروید باید همه اعضا را بشناسید. باید از طریق کل گرایی به جزء رسید نه با جزء گرایی به سراغ اجزا رفت. عالَم جزء را فقط از طریق عالَم کل میتوان شناخت. وقتی کسی به کل عالم اشراف علمی پیدا میکند به او حکیم میگویند. این آدم از کل می آید سراغ جزء. چون حکمت پیدا کرده از عالم اجمال به عالم تفصیل می آید و علت را پیدا کرده و برطرف میکند. در طبابت قدیم همین کار را میکردند. این طب جدید است که فوراً میخواهد برود عوارض شیمیایی یا فیزیکی حادث شده را از سر راه بر دارد و این غلط ترین و اشتباهترین کاری است که ممکن است در این عالم اتفاق بیفتد. به این خاطر که خیلی از این عوارضی که هست، خودش در جهت شفاست. طبیعت عالم این طور است که خودش شفا را در خود به وجود می آورد. اگر شما بخواهید این عوارض را از سر راه بردارید یعنی سیر جریان شفا را منقطع کرده اید. نه تنها معالجه نکرده اید بلکه در طریقه علاج هم ممانعت پیش آورده اید. این جزء نگری در طب، دیوانگی است و به خدا [قسم] جنون است! شما تا آن وقت که تصوری از کل عالَم نداشته باشید نمیتوانید اجزاء را بشناسید. بنابراین تغییراتی که در بدن حادث میشوند و یا رفتارهایی که ظاهر میگردند به عللی برمیگردند که ابتدا باید آن علل را شناسایی کرد و از آن طریق، معلول را هم از سر راه برداشت بدون اینکه به بقیه اعضا لطمه ای بخورد. و این فقط از طریق حکمت میسر است و راه دیگری ندارد. علم جدید همیشه و بلااستثناء در همه موارد [به جای درست کردن ابرو] چشم را کور میکند! من در بررسی امراض مختلف و معالجات این ها به این رسیده ام که روش معالجات این ها مضحک و خنده دار است و سراپا جهل است ...
ضبط این فایل، در میان سخنرانی شهید و هنگامی که در مورد اخلاط اربعه توضیحاتی میدهد متوقف میشود اما میتوان در این نوشتار از شهید آوینی به نظر او در این مورد پی برد:
«در مورد طب، نباید پنداشت که علم پزشکی امروز صورت تکامل یافته طب قدیم است؛ علم پزشکی اصولا بر مبانی دیگری استوار است. در قدیم انسان را از یکسو جزیی از طبیعت و از سوی دیگر جامع همه طبایع میدانستهاند و بدینترتیب سعی میکردهاند که نظم داخلی بدن انسان را دقیقا در انطباق با طبیعت خارج شناسایی کنند. بر این مبنا، انسان را همچون طبیعت خارج صاحب طبایع چهارگانه گرم و خشک، گرم و تر، سرد و تر، و سرد و خشک میدانستهاند و اخلاط چهارگانه بدن انسان ـ صفرا، خون، بلغم و سودا ـ را متناظر با این طبایع اربعه قرار میدادهاند و سعی میکردهاند از روی نظامی که فیمابین این طبایع چهارگانه در طبیعت موجود است، نظام داخلی بدن انسان را پیدا کنند و بر همان اساس عمل کنند. این مبنا، برخلاف آنچه معمولا میپندارند، توسط پزشکی امروز نهتنها نقض نشده است بلکه روز به روز حقانیت آن آشکارتر میشود. به هر تقدیر، پزشکی امروز را هرگز نمیتوان همان علم طب قدیم دانست. طب قدیم دقیقا بر مبانی حکیمانهای منشأ گرفته از دین اسلام، استوار بوده است و بدینترتیب، امکان تعلیم و تدریس آن در حوزههای علمیه وجود داشته، حال آنکه بین پزشکی امروز و مبانی اعتقادی و فلسفی ما پیوندی اینچنین وجود ندارد. این حرف را بهعنوان سرزنش تلقی نکنید؛ مقصود حقیر بیان این نکته است که چرا دیگر امکان تدریس این علوم در حوزههای علمیه وجود ندارد. آنچه در زمینه علم طب و پزشکی امروز گفتیم درباره همه علوم دیگر، حتی ریاضیات و هندسه نیز صادق است. همه این علوم در گذشته بر مبانی دیگری استوار بودهاند و فیمابین آنها و مجموعه اعتقادات مذهبی و فلسفی انسان پیوندی کامل برقرار بوده است. این پیوند اکنون بریده شده و به اعتقاد حقیر، این انقطاع نه به علت تخصصی شدن علوم، بلکه بهعلت جدایی علم و دین از یکدیگر حاصل شده است. تخصصی شدن علوم، خود معلول همین جدایی است.»
علم [طب] جدید وقتی مستقیما سراغ یک عضو از میان اعضا میرود مسلماً اشتباه خواهد کرد زیرا [بدن] حتی اگر به تعبیر خودشان یک سیستم باشد، همه اعضایش پیوسته به هم است و این اجزاء در ارتباط با هم معنا دارند و هر کدام فی نفسه و بطور مجرد از سایر اعضاء معنا ندارند. بنابر این اگر بخواهید سراغ یک عضو بروید باید همه اعضا را بشناسید. باید از طریق کل گرایی به جزء رسید نه با جزء گرایی به سراغ اجزا رفت. عالَم جزء را فقط از طریق عالَم کل میتوان شناخت. وقتی کسی به کل عالم اشراف علمی پیدا میکند به او حکیم میگویند. این آدم از کل می آید سراغ جزء. چون حکمت پیدا کرده از عالم اجمال به عالم تفصیل می آید و علت را پیدا کرده و برطرف میکند. در طبابت قدیم همین کار را میکردند. این طب جدید است که فوراً میخواهد برود عوارض شیمیایی یا فیزیکی حادث شده را از سر راه بر دارد و این غلط ترین و اشتباهترین کاری است که ممکن است در این عالم اتفاق بیفتد. به این خاطر که خیلی از این عوارضی که هست، خودش در جهت شفاست. طبیعت عالم این طور است که خودش شفا را در خود به وجود می آورد. اگر شما بخواهید این عوارض را از سر راه بردارید یعنی سیر جریان شفا را منقطع کرده اید. نه تنها معالجه نکرده اید بلکه در طریقه علاج هم ممانعت پیش آورده اید. این جزء نگری در طب، دیوانگی است و به خدا [قسم] جنون است! شما تا آن وقت که تصوری از کل عالَم نداشته باشید نمیتوانید اجزاء را بشناسید. بنابراین تغییراتی که در بدن حادث میشوند و یا رفتارهایی که ظاهر میگردند به عللی برمیگردند که ابتدا باید آن علل را شناسایی کرد و از آن طریق، معلول را هم از سر راه برداشت بدون اینکه به بقیه اعضا لطمه ای بخورد. و این فقط از طریق حکمت میسر است و راه دیگری ندارد. علم جدید همیشه و بلااستثناء در همه موارد [به جای درست کردن ابرو] چشم را کور میکند! من در بررسی امراض مختلف و معالجات این ها به این رسیده ام که روش معالجات این ها مضحک و خنده دار است و سراپا جهل است ...
ضبط این فایل، در میان سخنرانی شهید و هنگامی که در مورد اخلاط اربعه توضیحاتی میدهد متوقف میشود اما میتوان در این نوشتار از شهید آوینی به نظر او در این مورد پی برد:
«در مورد طب، نباید پنداشت که علم پزشکی امروز صورت تکامل یافته طب قدیم است؛ علم پزشکی اصولا بر مبانی دیگری استوار است. در قدیم انسان را از یکسو جزیی از طبیعت و از سوی دیگر جامع همه طبایع میدانستهاند و بدینترتیب سعی میکردهاند که نظم داخلی بدن انسان را دقیقا در انطباق با طبیعت خارج شناسایی کنند. بر این مبنا، انسان را همچون طبیعت خارج صاحب طبایع چهارگانه گرم و خشک، گرم و تر، سرد و تر، و سرد و خشک میدانستهاند و اخلاط چهارگانه بدن انسان ـ صفرا، خون، بلغم و سودا ـ را متناظر با این طبایع اربعه قرار میدادهاند و سعی میکردهاند از روی نظامی که فیمابین این طبایع چهارگانه در طبیعت موجود است، نظام داخلی بدن انسان را پیدا کنند و بر همان اساس عمل کنند. این مبنا، برخلاف آنچه معمولا میپندارند، توسط پزشکی امروز نهتنها نقض نشده است بلکه روز به روز حقانیت آن آشکارتر میشود. به هر تقدیر، پزشکی امروز را هرگز نمیتوان همان علم طب قدیم دانست. طب قدیم دقیقا بر مبانی حکیمانهای منشأ گرفته از دین اسلام، استوار بوده است و بدینترتیب، امکان تعلیم و تدریس آن در حوزههای علمیه وجود داشته، حال آنکه بین پزشکی امروز و مبانی اعتقادی و فلسفی ما پیوندی اینچنین وجود ندارد. این حرف را بهعنوان سرزنش تلقی نکنید؛ مقصود حقیر بیان این نکته است که چرا دیگر امکان تدریس این علوم در حوزههای علمیه وجود ندارد. آنچه در زمینه علم طب و پزشکی امروز گفتیم درباره همه علوم دیگر، حتی ریاضیات و هندسه نیز صادق است. همه این علوم در گذشته بر مبانی دیگری استوار بودهاند و فیمابین آنها و مجموعه اعتقادات مذهبی و فلسفی انسان پیوندی کامل برقرار بوده است. این پیوند اکنون بریده شده و به اعتقاد حقیر، این انقطاع نه به علت تخصصی شدن علوم، بلکه بهعلت جدایی علم و دین از یکدیگر حاصل شده است. تخصصی شدن علوم، خود معلول همین جدایی است.»
به مناسبت روز پزشک
۲ شهریور ۱۴۰۳
آیت الله جوادی آملی
اینکه میبینید تمام این بیماریها و داروها را روی موش آزمایش میکنند، بعد در انسان پیاده میکنند، خیال میکنند انسان همان موش ناطق است برای خیلی از اینها حل نشد که انسان جنبه ملکوتی هم دارد، این دارویی که میدهی، برای جان او خوب نیست.
گفتند این شربتهایی که میدهند، سابقاً یک ۵ درصد شراب در آنها بود؛ این یک تیرگی شعور میآورد. آنها میبینند چه برای موش خوب است، همان را برای انسان تجویز میکنند.
دیگر نمیدانند انسان حیوان ناطق نیست، انسان «حیّ متالّه» است. آزمایشگاه شان این است، طب شان این است، دارو سازی شان این است. اینچنین نیست که مسایل مشترک انسان و دام واقعاً برای انسان هم نافع باشد هر دارویی که برای دام خوب است، برای انسان بد است.
اگر به اینها بگویید: آقا شما این که در آزمایشگاه حساب کردی، برای موش خوب بود، انسان هم همان است انسان حیوانی است که حرف میزند⁉️ این دارو برای بدن او خوب است، برای جان او هم خوب است یا نه⁉️
مرحوم بوعلی در آن رساله عهد این حرف ها را زده که «من تعهد کردم لب به شراب نزنم، ولو بیمار بشوم.» چون در روایات دارد: «لا شفاء فی الحرام» خدا در حرام شفا قرار نداده.
این که در شربت ها قبلاً یک چند درصدی، کمتر و بیشتر شراب میریختند، بالاخره یک تیرگی شعور میآورد. از آزمایشگاه سوال بکنیم، میگوید: بله، این برای موش خوب است. اگر برای موش خوب است، برای انسان هم خوب است⁉️
انسان همین بدن است یا یک روح ملکوتی هم دارد، یک غذای دیگر هم دارد، یک چیز دیگر هم باید باشد آنها اصلاً نمیدانند انسان چیست.
سخنرانی در جلسه درس اخلاق در دیدار با طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف مردم ـ قم
مهر ۱۳۸۲
۲ شهریور ۱۴۰۳
آیت الله جوادی آملی
اینکه میبینید تمام این بیماریها و داروها را روی موش آزمایش میکنند، بعد در انسان پیاده میکنند، خیال میکنند انسان همان موش ناطق است برای خیلی از اینها حل نشد که انسان جنبه ملکوتی هم دارد، این دارویی که میدهی، برای جان او خوب نیست.
گفتند این شربتهایی که میدهند، سابقاً یک ۵ درصد شراب در آنها بود؛ این یک تیرگی شعور میآورد. آنها میبینند چه برای موش خوب است، همان را برای انسان تجویز میکنند.
دیگر نمیدانند انسان حیوان ناطق نیست، انسان «حیّ متالّه» است. آزمایشگاه شان این است، طب شان این است، دارو سازی شان این است. اینچنین نیست که مسایل مشترک انسان و دام واقعاً برای انسان هم نافع باشد هر دارویی که برای دام خوب است، برای انسان بد است.
اگر به اینها بگویید: آقا شما این که در آزمایشگاه حساب کردی، برای موش خوب بود، انسان هم همان است انسان حیوانی است که حرف میزند⁉️ این دارو برای بدن او خوب است، برای جان او هم خوب است یا نه⁉️
مرحوم بوعلی در آن رساله عهد این حرف ها را زده که «من تعهد کردم لب به شراب نزنم، ولو بیمار بشوم.» چون در روایات دارد: «لا شفاء فی الحرام» خدا در حرام شفا قرار نداده.
این که در شربت ها قبلاً یک چند درصدی، کمتر و بیشتر شراب میریختند، بالاخره یک تیرگی شعور میآورد. از آزمایشگاه سوال بکنیم، میگوید: بله، این برای موش خوب است. اگر برای موش خوب است، برای انسان هم خوب است⁉️
انسان همین بدن است یا یک روح ملکوتی هم دارد، یک غذای دیگر هم دارد، یک چیز دیگر هم باید باشد آنها اصلاً نمیدانند انسان چیست.
سخنرانی در جلسه درس اخلاق در دیدار با طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف مردم ـ قم
مهر ۱۳۸۲
چکاپ چیست؟
چکاپ در علم پزشکی به معنای انجام کلیه آزمایشات لازم جهت تشخیص بیماری هایی که هنوز علامت دار نشده و یا دارای علائم نامشخص می باشند و فایده ی چکاپ تشخیص زودرس بیماری هایی است که علائم خودشان را دیر بروز میکنند(مانند انواع سرطان) تا درمان سریع تری انجام بگیرد.
اما آیا تشخیص زودرس بیماری سودی داشته است؟
چرا به طبیب طبیب می گویند؟ چون وظیفه اصلی او روحیه دادن است، درمانگر واقعی فقط و فقط الله عزوجل است، طبیب کاری جز روحیه دادن به بیمار ندارد؛ اما تشخیص زود هنگام بیماری، جز اینکه روحیه ی بیمار را سلب میکند سود دیگری را دارد؟
بارها دیده ایم و شنیده ایم که شخصی با روحیه و نشاط کامل در حال زندگی اش است، با پای خودش به آزمایشگاه و مطب دکتر می رود اما با ویلچر او را از مطب خارج می کنند! چرا؟ چون أطباء ما رسالتشان را فراموش کرده اند، و روحیه بیمار را سلب می کنند، می گویند سرطان داری و باید هفته ای یکبار به مطب ما مراجعه کنی! می خواهید درمان کنید یا چپاول؟!
بیماری را زود تشخیص می دهید که زود تر درمان کنید؟ پس چرا از درمان عاجزید؟ یا اینکه میخواهید بیمار، مدت بیشتری دارو مصرف کند تا به خوبی زندگی اش را غارت کنید؟
امیرالمؤمنین علیه السلام آشکار شدن زود هنگام بیماری را مذموم می دانند چون همان کسی که درد را داده است دوا را هم می دهد، و تکاپوی زیاد نتیجه ی عکس خواهد داشت! دکتر ها اگر می توانستند از مرگ جلوگیری کند که میانگین عمرشان روی 60 سال نبود، افرادی که چکاپ می کنند، زمان فهمیدن بیماری، علائم بیماریشان هم آشکار می شود، قبل از آزمایش زندگی عادیشان را می کردند ولی بعد از آن کچل می شوند!
امام صادق علیه السلام می فرمایند من بیزارم از کسی که تندرستی اش بر بیماری اش غلبه داشته باشد و خودش را با چیزی درمان کند! پس زمان درمان بیماری زمانی است که علاوه بر اینکه نشانه بیماری آشکار شده باشد، بیماری هم بر بدن غالب باشد، یعنی شخص درد و رنج بیماری را حس کند و طاقتش لبریز شده باشد!
درمان باید در مرحله ی آخر صورت بگیرد، نه اینکه هنوز علائم بیماری هم آشکار نشده و با انواع روش های تشخیص بیماری مانند چکاپ و زبان شناسی و نبض شناسی و.. به درمان زودهنگام بیماری بپردازیم! و خیال کرده ایم با این کار بیماری را ریشه کن کرده ایم؟
اگر بیماری را قبل از ظاهر شدن علائم درمان کنیم این ریشه کن کردن بیماری است؟ پس چرا بعد از مدتی علائم بیماری آشکار و تشدید می شوند و حتی موجب فوت شخص می شود؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند تا زمانی که بدنتان تحمل درد و بیماری را دارد، از مصرف دارو خودداری کنید!!!این بدین معناست که بایستی اجازه دهیم بدن خود با بیماری مبارزه کند و اگر صبر و تحملمان پایان یافت آن زمان است که باید دارو مصرف کرد!
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند دواؤک فیک، دوای تو درون خودت است؛ با مصرف زود هنگام دارو جز اینکه سیستم ایمنی بدن منهدم خواهد شد نتیجه دیگری ندارد، هر چه ما بیشتر دارو مصرف کنیم سیستم ایمنی بدن ضعیف و تنبل تر می شود و در نهایت به جایی می رسد که بدن جز با مصرف دارو قادر به ادامه ی زندگی نخواهد بود! ولی اگر اجازه بدهیم بدن خود به مقابله با بیماری بپردازد، سیستم ایمنی بدن انسان قوی و با تجربه می شود و در مقابل انواع بیماری مقاوم خواهد بود.
از یک سرماخوردگی کوچک هم شروع می شود، رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند سرما خوردگی سربازی از سربازان خدا است و از آن بدتان نیاید که بیماری های سخت تر را سرکوب می کند! ولی پزشکان نالایق امروزی چه میکنند؟ بیمار از همه جا بی خبر را مجبور میکنند ده ها قرص و آمپول مصرف کند! تعجبی هم ندارد از افرادی که مقلد چشم و گوش بسته ی غرب شده اند، تا به خیال خودشان سرما خوردگی را سرکوب کنند اما در حقیقت سیستم ایمنی بدن و مقاومت آن را سرکوب کرده اند!
و با سرکوب همین سرماخوردگی کوچک است که ماجرا شروع می شود...
درمان سرما خوردگی_بیماری های شدید تر_ سرکوب بیماری ها قبل از بروز علائم_ ضعف شدید سیستم ایمنی بدن_ شیمی درمانی_ چپاول کردن کامل زندگی_
تشخیص بیماری ها مختص به طب جدید نیست، بوده اند اشخاصی که صرفا با نگاه به ادرار یا خون و یا گرفتن نبض به تشخیص بیماری می پرداختند؛ طبق آمار رسمی، با توجه به نوع آزمایش، از 4 تا 40 درصد امکان خطای تشخیص وجود دارد، حتی یک درصد احتمال اشتباه یعنی فاجعه!یعنی سالیانه کشته شدن هزاران نفر به سبب تشخیص اشتباه! این یعنی آزمایشات پزشکی حدس و گمانی، بیش نیستند، و چه افراد زیادی بوده اند که به سبب تشخیص اشتباه به گودال جهل پزشکان پرتاب شده اند.
چکاپ در علم پزشکی به معنای انجام کلیه آزمایشات لازم جهت تشخیص بیماری هایی که هنوز علامت دار نشده و یا دارای علائم نامشخص می باشند و فایده ی چکاپ تشخیص زودرس بیماری هایی است که علائم خودشان را دیر بروز میکنند(مانند انواع سرطان) تا درمان سریع تری انجام بگیرد.
اما آیا تشخیص زودرس بیماری سودی داشته است؟
چرا به طبیب طبیب می گویند؟ چون وظیفه اصلی او روحیه دادن است، درمانگر واقعی فقط و فقط الله عزوجل است، طبیب کاری جز روحیه دادن به بیمار ندارد؛ اما تشخیص زود هنگام بیماری، جز اینکه روحیه ی بیمار را سلب میکند سود دیگری را دارد؟
بارها دیده ایم و شنیده ایم که شخصی با روحیه و نشاط کامل در حال زندگی اش است، با پای خودش به آزمایشگاه و مطب دکتر می رود اما با ویلچر او را از مطب خارج می کنند! چرا؟ چون أطباء ما رسالتشان را فراموش کرده اند، و روحیه بیمار را سلب می کنند، می گویند سرطان داری و باید هفته ای یکبار به مطب ما مراجعه کنی! می خواهید درمان کنید یا چپاول؟!
بیماری را زود تشخیص می دهید که زود تر درمان کنید؟ پس چرا از درمان عاجزید؟ یا اینکه میخواهید بیمار، مدت بیشتری دارو مصرف کند تا به خوبی زندگی اش را غارت کنید؟
امیرالمؤمنین علیه السلام آشکار شدن زود هنگام بیماری را مذموم می دانند چون همان کسی که درد را داده است دوا را هم می دهد، و تکاپوی زیاد نتیجه ی عکس خواهد داشت! دکتر ها اگر می توانستند از مرگ جلوگیری کند که میانگین عمرشان روی 60 سال نبود، افرادی که چکاپ می کنند، زمان فهمیدن بیماری، علائم بیماریشان هم آشکار می شود، قبل از آزمایش زندگی عادیشان را می کردند ولی بعد از آن کچل می شوند!
امام صادق علیه السلام می فرمایند من بیزارم از کسی که تندرستی اش بر بیماری اش غلبه داشته باشد و خودش را با چیزی درمان کند! پس زمان درمان بیماری زمانی است که علاوه بر اینکه نشانه بیماری آشکار شده باشد، بیماری هم بر بدن غالب باشد، یعنی شخص درد و رنج بیماری را حس کند و طاقتش لبریز شده باشد!
درمان باید در مرحله ی آخر صورت بگیرد، نه اینکه هنوز علائم بیماری هم آشکار نشده و با انواع روش های تشخیص بیماری مانند چکاپ و زبان شناسی و نبض شناسی و.. به درمان زودهنگام بیماری بپردازیم! و خیال کرده ایم با این کار بیماری را ریشه کن کرده ایم؟
اگر بیماری را قبل از ظاهر شدن علائم درمان کنیم این ریشه کن کردن بیماری است؟ پس چرا بعد از مدتی علائم بیماری آشکار و تشدید می شوند و حتی موجب فوت شخص می شود؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند تا زمانی که بدنتان تحمل درد و بیماری را دارد، از مصرف دارو خودداری کنید!!!این بدین معناست که بایستی اجازه دهیم بدن خود با بیماری مبارزه کند و اگر صبر و تحملمان پایان یافت آن زمان است که باید دارو مصرف کرد!
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند دواؤک فیک، دوای تو درون خودت است؛ با مصرف زود هنگام دارو جز اینکه سیستم ایمنی بدن منهدم خواهد شد نتیجه دیگری ندارد، هر چه ما بیشتر دارو مصرف کنیم سیستم ایمنی بدن ضعیف و تنبل تر می شود و در نهایت به جایی می رسد که بدن جز با مصرف دارو قادر به ادامه ی زندگی نخواهد بود! ولی اگر اجازه بدهیم بدن خود به مقابله با بیماری بپردازد، سیستم ایمنی بدن انسان قوی و با تجربه می شود و در مقابل انواع بیماری مقاوم خواهد بود.
از یک سرماخوردگی کوچک هم شروع می شود، رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند سرما خوردگی سربازی از سربازان خدا است و از آن بدتان نیاید که بیماری های سخت تر را سرکوب می کند! ولی پزشکان نالایق امروزی چه میکنند؟ بیمار از همه جا بی خبر را مجبور میکنند ده ها قرص و آمپول مصرف کند! تعجبی هم ندارد از افرادی که مقلد چشم و گوش بسته ی غرب شده اند، تا به خیال خودشان سرما خوردگی را سرکوب کنند اما در حقیقت سیستم ایمنی بدن و مقاومت آن را سرکوب کرده اند!
و با سرکوب همین سرماخوردگی کوچک است که ماجرا شروع می شود...
درمان سرما خوردگی_بیماری های شدید تر_ سرکوب بیماری ها قبل از بروز علائم_ ضعف شدید سیستم ایمنی بدن_ شیمی درمانی_ چپاول کردن کامل زندگی_
تشخیص بیماری ها مختص به طب جدید نیست، بوده اند اشخاصی که صرفا با نگاه به ادرار یا خون و یا گرفتن نبض به تشخیص بیماری می پرداختند؛ طبق آمار رسمی، با توجه به نوع آزمایش، از 4 تا 40 درصد امکان خطای تشخیص وجود دارد، حتی یک درصد احتمال اشتباه یعنی فاجعه!یعنی سالیانه کشته شدن هزاران نفر به سبب تشخیص اشتباه! این یعنی آزمایشات پزشکی حدس و گمانی، بیش نیستند، و چه افراد زیادی بوده اند که به سبب تشخیص اشتباه به گودال جهل پزشکان پرتاب شده اند.
سالانه تعداد زیاد، تشخیص نادرست آزمایشگاهی ثبت می شود اما آزمایشگاه ها از انتشار این آمار هراس دارند چون دکانشان فیلتر خواهد شد، یک نمونه بازگو می کنیم تا حقایق روشن تر شوند؛
پیرمردی کرمانی، به بهترین آزمایشگاه شهرش می رود، بدون هیچ نشانه ای از مریضی در جسمش، بعد از چند ساعت به او خبر می دهند مبتلا به سرطان بدخیم شده ای و فورا بایستی اقدام به درمان کنی، مراجعه به طبیب و طوماری از دارو، بعد از چند روز تصمیم می گیرد برای مداوای بهتر به تهران مراجعه کند، پزشک معالجش که وضع جسمی خوب مریض را می بیند احتمال تشخیص اشتباه می دهد و به مریض می گوید دوباره چکاپ کن، پیرمرد کرمانی دوباره چکاپ می کند! به او می گویند آزمایش قبلی اشتباه بوده و تو هیچ بیماری نداری! اما در کمال تعجب چند روز بعد فوت می شود!...
این فقط یکی از هزاران بیچاره ی فرو رفته در باتلاق جهل پزشکان بود، انسان سالمی که ناگهان به او بگویند سرطان بدخیم داری روزی هزار بار خواهد مرد، استرس و دلهره امانش را خواهد برید و اعلام تشخیص اشتباه دیگر سودی نخواهد داشت...متاسفانه پزشکان درک نکرده اند استرس و نا امیدی و تلقین بیماری، امراضی مهلک تر از سرطان هستند...
غرور سلامتی و آرزوی زندگی ابدی چیزیست که بشر را از خود بیخود کرده است، خیال کرده اند با آزمایشات خطاپذیرشان بشر را از بیماری نجات داده اند، 6 ماه یک بار چکاپ کامل انجام می دهد، دیگر هیچ هراس و بیمی از مرگ ندارد، می گوید اگر کوچکترین خللی در بدنم به وجود بیاید در کمتر از 6 ماه می فهمم و آن را سرکوب می کنم، ها ها. این است غرور بقا، غرور زندگی جاویدان، غرور مریض نشدن، که دامن بشریت را گرفته و او را به ورطه سرمستی و خوشگذرانی کشانده است، ترس از مرگ که از بین رفت انسانیت را هم با خودش خواهد برد.
شعار همیشگی تمام طب ها این بوده که پیشگیری بهتر از درمان است، این یعنی کاری کنیم که بیمار نشویم و البته با رعایت سبک زندگی صحیح اسلامی امکان پذیر است و با ظهور امام زمان علیه السلام به خوبی محقق خواهد شد، اما با روش های جاهلانه طب جدید هرگز، طب جدید فقط شعار بیمار نشدن و سلامت همیشگی را به مردم می دهد، شعار هایی که از اذهان سران خداناباور طب شیمیایی تراوش شده است چون به معاد باور ندارند، و به دنبال راهی برای زندگی جاویدان در این دنیایند و این هرگز امکان پذیر نخواهد بود، در عمل نیز می بینیم هر چه طب نوین جلو رفته است بیماری ها گسترده و متنوع تر شده اند...
]
نقدی بر طب جدید
سالها پیش، با قدم نهادن طب جدید دستاورد اروپا و داروهای پیشرفته شیمیایی و پزشکان دستپرورده انستیتوهای تحقیقاتی
اروپائی به داخل این مرز و بوم، بارقهای از امید، در قلبهای مردم ستم چشیده و ظلم تاخته ایران درخشیدن گرفت که:
.« به لطف پروردگار، بیماری هایمان به دست شفابخش این بیگانگان خیرخواه، معجزه وار شفا خواهد گرفت و سلامتی هرچه
بیشتر، زندگی هر چه سالمتر و عمرهایی هرچه طولانی تر بر ایمان به ارمغان آورده خواهد شد»
دیگر دوره حکیم باشی ها و عطارباشی ها و حجام ها و طبابت های پدربزرگها و مادربزرگها به سر آمده بود. این متاع پرزرق
امپریالیسم، با چنان هیاهو و دبدبه و کبکب های، مرزهای ایران- این سرآمد طب جهان- را درنوردید که تنها پس از مدت بسیار
کوتاهی وجب به وجب سرزمینمان را به تاخت پیمود و از همه خانهها و کوچهها و دکانها سربرآورد.
مردم، مسخ و حیران تبلیغات و زرق و برق خیره کننده داروها و تجهیزات مدرن پزشکی و در نبود یک سازمان پزشکی-
بهداشتی منسجم، به سوی این دست شفابخش معجزه گر پناه آوردند و جسم و روح خود را به دست این فرشته نجات سپردند و
همگان به این نقطه رسانده شدند که:
« طب و درمان، فقط از آن اروپاست »
و دیری نگذشت که اروپا با تسلط و برتری سیاسی و اقتصادی خود و با استفاده از ابزارهای مختلفی که مشروع، نامشروع،
انسانی یا به سادگی، در همه جا سیطره داد و خود را به عنوان تنها و تنها و تنها پیشتاز بلامنازع علم و خصوصا علم پزشکی
در جهان معرفی کرد. . و این چنین بود که قرصها، شربتها و آمپولهای رنگارنگ مسکن و مخدر و کورتون و …
با تأثیرات معجزه آسا و سریع خود، نقطه اتکای همه درمانها شدند و روشهای درمانی نوین؛
جراحیها، فیزیوتراپیها، الکتروتراپیها و سایر درمانهای مکانیزه، اساس طب و درمان را شکل دادند و
فرهنگ تغذیه و حتی فرهنگ زندگی، براساس آنچه که اروپا تعریف میکرد، تحول یافت، و اروپا به عنوان بانی مکتب
نجات دهنده بشریت، سرکردگی این حرکت را به دست گرفت و از این راه درآمدهای هنگفت و بادآوردهای را به سوی خود
سرازیر ساخت و تمامی امتیازات درمانی را به نام خود ثبت کرد.
البته در اندیشه هیچکس نیز نمیگنجید- و نمیگنجد- که:
« این همه لابراتور و انستیتو و دانشگاه و دفتر و دستک و دم و دستگاه، مگر میتواند قدمی به خطا بردارد؟! مگر میتواند سخنی
به اشتباه بر زبان راند؟! »
قطعا این همه پیشرفت علم و تکنولوژی و این همه تحقیقات و مطالعات و زحمات، راه واقعی و روشن درمان و سلامت را به
بشریت نشان میداد- و میدهد-!
اما این بار … زمان بسیار سریعتر از انتظار همگان، دستهای پلید و نابکار این استعمار هزاردست را هویدا ساخت و نقاب از
چهره سیاه این سفّاکان هزار چهره تاریخ برکشید.
هرچند که استعمار غرب، چنان عوام را مسخ کرده است که گویی هرگز چشم به واقعیتها نخواهند گشود و هرگز از خواب
گرانبار خویش بیدار نخواهند شد.
روزگاری که همگان امیدوارانه تحولات انقلاب گونه پزشکی را نظاره میکردند و میدیدند که آنچه قرنها به عنوان راه تأمین و
حفظ سلامت میشناختند به یکباره مردود و ناموجه اعلام میشود و خط بطلان بر همه اعتقادات و توصیه های پزشکی
گذشتگان شان کشیده میشود، چشم داشتند که فرهنگ و مکتب جدید پزشکی، تحفه های با ارزشتر و گرانبهاتری را به
آنان تقدیم کند. و صدالبته که در ظاهر، نوآوری ها، رضایت بخش بود و به آسانی جایگزین شد. اما امروز، از آن همه امید و
آرزو و اشتیاق، برای مردم استعمارزدهای که هر روز، بیش از روز پیش در منجلاب متعفن بیماریهایی که خود این دست
شفابخش پدید آورده فرو میروند و غرق میشوند و برای قربانیان بیشمار اشتباهات فاحش و گناه آلود این طب نوخاسته مترقی،
چه چیزی جز یأس و سرخوردگی و جز دلسردی و تنفر از زندگی برجای مانده است؟
و برای نسل جدید و کودکان رنجور و عصبی و بیماری که هر روز با انبوه قرصها و داروهای صنعتی و مسموم مواجه
میشوند و با مصرف هر قرص و شربتی، بیماری جدیدی را در ابتدای راه زندگی دستاور میشوند،
چه آینده پرشور و درخشانی باقی مانده است؟ درحالیکه هر روز، تریبون های تبلیغاتی دستگاه مجلل طب اروپائی
با هیاهوی فراوان از پیشرفتهای چشمگیر محققان طب جدید و موفقیت های روزافزون آنان در کنترل و درمان بیماریها و
کشفیات شگفت انگیز محافل علمی غرب دم میزنند و از تأثیر خارق العاده طب اروپایی و تغذیه مدرن بر سلامت جامعه، کاهش
بیماریها و افزایش طول عمر آدمی سخن میگویند و هر روز ایده ای نو، تزی تازه، دارویی جدید و تجهیزاتی پیشرفته تر از پیش
را به نام تمدن و مدرنیته به صحنه می آورند و هزینه ها و سرمایه های سرسام آور و هنگفتی را از کشورهای استعمارزده ای
نقدی بر طب جدید
سالها پیش، با قدم نهادن طب جدید دستاورد اروپا و داروهای پیشرفته شیمیایی و پزشکان دستپرورده انستیتوهای تحقیقاتی
اروپائی به داخل این مرز و بوم، بارقهای از امید، در قلبهای مردم ستم چشیده و ظلم تاخته ایران درخشیدن گرفت که:
.« به لطف پروردگار، بیماری هایمان به دست شفابخش این بیگانگان خیرخواه، معجزه وار شفا خواهد گرفت و سلامتی هرچه
بیشتر، زندگی هر چه سالمتر و عمرهایی هرچه طولانی تر بر ایمان به ارمغان آورده خواهد شد»
دیگر دوره حکیم باشی ها و عطارباشی ها و حجام ها و طبابت های پدربزرگها و مادربزرگها به سر آمده بود. این متاع پرزرق
امپریالیسم، با چنان هیاهو و دبدبه و کبکب های، مرزهای ایران- این سرآمد طب جهان- را درنوردید که تنها پس از مدت بسیار
کوتاهی وجب به وجب سرزمینمان را به تاخت پیمود و از همه خانهها و کوچهها و دکانها سربرآورد.
مردم، مسخ و حیران تبلیغات و زرق و برق خیره کننده داروها و تجهیزات مدرن پزشکی و در نبود یک سازمان پزشکی-
بهداشتی منسجم، به سوی این دست شفابخش معجزه گر پناه آوردند و جسم و روح خود را به دست این فرشته نجات سپردند و
همگان به این نقطه رسانده شدند که:
« طب و درمان، فقط از آن اروپاست »
و دیری نگذشت که اروپا با تسلط و برتری سیاسی و اقتصادی خود و با استفاده از ابزارهای مختلفی که مشروع، نامشروع،
انسانی یا به سادگی، در همه جا سیطره داد و خود را به عنوان تنها و تنها و تنها پیشتاز بلامنازع علم و خصوصا علم پزشکی
در جهان معرفی کرد. . و این چنین بود که قرصها، شربتها و آمپولهای رنگارنگ مسکن و مخدر و کورتون و …
با تأثیرات معجزه آسا و سریع خود، نقطه اتکای همه درمانها شدند و روشهای درمانی نوین؛
جراحیها، فیزیوتراپیها، الکتروتراپیها و سایر درمانهای مکانیزه، اساس طب و درمان را شکل دادند و
فرهنگ تغذیه و حتی فرهنگ زندگی، براساس آنچه که اروپا تعریف میکرد، تحول یافت، و اروپا به عنوان بانی مکتب
نجات دهنده بشریت، سرکردگی این حرکت را به دست گرفت و از این راه درآمدهای هنگفت و بادآوردهای را به سوی خود
سرازیر ساخت و تمامی امتیازات درمانی را به نام خود ثبت کرد.
البته در اندیشه هیچکس نیز نمیگنجید- و نمیگنجد- که:
« این همه لابراتور و انستیتو و دانشگاه و دفتر و دستک و دم و دستگاه، مگر میتواند قدمی به خطا بردارد؟! مگر میتواند سخنی
به اشتباه بر زبان راند؟! »
قطعا این همه پیشرفت علم و تکنولوژی و این همه تحقیقات و مطالعات و زحمات، راه واقعی و روشن درمان و سلامت را به
بشریت نشان میداد- و میدهد-!
اما این بار … زمان بسیار سریعتر از انتظار همگان، دستهای پلید و نابکار این استعمار هزاردست را هویدا ساخت و نقاب از
چهره سیاه این سفّاکان هزار چهره تاریخ برکشید.
هرچند که استعمار غرب، چنان عوام را مسخ کرده است که گویی هرگز چشم به واقعیتها نخواهند گشود و هرگز از خواب
گرانبار خویش بیدار نخواهند شد.
روزگاری که همگان امیدوارانه تحولات انقلاب گونه پزشکی را نظاره میکردند و میدیدند که آنچه قرنها به عنوان راه تأمین و
حفظ سلامت میشناختند به یکباره مردود و ناموجه اعلام میشود و خط بطلان بر همه اعتقادات و توصیه های پزشکی
گذشتگان شان کشیده میشود، چشم داشتند که فرهنگ و مکتب جدید پزشکی، تحفه های با ارزشتر و گرانبهاتری را به
آنان تقدیم کند. و صدالبته که در ظاهر، نوآوری ها، رضایت بخش بود و به آسانی جایگزین شد. اما امروز، از آن همه امید و
آرزو و اشتیاق، برای مردم استعمارزدهای که هر روز، بیش از روز پیش در منجلاب متعفن بیماریهایی که خود این دست
شفابخش پدید آورده فرو میروند و غرق میشوند و برای قربانیان بیشمار اشتباهات فاحش و گناه آلود این طب نوخاسته مترقی،
چه چیزی جز یأس و سرخوردگی و جز دلسردی و تنفر از زندگی برجای مانده است؟
و برای نسل جدید و کودکان رنجور و عصبی و بیماری که هر روز با انبوه قرصها و داروهای صنعتی و مسموم مواجه
میشوند و با مصرف هر قرص و شربتی، بیماری جدیدی را در ابتدای راه زندگی دستاور میشوند،
چه آینده پرشور و درخشانی باقی مانده است؟ درحالیکه هر روز، تریبون های تبلیغاتی دستگاه مجلل طب اروپائی
با هیاهوی فراوان از پیشرفتهای چشمگیر محققان طب جدید و موفقیت های روزافزون آنان در کنترل و درمان بیماریها و
کشفیات شگفت انگیز محافل علمی غرب دم میزنند و از تأثیر خارق العاده طب اروپایی و تغذیه مدرن بر سلامت جامعه، کاهش
بیماریها و افزایش طول عمر آدمی سخن میگویند و هر روز ایده ای نو، تزی تازه، دارویی جدید و تجهیزاتی پیشرفته تر از پیش
را به نام تمدن و مدرنیته به صحنه می آورند و هزینه ها و سرمایه های سرسام آور و هنگفتی را از کشورهای استعمارزده ای
مانند ایران به سوی غرب غارتگر سرازیر میکنند.
اما با تمام این ظاهرسازی ها، هرچه به محیط پیرامون خود و به اجتماع خود مینگریم. اثری از آن همه امید و شور و نشاط و
آن همه نتایج خارق العاده نمییابیم. هر روز بر شدت شیوع گسترش بیماریهای صعب العلاج و مهلک و مرگ آور افزوده میشود.
هر روز عوارض جانبی داروهای شیمیایی و روشهای خطرناک درمانی، بیماری جدید و مرگومیر تازهای می آفریند هر روز
چهره هموطنانمان را زرد و زارتر، فرتوت تر، خموده تر، عصبیتر، رنجورتر و خسته تر از روز پیش میبینیم. بیمارستان ها
مملو از بیماران مبتلا به بیماریهایی است که تا به حال در طول تاریخ هرگز وجود نداشته اند، مرگ ومیرهای ناشی از سکته و
سرطان در سنین بسیار پائین، بیداد میکند.
بیماریهای مزمن غیر قابل درمان- البته از نظر طب غربی- مانند آرتروزها و ضایعات اسکلتی دیگر، آرتریت روماتوئید،
لوپوس، سردردهای مختلف از جمله میگرن، مشکلات تنفسی، آسمها، رینیتها، آلرژیها، بیماریهای گوارشی، افسردگیها و
هزاران بیماری دیگر که طب غربی در درمان آنها به طور کامل عاجز است، آنچنان شیوعی یافته اند که با جسارت میتوان گفت
که اکثریت غریب به اتفاق ایرانیان مبتلا به یک یا چندین نوع از این بیماریها هستند. حتی بسیاری از کسانی که بیماری خاصی
ندارند، به طور کاملا مشهودی دچار خستگی، عصبیت، افسردگی، کسالت، بیرمقی، ضعف و … هستند. چه فراوانند کسانی
که هر روز به دلیل اشتباهات محرز پزشکی- نه اشتباهات محرز پزشک!- و عوارض جانبی داروها و روشهای
درمانی طب جدید و یا ناتوانی های شرم آور این طب، به کام مرگ و نیستی فرو میروند! و چه بسیارند کسانی که با امیدهای
فراوانی، به سوی پزشک میروند و پس از اتلاف هزینه های گزاف و خارج از توان، در آخر هیچ نتیجه ای جز یأس و ناامیدی
از بهبودی نصیب نمییابند، بلکه بیماریهای بدتر و خطرناکتری را نیز تجربه میکنند! امروز بحث بیماریهای یاتروژنیک
(بیماریهای ناشی از پزشک و روشهای درمانی) در سرتاسر جهان جنجال به پا کرده است، پزشکان برای دفاع از حیثیت خود
میگویند که داروهای کنونی علت پیدایش این بیماریها هستند!
آمارهای رسمی سال ۱۹۷۴ نشان میدهند که تنها در بیمارستان بوستون آمریکا با تمام شهرت ویژه اش، از هر ۲۲۸ نفر یک نفر
به علت مصرف دارو جان باخته است و باز در همان مقطع ذکر شده است که سالانه بیش از ۱٫۵میلیون نفر از افراد بستری شده
در بیمارستانهای آمریکا را میتوان به عوارض جانبی داروها نسبت داد. تعداد بسیاری که تشخیص داده شده و درمان نمیشوند ویا
نیاز به بستری شدن در بیمارستانها ندارند ممکن نیست حدس زد اما ارقام و اعداد باید بسیار باشد
اکنون اعلام میشود که چهارمین علت مرگومیر در آمریکا، فقط عوارض دارویی است و این فاجعه در کشورهای عقب افتاده
و یا در حال توسعه به دلیل ضعیفتر بودن سرویس های درمانی و پزشکی، تلفات و قربانیان بیشتری را به خود اختصاص میدهد.
هر گروهی از داروها را که مورد بررسی قرار میدهیم. عوارض و خطرات شناخته شده یا ناشناختهای را برای آنها مشاهده
میکنیم.
داروهای آرامبخش، خواب آور و مسکن، مانند مواد مخدر، بشریت را تهدید میکنند. تعداد معتادین تریاک، هروئین و مورفین و
… در سرتاسر جهان به چند میلیون نفر میرسد درحالیکه تعداد معتادین به داروهای خوابآور مسکن و آرامبخش، دهها برابر این
تعداد است. درحالیکه اکثریت قریب به اتفاق این نوع داروها، اثر سمی و حتی کشنده دارند و هیچگونه نتیجه درمانی ایجاد
نمیکنند! داروهای آنتی بیوتیکی، در بسیاری از موارد، نه تنها عفونتها را برطرف نمیکنند، بلکه سبب بروز مقاومت تدریجی در
باکتریهای مضر شده و حتی گاهی عفونتهای ثانویه نیز تولید میکنند. علاوه بر آن، نه تنها برخی از آنها عوارض وحشتناکی
نظیر مسمومیت ها و نارسایی حاد کلیوی، کبدی، شنوایی و … ایجاد میکنند بلکه سبب بروز آنمی (کم خونی)، ضعف و کاهش
قدرت سیستم دفاعی بدن نیز میشوند.
به همین دلیل کسانی که عفونتهای ساده بدن خود را با اینگونه داروها درمان میکنند، نسبت به بیماریهای عفونی و ویروسی،
حساستر و ضعیفتر هستند.
داروهای هورمونی، تنها با تأثیر موقت و مقطعی خود، علاوه بر عوارض جانبی شدید، در بیشتر مواقع موجب برهم خوردن
سیستم خودتنظیمی هورمونهای بدن شده و در درازمدت باعث پیشرفت بیماری میشوند.
به طور کلی میتوان گفت :از داروهای پیش پا افتاده و سادهای مانند آسپرین و استامینوفن گرفته تا داروهای اختصاصی مانند
ضد افسردگی های سه حلقهای، آنتی بیوتیک ها، ضد ایمنی ها و … در بسیاری از افراد ایجاد عوارض جانبی شدید و گاهی
کشنده میکنند که بخش اعظم این عوارض جانبی خطرناک به هیچ وجه، نه در آزمایش روی جانوران و نه در امتحانات بالینی،
اما با تمام این ظاهرسازی ها، هرچه به محیط پیرامون خود و به اجتماع خود مینگریم. اثری از آن همه امید و شور و نشاط و
آن همه نتایج خارق العاده نمییابیم. هر روز بر شدت شیوع گسترش بیماریهای صعب العلاج و مهلک و مرگ آور افزوده میشود.
هر روز عوارض جانبی داروهای شیمیایی و روشهای خطرناک درمانی، بیماری جدید و مرگومیر تازهای می آفریند هر روز
چهره هموطنانمان را زرد و زارتر، فرتوت تر، خموده تر، عصبیتر، رنجورتر و خسته تر از روز پیش میبینیم. بیمارستان ها
مملو از بیماران مبتلا به بیماریهایی است که تا به حال در طول تاریخ هرگز وجود نداشته اند، مرگ ومیرهای ناشی از سکته و
سرطان در سنین بسیار پائین، بیداد میکند.
بیماریهای مزمن غیر قابل درمان- البته از نظر طب غربی- مانند آرتروزها و ضایعات اسکلتی دیگر، آرتریت روماتوئید،
لوپوس، سردردهای مختلف از جمله میگرن، مشکلات تنفسی، آسمها، رینیتها، آلرژیها، بیماریهای گوارشی، افسردگیها و
هزاران بیماری دیگر که طب غربی در درمان آنها به طور کامل عاجز است، آنچنان شیوعی یافته اند که با جسارت میتوان گفت
که اکثریت غریب به اتفاق ایرانیان مبتلا به یک یا چندین نوع از این بیماریها هستند. حتی بسیاری از کسانی که بیماری خاصی
ندارند، به طور کاملا مشهودی دچار خستگی، عصبیت، افسردگی، کسالت، بیرمقی، ضعف و … هستند. چه فراوانند کسانی
که هر روز به دلیل اشتباهات محرز پزشکی- نه اشتباهات محرز پزشک!- و عوارض جانبی داروها و روشهای
درمانی طب جدید و یا ناتوانی های شرم آور این طب، به کام مرگ و نیستی فرو میروند! و چه بسیارند کسانی که با امیدهای
فراوانی، به سوی پزشک میروند و پس از اتلاف هزینه های گزاف و خارج از توان، در آخر هیچ نتیجه ای جز یأس و ناامیدی
از بهبودی نصیب نمییابند، بلکه بیماریهای بدتر و خطرناکتری را نیز تجربه میکنند! امروز بحث بیماریهای یاتروژنیک
(بیماریهای ناشی از پزشک و روشهای درمانی) در سرتاسر جهان جنجال به پا کرده است، پزشکان برای دفاع از حیثیت خود
میگویند که داروهای کنونی علت پیدایش این بیماریها هستند!
آمارهای رسمی سال ۱۹۷۴ نشان میدهند که تنها در بیمارستان بوستون آمریکا با تمام شهرت ویژه اش، از هر ۲۲۸ نفر یک نفر
به علت مصرف دارو جان باخته است و باز در همان مقطع ذکر شده است که سالانه بیش از ۱٫۵میلیون نفر از افراد بستری شده
در بیمارستانهای آمریکا را میتوان به عوارض جانبی داروها نسبت داد. تعداد بسیاری که تشخیص داده شده و درمان نمیشوند ویا
نیاز به بستری شدن در بیمارستانها ندارند ممکن نیست حدس زد اما ارقام و اعداد باید بسیار باشد
اکنون اعلام میشود که چهارمین علت مرگومیر در آمریکا، فقط عوارض دارویی است و این فاجعه در کشورهای عقب افتاده
و یا در حال توسعه به دلیل ضعیفتر بودن سرویس های درمانی و پزشکی، تلفات و قربانیان بیشتری را به خود اختصاص میدهد.
هر گروهی از داروها را که مورد بررسی قرار میدهیم. عوارض و خطرات شناخته شده یا ناشناختهای را برای آنها مشاهده
میکنیم.
داروهای آرامبخش، خواب آور و مسکن، مانند مواد مخدر، بشریت را تهدید میکنند. تعداد معتادین تریاک، هروئین و مورفین و
… در سرتاسر جهان به چند میلیون نفر میرسد درحالیکه تعداد معتادین به داروهای خوابآور مسکن و آرامبخش، دهها برابر این
تعداد است. درحالیکه اکثریت قریب به اتفاق این نوع داروها، اثر سمی و حتی کشنده دارند و هیچگونه نتیجه درمانی ایجاد
نمیکنند! داروهای آنتی بیوتیکی، در بسیاری از موارد، نه تنها عفونتها را برطرف نمیکنند، بلکه سبب بروز مقاومت تدریجی در
باکتریهای مضر شده و حتی گاهی عفونتهای ثانویه نیز تولید میکنند. علاوه بر آن، نه تنها برخی از آنها عوارض وحشتناکی
نظیر مسمومیت ها و نارسایی حاد کلیوی، کبدی، شنوایی و … ایجاد میکنند بلکه سبب بروز آنمی (کم خونی)، ضعف و کاهش
قدرت سیستم دفاعی بدن نیز میشوند.
به همین دلیل کسانی که عفونتهای ساده بدن خود را با اینگونه داروها درمان میکنند، نسبت به بیماریهای عفونی و ویروسی،
حساستر و ضعیفتر هستند.
داروهای هورمونی، تنها با تأثیر موقت و مقطعی خود، علاوه بر عوارض جانبی شدید، در بیشتر مواقع موجب برهم خوردن
سیستم خودتنظیمی هورمونهای بدن شده و در درازمدت باعث پیشرفت بیماری میشوند.
به طور کلی میتوان گفت :از داروهای پیش پا افتاده و سادهای مانند آسپرین و استامینوفن گرفته تا داروهای اختصاصی مانند
ضد افسردگی های سه حلقهای، آنتی بیوتیک ها، ضد ایمنی ها و … در بسیاری از افراد ایجاد عوارض جانبی شدید و گاهی
کشنده میکنند که بخش اعظم این عوارض جانبی خطرناک به هیچ وجه، نه در آزمایش روی جانوران و نه در امتحانات بالینی،
پیش بینی نشده است.
علاوه بر آثار وخیم و تأثیرات کاذب داروها و خطراتی که در روشهای درمانی وجود دارد، بی ثباتی در آراء و نظرات طب
جدید، مشکلی است بر مشکلات دیگر که حتی پزشکان را نیز سردرگم ساخته است. درحالیکه این بی ثباتی ها، با توجیه
طبیعی و منطقی جلوه داده میشوند، اما بیشتر به نظر میرسد این آراء و نظریات بی ثبات، متغیر و زودگذر پزشکی جدید، علم
ناشی از سردرگمی و عدم تسلط علمی محافل پزشکی غربی در شناخت راههای واقعی طب باشد که تنها میتوان نام اشتباه را بر
آن نهاد. اشتباه، پشت اشتباه، اشتباهاتی که تنها و تنها نتیجه اش،قربانی شدن سلامتی انسان هاست به پای یکه تازی و غرور محافل پزشکی؛ … نظریه ای صادر میشود.
تئوری های ابداع میگردد و براساس آن، سیل بی امان داروهای شیمیایی و برنامه های غذایی جدید به سوی
مردم هجوم می آورد و پس از چند ماه، چند سال یا چند دهه، پس از آنکه تعداد بیشماری از افراد بیگناه، قربانی میشوند یا
سلامتی خود را از دست میدهند. از سوی محافل علمی اعلام میشود که کشفیات جدید مؤید اشتباه بودن نظریه قبلی است و
اکنون باید از نظریه جدید متابعت کرد!! حال، اشتباه یا درست بودن نظریه جدید، چه وقت، چگونه و با گرفتن جان چند نفر اثبات
شود مشخص نیست.
چنین وضع بحرانی و اسف باری، جز در چند دهه اخیر، در هیچ برحه ای از تاریخ سابقه نداشته است و تأسف بارتر آن است
که علی رغم همه رسوایی های به بار آمده و نتایج منفی آمارها و نمودارهای که « بیطرف و واقعی » که همگی نشانگر عمق
بحران پدید آمده در جامعه پزشکی اند، آنچنان ظاهرسازی و ظاهرفریبی مذبوحانه ای انجام میشود که گویی نتایج حاصل،
بهترین و موفقیت آمیزترین نتایجی است که امکان برخورداری از آن وجود دارد و چنان به مردم و حتی پزشکان تلقین میشود
که گویی مطلقا هیچ راه دیگری جز آنچه آنان میگویند وجود ندارد. به طوری که یک روماتولوژ بسیار بزرگ و معروف و
صاحب منصب در ایران، در یک مصاحبه تلویزیونی، به خود این اجازه را میدهد که با جسارت تمام بگوید بیماری لوپوس و
سایر بیماریهای مشابه، هیچ درمان شناخته شده ای در جهان ندارند و بیماران مبتلا به این بیماری باید سال های نامشخص،
بوسیله کورتون ها و مسکن های مناسب، از التهاب، درد و عوارض بیماری خود بکاهند و با بیماری خود مدارا کنند!!
و باوقاحت تمام، همه راه های درمان را به روی بیمار میبندد و تنها چاره مطلق بیمار را پناه آوردن به داروهای کورتون،
مسکن و مخدر، معرفی میکند که همگی عواقب و عوارض بسیار خطرناک و وحشت آوری را علاوه بر خود بیماری موجود،
برای بیمار به ارمغان می آورند و بیمار که از درمان خود کاملا ناامید شده و چشم پوشی میکند، تنها برای تسکین چند دقیقه ای
درد بی درمان خود، به هر دستاویزی می آویزد و از هر دارویی که بتواند لحظه ای وی را آرام سازد استفاده میکند و چون
داروهای مذکور، بیماریها و مشکلات جدیدی را نیز در بدن او ایجاد میکنند، به ناچار برای مهار آنها نیز به داروهایی مشابه پناه
میبرد و بدین سان مسلسل وار تا لحظه مرگ …!
و این، دستاورد شگفت انگیز و معجزه وار این دست شفابخش است !! البته، بیماریهای بسیار زیادی وجود دارد که نحوه برخورد و عملکرد طب جدید با آنها، دقیقا یا تقریبا مشابه مورد فوق است و این، انکارپذیر نیست
و آنچنان این مسئله بسط یافته است که اکثر بیماران، دیگر به امید درمان به پزشک مراجعه نمیکنند بلکه تنها به
امید تسکین و تخفیف و احیانا کنترل موقت علائم ظاهری بیماری خود به سوی پزشک میروند و مطلقا چاره دیگری را نیز
نمییابند و کاملا بر این باورند که راه دیگری جز مدارا کردن با بیماری و سر کردن با داروهای شیمیایی وجود ندارد.
نکته جالب اینجاست که وقتی به لیست داروهای ژنریک موجود مینگریم، کسر غالب بسیار عظیمی از داروها را شامل آرام
بخشها، مسکن ها، بیحس کننده ها خواب آوردها و عمدتا مهارکننده های موقت مییابیم که معمولا بیشتر آنها « اعتیادآور »نیز
هستند و سایر داروها نیز، نه تنها درمان کننده چندان موثری نیستند، بلکه به مرور زمان بیماران را بیشتر به سوی داروهای
مذکور سوق میدهند و مردم را بیش از پیش به خود وابسته میکنند. در حقیقت مردم به یمن برکت این دست شفابخش، تبدیل شده
اند به مصرف کنندگان ابدی و بی چون و چرای داروهای شیمیایی و سایر فراورده های پزشکی اروپا که هر روز نیاز به
داروی بیشتری داشته باشند، هر روز محتاج درمان های پرخرج تری باشند، هر روز بیشتر از پیش بیمار شوند و هر روز
بیشتر از پیش پول خرج کنند و دارو بخرند و تا آخر عمر کوتاه و سراسر بیماری خود، چنین باشند و این مصداق همان جنایتی
علاوه بر آثار وخیم و تأثیرات کاذب داروها و خطراتی که در روشهای درمانی وجود دارد، بی ثباتی در آراء و نظرات طب
جدید، مشکلی است بر مشکلات دیگر که حتی پزشکان را نیز سردرگم ساخته است. درحالیکه این بی ثباتی ها، با توجیه
طبیعی و منطقی جلوه داده میشوند، اما بیشتر به نظر میرسد این آراء و نظریات بی ثبات، متغیر و زودگذر پزشکی جدید، علم
ناشی از سردرگمی و عدم تسلط علمی محافل پزشکی غربی در شناخت راههای واقعی طب باشد که تنها میتوان نام اشتباه را بر
آن نهاد. اشتباه، پشت اشتباه، اشتباهاتی که تنها و تنها نتیجه اش،قربانی شدن سلامتی انسان هاست به پای یکه تازی و غرور محافل پزشکی؛ … نظریه ای صادر میشود.
تئوری های ابداع میگردد و براساس آن، سیل بی امان داروهای شیمیایی و برنامه های غذایی جدید به سوی
مردم هجوم می آورد و پس از چند ماه، چند سال یا چند دهه، پس از آنکه تعداد بیشماری از افراد بیگناه، قربانی میشوند یا
سلامتی خود را از دست میدهند. از سوی محافل علمی اعلام میشود که کشفیات جدید مؤید اشتباه بودن نظریه قبلی است و
اکنون باید از نظریه جدید متابعت کرد!! حال، اشتباه یا درست بودن نظریه جدید، چه وقت، چگونه و با گرفتن جان چند نفر اثبات
شود مشخص نیست.
چنین وضع بحرانی و اسف باری، جز در چند دهه اخیر، در هیچ برحه ای از تاریخ سابقه نداشته است و تأسف بارتر آن است
که علی رغم همه رسوایی های به بار آمده و نتایج منفی آمارها و نمودارهای که « بیطرف و واقعی » که همگی نشانگر عمق
بحران پدید آمده در جامعه پزشکی اند، آنچنان ظاهرسازی و ظاهرفریبی مذبوحانه ای انجام میشود که گویی نتایج حاصل،
بهترین و موفقیت آمیزترین نتایجی است که امکان برخورداری از آن وجود دارد و چنان به مردم و حتی پزشکان تلقین میشود
که گویی مطلقا هیچ راه دیگری جز آنچه آنان میگویند وجود ندارد. به طوری که یک روماتولوژ بسیار بزرگ و معروف و
صاحب منصب در ایران، در یک مصاحبه تلویزیونی، به خود این اجازه را میدهد که با جسارت تمام بگوید بیماری لوپوس و
سایر بیماریهای مشابه، هیچ درمان شناخته شده ای در جهان ندارند و بیماران مبتلا به این بیماری باید سال های نامشخص،
بوسیله کورتون ها و مسکن های مناسب، از التهاب، درد و عوارض بیماری خود بکاهند و با بیماری خود مدارا کنند!!
و باوقاحت تمام، همه راه های درمان را به روی بیمار میبندد و تنها چاره مطلق بیمار را پناه آوردن به داروهای کورتون،
مسکن و مخدر، معرفی میکند که همگی عواقب و عوارض بسیار خطرناک و وحشت آوری را علاوه بر خود بیماری موجود،
برای بیمار به ارمغان می آورند و بیمار که از درمان خود کاملا ناامید شده و چشم پوشی میکند، تنها برای تسکین چند دقیقه ای
درد بی درمان خود، به هر دستاویزی می آویزد و از هر دارویی که بتواند لحظه ای وی را آرام سازد استفاده میکند و چون
داروهای مذکور، بیماریها و مشکلات جدیدی را نیز در بدن او ایجاد میکنند، به ناچار برای مهار آنها نیز به داروهایی مشابه پناه
میبرد و بدین سان مسلسل وار تا لحظه مرگ …!
و این، دستاورد شگفت انگیز و معجزه وار این دست شفابخش است !! البته، بیماریهای بسیار زیادی وجود دارد که نحوه برخورد و عملکرد طب جدید با آنها، دقیقا یا تقریبا مشابه مورد فوق است و این، انکارپذیر نیست
و آنچنان این مسئله بسط یافته است که اکثر بیماران، دیگر به امید درمان به پزشک مراجعه نمیکنند بلکه تنها به
امید تسکین و تخفیف و احیانا کنترل موقت علائم ظاهری بیماری خود به سوی پزشک میروند و مطلقا چاره دیگری را نیز
نمییابند و کاملا بر این باورند که راه دیگری جز مدارا کردن با بیماری و سر کردن با داروهای شیمیایی وجود ندارد.
نکته جالب اینجاست که وقتی به لیست داروهای ژنریک موجود مینگریم، کسر غالب بسیار عظیمی از داروها را شامل آرام
بخشها، مسکن ها، بیحس کننده ها خواب آوردها و عمدتا مهارکننده های موقت مییابیم که معمولا بیشتر آنها « اعتیادآور »نیز
هستند و سایر داروها نیز، نه تنها درمان کننده چندان موثری نیستند، بلکه به مرور زمان بیماران را بیشتر به سوی داروهای
مذکور سوق میدهند و مردم را بیش از پیش به خود وابسته میکنند. در حقیقت مردم به یمن برکت این دست شفابخش، تبدیل شده
اند به مصرف کنندگان ابدی و بی چون و چرای داروهای شیمیایی و سایر فراورده های پزشکی اروپا که هر روز نیاز به
داروی بیشتری داشته باشند، هر روز محتاج درمان های پرخرج تری باشند، هر روز بیشتر از پیش بیمار شوند و هر روز
بیشتر از پیش پول خرج کنند و دارو بخرند و تا آخر عمر کوتاه و سراسر بیماری خود، چنین باشند و این مصداق همان جنایتی
است که استعمار و امپریالیسم غربی در حق مردم و توده استعمارزده ای مانند ایران روا داشته است. و از نظر ما، هیچکدام
اینها نمیتواند مغرضانه و هدف دار نباشند.
آری! صحبت از جنایات پزشکی است نه فقط اشتباهات پزشکی.
اشتباهات پزشکی قابل نقد و اصلاحند چرا که بی غرضند و قابل بخشش، اما اکنون زمان گفتن از غرض ورزیها و نیرنگهاست.
صحبت از کلاه برداری ها و سرقت های علمی است. صحبت از محروم کردن غرض آلود مردم از نعمت سلامتی است و
صحبت ازتصاحب بدون شایستگی عرصه پزشکی است که منجر به بروز فجایع انسانی بی سابقه در طول تاریخ شده است که
همگی به منظور کسب منافع اقتصادی به نفع شرکتهای داروسازی اروپائی- آمریکایی و استفاده از کالای « دارو » به عنوان
یکی از مهمترین و استراتژیک ترین امتیازات موجود برای وابسته کردن توده مردم و خصوصا کشورهای ضعیف و
استعمارزده به سرمایه داری غربی است و با هدف جلب سرمایه های جهانی به سوی غرب اعمال میشود.
و نخستین دلیل ما نیز در اثبات این غرض ورزی، مقابله و مبارزه سیاسی و به اصطلاح قانونی سازمانها و محافل پزشکی با
شکل گیری نهادهائی مانند طب اصیل ایران و سرکوب نمودن هرگونه حرکت علمی و اقتصادی از سوی اساتید و موسسات
درمانی طب ایران در داخل خود ایران است.
موسسه های گیاه درمانی و طب اصیل ایرانی، مجبورند مخفیانه و تحت فشارهای مختلف از سوی دستگاه های ذی ربط و غیر
ذی ربط به تحقیقات و درمانهای خود ادامه دهند و تمام فعالیتهای آنها غیر قانونی و قابل پیگرد تلقی
میشود و این در حالی است که هر روز مفاهیم، نظریات و شیوه های درمانی طب اصیل ایران، به نام مؤسسات تحقیقاتی اروپا و
آمریکا، یکی پس از دیگری به ثبت میرسند و امتیازات بی شماری را نصیب آنها میکنند.
پزشکان و دانشمندان بیشماری در سرتاسر ایران وجود دارند که با استفاده از دانش پرقدمت طب ایرانی، موفق به درمان بسیاری
از بیماریهای غیر قابل درمان از نظر طب غربی و معرفی روشهای درمانی بسیار سالم تر، مطمئن تر، کم هزینه تر و کارآمدتر
به بیماران شده اند و افتخارات بسیاری را نصیب خود ساخته اند. اما از نظر وزارت بهداشت و درمان، اینها شیادانی خطاکار
بیش نیستند و چون، مدرک پزشکی خود را از دانشگاهای پزشکی- که اصلی ترین نماینده طب استعماری اروپا در ایرانند- اخذ
نکرده اند و خود را با معیارهای غلط و بی پایه و اساس اروپا تطبیق نداده اند، پس « بی سواد » صرفند و شایستگی اظهارنظر
ندارند و درحالیکه هر روز تعداد بسیار زیادی از مردم، در بیمارستانها به دلیل عدم شایستگی برخی از پزشکان و اشتباه بودن
روشهای درمانی و … به کام مرگ میروند، اگر یکی از این بزرگواران، کوچکترین خطایی را مرتکب شود، با بدترین مجازاتها
و انواع اتهامات بزرگ روبرو خواهد شد، حتی اظهارنظر کردن این دانشمندان بزرگ و یا توصیه های درمانی از طرف ایشان،
جرم و گناهی نابخشودنی معرفی میشود و این در حالی است که اگر همین نظریات و کشفیات این افراد به اصطلاح بی سواد، از
سوی محافل غربی بیان شوند، وزارت بهداشت و درمان، آنها را به عنوان « وحی منزل » میپذیرد و مسئولین، در کوتاه ترین
زمان ممکن، آنها را در دستور کار خود قرار داده و به جامعه ابلاغ میکنند!!
آیا این یک « درد » نیست؟!
آیا این یک « فاجعه » نیست؟!
آیا این جانبداری های غیر منطقی از غرب و تحقیر دانشمندان طب ایران به منظور حفظ محوریت غرب در بدست داشتن
عرصه های پزشکی و بازارهای دارویی نیست؟!
آیا این دشمنی مغرضانه طب جدید و سرکوب نمودن حرکتهای مستقل پزشکی، نشانگر ترس و واهمه سردمداران استعمار از
شکوفایی علمی و موفقیت های طب های اصیل و مستقل در سرتاسر جهان نیست؟!
وگرنه، چنانچه واقعا غرضی در کار نیست و هدف اصلی، درمان بیماران و تأمین سلامت جامعه است، پس چه تفاوتی وجود
دارد که موفقیت در این راه و رسیدن به این هدف نصیب طب های اصیل و مستقل باشد یا طب اروپا؟!
به هرحال بررسی تحولات غذایی و دارویی چند دهه اخیر در سرتاسر جهان، خصوصا ایران نشان میدهد که حرکت های هدفمند
و هدایت شده ای وجود دارد که خواهناخواه در جهت بیمارتر کردن مردم در راستای هدف کسب درآمدهای بیشتر و رونق
بازارهای پزشکی- دارویی پیش میرود؛
۱ – غیر بهداشتی خواندن ظروف سنتی مردم ایران مانند ظروف مسی، بدون هیچ دلیل علمی و مشخص و جایگزین کردن
ظروف آلومینیومی (روحی) و تفلون به جای آن به عنوان ظروف بهداشتی که اکنون منجر به بروز بیماریها و کمبودهای غذایی
بسیار شده است.
۲- بیماری زا خواندن روغن های بومی مردم ایران مانند روغنهای حیوانی، کره ها چربی های حیوانی و روغن های خانگی و
اینها نمیتواند مغرضانه و هدف دار نباشند.
آری! صحبت از جنایات پزشکی است نه فقط اشتباهات پزشکی.
اشتباهات پزشکی قابل نقد و اصلاحند چرا که بی غرضند و قابل بخشش، اما اکنون زمان گفتن از غرض ورزیها و نیرنگهاست.
صحبت از کلاه برداری ها و سرقت های علمی است. صحبت از محروم کردن غرض آلود مردم از نعمت سلامتی است و
صحبت ازتصاحب بدون شایستگی عرصه پزشکی است که منجر به بروز فجایع انسانی بی سابقه در طول تاریخ شده است که
همگی به منظور کسب منافع اقتصادی به نفع شرکتهای داروسازی اروپائی- آمریکایی و استفاده از کالای « دارو » به عنوان
یکی از مهمترین و استراتژیک ترین امتیازات موجود برای وابسته کردن توده مردم و خصوصا کشورهای ضعیف و
استعمارزده به سرمایه داری غربی است و با هدف جلب سرمایه های جهانی به سوی غرب اعمال میشود.
و نخستین دلیل ما نیز در اثبات این غرض ورزی، مقابله و مبارزه سیاسی و به اصطلاح قانونی سازمانها و محافل پزشکی با
شکل گیری نهادهائی مانند طب اصیل ایران و سرکوب نمودن هرگونه حرکت علمی و اقتصادی از سوی اساتید و موسسات
درمانی طب ایران در داخل خود ایران است.
موسسه های گیاه درمانی و طب اصیل ایرانی، مجبورند مخفیانه و تحت فشارهای مختلف از سوی دستگاه های ذی ربط و غیر
ذی ربط به تحقیقات و درمانهای خود ادامه دهند و تمام فعالیتهای آنها غیر قانونی و قابل پیگرد تلقی
میشود و این در حالی است که هر روز مفاهیم، نظریات و شیوه های درمانی طب اصیل ایران، به نام مؤسسات تحقیقاتی اروپا و
آمریکا، یکی پس از دیگری به ثبت میرسند و امتیازات بی شماری را نصیب آنها میکنند.
پزشکان و دانشمندان بیشماری در سرتاسر ایران وجود دارند که با استفاده از دانش پرقدمت طب ایرانی، موفق به درمان بسیاری
از بیماریهای غیر قابل درمان از نظر طب غربی و معرفی روشهای درمانی بسیار سالم تر، مطمئن تر، کم هزینه تر و کارآمدتر
به بیماران شده اند و افتخارات بسیاری را نصیب خود ساخته اند. اما از نظر وزارت بهداشت و درمان، اینها شیادانی خطاکار
بیش نیستند و چون، مدرک پزشکی خود را از دانشگاهای پزشکی- که اصلی ترین نماینده طب استعماری اروپا در ایرانند- اخذ
نکرده اند و خود را با معیارهای غلط و بی پایه و اساس اروپا تطبیق نداده اند، پس « بی سواد » صرفند و شایستگی اظهارنظر
ندارند و درحالیکه هر روز تعداد بسیار زیادی از مردم، در بیمارستانها به دلیل عدم شایستگی برخی از پزشکان و اشتباه بودن
روشهای درمانی و … به کام مرگ میروند، اگر یکی از این بزرگواران، کوچکترین خطایی را مرتکب شود، با بدترین مجازاتها
و انواع اتهامات بزرگ روبرو خواهد شد، حتی اظهارنظر کردن این دانشمندان بزرگ و یا توصیه های درمانی از طرف ایشان،
جرم و گناهی نابخشودنی معرفی میشود و این در حالی است که اگر همین نظریات و کشفیات این افراد به اصطلاح بی سواد، از
سوی محافل غربی بیان شوند، وزارت بهداشت و درمان، آنها را به عنوان « وحی منزل » میپذیرد و مسئولین، در کوتاه ترین
زمان ممکن، آنها را در دستور کار خود قرار داده و به جامعه ابلاغ میکنند!!
آیا این یک « درد » نیست؟!
آیا این یک « فاجعه » نیست؟!
آیا این جانبداری های غیر منطقی از غرب و تحقیر دانشمندان طب ایران به منظور حفظ محوریت غرب در بدست داشتن
عرصه های پزشکی و بازارهای دارویی نیست؟!
آیا این دشمنی مغرضانه طب جدید و سرکوب نمودن حرکتهای مستقل پزشکی، نشانگر ترس و واهمه سردمداران استعمار از
شکوفایی علمی و موفقیت های طب های اصیل و مستقل در سرتاسر جهان نیست؟!
وگرنه، چنانچه واقعا غرضی در کار نیست و هدف اصلی، درمان بیماران و تأمین سلامت جامعه است، پس چه تفاوتی وجود
دارد که موفقیت در این راه و رسیدن به این هدف نصیب طب های اصیل و مستقل باشد یا طب اروپا؟!
به هرحال بررسی تحولات غذایی و دارویی چند دهه اخیر در سرتاسر جهان، خصوصا ایران نشان میدهد که حرکت های هدفمند
و هدایت شده ای وجود دارد که خواهناخواه در جهت بیمارتر کردن مردم در راستای هدف کسب درآمدهای بیشتر و رونق
بازارهای پزشکی- دارویی پیش میرود؛
۱ – غیر بهداشتی خواندن ظروف سنتی مردم ایران مانند ظروف مسی، بدون هیچ دلیل علمی و مشخص و جایگزین کردن
ظروف آلومینیومی (روحی) و تفلون به جای آن به عنوان ظروف بهداشتی که اکنون منجر به بروز بیماریها و کمبودهای غذایی
بسیار شده است.
۲- بیماری زا خواندن روغن های بومی مردم ایران مانند روغنهای حیوانی، کره ها چربی های حیوانی و روغن های خانگی و
جایگزینی روغن های نباتی صنعتی و آغشته و آلوده به مواد شیمیایی، کره های گیاهی و … که همگی و در همه انواع شان
مسموم و به طرز وحشت آوری بیماریزا و غیر طبیعی اند و سبب شیوع روزافزون سکته ها، بیماریهای قلبی- عروقی،
بیماریهای اسکلتی، سرطان و …شده اند.
۳ – مبارزه، تحریف و تحریم قانونی روش های درمانی اصیل و موثر در جلوگیری از بیماریها بدون هیچگونه دلیل و توجیه علمی موثق، مانند مبارزه با حجامت، فصد، زالودرمانی و …
۴- جایگزینی غذاها و تنقلات صنعتی بیماری زا و ناسالمی مانند سوسیس و کالباس، آبمیوه و غذاهای بسته بندی شده، چیپس،
پفک، سویا [که در حقیقت تفاله بی مصرف کارخانه های روغنگیری است و با لوبیای سویا که بسیار مفید است تفاوت فاحش
دارد]، عصاره های مرغ و گوشت و … به جای غذاهای طبیعی و تنقلات سالم.
۵ – استفاده از مواد شیمیایی به اصطلاح مجاز (!) به عنوان: نگهدارنده، رنگ دهنده، حالت دهنده، طعم دهنده و … در اکثر
مواد غذایی مردم که همگی به هرحال مشکلاتی را برای بدن ایجاد کرده و از توان زیستی و قوای فکری انسان میکاهند و …
بسیاری از موارد دیگر که نیاز به بحث و تفسیر بیشتر و طولانی تری دارند، نمونه هایی از حرکتهایی هستند که جامعه را به
سمت بیمارتر شدن و نیازمندتر شدن به دارو و درمان سوق داده است.
به هرحال، تنها میتوان گفت: چنین حرکت هایی، اگر« مغرضانه » ، نباشند « جاهلانه » اند، که البته چندان تفاوتی نیز ندارد،
چرا که به هر صورت نتیجه ای جز از دست رفتن سلامت جامعه و رواج بیماریهای جسمی و روحی و …
نخواهند داشت و پایان کار به کام سودجویانی است که از این آب گل آلود، ماهی های بسیار خواهند گرفت.
اما، گذشته و از تمامی این واقعیت های تلخ و غم انگیز و وضعیت اسف بار و ناامیدکننده فعلی پزشکی، آنچه افق هایی از امید و
روشنایی را پیش رویمان میگستراند. وجود پزشکان حقیقت جو، آگاه و باوجدانی است که هدفی جز پیشرفت علم پزشکی و
شفای بیماران ندارند و خود را بازیچه دستهای مغرض و گناه آلود قرار نداده و دستهای خود را به خطا نیالوده اند. چنین
عزیزانی، وارثان حقیقی « طب حقیقی » اند و چون جویای حقیقتند نه اسیر و برده فضای خبط آلود پزشکی موجود، پس
چشمهای خود را بر روی خطاها و اشتباهات و وقایع تأسف آور طب جدید نمیبندند و همواره در جستجوی راه های واقعی طب
و گوهر مقدس درمان خواهند بود.
چشم داریم که هر روز، بر تعداد این بزرگواران و دانشمندان عالیقدر افزوده شده و خورشید مقدس ،« آگاهی » ضمیر همگان
را روشنایی بخشد و دستهای نابخردان و خیانتگران، هر روز و هر روز، کوتاهتر و کوتاهتر شود.
مهندس سید ایمان موسوی
مسموم و به طرز وحشت آوری بیماریزا و غیر طبیعی اند و سبب شیوع روزافزون سکته ها، بیماریهای قلبی- عروقی،
بیماریهای اسکلتی، سرطان و …شده اند.
۳ – مبارزه، تحریف و تحریم قانونی روش های درمانی اصیل و موثر در جلوگیری از بیماریها بدون هیچگونه دلیل و توجیه علمی موثق، مانند مبارزه با حجامت، فصد، زالودرمانی و …
۴- جایگزینی غذاها و تنقلات صنعتی بیماری زا و ناسالمی مانند سوسیس و کالباس، آبمیوه و غذاهای بسته بندی شده، چیپس،
پفک، سویا [که در حقیقت تفاله بی مصرف کارخانه های روغنگیری است و با لوبیای سویا که بسیار مفید است تفاوت فاحش
دارد]، عصاره های مرغ و گوشت و … به جای غذاهای طبیعی و تنقلات سالم.
۵ – استفاده از مواد شیمیایی به اصطلاح مجاز (!) به عنوان: نگهدارنده، رنگ دهنده، حالت دهنده، طعم دهنده و … در اکثر
مواد غذایی مردم که همگی به هرحال مشکلاتی را برای بدن ایجاد کرده و از توان زیستی و قوای فکری انسان میکاهند و …
بسیاری از موارد دیگر که نیاز به بحث و تفسیر بیشتر و طولانی تری دارند، نمونه هایی از حرکتهایی هستند که جامعه را به
سمت بیمارتر شدن و نیازمندتر شدن به دارو و درمان سوق داده است.
به هرحال، تنها میتوان گفت: چنین حرکت هایی، اگر« مغرضانه » ، نباشند « جاهلانه » اند، که البته چندان تفاوتی نیز ندارد،
چرا که به هر صورت نتیجه ای جز از دست رفتن سلامت جامعه و رواج بیماریهای جسمی و روحی و …
نخواهند داشت و پایان کار به کام سودجویانی است که از این آب گل آلود، ماهی های بسیار خواهند گرفت.
اما، گذشته و از تمامی این واقعیت های تلخ و غم انگیز و وضعیت اسف بار و ناامیدکننده فعلی پزشکی، آنچه افق هایی از امید و
روشنایی را پیش رویمان میگستراند. وجود پزشکان حقیقت جو، آگاه و باوجدانی است که هدفی جز پیشرفت علم پزشکی و
شفای بیماران ندارند و خود را بازیچه دستهای مغرض و گناه آلود قرار نداده و دستهای خود را به خطا نیالوده اند. چنین
عزیزانی، وارثان حقیقی « طب حقیقی » اند و چون جویای حقیقتند نه اسیر و برده فضای خبط آلود پزشکی موجود، پس
چشمهای خود را بر روی خطاها و اشتباهات و وقایع تأسف آور طب جدید نمیبندند و همواره در جستجوی راه های واقعی طب
و گوهر مقدس درمان خواهند بود.
چشم داریم که هر روز، بر تعداد این بزرگواران و دانشمندان عالیقدر افزوده شده و خورشید مقدس ،« آگاهی » ضمیر همگان
را روشنایی بخشد و دستهای نابخردان و خیانتگران، هر روز و هر روز، کوتاهتر و کوتاهتر شود.
مهندس سید ایمان موسوی
🔸️زمان های مناسب و نامناسب ناخن گرفتن
امام صادق علیه السلام : هرکس روز شنبه ناخن بگیرد، خوره به انگشتان وی افتد
و هرکس روز یکشنبه چنین کند، برکت آن روز از وی رخت بربندد
و هرکس روز دوشنبه چنین کند حافظ و کاتب و قاری شود
و هرکس روز سه شنبه چنین کند، بیم آن می رود که نابودی در وی افتد
و هرکس روز چهارشنبه چنین کند، بد اخلاق میگردد
و هرکس به روز پنج شنبه چنین کند، بیماری از بدن وی خارج میشود و شفا وارد میشود
و هرکس به روز جمعه چنین کند، عمر وی طولانی میگردد.
📚 بحارالانوار، ج۷۶، ص۱۲۴
دقت کنید که همه اعمال بعد ملکوتی هم دارد که ما از آنها بیخبریم
امام صادق علیه السلام : هرکس روز شنبه ناخن بگیرد، خوره به انگشتان وی افتد
و هرکس روز یکشنبه چنین کند، برکت آن روز از وی رخت بربندد
و هرکس روز دوشنبه چنین کند حافظ و کاتب و قاری شود
و هرکس روز سه شنبه چنین کند، بیم آن می رود که نابودی در وی افتد
و هرکس روز چهارشنبه چنین کند، بد اخلاق میگردد
و هرکس به روز پنج شنبه چنین کند، بیماری از بدن وی خارج میشود و شفا وارد میشود
و هرکس به روز جمعه چنین کند، عمر وی طولانی میگردد.
📚 بحارالانوار، ج۷۶، ص۱۲۴
دقت کنید که همه اعمال بعد ملکوتی هم دارد که ما از آنها بیخبریم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درمان
ضعف جسمانی
خستگی مستمر
پوکی استخوان
و نرمی استخوان
طب اسلامی
حجه الاسلام و المسلمین دکتر ضیایی
@sonnatsalamat
ضعف جسمانی
خستگی مستمر
پوکی استخوان
و نرمی استخوان
طب اسلامی
حجه الاسلام و المسلمین دکتر ضیایی
@sonnatsalamat