تنهایت می گذارد، تو می مانی و یک رد پا
گرمای دست هایت می رود، سردت می شود، یخ میزنی و پس از مدتی به تنهایی عادت می کنی...
تا اینکه لعنتی ای با آتشی در دست هایش می آید، گرمت می کند و باعث می شود تنهایی را فراموش کنی، ولی او هم نمی ماند.
و دوباره باز همه چیز تکرار می شود،
گرمای دست هایت می رود، سردت می شود، یخ میزنی...
اما این بار لبخندی گوشه لبانت می شکند، دیگر منتظر هیچ لعنتی ای نیستی، به دنبال آتش نمی گردی، با یخ زدن کنار آمده ای،
و تنهایی را هم دوست داری!
#روزبه_معین
@shereparsii
گرمای دست هایت می رود، سردت می شود، یخ میزنی و پس از مدتی به تنهایی عادت می کنی...
تا اینکه لعنتی ای با آتشی در دست هایش می آید، گرمت می کند و باعث می شود تنهایی را فراموش کنی، ولی او هم نمی ماند.
و دوباره باز همه چیز تکرار می شود،
گرمای دست هایت می رود، سردت می شود، یخ میزنی...
اما این بار لبخندی گوشه لبانت می شکند، دیگر منتظر هیچ لعنتی ای نیستی، به دنبال آتش نمی گردی، با یخ زدن کنار آمده ای،
و تنهایی را هم دوست داری!
#روزبه_معین
@shereparsii
چیزی که یه مرد رو تبدیل به
یک هنرمند می کنه
دوست داشتن واقعی یک زنه
به نظر من عشق بزرگترین
اثر هنری هست که یه هنرمند
می تونه خلق کنه!
#روزبه_معین
@shereparsii
یک هنرمند می کنه
دوست داشتن واقعی یک زنه
به نظر من عشق بزرگترین
اثر هنری هست که یه هنرمند
می تونه خلق کنه!
#روزبه_معین
@shereparsii
گاهی با خودم میگم کاشکی کسی زبان کسی رو بلد نبود و هرکسی به زبان خاص خودش صحبت می کرد، اون وقت شاید نصفی از مشکلات این دنیا حل می شد.
حالا فکر کن از یکی خوشت بیاد اون وقت باید بری پیش خودش و با ایما و اشاره ازش بخوای که چند وقتی پیشش بمونی تا زبانش رو یاد بگیری. البته شاید اون هم زبان تو رو یاد گرفت، یا شاید هم یه زبان من در آوردی بین دو تا زبانتون به وجود آوردید و با هم معاشرت کردید. اون وقت بعد از یه مدت طولانی که کامل حرف هم رو فهمیدید از عشق و دوست داشتن حرف می زنید.
درسته، این اتفاق در واقعیت امکان پذیر نیست. شاید هرکسی تحمل این رو نداشته باشه که چند ماه، یا چند سال صبر کنه تا بتونه به کسی بگه دوست دارم. ولی اینجوری اگه واقعا کسی رو دوست داشته باشی شکیبایی به خرج میدی تا زبان اون رو یاد بگیری. این جوری دیگه آدم ها از "دوستت دارم" استفاده ابزاری نمی کنن و رابطه های الکی هم به وجود نمی آد.
ما سال هاست که فکر می کنیم زبان هم رو بلدیم، اما شاید هنوز نمی تونیم حرف هم رو بفهمیم.
#روزبه_معین
@shereparsii
حالا فکر کن از یکی خوشت بیاد اون وقت باید بری پیش خودش و با ایما و اشاره ازش بخوای که چند وقتی پیشش بمونی تا زبانش رو یاد بگیری. البته شاید اون هم زبان تو رو یاد گرفت، یا شاید هم یه زبان من در آوردی بین دو تا زبانتون به وجود آوردید و با هم معاشرت کردید. اون وقت بعد از یه مدت طولانی که کامل حرف هم رو فهمیدید از عشق و دوست داشتن حرف می زنید.
درسته، این اتفاق در واقعیت امکان پذیر نیست. شاید هرکسی تحمل این رو نداشته باشه که چند ماه، یا چند سال صبر کنه تا بتونه به کسی بگه دوست دارم. ولی اینجوری اگه واقعا کسی رو دوست داشته باشی شکیبایی به خرج میدی تا زبان اون رو یاد بگیری. این جوری دیگه آدم ها از "دوستت دارم" استفاده ابزاری نمی کنن و رابطه های الکی هم به وجود نمی آد.
ما سال هاست که فکر می کنیم زبان هم رو بلدیم، اما شاید هنوز نمی تونیم حرف هم رو بفهمیم.
#روزبه_معین
@shereparsii
از چی می ترسی؟ از جای پاهات روی برف؟
می ترسی همه بفهمن کجا بودی و کجا میری؟
نترس صبح که آفتاب بزنه همه برف ها آب میشن، همه جای پاها پاک میشن
از جای پاهات رو دل ها بترس. گرمای آفتاب که چیزی نیست، گرمای جهنم هم نمی تونه پاکشون کنه
#روزبه_معین
@shereparsii
می ترسی همه بفهمن کجا بودی و کجا میری؟
نترس صبح که آفتاب بزنه همه برف ها آب میشن، همه جای پاها پاک میشن
از جای پاهات رو دل ها بترس. گرمای آفتاب که چیزی نیست، گرمای جهنم هم نمی تونه پاکشون کنه
#روزبه_معین
@shereparsii
گوش کنید! دو تا خبر دارم، یکیش خوبه و یکیش بد.
بذارید اول خبر خوب رو بگم. الان یه هفته ست سیستم گرمایشی به کلی از کار افتاده! این یعنی که اگه بخوایم اینجا بمونیم باید توی دمای زیر صفر زندگی کنیم. پس این می تونه یه نیروی محرکه ای باشه که بارو بندیل رو ببندیم و بالاخره از این خراب شده فرار کنیم.
اما خبر بد اینه که ما الان یه هفته ست بدون اینکه متوجه بشیم داریم توی دمای زیر صفر زندگی می کنیم، و نه تنها صدامون در نیومده، بلکه حتی بهش عادت هم کردیم. خبر از این بدتر می خواستید؟
📚 آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی #روزبه_معین
@shereparsii
بذارید اول خبر خوب رو بگم. الان یه هفته ست سیستم گرمایشی به کلی از کار افتاده! این یعنی که اگه بخوایم اینجا بمونیم باید توی دمای زیر صفر زندگی کنیم. پس این می تونه یه نیروی محرکه ای باشه که بارو بندیل رو ببندیم و بالاخره از این خراب شده فرار کنیم.
اما خبر بد اینه که ما الان یه هفته ست بدون اینکه متوجه بشیم داریم توی دمای زیر صفر زندگی می کنیم، و نه تنها صدامون در نیومده، بلکه حتی بهش عادت هم کردیم. خبر از این بدتر می خواستید؟
📚 آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی #روزبه_معین
@shereparsii
حالا از اون پنجره خوب بیرون رو نگاه کن...
آدم ها میان و میرن، و برگ های پاییزی رو زیر پاشون له می کنن. برگ ها خرد میشن،صدا میدن. اما هیچ کدوم از آدم ها یادشون نمیاد این ها همون برگ هایی هستن که توی بهار و تابستون سرپناه سبزشون بودن.
آره، اینه معنی انسان فراموشکار...
#روزبه_معین
@shereparsii
آدم ها میان و میرن، و برگ های پاییزی رو زیر پاشون له می کنن. برگ ها خرد میشن،صدا میدن. اما هیچ کدوم از آدم ها یادشون نمیاد این ها همون برگ هایی هستن که توی بهار و تابستون سرپناه سبزشون بودن.
آره، اینه معنی انسان فراموشکار...
#روزبه_معین
@shereparsii
تنهایت می گذارد، تو می مانی و یک رد پا
گرمای دست هایت می رود، سردت می شود، یخ میزنی و پس از مدتی به تنهایی عادت می کنی...
تا اینکه لعنتی ای با آتشی در دست هایش می آید، گرمت می کند و باعث می شود تنهایی را فراموش کنی، ولی او هم نمی ماند.
و دوباره باز همه چیز تکرار می شود،
گرمای دست هایت می رود، سردت می شود، یخ میزنی...
اما این بار لبخندی گوشه لبانت می شکند، دیگر منتظر هیچ لعنتی ای نیستی، به دنبال آتش نمی گردی، با یخ زدن کنار آمده ای،
و تنهایی را هم دوست داری!
📚عطر چشمان او
#روزبه_معین
@shereparsii
گرمای دست هایت می رود، سردت می شود، یخ میزنی و پس از مدتی به تنهایی عادت می کنی...
تا اینکه لعنتی ای با آتشی در دست هایش می آید، گرمت می کند و باعث می شود تنهایی را فراموش کنی، ولی او هم نمی ماند.
و دوباره باز همه چیز تکرار می شود،
گرمای دست هایت می رود، سردت می شود، یخ میزنی...
اما این بار لبخندی گوشه لبانت می شکند، دیگر منتظر هیچ لعنتی ای نیستی، به دنبال آتش نمی گردی، با یخ زدن کنار آمده ای،
و تنهایی را هم دوست داری!
📚عطر چشمان او
#روزبه_معین
@shereparsii
می گفت عشق مثل یک بیماری میمونه
که تو هر آدمی یک جور بروز میکنه،
یکی بدبین میشه،
یکی مهربون میشه،
یکی غمگین میشه،
یه سری هم از ترس واگیردار بودن رها می کنن میرن!
من تنها حسی که دارم دلتنگیه،
ولی یه سوال مثل خوره افتاده تو سرم،
اگه دیگه دلتنگ کسی نشم چی؟
#روزبه_معین
@shereparsii
که تو هر آدمی یک جور بروز میکنه،
یکی بدبین میشه،
یکی مهربون میشه،
یکی غمگین میشه،
یه سری هم از ترس واگیردار بودن رها می کنن میرن!
من تنها حسی که دارم دلتنگیه،
ولی یه سوال مثل خوره افتاده تو سرم،
اگه دیگه دلتنگ کسی نشم چی؟
#روزبه_معین
@shereparsii
چيزى كه يه مرد رو تبديل به يك هنرمند واقعى مى كنه "دوست داشتن واقعى يه زنه "
به نظر من ، عشق بزرگترين اثر هنرى اى هست كه يه هنرمند مى تونه خلق كنه.
#روزبه_معین
@shereparsii
به نظر من ، عشق بزرگترين اثر هنرى اى هست كه يه هنرمند مى تونه خلق كنه.
#روزبه_معین
@shereparsii
هر کسی شاید یه آهنگ داشته باشه که
مدت هاست نمی تونه اون رو گوش بده!
یه آهنگ که گذشته رو واست تداعی می کنه و
دلت نمی آد اون رو پاک کنی،
میذاری اون گوشه کنارها بمونه،
گاهی آهنگ ها لبریز از خاطره میشن و
حرمت پیدا می کنن ؛ مثل بعضی از آدم ها ،
درسته که شاید دیگه نتونی اون ها رو ببینی و
باهاشون حرف بزنی، اما از زندگیت پاک نمیشن،
چون فراموش شدنی نیستن،
اون ها همیشه یه جای امن گوشه ی دلت دارن.
#روزبه_معین
@shereparsii
مدت هاست نمی تونه اون رو گوش بده!
یه آهنگ که گذشته رو واست تداعی می کنه و
دلت نمی آد اون رو پاک کنی،
میذاری اون گوشه کنارها بمونه،
گاهی آهنگ ها لبریز از خاطره میشن و
حرمت پیدا می کنن ؛ مثل بعضی از آدم ها ،
درسته که شاید دیگه نتونی اون ها رو ببینی و
باهاشون حرف بزنی، اما از زندگیت پاک نمیشن،
چون فراموش شدنی نیستن،
اون ها همیشه یه جای امن گوشه ی دلت دارن.
#روزبه_معین
@shereparsii
گاهی با خودم میگم کاشکی کسی زبان کسی رو بلد نبود و هرکسی به زبان خاص خودش صحبت می کرد، اون وقت شاید نصفی از مشکلات این دنیا حل می شد.
حالا فکر کن از یکی خوشت بیاد اون وقت باید بری پیش خودش و با ایما و اشاره ازش بخوای که چند وقتی پیشش بمونی تا زبانش رو یاد بگیری. البته شاید اون هم زبان تو رو یاد گرفت، یا شاید هم یه زبان من در آوردی بین دو تا زبانتون به وجود آوردید و با هم معاشرت کردید. اون وقت بعد از یه مدت طولانی که کامل حرف هم رو فهمیدید از عشق و دوست داشتن حرف می زنید.
درسته، این اتفاق در واقعیت امکان پذیر نیست. شاید هرکسی تحمل این رو نداشته باشه که چند ماه، یا چند سال صبر کنه تا بتونه به کسی بگه دوست دارم. ولی اینجوری اگه واقعا کسی رو دوست داشته باشی شکیبایی به خرج میدی تا زبان اون رو یاد بگیری. این جوری دیگه آدم ها از "دوست دارم" استفاده ابزاری نمی کنن و رابطه های الکی هم به وجود نمی آد.
ما سال هاست که فکر می کنیم زبان هم رو بلدیم، اما شاید هنوز نمی تونیم حرف هم رو بفهمیم.
#روزبه_معین
@shereparsii
حالا فکر کن از یکی خوشت بیاد اون وقت باید بری پیش خودش و با ایما و اشاره ازش بخوای که چند وقتی پیشش بمونی تا زبانش رو یاد بگیری. البته شاید اون هم زبان تو رو یاد گرفت، یا شاید هم یه زبان من در آوردی بین دو تا زبانتون به وجود آوردید و با هم معاشرت کردید. اون وقت بعد از یه مدت طولانی که کامل حرف هم رو فهمیدید از عشق و دوست داشتن حرف می زنید.
درسته، این اتفاق در واقعیت امکان پذیر نیست. شاید هرکسی تحمل این رو نداشته باشه که چند ماه، یا چند سال صبر کنه تا بتونه به کسی بگه دوست دارم. ولی اینجوری اگه واقعا کسی رو دوست داشته باشی شکیبایی به خرج میدی تا زبان اون رو یاد بگیری. این جوری دیگه آدم ها از "دوست دارم" استفاده ابزاری نمی کنن و رابطه های الکی هم به وجود نمی آد.
ما سال هاست که فکر می کنیم زبان هم رو بلدیم، اما شاید هنوز نمی تونیم حرف هم رو بفهمیم.
#روزبه_معین
@shereparsii
به خیالت گذشته رو از ذهنت پاک کردی. به زندگیت می رسی، حالت خوبه، غصه نمیخوری...ولی یواش یواش احساس می کنی یه چیزی کمه، یه چیزی سر جاش نیست. انگار یه حفره ی تاریکی توی ذهن و قلبت به وجود اومده که هیچ جوابی واسه ش نداری.
آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی #روزبه_معین
@shereparsii
آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی #روزبه_معین
@shereparsii
گاهی وقت ها
منتظر یه اتفاق بدی،
می دونی که می آد سراغت،
اما نمی آد، صبر داره،
حوصله داره...
یه روز که همه چیز خوبه،
یه روز که فکر می کنی
دیگه خلاص شدی،
می آد سراغت!
بَده دیگه، می دونه کی باید بیاد...
#روزبه_معین
@shereparsii
منتظر یه اتفاق بدی،
می دونی که می آد سراغت،
اما نمی آد، صبر داره،
حوصله داره...
یه روز که همه چیز خوبه،
یه روز که فکر می کنی
دیگه خلاص شدی،
می آد سراغت!
بَده دیگه، می دونه کی باید بیاد...
#روزبه_معین
@shereparsii
- دوسم داری؟
- چی؟
- هیچی، این رو خوب می دونم که هیچ وقت نباید یه سوال رو واسه کسی تکرار کرد، مگه وقتی که مطمئن باشی طرف گوش هاش سنگینه، چون در غیر این صورت داره به این فکر می کنه چه خزعبلاتی تحویلت بده، اگه می خواست راستش رو بگه قطعا همون اول می گفت!
📚قهوه سرد آقای نویسنده
#روزبه_معین
@shereparsii
- چی؟
- هیچی، این رو خوب می دونم که هیچ وقت نباید یه سوال رو واسه کسی تکرار کرد، مگه وقتی که مطمئن باشی طرف گوش هاش سنگینه، چون در غیر این صورت داره به این فکر می کنه چه خزعبلاتی تحویلت بده، اگه می خواست راستش رو بگه قطعا همون اول می گفت!
📚قهوه سرد آقای نویسنده
#روزبه_معین
@shereparsii
عاشق شُدن ،
مثل گوش دادن صِدای پیانو
توو یه کافه شلوغه...
اگه بخوای به اون صِدای قشنگ
گوش کُنی ،
باید چِشات و ببندی و
از همه ی صِداها بگذری...
#روزبه_معین
@shereparsii
مثل گوش دادن صِدای پیانو
توو یه کافه شلوغه...
اگه بخوای به اون صِدای قشنگ
گوش کُنی ،
باید چِشات و ببندی و
از همه ی صِداها بگذری...
#روزبه_معین
@shereparsii
خیلی خوبه،
خیلی خوبه که عقربه های ساعت اینوری میچرخن!
یه لحظه فکر کن عقربه ها برعکس می چرخیدن،
اونوقت ما با یه جر و بحث الکی با هم آشنا می شدیم
و بعدش کلی خاطره ی دو نفره داشتیم،
کلی جاها رو می گشتیم، کلی حرف می زدیم
و ناگهان حس می کردیم به هم علاقه مندیم!
آخر سر هم با یه لبخند زیبا از هم جدا می شدیم...
با این که بعد از یه دعوا با هم آشنا بشیم
میتونم کنار بیام؛
اما اینکه به هم لبخند بزنیم و جدا بشیم
وحشتناکه!
الکی نیست که عقربه های ساعت اینوری می چرخن...
#روزبه_معین
@shereparsii
خیلی خوبه که عقربه های ساعت اینوری میچرخن!
یه لحظه فکر کن عقربه ها برعکس می چرخیدن،
اونوقت ما با یه جر و بحث الکی با هم آشنا می شدیم
و بعدش کلی خاطره ی دو نفره داشتیم،
کلی جاها رو می گشتیم، کلی حرف می زدیم
و ناگهان حس می کردیم به هم علاقه مندیم!
آخر سر هم با یه لبخند زیبا از هم جدا می شدیم...
با این که بعد از یه دعوا با هم آشنا بشیم
میتونم کنار بیام؛
اما اینکه به هم لبخند بزنیم و جدا بشیم
وحشتناکه!
الکی نیست که عقربه های ساعت اینوری می چرخن...
#روزبه_معین
@shereparsii
حالا از اون پنجره خوب بیرون رو نگاه کن...
آدم ها میان و میرن، و برگ های پاییزی رو زیر پاشون له می کنن. برگ ها خرد میشن،صدا میدن. اما هیچ کدوم از آدم ها یادشون نمیاد این ها همون برگ هایی هستن که توی بهار و تابستون سرپناه سبزشون بودن.
آره، اینه معنی انسان فراموشکار...
#روزبه_معین
@shereparsii
آدم ها میان و میرن، و برگ های پاییزی رو زیر پاشون له می کنن. برگ ها خرد میشن،صدا میدن. اما هیچ کدوم از آدم ها یادشون نمیاد این ها همون برگ هایی هستن که توی بهار و تابستون سرپناه سبزشون بودن.
آره، اینه معنی انسان فراموشکار...
#روزبه_معین
@shereparsii
- هربار که کسی وارد زندگیم میشد، خلوتم رو ازم میگرفت و میخواست من رو به طور کامل تصاحب کنه.
+ میفهمم، تو میخوای تا همیشه تنها بمونی.
- نه اینطور نیست! تا همیشه تنها بودن خیلی ترسناکه، دوست دارم کسی وارد زندگیم شه که با وجودش خلوتم رو هم داشته باشم، جـوری که انگار دارم با خودم زندگی میکنم و اون طرف فقط جنسیتش فرق میکنه.
#روزبه_معین
@shereparsii
+ میفهمم، تو میخوای تا همیشه تنها بمونی.
- نه اینطور نیست! تا همیشه تنها بودن خیلی ترسناکه، دوست دارم کسی وارد زندگیم شه که با وجودش خلوتم رو هم داشته باشم، جـوری که انگار دارم با خودم زندگی میکنم و اون طرف فقط جنسیتش فرق میکنه.
#روزبه_معین
@shereparsii
هر کسی شاید یه آهنگ داشته باشه که
مدت هاست نمی تونه اون رو گوش بده!
یه آهنگ که گذشته رو واست تداعی می کنه و
دلت نمی آد اون رو پاک کنی،
میذاری اون گوشه کنارها بمونه،
گاهی آهنگ ها لبریز از خاطره میشن و
حرمت پیدا می کنن ؛ مثل بعضی از آدم ها ،
درسته که شاید دیگه نتونی اون ها رو ببینی و
باهاشون حرف بزنی، اما از زندگیت پاک نمیشن،
چون فراموش شدنی نیستن،
اون ها همیشه یه جای امن گوشه ی دلت دارن.
#روزبه_معین
@shereparsii
مدت هاست نمی تونه اون رو گوش بده!
یه آهنگ که گذشته رو واست تداعی می کنه و
دلت نمی آد اون رو پاک کنی،
میذاری اون گوشه کنارها بمونه،
گاهی آهنگ ها لبریز از خاطره میشن و
حرمت پیدا می کنن ؛ مثل بعضی از آدم ها ،
درسته که شاید دیگه نتونی اون ها رو ببینی و
باهاشون حرف بزنی، اما از زندگیت پاک نمیشن،
چون فراموش شدنی نیستن،
اون ها همیشه یه جای امن گوشه ی دلت دارن.
#روزبه_معین
@shereparsii
«پای من شکست، وقتی دوازده سالم بود. سر کلاس ژیمیناستیک، بهخاطر یک شیطنت، بهخاطر یک پشتک بیجا و...آه، خیلی درد داشت. می دونی بعد از اینکه پات میشکنه چی میشه؟»
«نه.»
«باید پایت روگچ بگیری، تا چند وقت هم نباید حرکتش بدی. بعد یاد میگیری که چطوری با عصا راه بری. آهسته، نامطمئن و بیتعادل، اما به هرحال راه میری. چند وقت بعد وقتی دکتر داره گچ رو باز میکنه بهت میگه که کم کم همه چیز مثل گذشته میشه، ولی نمیشه. به نظرم هیچ کسی بعد از اینکه شکستگی رو تجربه میکنه، مثل گذشته نمیشه. حتا اگه کاملا خوب بشه، حتا اگه هیچ اثری از شکستگی روش نمونه. نمیگم بدتر میشی یا بهتر. فقط دیگه اون آدم سابق نیستی. اون اتفاق، یا چنان شجاعتی بهت میده که باعث میشه که دیگه از شکستگی هراس نداشته باشی و حتا باز هم شکستگی رو تجربه کنی، یا اینکه انقدر میترسوندت که از حاشیه امنت تکون نخوری.»
📚آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی #روزبه_معین
@shereparsii
«نه.»
«باید پایت روگچ بگیری، تا چند وقت هم نباید حرکتش بدی. بعد یاد میگیری که چطوری با عصا راه بری. آهسته، نامطمئن و بیتعادل، اما به هرحال راه میری. چند وقت بعد وقتی دکتر داره گچ رو باز میکنه بهت میگه که کم کم همه چیز مثل گذشته میشه، ولی نمیشه. به نظرم هیچ کسی بعد از اینکه شکستگی رو تجربه میکنه، مثل گذشته نمیشه. حتا اگه کاملا خوب بشه، حتا اگه هیچ اثری از شکستگی روش نمونه. نمیگم بدتر میشی یا بهتر. فقط دیگه اون آدم سابق نیستی. اون اتفاق، یا چنان شجاعتی بهت میده که باعث میشه که دیگه از شکستگی هراس نداشته باشی و حتا باز هم شکستگی رو تجربه کنی، یا اینکه انقدر میترسوندت که از حاشیه امنت تکون نخوری.»
📚آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی #روزبه_معین
@shereparsii