اسیر مـــوج تقدیرم در این دریای طوفانی
گمــم در انتهای این مسـیر سرد و طولانی
ودستانی که یخ بسته کرخت و گیج سرگردان
پر از احساس تشویشم در این عصر زمستانی
خیابانهای خالی از هجوم لحظه های عشق
نشانده ردپایی از دو چشم خیس و بارانی
صـــــدای حسرتی پیچیده در گوش اقاقیها
و ناقوسی کشـــــد فریاد ناهمــگون پنهانی
لبان غنچه خشکیدندو گلدانها ترک خوردند
خزان حاکم شده بر شهر، ببار آورده ویرانی
بگو تا کی کنم زاری ، بگردم شهر را، حیران
عجب دنیای بی رحمی عجب حال پریشانی ...
✍ #روژان_حضرتے
💟 @ShamimYaas
گمــم در انتهای این مسـیر سرد و طولانی
ودستانی که یخ بسته کرخت و گیج سرگردان
پر از احساس تشویشم در این عصر زمستانی
خیابانهای خالی از هجوم لحظه های عشق
نشانده ردپایی از دو چشم خیس و بارانی
صـــــدای حسرتی پیچیده در گوش اقاقیها
و ناقوسی کشـــــد فریاد ناهمــگون پنهانی
لبان غنچه خشکیدندو گلدانها ترک خوردند
خزان حاکم شده بر شهر، ببار آورده ویرانی
بگو تا کی کنم زاری ، بگردم شهر را، حیران
عجب دنیای بی رحمی عجب حال پریشانی ...
✍ #روژان_حضرتے
💟 @ShamimYaas