📖 #یک_دقیقه_مطالعه
#عزیز_نسین نویسنده نامی و طنز پرداز ترک که سال ها زندانی سیاسی در ترکیه بود و جانش را نیز بخاطر روشنگری های سیاسی و اجتماعی اش از دست داد، در یکی از نوشته هایش می نویسد:
بعنوان یک خبرنگار سفری به هندوستان داشتم. سوار قطاری شده بودیم، ناگهان قطار به طرز وحشتناکی ترمز کرد و ایستاد
سراسیمه پایین آمدیم و من دیدم گاوی فربه روی ریل نشسته و مانع حرکت قطار شده...
به راهنمای هندی خودم گفتم چرا کسی گاو را از روی ریل خارج نمی کند تا راه قطار باز شود؟
او گفت: گاو مقدس است و کسی نمیتواند مزاحمش شود، گفتم پس چاره چیست؟
گفت: باید آنقدر صبر کنیم تا گاو با میل خودش ریل را ترک کند!
گفتم یعنی یک گاو جلو حرکت قطاری را تا هر وقت بخواهد می گیرد و کسی مانعش نمی شود؟
گفت: آری، گاو مقدس است و من دانستم در جوامع عقب مانده هم افراد و عقاید بظاهر مقدس جلو ریل حرکت قطار جامعه شان نشسته اند و با وجود آنها، هیچکس جرات نمی کند آنها را از روی ریل خارج سازد ...
#عزیز_نسین نویسنده نامی و طنز پرداز ترک که سال ها زندانی سیاسی در ترکیه بود و جانش را نیز بخاطر روشنگری های سیاسی و اجتماعی اش از دست داد، در یکی از نوشته هایش می نویسد:
بعنوان یک خبرنگار سفری به هندوستان داشتم. سوار قطاری شده بودیم، ناگهان قطار به طرز وحشتناکی ترمز کرد و ایستاد
سراسیمه پایین آمدیم و من دیدم گاوی فربه روی ریل نشسته و مانع حرکت قطار شده...
به راهنمای هندی خودم گفتم چرا کسی گاو را از روی ریل خارج نمی کند تا راه قطار باز شود؟
او گفت: گاو مقدس است و کسی نمیتواند مزاحمش شود، گفتم پس چاره چیست؟
گفت: باید آنقدر صبر کنیم تا گاو با میل خودش ریل را ترک کند!
گفتم یعنی یک گاو جلو حرکت قطاری را تا هر وقت بخواهد می گیرد و کسی مانعش نمی شود؟
گفت: آری، گاو مقدس است و من دانستم در جوامع عقب مانده هم افراد و عقاید بظاهر مقدس جلو ریل حرکت قطار جامعه شان نشسته اند و با وجود آنها، هیچکس جرات نمی کند آنها را از روی ریل خارج سازد ...
📖 #یک_دقیقه_مطالعه
قانون پناهگاه
کوهنوردان کوه های آلپ با رسیدن به نیمه ی راه ، در استراحتگاهی در آنجا استراحت می کنند.
صاحب آن استراحتگاه طی سالیان متوجه شده که اتفاق جالبی رخ می دهد
وقتی کوه نوردان وارد استراحتگاه می شوند و گرمای آتش را حس می کنند و بوی غذا به مشامشان می رسد ، برخی از آنان وسوسه می شوند و به همراهان خود می گویند
" می دانی فکر کنم بهتر است همین جا منتظر بمانم و شما به قله بروید و برگردید. وقتی برگشتید با هم پایین می رویم."
وقتی کنار آتش می نشینند و آواز می
خوانند ، جرقه ای از خشنودی آنان را فرا می گیرد.
در همین هنگام بقیه ی گروه لباس هایشان را می پوشند و مسیر خود را به سوی قله ادامه می دهند.
در ساعت بعد فضای شادی بخشی کنار آتش وجود دارد و اوقات خوبی را در مامن آرام خانه کوچک سپری می کنند.
اما حدودا سه ساعت بعد ، آرام می شوند و به سمت پنجره می روند و به بالای کوه می نگرند و در سکوت به دوستانشان که در حال بالا رفتن از قله هستند ، نگاه می کنند.
جوّ موجود در استراحتگاه از شادی و لذت به سکوت مرگبار و غم انگیز مراسم تشییع جنازه خودشان تبدیل می شود.متوجه می شوند که دوستانشان بهای رسیدن به قله را پرداخته اند.
چه اتفاقی افتاد؟
راحتی موقت پناهگاه باعث از دست دادن باور آنها به هدفشان شد.
این ، برای هر یک از ما نیز ممکن است اتفاق بیفتد.
آیا در زندگی ما پناهگاه هایی وجود دارد که مانع رسیدن به قله و از دست دادن هدفمان شود؟
زندگی از دو قسمت تشکیل شده است
قله ها و پناهگاه ها...
در پناهگاه امنیت و آسایش وجود دارد ،
خطری جان شما را تهدید نمی کند ، اما برای تجربه ناب زندگی و صعود کردن و قرار گرفتن در اوج ، باید با چالش قله رو به رو شد و بر آن غلبه کرد.
#روانشناسی
@sanandajsharif
قانون پناهگاه
کوهنوردان کوه های آلپ با رسیدن به نیمه ی راه ، در استراحتگاهی در آنجا استراحت می کنند.
صاحب آن استراحتگاه طی سالیان متوجه شده که اتفاق جالبی رخ می دهد
وقتی کوه نوردان وارد استراحتگاه می شوند و گرمای آتش را حس می کنند و بوی غذا به مشامشان می رسد ، برخی از آنان وسوسه می شوند و به همراهان خود می گویند
" می دانی فکر کنم بهتر است همین جا منتظر بمانم و شما به قله بروید و برگردید. وقتی برگشتید با هم پایین می رویم."
وقتی کنار آتش می نشینند و آواز می
خوانند ، جرقه ای از خشنودی آنان را فرا می گیرد.
در همین هنگام بقیه ی گروه لباس هایشان را می پوشند و مسیر خود را به سوی قله ادامه می دهند.
در ساعت بعد فضای شادی بخشی کنار آتش وجود دارد و اوقات خوبی را در مامن آرام خانه کوچک سپری می کنند.
اما حدودا سه ساعت بعد ، آرام می شوند و به سمت پنجره می روند و به بالای کوه می نگرند و در سکوت به دوستانشان که در حال بالا رفتن از قله هستند ، نگاه می کنند.
جوّ موجود در استراحتگاه از شادی و لذت به سکوت مرگبار و غم انگیز مراسم تشییع جنازه خودشان تبدیل می شود.متوجه می شوند که دوستانشان بهای رسیدن به قله را پرداخته اند.
چه اتفاقی افتاد؟
راحتی موقت پناهگاه باعث از دست دادن باور آنها به هدفشان شد.
این ، برای هر یک از ما نیز ممکن است اتفاق بیفتد.
آیا در زندگی ما پناهگاه هایی وجود دارد که مانع رسیدن به قله و از دست دادن هدفمان شود؟
زندگی از دو قسمت تشکیل شده است
قله ها و پناهگاه ها...
در پناهگاه امنیت و آسایش وجود دارد ،
خطری جان شما را تهدید نمی کند ، اما برای تجربه ناب زندگی و صعود کردن و قرار گرفتن در اوج ، باید با چالش قله رو به رو شد و بر آن غلبه کرد.
#روانشناسی
@sanandajsharif
📖 #یک_دقیقه_مطالعه
۲۰ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ۲۰ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺁﻟﻔﺎ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺳﻄﺢ ﺁﻟﻔﺎ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍیست کهﺩﺍﺭدﺧﻮﺍبتان ﻣﯿﺒﺮد ﻭیا ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﺷوید .
ﺑﻪ ﺍین حالت میگویند، ﭘﯿﮏ ﺁﻟﻔﺎ .
ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﮐﻪ انسان ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍبشاﻥ
ﺩﺍﺭند ﺑﻪ ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽ شوند
1 - ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﺜﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ .
2 - ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﺜﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ .
3 – ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﻨﻔﯽ ﻭ ﻣﻨﻔﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ !
ﻟﻄﻔﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﺟﺰﻭ ﮐﺪاﻡ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ ؟
ﺑﻪ ﺧﻮﺩتاﻥ ﻫﻢ، ﺩﺭﻭﻍ نگویید ، ﺍﮔﻪ ﺟﺰﻭ ﺍﻭﻥ دسته انسان هایی
هستید ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﻤﻪ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگیتاﻥ ﺭﻭ ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﮐﻪناراحتتان ﮐﺮﺩﻩ، ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ، ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺟﺰﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺳﻮﻣﯿﻦ !
ﺍﮔﻪ فردی شما راناراحت ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺷﻤﺎ در ﺧﻠﻮﺕ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍبتان، ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ بدی در مورد شما انجام داده ، ﯾﺎدتان ﺑﺎشد ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ شوید ﮐﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ بد ﺩﺭ آن شخصﺗﮑﺮﺍﺭ شود !
عجیب است! ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺯﻧﺪگیتاﻥ ﺭا ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺁﻟﻔﺎ ﭼﻪ گونه ﻓﮑﺮ می کنید، ﻣﯽ ﺳﺎﺯید !
ﭼﻪ ﺁﻟﻔﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻣﯽ کنید ﻭ ﺩﺭاصل ﺩﭼﺎﺭ ﺧﻠﺴﻪ ﻣﯽ شوید....
ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ، ﻣﺜﻞ دیگ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﯼ ﻣﯽ ماند !که هر چه در آن بریزید پخته ﻣﯽ شود؟ !
ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯿﺪ هنگامی که به یکباره وار د ﻋﺎلم هپروت می شوید ﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻣﺎﻟﯽ، یا احساسی وعشقی یا ﺷﮑﺴﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگیتان ﻓﮑﺮ ﻣﯽ کنید ﯾﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ کمتر از مقداریﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎشید،، هستید ،،ﯾﺎﺩتان باشددر ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻠﺴﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮفته اید ﻭ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎ ﺗﻮلید می کنید
وﺩﺭ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻠﻘﯿﻦ ﭘﺬﯾﺮی هستید
بدون اینکه خود متوجه باشید ﺧﻮﺩتاﻥ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭا ، ﻫﯿﭙﻨﻮﺗﯿﺰﻡ ﮐﺮﺩه ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽشوید ﺗﺎ ﻫﻤﻪ آن ﭼﯿﺰ ﻫﺎﯼ ﺑﺪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪه ﺑﻪ ﺷﮑﻠﻬﺎﯼجدید برای شما ویا دیگران ایجاد شود بطور مثال هنگام که غرق تماشای فیلم غمگین میشوید و خودتان رابجای ﻗﻬﺮﻣﺎن فیلم ﻣﯽ ﮔﺬﺍرید و های های گریه می کنید امواج منفی وغمگین ارسال می کنید
ﻟﻄﻔﺎ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ !
ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽاز ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪگیمان ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﻢ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ آن ﻫﺎ ﺭﺍ به جهت درست هدایت کنیم
و ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎیماﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺳﺎﺧﺖ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ!
ﺗﻤﺮﯾﻦ : ﺍﯾﻦ ﯾﻪ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺑﻮﺩﺍیست ، ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﻌﺪﯼ !
ﺗﻤﺮﯾﻦ کنید ﮐﻪ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻓﮑﺮتان ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺑﮕﯿﺮید ﻭ ﺍگر ﺩﺭ ﻃﯽ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ، ﻓﮑﺮﯼ ﺑﻪﺳﺮﺍﻏﺘﻮﻥ آﻣﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﻮﺩ، ﺍﺻﻼ ﺧﻮﺩتان ﺭا ﺷﻤﺎﺗﺖ ﻧﮑﻨﯿﺪ !
ﻓﻘﻂ ﺳﺮﯾﻊ ﺑﻪ ﺧﻮﺩتان بگویید ﺑﻌﺪﯼ ! و فکر ﺩﯾﮕﺮ ی ﺭا ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻨﺶ ﮐﻨﯿﺪ .
ﺍﮔﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻌﺪﯼ ﻫﻢ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯ تکرار کنید بعدﯼ ﻭ ﺑﺮوید ﺳﺮﺍﻍ ﻓﮑﺮ
ﺑﻌﺪﯼ . آنقدر تکرار کنید . تا ﯾﮏ ﻓﮑﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﯿﺎﺩ .
ﺣﺘﻤﺎ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﯿﺪ.
📙 نکته های ناب روانشناسی
@sanandajsharif
۲۰ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ۲۰ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺁﻟﻔﺎ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺳﻄﺢ ﺁﻟﻔﺎ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍیست کهﺩﺍﺭدﺧﻮﺍبتان ﻣﯿﺒﺮد ﻭیا ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﺷوید .
ﺑﻪ ﺍین حالت میگویند، ﭘﯿﮏ ﺁﻟﻔﺎ .
ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﮐﻪ انسان ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍبشاﻥ
ﺩﺍﺭند ﺑﻪ ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽ شوند
1 - ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﺜﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ .
2 - ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﺜﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ .
3 – ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﻨﻔﯽ ﻭ ﻣﻨﻔﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ !
ﻟﻄﻔﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﺟﺰﻭ ﮐﺪاﻡ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ ؟
ﺑﻪ ﺧﻮﺩتاﻥ ﻫﻢ، ﺩﺭﻭﻍ نگویید ، ﺍﮔﻪ ﺟﺰﻭ ﺍﻭﻥ دسته انسان هایی
هستید ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﻤﻪ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگیتاﻥ ﺭﻭ ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﮐﻪناراحتتان ﮐﺮﺩﻩ، ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ، ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺟﺰﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺳﻮﻣﯿﻦ !
ﺍﮔﻪ فردی شما راناراحت ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺷﻤﺎ در ﺧﻠﻮﺕ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍبتان، ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ بدی در مورد شما انجام داده ، ﯾﺎدتان ﺑﺎشد ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ شوید ﮐﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ بد ﺩﺭ آن شخصﺗﮑﺮﺍﺭ شود !
عجیب است! ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺯﻧﺪگیتاﻥ ﺭا ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺁﻟﻔﺎ ﭼﻪ گونه ﻓﮑﺮ می کنید، ﻣﯽ ﺳﺎﺯید !
ﭼﻪ ﺁﻟﻔﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻣﯽ کنید ﻭ ﺩﺭاصل ﺩﭼﺎﺭ ﺧﻠﺴﻪ ﻣﯽ شوید....
ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ، ﻣﺜﻞ دیگ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﯼ ﻣﯽ ماند !که هر چه در آن بریزید پخته ﻣﯽ شود؟ !
ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯿﺪ هنگامی که به یکباره وار د ﻋﺎلم هپروت می شوید ﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻣﺎﻟﯽ، یا احساسی وعشقی یا ﺷﮑﺴﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگیتان ﻓﮑﺮ ﻣﯽ کنید ﯾﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ کمتر از مقداریﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎشید،، هستید ،،ﯾﺎﺩتان باشددر ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻠﺴﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮفته اید ﻭ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎ ﺗﻮلید می کنید
وﺩﺭ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻠﻘﯿﻦ ﭘﺬﯾﺮی هستید
بدون اینکه خود متوجه باشید ﺧﻮﺩتاﻥ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭا ، ﻫﯿﭙﻨﻮﺗﯿﺰﻡ ﮐﺮﺩه ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽشوید ﺗﺎ ﻫﻤﻪ آن ﭼﯿﺰ ﻫﺎﯼ ﺑﺪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪه ﺑﻪ ﺷﮑﻠﻬﺎﯼجدید برای شما ویا دیگران ایجاد شود بطور مثال هنگام که غرق تماشای فیلم غمگین میشوید و خودتان رابجای ﻗﻬﺮﻣﺎن فیلم ﻣﯽ ﮔﺬﺍرید و های های گریه می کنید امواج منفی وغمگین ارسال می کنید
ﻟﻄﻔﺎ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ !
ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽاز ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪگیمان ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﻢ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ آن ﻫﺎ ﺭﺍ به جهت درست هدایت کنیم
و ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎیماﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺳﺎﺧﺖ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ!
ﺗﻤﺮﯾﻦ : ﺍﯾﻦ ﯾﻪ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺑﻮﺩﺍیست ، ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﻌﺪﯼ !
ﺗﻤﺮﯾﻦ کنید ﮐﻪ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻓﮑﺮتان ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺑﮕﯿﺮید ﻭ ﺍگر ﺩﺭ ﻃﯽ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ، ﻓﮑﺮﯼ ﺑﻪﺳﺮﺍﻏﺘﻮﻥ آﻣﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﻮﺩ، ﺍﺻﻼ ﺧﻮﺩتان ﺭا ﺷﻤﺎﺗﺖ ﻧﮑﻨﯿﺪ !
ﻓﻘﻂ ﺳﺮﯾﻊ ﺑﻪ ﺧﻮﺩتان بگویید ﺑﻌﺪﯼ ! و فکر ﺩﯾﮕﺮ ی ﺭا ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻨﺶ ﮐﻨﯿﺪ .
ﺍﮔﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻌﺪﯼ ﻫﻢ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯ تکرار کنید بعدﯼ ﻭ ﺑﺮوید ﺳﺮﺍﻍ ﻓﮑﺮ
ﺑﻌﺪﯼ . آنقدر تکرار کنید . تا ﯾﮏ ﻓﮑﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﯿﺎﺩ .
ﺣﺘﻤﺎ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﯿﺪ.
📙 نکته های ناب روانشناسی
@sanandajsharif
#یک_دقیقه_مطالعه 📚
افراد یاد میگیرند یک کار را چطور انجام دهند اما هیچوقت انجامش نمیدهند.
متاسفانه تعداد کمی از آدمها طوری زندگی میکنند که به آن موفقیتی که همیشه در رویاهایشان بوده دست پیدا کنند. و این یک دلیل ساده دارد :
هیچوقت وارد عمل نمیشوند!
علمآموزی به این معنا نیست که رشد میکنید. رشد زمانی اتفاق میافتد که چیزهایی که میدانید زندگیتان را تغییر دهند. بیشتر آدمها در سردرگمی کاملند. درواقع آنها زندگی نمیکنند. فقط روزها را میگذرانند و هیچوقت کاری که لازم است را انجام نمیدهند—یعنی دنبال کردن آرزوهایشان.
مهم نیست که نابغه باشید یا دکترای فیزیک کوانتوم داشته باشید، اگر عمل نکنید نمیتوانید کوچکترین تغییری در زندگیتان ایجاد کنید. بین دانستن خالی و دانستن و عمل کردن تفاوت زیادی وجود دارد. دانش و هوش بدون عمل هر دو بیارزش هستند. به همین سادگی!
@sanandajsharif
افراد یاد میگیرند یک کار را چطور انجام دهند اما هیچوقت انجامش نمیدهند.
متاسفانه تعداد کمی از آدمها طوری زندگی میکنند که به آن موفقیتی که همیشه در رویاهایشان بوده دست پیدا کنند. و این یک دلیل ساده دارد :
هیچوقت وارد عمل نمیشوند!
علمآموزی به این معنا نیست که رشد میکنید. رشد زمانی اتفاق میافتد که چیزهایی که میدانید زندگیتان را تغییر دهند. بیشتر آدمها در سردرگمی کاملند. درواقع آنها زندگی نمیکنند. فقط روزها را میگذرانند و هیچوقت کاری که لازم است را انجام نمیدهند—یعنی دنبال کردن آرزوهایشان.
مهم نیست که نابغه باشید یا دکترای فیزیک کوانتوم داشته باشید، اگر عمل نکنید نمیتوانید کوچکترین تغییری در زندگیتان ایجاد کنید. بین دانستن خالی و دانستن و عمل کردن تفاوت زیادی وجود دارد. دانش و هوش بدون عمل هر دو بیارزش هستند. به همین سادگی!
@sanandajsharif
#یک_دقیقه_مطالعه 📚
ﺳﺮﻋﺖ ﺁﻫﻮ 90 ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ؛
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ که سرعت شیر 57 کیلومتر در ساعت ﺍﺳﺖ.
ﭘﺲ ﭼﻄﻮﺭ ﺁﻫﻮ ﻃﻌﻤﻪ شیر میشود؟
"ﺗﺮﺱ" ﺁﻫﻮ ﺍﺯ ﺷﮑﺎﺭ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﻣيشود ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ سنجیدن فاصله خود با شیر مدام به "پشت ﺳﺮ" ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ،
ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ همین سرعتش بسیار کم میشود!
تا جایی که شیر میتواند به او برسد؛
یعنی ﺍﮔﺮ ﺁﻫﻮ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ طعمه ﺷﯿﺮ نمیشود!
ﺍﮔﺮ ﺁﻫﻮ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ شیر به نیرویش ایمان دارد؛ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻃﻌﻤﻪ ﯼ ﺷﯿﺮ نخواهد شد.
ﺍﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ، ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ایمان نداشته باشیم و در طول زندگی ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻧﮕﺎﻩ کنیم و به مرور خاطرات ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯾﻢ؛
ﻫﻢ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﻋﻘﺐ میمانیم
ﻭ ﻫﻢ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ...
#آنتونی_رابینز
@sanandajsharif
ﺳﺮﻋﺖ ﺁﻫﻮ 90 ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ؛
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ که سرعت شیر 57 کیلومتر در ساعت ﺍﺳﺖ.
ﭘﺲ ﭼﻄﻮﺭ ﺁﻫﻮ ﻃﻌﻤﻪ شیر میشود؟
"ﺗﺮﺱ" ﺁﻫﻮ ﺍﺯ ﺷﮑﺎﺭ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﻣيشود ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ سنجیدن فاصله خود با شیر مدام به "پشت ﺳﺮ" ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ،
ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ همین سرعتش بسیار کم میشود!
تا جایی که شیر میتواند به او برسد؛
یعنی ﺍﮔﺮ ﺁﻫﻮ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ طعمه ﺷﯿﺮ نمیشود!
ﺍﮔﺮ ﺁﻫﻮ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ شیر به نیرویش ایمان دارد؛ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻃﻌﻤﻪ ﯼ ﺷﯿﺮ نخواهد شد.
ﺍﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ، ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ایمان نداشته باشیم و در طول زندگی ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻧﮕﺎﻩ کنیم و به مرور خاطرات ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯾﻢ؛
ﻫﻢ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﻋﻘﺐ میمانیم
ﻭ ﻫﻢ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ...
#آنتونی_رابینز
@sanandajsharif
#یک_دقیقه_مطالعه 📚
در روستایی کشاورزی زندگی می کرد که پول زیادی را از پیرمردی قرض گرفته بود و باید هرچه زودتر به او پس می داد،
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند.
وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد معامله ای پیشنهاد داد
او گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهیش را خواهد بخشد
دختر از شنیدن این حرف به وحشت افتاد!
پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت:
اصلا یک کاری می کنیم
من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم
دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون آورد
اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود
و بدهی بخشیده می شود
و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند
و بدهی نیز بخشیده می شود
اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود
این گفت و گو در جلوی خانه ی کشاورز انجام شد
زمین آنجا پر از سنگریزه بود
پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت
دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد
که او دو سنگریزه ی سیاه از زمین برداشته است
ولی چیزی نگفت !
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون آورد
تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟
چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟
اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند
2ـ هر دو سنگریزه را در آورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است
3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون آورده
با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد
لحظه ای به این شرایط فکر کنید
هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود
معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید
اگر شما بودید چه کار می کردید؟
و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت
و به سرعت و بدون اینکه سنگریزه دیده شود
وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده
پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود
در همین لحظه دختر گفت:
آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم !
اما مهم نیست
اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است درآوریم
معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاده چه رنگی بوده است....
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود
پس باید طبق قرار، سنگریزه ی گم شده سفید باشد
پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند
و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت
و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است
نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود
1ـ همیشه یک «راه حل» برای مشکلات پیچیده وجود دارد
2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه ی «خوب» به مسایل نگاه نمی کنیم
3ـ همه ی شما می توانید سرشار از «افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه» باشید
—————————————————
@sanandajsharif
در روستایی کشاورزی زندگی می کرد که پول زیادی را از پیرمردی قرض گرفته بود و باید هرچه زودتر به او پس می داد،
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند.
وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد معامله ای پیشنهاد داد
او گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهیش را خواهد بخشد
دختر از شنیدن این حرف به وحشت افتاد!
پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت:
اصلا یک کاری می کنیم
من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم
دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون آورد
اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود
و بدهی بخشیده می شود
و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند
و بدهی نیز بخشیده می شود
اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود
این گفت و گو در جلوی خانه ی کشاورز انجام شد
زمین آنجا پر از سنگریزه بود
پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت
دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد
که او دو سنگریزه ی سیاه از زمین برداشته است
ولی چیزی نگفت !
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون آورد
تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟
چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟
اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند
2ـ هر دو سنگریزه را در آورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است
3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون آورده
با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد
لحظه ای به این شرایط فکر کنید
هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود
معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید
اگر شما بودید چه کار می کردید؟
و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت
و به سرعت و بدون اینکه سنگریزه دیده شود
وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده
پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود
در همین لحظه دختر گفت:
آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم !
اما مهم نیست
اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است درآوریم
معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاده چه رنگی بوده است....
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود
پس باید طبق قرار، سنگریزه ی گم شده سفید باشد
پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند
و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت
و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است
نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود
1ـ همیشه یک «راه حل» برای مشکلات پیچیده وجود دارد
2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه ی «خوب» به مسایل نگاه نمی کنیم
3ـ همه ی شما می توانید سرشار از «افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه» باشید
—————————————————
@sanandajsharif
#یک_دقیقه_مطالعه 📚
شاگرد سالهای آخر دبیرستان بود.
از خیابان شاه (جمهوری) رد میشد که چشمش به چند جهانگرد افتاد. پیدا بود بدجوری سرگردان شدهاند.
جلوتر که رفت، صدای غرولندشان واضحتر شد.
فرانسوی بودند. نه خودشان فارسی بلد بودند و نه مردم آن دور و بر فرانسه میدانستند.
عباس، زبان فرانسه را سالها قبل از پدر یاد گرفته بود، سر صحبت را با جهانگردها باز کرد. دنبال نقشه راهنمایی از تهران بودند.
عباس گقت چنین نقشهای وجود ندارد. جهانگردها که میدیدند کشور بزرگی مثل ایران یک نقشه راهنما از پایتختش ندارد تعجب کرده بودند
تا چند روز طعم تلخ طعنههای فرانسویها از ذهنش بیرون نرفت.
عاقبت تصمیم گرفت یک نقشه از شهر تهیه کند.
تمام داراییاش که 27 ریال بیشتر نبود،همه را کاغذ و جوهر خرید و دست به کار شد .
همه اینها را سرمایه کارش کرد و اولین نقشه توریستی شهر تهران را به زبان فرانسه کشید.
"سحاب" برای تهیه نقشه دقیق دور دستترین نقاط ایران، به بیشتر از سی هزار شهر و روستای کشور سفر کرد.
با همت بالای او موسسهای که سنگ بنایش را در زیرزمین خانهاش گذاشته بود، به مرور تبدیل به تشکیلات بزرگی شد که با مراکز مهم جغرافیایی دنیا رقابت میکرد.
اولین کره جغرافیایی ایرانی در همین موسسه ساخته شد.
برای تامین هزینههای آن، خانهای که محل زندگی و کار "سحاب" بود به ناچار در گرو بانک گذاشته شد.
مطبوعات آن زمان تیتر زده بودند:
"خانهای گرو رفت و اولین کره جغرافیایی تهیه شد!"
او "عباس سحاب" جغرافی دانِ شهیر و پدر علم نقشه كشی ایران بود
راهت پر رهرو باد ...
📕 از کتاب در کوی نیک نامان
@sanandajsharif
شاگرد سالهای آخر دبیرستان بود.
از خیابان شاه (جمهوری) رد میشد که چشمش به چند جهانگرد افتاد. پیدا بود بدجوری سرگردان شدهاند.
جلوتر که رفت، صدای غرولندشان واضحتر شد.
فرانسوی بودند. نه خودشان فارسی بلد بودند و نه مردم آن دور و بر فرانسه میدانستند.
عباس، زبان فرانسه را سالها قبل از پدر یاد گرفته بود، سر صحبت را با جهانگردها باز کرد. دنبال نقشه راهنمایی از تهران بودند.
عباس گقت چنین نقشهای وجود ندارد. جهانگردها که میدیدند کشور بزرگی مثل ایران یک نقشه راهنما از پایتختش ندارد تعجب کرده بودند
تا چند روز طعم تلخ طعنههای فرانسویها از ذهنش بیرون نرفت.
عاقبت تصمیم گرفت یک نقشه از شهر تهیه کند.
تمام داراییاش که 27 ریال بیشتر نبود،همه را کاغذ و جوهر خرید و دست به کار شد .
همه اینها را سرمایه کارش کرد و اولین نقشه توریستی شهر تهران را به زبان فرانسه کشید.
"سحاب" برای تهیه نقشه دقیق دور دستترین نقاط ایران، به بیشتر از سی هزار شهر و روستای کشور سفر کرد.
با همت بالای او موسسهای که سنگ بنایش را در زیرزمین خانهاش گذاشته بود، به مرور تبدیل به تشکیلات بزرگی شد که با مراکز مهم جغرافیایی دنیا رقابت میکرد.
اولین کره جغرافیایی ایرانی در همین موسسه ساخته شد.
برای تامین هزینههای آن، خانهای که محل زندگی و کار "سحاب" بود به ناچار در گرو بانک گذاشته شد.
مطبوعات آن زمان تیتر زده بودند:
"خانهای گرو رفت و اولین کره جغرافیایی تهیه شد!"
او "عباس سحاب" جغرافی دانِ شهیر و پدر علم نقشه كشی ایران بود
راهت پر رهرو باد ...
📕 از کتاب در کوی نیک نامان
@sanandajsharif
📖 #یک_دقیقه_مطالعه
۲۰ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ۲۰ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺁﻟﻔﺎ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺳﻄﺢ ﺁﻟﻔﺎ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍیست کهﺩﺍﺭدﺧﻮﺍبتان ﻣﯿﺒﺮد ﻭیا ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﺷوید .
ﺑﻪ ﺍین حالت میگویند، ﭘﯿﮏ ﺁﻟﻔﺎ .
ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﮐﻪ انسان ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍبشاﻥ
ﺩﺍﺭند ﺑﻪ ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽ شوند
1 - ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﺜﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ .
2 - ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﺜﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ .
3 – ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﻨﻔﯽ ﻭ ﻣﻨﻔﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ !
ﻟﻄﻔﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﺟﺰﻭ ﮐﺪاﻡ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ ؟
ﺑﻪ ﺧﻮﺩتاﻥ ﻫﻢ، ﺩﺭﻭﻍ نگویید ، ﺍﮔﻪ ﺟﺰﻭ ﺍﻭﻥ دسته انسان هایی
هستید ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﻤﻪ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگیتاﻥ ﺭﻭ ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﮐﻪناراحتتان ﮐﺮﺩﻩ، ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ، ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺟﺰﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺳﻮﻣﯿﻦ !
ﺍﮔﻪ فردی شما راناراحت ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺷﻤﺎ در ﺧﻠﻮﺕ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍبتان، ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ بدی در مورد شما انجام داده ، ﯾﺎدتان ﺑﺎشد ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ شوید ﮐﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ بد ﺩﺭ آن شخصﺗﮑﺮﺍﺭ شود !
عجیب است! ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺯﻧﺪگیتاﻥ ﺭا ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺁﻟﻔﺎ ﭼﻪ گونه ﻓﮑﺮ می کنید، ﻣﯽ ﺳﺎﺯید !
ﭼﻪ ﺁﻟﻔﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻣﯽ کنید ﻭ ﺩﺭاصل ﺩﭼﺎﺭ ﺧﻠﺴﻪ ﻣﯽ شوید....
ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ، ﻣﺜﻞ دیگ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﯼ ﻣﯽ ماند !که هر چه در آن بریزید پخته ﻣﯽ شود؟ !
ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯿﺪ هنگامی که به یکباره وار د ﻋﺎلم هپروت می شوید ﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻣﺎﻟﯽ، یا احساسی وعشقی یا ﺷﮑﺴﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگیتان ﻓﮑﺮ ﻣﯽ کنید ﯾﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ کمتر از مقداریﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎشید،، هستید ،،ﯾﺎﺩتان باشددر ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻠﺴﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮفته اید ﻭ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎ ﺗﻮلید می کنید
وﺩﺭ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻠﻘﯿﻦ ﭘﺬﯾﺮی هستید
بدون اینکه خود متوجه باشید ﺧﻮﺩتاﻥ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭا ، ﻫﯿﭙﻨﻮﺗﯿﺰﻡ ﮐﺮﺩه ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽشوید ﺗﺎ ﻫﻤﻪ آن ﭼﯿﺰ ﻫﺎﯼ ﺑﺪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪه ﺑﻪ ﺷﮑﻠﻬﺎﯼجدید برای شما ویا دیگران ایجاد شود بطور مثال هنگام که غرق تماشای فیلم غمگین میشوید و خودتان رابجای ﻗﻬﺮﻣﺎن فیلم ﻣﯽ ﮔﺬﺍرید و های های گریه می کنید امواج منفی وغمگین ارسال می کنید
ﻟﻄﻔﺎ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ !
ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽاز ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪگیمان ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﻢ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ آن ﻫﺎ ﺭﺍ به جهت درست هدایت کنیم
و ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎیماﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺳﺎﺧﺖ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ!
ﺗﻤﺮﯾﻦ : ﺍﯾﻦ ﯾﻪ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺑﻮﺩﺍیست ، ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﻌﺪﯼ !
ﺗﻤﺮﯾﻦ کنید ﮐﻪ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻓﮑﺮتان ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺑﮕﯿﺮید ﻭ ﺍگر ﺩﺭ ﻃﯽ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ، ﻓﮑﺮﯼ ﺑﻪﺳﺮﺍﻏﺘﻮﻥ آﻣﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﻮﺩ، ﺍﺻﻼ ﺧﻮﺩتان ﺭا ﺷﻤﺎﺗﺖ ﻧﮑﻨﯿﺪ !
ﻓﻘﻂ ﺳﺮﯾﻊ ﺑﻪ ﺧﻮﺩتان بگویید ﺑﻌﺪﯼ ! و فکر ﺩﯾﮕﺮ ی ﺭا ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻨﺶ ﮐﻨﯿﺪ .
ﺍﮔﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻌﺪﯼ ﻫﻢ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯ تکرار کنید بعدﯼ ﻭ ﺑﺮوید ﺳﺮﺍﻍ ﻓﮑﺮ
ﺑﻌﺪﯼ . آنقدر تکرار کنید . تا ﯾﮏ ﻓﮑﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﯿﺎﺩ .
ﺣﺘﻤﺎ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﯿﺪ.
@sanandajsharif
۲۰ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ۲۰ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺁﻟﻔﺎ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺳﻄﺢ ﺁﻟﻔﺎ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍیست کهﺩﺍﺭدﺧﻮﺍبتان ﻣﯿﺒﺮد ﻭیا ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﺷوید .
ﺑﻪ ﺍین حالت میگویند، ﭘﯿﮏ ﺁﻟﻔﺎ .
ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﮐﻪ انسان ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍبشاﻥ
ﺩﺍﺭند ﺑﻪ ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽ شوند
1 - ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﺜﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ .
2 - ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﺜﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ .
3 – ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﻨﻔﯽ ﻭ ﻣﻨﻔﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ !
ﻟﻄﻔﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﺟﺰﻭ ﮐﺪاﻡ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ ؟
ﺑﻪ ﺧﻮﺩتاﻥ ﻫﻢ، ﺩﺭﻭﻍ نگویید ، ﺍﮔﻪ ﺟﺰﻭ ﺍﻭﻥ دسته انسان هایی
هستید ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﻤﻪ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگیتاﻥ ﺭﻭ ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﮐﻪناراحتتان ﮐﺮﺩﻩ، ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ، ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺟﺰﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺳﻮﻣﯿﻦ !
ﺍﮔﻪ فردی شما راناراحت ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺷﻤﺎ در ﺧﻠﻮﺕ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍبتان، ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ بدی در مورد شما انجام داده ، ﯾﺎدتان ﺑﺎشد ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ شوید ﮐﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ بد ﺩﺭ آن شخصﺗﮑﺮﺍﺭ شود !
عجیب است! ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺯﻧﺪگیتاﻥ ﺭا ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺁﻟﻔﺎ ﭼﻪ گونه ﻓﮑﺮ می کنید، ﻣﯽ ﺳﺎﺯید !
ﭼﻪ ﺁﻟﻔﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻣﯽ کنید ﻭ ﺩﺭاصل ﺩﭼﺎﺭ ﺧﻠﺴﻪ ﻣﯽ شوید....
ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ، ﻣﺜﻞ دیگ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﯼ ﻣﯽ ماند !که هر چه در آن بریزید پخته ﻣﯽ شود؟ !
ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯿﺪ هنگامی که به یکباره وار د ﻋﺎلم هپروت می شوید ﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻣﺎﻟﯽ، یا احساسی وعشقی یا ﺷﮑﺴﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگیتان ﻓﮑﺮ ﻣﯽ کنید ﯾﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ کمتر از مقداریﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎشید،، هستید ،،ﯾﺎﺩتان باشددر ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻠﺴﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮفته اید ﻭ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎ ﺗﻮلید می کنید
وﺩﺭ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻠﻘﯿﻦ ﭘﺬﯾﺮی هستید
بدون اینکه خود متوجه باشید ﺧﻮﺩتاﻥ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭا ، ﻫﯿﭙﻨﻮﺗﯿﺰﻡ ﮐﺮﺩه ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽشوید ﺗﺎ ﻫﻤﻪ آن ﭼﯿﺰ ﻫﺎﯼ ﺑﺪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪه ﺑﻪ ﺷﮑﻠﻬﺎﯼجدید برای شما ویا دیگران ایجاد شود بطور مثال هنگام که غرق تماشای فیلم غمگین میشوید و خودتان رابجای ﻗﻬﺮﻣﺎن فیلم ﻣﯽ ﮔﺬﺍرید و های های گریه می کنید امواج منفی وغمگین ارسال می کنید
ﻟﻄﻔﺎ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ !
ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽاز ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪگیمان ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﻢ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ آن ﻫﺎ ﺭﺍ به جهت درست هدایت کنیم
و ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎیماﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺳﺎﺧﺖ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ!
ﺗﻤﺮﯾﻦ : ﺍﯾﻦ ﯾﻪ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺑﻮﺩﺍیست ، ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﻌﺪﯼ !
ﺗﻤﺮﯾﻦ کنید ﮐﻪ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻓﮑﺮتان ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺑﮕﯿﺮید ﻭ ﺍگر ﺩﺭ ﻃﯽ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ، ﻓﮑﺮﯼ ﺑﻪﺳﺮﺍﻏﺘﻮﻥ آﻣﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﻮﺩ، ﺍﺻﻼ ﺧﻮﺩتان ﺭا ﺷﻤﺎﺗﺖ ﻧﮑﻨﯿﺪ !
ﻓﻘﻂ ﺳﺮﯾﻊ ﺑﻪ ﺧﻮﺩتان بگویید ﺑﻌﺪﯼ ! و فکر ﺩﯾﮕﺮ ی ﺭا ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻨﺶ ﮐﻨﯿﺪ .
ﺍﮔﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻌﺪﯼ ﻫﻢ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯ تکرار کنید بعدﯼ ﻭ ﺑﺮوید ﺳﺮﺍﻍ ﻓﮑﺮ
ﺑﻌﺪﯼ . آنقدر تکرار کنید . تا ﯾﮏ ﻓﮑﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﯿﺎﺩ .
ﺣﺘﻤﺎ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﯿﺪ.
@sanandajsharif